شناسهٔ خبر: 31273689 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

اسنادِ اصالت دو نامه امام (ره) در خصوص آيت الله منتظري و نهضت آزادي

صاحب‌خبر -
خبرگزاري آريا - تهران - ايرنا - پايگاه اطلاع رساني جماران روز سه شنبه مستنداتي را در خصوص اصالت نامه هاي امام راحل (ره) درباره آيت الله منتظري و نهضت آزادي به نقل از حميد انصاري قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) منتشر کرد.

به گزارش ايرنا از پايگاه اطلاع رساني جماران، پيرو اعلام قبلي مبني بر انتشار مستندات جديد در خصوص اصالت نامه هاي امام راحل درباره آيت الله منتظري و نهضت آزادي دکتر حميد انصاري قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) با انتشار اين اسناد به ادعاهاي صورت گرفته پاسخ داد.
**متن پاسخ و مستندات مربوطه به شرح زير است:
در ارتباط با ابراز ترديدي که نسبت به نامه مورخ 68/1/6 حضرت امام خميني (ره) (خطاب به آيت الله منتظري) اخيرا در برخي رسانه ها انتشار يافته است؛ همانگونه که چند روز قبل و پيش از آن در سال هاي گذشته نيز موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني (ره) - به عنوان نهادي که بر اساس حکم حضرت امام راحل و به موجب نص قانون نحوه حفظ ياد و آثار امام خميني(ره) (مصوب سال 1368) مسئوليت اظهار نظر کارشناسي در باره آثار امام را عهده دار مي باشد - در چند نوبت و به تفصيل اصالت و قطعيت انتساب هر دو نامه به حضرت امام را اعلام نموده است؛ به منظور تنوير بيشتر افکار عمومي، چهار سند قاطع، که بيانگر شهادت صريح حاضران در جلسه شامگاه 6 فروردين سال 68 (شب هفتم فروردين) در حضور حضرت امام خميني و مرحوم يادگار حضرت امام است، منتشر مي کنيم.
با اين توضيح که اين سندها، شهادت کتبي سه تن از اعضاي هيات رئيسه وقت مجلس خبرگان رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، مرحوم آيت الله مشکيني و مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني و همچنين اظهارات آيت الله اميني است که در همان روز 6 فروردين 1368 – در جلسه هيات رئيسه با حضور ايشان و آيت الله طاهري خرم آبادي و آيت الله مومن – درباره تصميم حضرت امام و نامه ايشان بحث کرده اند و تصميم گرفته مي شود که خدمت حضرت امام راحل بروند.
حضرات نام برده به جز آيت الله طاهري و آيت الله مومن در شامگاه همان روز 6 فروردين (يعني شب هفتم فروردين 68) خدمت حضرت امام راحل مي رسند. در اين جلسه که مرحوم يادگار امام نيز حضور داشته است، مطالب اين نامه و درخواست عدم انتشار و تعديل آن مورد گفت وگوهاي جدّي قرار مي گيرد.
در سال 1379 و 80 ، توليت موسسه (حجت الاسلام و المسلمين سيد حسن خميني) طي نامه هايي از محضر اين بزرگواران با اشاره به حضور ايشان در جلسه در محضر امام و با اشاره به تشکيک هايي که در مورد اصالت اين نامه از سوي برخي جريانات مطرح شده است، درخواست مي کند تا «براي محروم نماندن آيندگان از حقيقت امر» شهادت خويش را مرقوم کنند. سه شهادت نامه مکتوبي که ذيلا ملاحظه مي فرماييد در پاسخ به اين درخواست مرقوم شده است.
صراحت متن اين سه مرقومه در اثبات اصالت نامه 1/6 حضرت امام خميني (ره) بي نياز از هرگونه توضيح است.
متن سند شماره 1- مرقومه رهبر معظّم انقلاب اسلامي ، حضرت آيت الله خامنه اي:
بسمه تعالي
با سلام و تحيّت در شب هفتم فروردين 68 اينجانب و حضرات نامبرده بالا در خدمت حضرت امام راحل قدّس الله روحه بوديم و بيشترين گفت وگو درباره‌ آن نامه بود و اين که از رسانه ها پخش بشود يا نه و سرانجام تصميم نهايي امام اين شد که نامه پخش نشود و فقط براي مخاطب نامه فرستاده شود. ساعتي قبل از آن هم فرزند گرامي امام مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج احمد آقا متن نامه را براي نامبردگان قرائت کردند. صدور آن نامه از ذهن و قلم شريف امام جاي کمترين ترديد نيست.
و السلام عليکم
سيد علي خامنه اي 22/10/79
متن سند شماره 2 – مرقومه آيت الله علي مشکيني (ره):
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از اهداء سلام و تحيات، در اوائل فروردين 68 شبي در حضور امام راحل قدّس سرّه با نامبردگان فوق بوديم و صحبت در اطراف انتشار و عدم انتشار نامه مزبور بود و از معظّم له درخواست عدم انتشار و يا تخفيف مفاد آن مي شد و اگر کسي در آن حال سخنان ايشان را درباره آقاي منتظري مي شنيد نه فقط يقين مي کرد که نامه، نامه ايشان است بلکه يقين مي کرد که ايشان در نوشتن نامه ارفاق نموده و رعايت برخي از مصالح را کرده است و در واقع «سبقت رحمته غضبه» و به هرحال بنده مي دانم و شهادت مي دهم که نامه فوق الذکر نامه معظّم له و مطالب آن منظور ايشان بوده و اگر کسي شک دارد «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين»
و السلام عليکم و رحمه الله
الاقل علي المشکيني 31/1/80
متن سند شماره 3 – مرقومه آيت الله اکبر هاشمي رفسنجاني (ره):
بسم الله الرحمن الرحيم
عصر آن روز دفتر امام (ره) از من و آيت الله خامنه اي خواسته بود که اين نامه امام را به قم ببريم و به دست آقاي منتظري برسانيم و هيات رئيسه مجلس خبرگان در دفتر اينجانب جلسه داشت براي تصميم گيري در مورد تشکيل جلسه خبرگان به منظور اجراي دستور امام در خصوص عزل آقاي منتظري.
حضار آقايان فوق الذکر به اضافه آقايان مومن و طاهري خرّم آبادي بودند. به اتفاق آراء با ابلاغ چنين نامه تندي و نيز تشکيل جلسه خبرگان موافق نبودند، تصميم گرفتيم که به جماران برويم و نظرمان را به محضر امام بگوييم و هروقت به دفتر امام رسيديم و امام اجازه ملاقات دادند يادگار امام هم به جمع ما پيوستند.
از امام درخواست کرديم که از ارسال نامه خودداري فرمايند امام نپذيرفتند و سپس درخواست شد که از اعلان متن نامه منصرف شوند که فقط پذيرفتند تا فردا منتشر نشود و سپس هنگام طلوع فجر فرستاده امام به خانه اينجانب آمد و گفت امام فرموده اند نامه از صدا و سيما پخش نمي شود و توسط فرد ديگري براي آقاي منتظري ارسال مي شود.
اکبر هاشمي 11/2/80
سند شماره 4- اظهارات آيت الله اميني:
متن اظهارات و شهادت شفاف آيت الله اميني در همين رابطه نيز به عنوان سند چهارم – به شرح ذيل - بي نياز از توضيح است: «در روزهاي اول سال 68، مرحوم آقاي مشکيني به من تلفن کردند و گفتند که امام از طريق حاج احمد آقا براي هيات رئيسه خبرگان پيام مهمي فرستاده‌اند. منظور امام کاملاً براي ما روشن بود و از عواقب آن به‌شدت نگران شديم. سرانجام و پس از مشورت زياد به اين نتيجه رسيديم که با آقاي هاشمي رفسنجاني تماس بگيريم و مشورت کنيم.
همين کار را هم کرديم و به ايشان تلفن زديم و جريان را گفتيم. ايشان گفت که من در اين مورد حرف دارم، به تهران بياييد تا موضوع را در هيات رئيسه مطرح و در باره آن مشورت کنيم و تصميم بگيريم. وقتي را براي تشکيل جلسه تعيين کرديم و به آيت‌الله خامنه‌اي که در مشهد بودند، اطلاع داديم تا ايشان هم خود را به تهران برسانند. جلسه در دفتر آقاي هاشمي تشکيل و پيام امام در مورد دعوت خبرگان براي تشکيل اجلاسيه خبرگان مطرح شد. آقاي هاشمي گفت: امام مدت‌هاست درباره عزل آقاي منتظري تصميم خود را گرفته و يکي دو بار هم به من فرموده‌اند که مسئله آقاي منتظري را تمام کنيد؛ اما من چون از عواقب اين کار بيمناک هستم، با خواهش و التماس از ايشان خواسته‌ام تأمل بفرمايند بلکه راه حل بهتري پيدا شود، اما امام دوباره تاکيد فرمودند من تصميم خود را گرفته‌ام و هر چه زودتر قضيه را تمام کنيد.
در روز 6 فروردين سال 68 خبردار شديم که امام شخصاً وارد عمل شده و نامه عزل آقاي منتظري را براي آقاي هاشمي فرستاده‌اند تا ايشان به اتفاق آقاي خامنه‌اي آن را براي آقاي منتظري ببرند. يک نسخه را هم به صدا و سيما فرستادند که خوانده شود؛ اما آقاي هاشمي به حاج احمد آقا گفته بود که بهتر است جلوي خوانده شدن نامه را از صدا و سيما بگيريد تا ما بياييم و حرف‌هايمان را به امام بزنيم، خواندن نامه دير نمي‌شود! به هرحال درآن جلسه بحث‌هاي ما چند ساعت طول کشيد و درباره تمام جوانب امر از جمله انگيزه امام براي مستقيم وارد شدن به موضوع و آثار و عواقب اجتماعي آن، پخش يا عدم پخش فوري نامه، لزوم يا عدم لزوم تشکيل اجلاس خبرگان و امثال اينها بحث شد.
نهايتاً تصميم گرفتيم خدمت امام برسيم و نظراتمان را بگوييم و کسب تکليف کنيم. جمع بندي نظرات هم اين بود اول از امام بخواهيم ولو موقتاً هم شده از عزل ايشان صرف‌نظر کنند. ديگر اينکه مفاد اين نامه از صدا و سيما پخش نشود. از تشکيل اجلاس خبرگان صرف نظر شود يا دست‌کم به تعويق بيفتد. لحن نامه هم ملايم‌تر شود که دست‌کم وجهه حوزوي آقاي منتظري محفوظ بماند. با دفتر امام تماس گرفتيم و تقاضاي وقت ملاقات کرديم. حاج احمد آقا گفت که ديروقت است و امام اين وقت شب به کسي وقت ملاقات نمي‌دهند. گفتيم که کار فوري و لازمي داريم و مي‌آييم.
من و آقاي هاشمي و آقاي خامنه‌اي و آقاي مشکيني به سمت جماران حرکت کرديم و ساعت نه شب به آنجا رسيديم. حاج احمد آقا باز هم تکرار کرد که گمان نمي‌کند امام در اين وقت شب به کسي اجازه ملاقات بدهند، با اين همه به اطلاع ايشان خواهد رساند. بعد هم نسخه‌اي از نامه امام را به آقاي هاشمي داد و ايشان نامه را خواند. تلخي ناشي از اندوه و عاطفه و حسرت امام و در عين‌حال لحن قاطع ايشان، چنان تأثير عميقي روي روح و روان من گذاشت که هنوز هم وقتي خاطره آن لحظه را به ياد مي‌آورم، به‌شدت متأثر مي‌شوم.
حاج احمد آقا برگشت و گفت که امام براي ملاقات تشريف مي‌آورند. ساعت حدود نه و نيم بود. که خدمت ايشان رسيديم. ابتدا آقاي هاشمي با لحن ملتمسانه‌اي گفت که ما همواره در هنگام بروز مشکلات بزرگ از شما کمک گرفته‌ايم، حالا هم فکر مي‌کنيم انتشار اين نامه و عزل آقاي منتظري براي نظام عواقب ناگواري داشته باشد. حالا هم از شما مي‌خواهيم در اين باره عجله نکنيد، شايد در آينده راه حل بهتري پيدا شود، براي تشکيل اجلاس خبرگان هم شتاب نکنيد و اجازه بدهيد جوانب امر را دقيقاً بسنجيم و خدمت شما عرض کنيم، بعد از آن هر امري بفرماييد اطاعت خواهيم کرد. بعد هم آقاي مشکيني و آقاي خامنه‌اي نکاتي را بيان کردند.
امام در حالي که آثار اندوه در چهره‌شان آشکار بود، فرمودند: «من درباره عواقب و جوانب اين امر کاملاً فکر کرده و تصميم خود را گرفته‌ام و چون و چرا هم ندارد. من گفته بودم که متن نامه مرا در اخبار بخوانند، اما کوتاهي شد. من از ابتدا با انتخاب ايشان مخالف بودم، اما نخواستم در کار خبرگان دخالت کنم. گفته‌ام که در تمام ادارات عکس ايشان را جمع کنند. تشکيل اجلاس خبرگان هم ضرورت ندارد و خودم رأساً ايشان را خلع مي‌کنم امام مي‌خواستند مسئوليت اين کار را شخصاً به عهده بگيرند. به آقاي هاشمي و آقاي خامنه‌اي هم فرمودند که لازم نيست شما نامه عزل آقاي منتظري را ببريد، مي‌دهم کس ديگري ببرد، شما هم ديگر براي ديدار با ايشان به قم نرويد.»
ضمنا يادآور مي شوم در بعد از ظهر روز ششم فروردين همراه با برادرم حجت الاسلام آقاي محمد علي انصاري که قرار شد ايشان نامه حضرت امام را به آقاي منتظري بدهند، عازم قم شديم. بعد از نماز مغرب و عشاء نامه تحويل آقاي منتظري شد. شرح گفت وگويمان با مرحوم حاج شيخ حسن ابراهيمي که از افراد مورد اعتماد آقاي منتظري و از مريدان حضرت امام بود که به واسطه اقدامات سيد مهدي هاشمي چند سال اخير در دفتر آيت الله منتظري در حاشيه قرار گرفته بود، در اين مجال نمي گنجد.
دغدغه ايشان پيشگيري از شدت يافتن تقابل آقاي منتظري با حضرت امام بعد از کنار رفتن ايشان از اين سمت بود. فرداي آنروز نامه 1/7 آيت الله منتظري که در ابتداي آن نوشته بودند «پس از سلام و تحيت، مرقومه شريفه مورخ 6 / 1 / 68 واصل شد» براي حضرت امام ارسال گرديد.
امام خميني نيز در پاسخ ، نامه معروف 1/8/ 68 را خطاب به ايشان نوشتند که همزمان منتشر گرديد. حضرت امام درخواست مصرانه اعضاي هيات رئيسه خبرگان در عدم پخش نامه 6/1 را پذيرفته بودند. در دفتر امام و موسسه نيز قرار بر عدم انتشار آن گرديد. آيت الله منتظري در آخرين نامه شان به امام (7 فروردين 68) نوشته بودند: « مطمئن باشيد همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازي فداکار و از خود گذشته و مطيع در کنار حضرت عالي و در مسير اسلام و انقلاب بوده‌ام، اينک نيز خود را ملزم به اطاعت و اجراي دستورات حضرت عالي مي‌دانم؛ زيرا بقا وثبات نظام اسلامي مرهون اطاعت از مقام معظم رهبري است».
ايشان در اين نامه با تعابيري از قبيل «دشمنان زيادي همچون منافقين کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصيت هاي عزيز ما و از جمله فرزند عزيز خود من آغشته است، و ساير جناح هاي مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و ليبرال مآبهاي کج فکر» از اين جريانات تبرّي جسته بود.
متأسفانه بقاياي همان باندي که قائم مقام رهبري را رودر روي امام قرار داده بود، بيمناک از اينکه ايشان بر آنچه که در اين نامه نوشته است پايدار بماند و رشته هاي آنان را که چند سال براي آن تلاش کرده بودند پنبه کند دست به کار شدند و زمينه تقابل سالهاي بعد از رحلت حضرت امام و حوادث تلخي که پديد آمد را فراهم ساختند. شرح شب نامه هاي باند مذکور - و دو جرياني که خود مرحوم آيت الله منتظري در نامه آخرشان به امام از آنها نام برده است - در رابطه با نامه 6/1 که ابتدا وجود چنين نامه اي را منکر شدند و سپس با انتشار دست نوشته اي بازنويس شده و مخدوش از آن، براي تشکيک در خط و امضا ي آن زمينه سازي کردند، نيازمند فرصتي ديگر است.
به ذکر اين نکته بسنده کنم که هشت سال بعد از رحلت حضرت امام و پس از آنکه مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي فاکر تصويري مخدوش از نامه را در آذر 1376 منتشر ساخت، موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني براي نخستين بار ناگزير از انتشار تصوير اصل نامه همراه با بيانيه اي توضيحي گرديد.
و اما در خصوص نامه مربوط به نهضت آزادي نيز همانگونه که پيش از اين بارها اعلام شده است کمترين شبهه اي نسبت به اصالت اين نامه و صدور آن از سوي حضرت امام وجود ندارد (و اصل دستخط هر دو نامه در آرشيو اسناد آن حضرت موجود مي باشند) تأکيدا نکات زير را ياد آور مي شوم:
1-در همان ايامي که پس از رحلت حضرت امام، تشکيک در مورد نامه ايشان به وزير کشور (در خصوص نهضت آزادي) از سوي مسئولين نهضت مطرح گرديد و حتي تهمت جعل آن را به مرحوم يادگار امام مطرح کرده و همراه با مطالبي کذب منتشر کردند، موسسه از جنبه عمومي، و مرحوم يادگار حضرت امام (به عنوان شاکي خصوصي) رسما شکايت کردند.
با آنکه به لحاظ حکم صريح (17 شهريور 67) امام خميني و نصّ قانون، اعلام نظر موسسه در مورد اصالت نامه براي دادگاه کفايت مي کرد، با تأکيد مرحوم يادگار امام براي رفع هر گونه شبهه اي، مراتب کارشناسي خط و امضاي نامه مذکور توسط کارشناسان رسمي تشخيص خط از سوي دادگستري با استفاده از دستگاه و ابزاري که همراه داشتند به عمل آمد که گزارش تصديق آن در پرونده مربوطه ثبت گرديده است.
حقير به عنوان نماينده نهاد شاکي در جوار يادگار حضرت امام (ره) که نسخه اصل نامه را همراه با نمونه هايي متعدد از دست خط هاي امام راحل جهت تطبيق و بررسي کارشناسان اعزامي به ايشان ارائه کردند، حضور داشتم. بنا بر اين، اينکه بعضا گفته اند که دادگاه به درخواست کارشناسي اعتنا نکرده است صد درصد خلاف واقع مي باشد.
2 – در جلسه رسمي دادگاه رسيدگي کننده به دومين شکايت موسسه که در مجتمع قضايي شهيد قدوسي برگزار گرديد بنا به درخواست مشتکي عنه مبني بر تقاضاي رويت دستخط نامه حضرت امام و اعلام قبلي دادگاه، نسخه اصل نامه مزبور توسط اينجانب به رياست محترم دادگاه ارائه و توسط ايشان طبق تشريفات آيين دادرسي در دادگاه به رويت مشتکي عنه (آقاي دکتر يزدي و همچنين وکيل ايشان، آقاي صدر حاج سيد جوادي) رسيد که مراتب آن نيز توسط منشي دادگاه ثبت و در پرونده مربوطه ضبط مي باشد.
بنا براين، اينکه بعضا گفته اند که درخواست رويت نسخه اصل نامه مورد موافقت و اقدام دادگاه قرار نگرفته است ، کاملا خلاف واقع مي باشد (والله شاهد عليم). چنانکه اين ادعا که گفته اند، پرونده شکايت مذکور مورد رسيدگي نهايي و صدور حکم قرار نگرفته است نيز کذب مي باشد. دادگاه پس از طي مراحل بازپرسي و تحقيقات و برگزاري دو جلسه رسمي نهايي، رأي خويش را مبني بر محکوميت انتشار دهنده اتهامات فوق الاشاره، صادر و ابلاغ نموده است.
ضمنا ذکر اين نکته نيز قابل توجه است که در نخستين مرحله که شکايت موسسه و مرحوم يادگار حضرت امام در حال رسيدگي بود و بنده قبلا در مرحله بازپرسي در شعبه مربوطه براي اداي شهادت و توضيحات و ارائه مستندات موسسه حضور يافته بودم و با آنکه مرحوم يادگار امام در آن ايام دچار کمر درد شديد بودند و قانونا استماع توضيحات ايشان در رابطه با شکايتشان و اخذ مستندات – بواسطه بيماري ايشان - مي توانست در محل استقرارشان انجام شود و رياست محترم قوه قضائيه و دادگاه مربوطه نيز که از کسالت شديد ايشان مطلع بودند همين روال را پيشنهاد کردند اما مرحوم حاج احمد آقا براي اينکه کمترين شائبه اي مبني بر تبعيض نباشد تاکيد داشتند که شخصا به بخش مربوطه در قوه قضائيه بروند. حقير در معيت ايشان شاهد بودم که با چه سختي و تحمل درد، به دادگستري رفتند و توضيحات و اطلاعات خويش را به مسئولين شعبه رسيدگي کننده به شکايت ارائه دادند. در اين مرحله نيز نامه دستخط حضرت امام که همراه برده بوديم به رؤيت مسئولين دادگاه رسيد و تصوير آن همراه با ساير مستندات جهت درج در پرونده تحويل گرديد.
3 – مهمترين استدلالي که قبلا و متأسفانه در روزهاي اخير نيز با تأکيد بيشتري مطرح گرديده و به استناد آن انتساب اين نامه به حضرت امام را مورد ترديد قرار داده اند اين است که گفته اند مفاد و مطالب اين نامه با ادبيات و مواضع حضرت امام در رابطه با نهضت آزادي سازگار نيست. اين استدلال بي اساس و خلاف واقع است. علاوه بر مواضع و بيانات صريح فراواني که از حضرت امام در رابطه با خطرات تفکر ملي گرايي در مقابل تفکر اصيل اسلامي از دوران اقامت در نوفل لوشاتو و از آغاز پيروزي انقلاب بيان داشته اند که به آساني در مجموعه آثار و صحيفه امام در دسترس مي باشد(پيوست1)، بطور خاص از ايشان در پاسخ به مواضع نهضت آزادي پس از ماجراي لانه جاسوسي آمريکا و در موضوع جنايتهاي منافقين و مسائل مربوط به دفاع مقدس و بسياري از رخدادهاي سالهاي رهبري امام مطالب فراواني در سخنان حضرت امام وجود دارد که در حقيقت تفصيل همان نکاتي است که ايشان به اختصار در نامه خطاب به وزير کشور مرقوم فرموده اند.
به عنوان نمونه، با دقت در فرازي از پيام قبول قطعنامه و فرازهايي از پيام مهم امام خطاب به حوزه هاي علميه(معروف به منشور روحانيت) که هر دو پيام در زمان حيات ايشان از صدا و سيما مکرر پخش شد و در روزنامه ها منتشر شد، به وضوح اين واقعيت را در مي يابيم که مضمون همان مطالبي که در نامه مذکور آمده است و با ادبياتي مشابه، در اين پيام ها نيز بيان گرديده است. (پيوست2)
در پايان، از همه عزيزاني که در معرض گفت وگو در باب مسائل حساسيت برانگيز مربوط به وقايع دوران زندگي رهبر کبير انقلاب اسلامي و آثار ايشان قرار دارند تقاضا مي کنيم که در اينگونه مسائل با تحقيق قبلي و تأمل کافي اظهار نظر فرمايند و همچنين از رسانه هايي که داعيه دفاع از ارزشهاي انقلاب را دارند انتظار داريم در شرايطي که دشمنان ايران رسما وارد جنگ رواني و اقتصادي عليه کشورمان شده اند از طرح موضوعاتي که مساله روز مردم و نظام نبوده و زمينه ساز اختلاف مي گردد و اسباب ميدانداري رسانه هاي بيگانه را فراهم مي سازد اجتناب ورزند.
حميد انصاري
قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني
29/11/1397
پيوست 1: «اينکه من مکرّر عرض مي‌کنم که اين ملّي گرايي اساس بدبختي مسلمين است براي اين است که اين ملّي گرايي، ملت ايران را در مقابل ساير ملت هاي مسلمين قرار مي‌دهد، و ملت عراق را در مقابل ديگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اينها نقشه‌هايي است که مستعمرين کشيده‌اند که مسلمين با هم مجتمع نباشند. در عراق، حکومت عراق، حکومت سابقتر از اين حکومت - که اين بدتر از آن است- اينها طرح مي‌کردند که ما مي‌خواهيم مجد بني اميه را احيا کنيم در مقابل اسلام. اسلام که آمده بود همه مجدها را فاني کند در مجد اللَّه، اينها مي‌گفتند ما مجد بني اميه را بايد احيا کنيم و اين چيزي نبود که شعور اينها برسد، تلقيني بود که ابرقدرتها مي‌کردند که اسلام متفرق بشود، مسلمين با هم متفرق بشوند، دشمنِ هم بشوند. در ايران از سالهاي طولاني، اشخاص بي‌اطلاع از اساس مسائل، و لو فرض کنيد بعضي‌شان مغرض نبودند، اينها هم هي طبل ملّيت را کوبيدند» صحيفه امام ج13 ص 87
« از مسائلي که طراحان براي ايجاد اختلاف بين مسلمين طرح و عمال استعمارگران در تبليغ آن به پاخاسته‌اند، قوميت و مليت است که دولت عراق سالهاست بدان دامن‌مي‌زند و در ايران نيز دستجات محدودي دانسته يا ندانسته از آن ترويج و تأييد مي‌کنند و در ساير نقاط از ترک و کُرد و ديگر طوايف هم همان راه را پيش گرفته‌اند و مسلمانان را در مقابل هم قرار داده‌اند و حتي به دشمني کشيده‌اند؛ غافل از آنکه حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود کشور مسئله‌اي است که در آن حرفي نيست؛ و ملي گرايي مقابل ملتهاي مسلمان ديگر، مسئله ديگري است که اسلام و قرآن کريم و دستور نبي اکرم (ص) بر خلاف آن است؛ و آن ملي گرايي که به دشمني بين مسلمين و شکاف در صفوف مؤمنين منجر مي‌شود بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمين و از حيله‌هاي اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج مي‌برند.» صحيفه امام ج13 ص209
« از ملي گرايي خطرناکتر و غم‌انگيزتر، ايجاد خلاف بين اهل سنت و جماعت با شيعيان است، و القاي تبليغات فتنه‌انگيز و دشمني‌ساز بين برادران اسلامي و ايماني است.» صحيفه امام ج13 ص209
« با نام «مليت» و «ملي گرايي»، گرچه در بين آنان مرداني متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقليت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتي نمي‌توانستند انجام دهند» وصيتنامه امام خميني
پيوست 2: « آيا ملت شجاع ايران در مقابل جنگ اقتصادي، تبليغاتي، رواني و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشک‌باران مناطق مسکوني و بمبارانهاي مکرر شيميايي عراق در ايران و حلبچه، مقاومت نکرده است؟ آيا ملت عزيز ايران در مقابل توطئه منافقين و ليبرالها و زراندوزي و احتکار سرمايه داران و حيله مقدس مآبان مقاومت نکرده است؟ آيا همه اين حوادث و جريانات براي ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ که اگر نبود حضور مردم، هر يک از اين توطئه‌ها مي‌توانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس مي‌گزاريم که ملت ايران را موفق نمود تا با قامتي استوار به رسالت خود عمل کند و صحنه‌ها را ترک نگويد.» پيام قبول قطعنامه – صحيفه امام ج21 ص86
« امروز که بسياري از جوانان و انديشمندان در فضاي آزاد کشور اسلامي‌مان احساس مي‌کنند که مي‌توانند انديشه‌هاي خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامي بيان دارند، با روي گشاده و آغوش باز حرفهاي آنان را بشنوند. و اگر بيراهه مي‌روند، با بياني آکنده از محبت و دوستي راه راست اسلامي را نشان آنها دهيد. و بايد به اين نکته توجه کنيد که نمي‌شود عواطف و احساسات معنوي و عرفاني آنان را ناديده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته‌هاشان زد و همه را يکباره به وادي ترديد و شک انداخت. اينها که امروز اين گونه مسائل را عنوان مي‌کنند مسلماً دلشان براي اسلام و هدايت مسلمانان مي‌تپد و الّا داعي ندارند که خود را با طرح اين مسائل به دردسر بيندازند. اينها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه‌اي است که خود فکر مي‌کنند. به جاي پرخاش و کنار زدن آنها با پدري و الفت با آنان برخورد کنيد. اگر قبول هم نکردند، مأيوس نشويد. در غير اين صورت خداي ناکرده به دام ليبرالها و مليگراها و يا چپ و منافقين مي‌افتند؛ و گناه اين کمتر از التقاط نيست‌» صحيفه امام، ج‌21، ص: 99
« من امروز بعد از ده سال از پيروزي انقلاب اسلامي همچون گذشته اعتراف مي‌کنم که بعض تصميمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهي که عقيده خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشته‌اند، اشتباهي بوده است که تلخي آثار آن به راحتي از ميان نمي‌رود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روي کار آمدن آنان نبودم ولي با صلاحديد و تأييد دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چيزي کمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و هر حرکت به سوي امريکاي جهانخوار قناعت نمي‌کنند، در حالي که در کارهاي ديگر نيز جز حرف و ادعا هنري ندارند. امروز هيچ تأسفي نمي‌خوريم که آنان در کنار ما نيستند چرا که از اول هم نبوده‌اند. انقلاب به هيچ گروهي بدهکاري ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاي فراوان‌ خود را به گروهها و ليبرالها مي‌خوريم، آغوش کشور و انقلاب هميشه براي پذيرفتن همه کساني که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولي نه به قيمت طلبکاري آنان از همه اصول‌» پيام منشور روحانيت - صحيفه امام، ج‌21، ص: 286
«من به آنهايي که دستشان به راديو- تلويزيون و مطبوعات مي‌رسد و چه بسا حرف‌هاي ديگران را مي‌زنند صريحاً اعلام مي‌کنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست ليبرالها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بي‌پناه را از بين ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقي و نه غربي عدول نخواهم کرد» پيام منشور روحانيت - صحيفه امام، ج‌21، ص: 286
« امروز غرب و شرق به خوبي مي‌دانند که تنها نيرويي که مي‌تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در اين ده سال انقلاب اسلامي ايران ضربات سختي از اسلام خورده‌اند و تصميم گرفته‌اند که به هر وسيله ممکن آن را در ايران که مرکز اسلام ناب محمدي است نابود کنند. اگر بتوانند با نيروي نظامي، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بيگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملي خويش و اگر هيچ کدام از اينها نشد، ايادي خودفروخته خود از منافقين و ليبرالها و بي‌دينها را که کشتن روحانيون و افراد بيگناه برايشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ مي‌دهند که شايد به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذيها بارها اعلام کرده‌اند که حرف خود را از دهان ساده‌انديشان موجّه مي‌زنند.» پيام به مهاجرين جنگ تحميلي – صحيفه امام ج21 ص 326
« چهارچوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب اللَّه اصل خدشه ناپذير سياست جمهوري اسلامي است. ما بايد مدافع افرادي باشيم که منافقين سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بريدند. ما بايد دشمن سرسخت کساني باشيم که پرونده‌هاي همکاري آنان با امريکا از لانه جاسوسي بيرون آمد. ما بايد تمام عشقمان به خدا باشد نه تاريخ. کساني که از منافقين و ليبرالها دفاع مي‌کنند، پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوي ديگران شده‌اند، از اين حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هيچ گونه گذشتي طرد خواهند کرد.» (همان جا)
سيام**1751**1535
انتهاي پيام /*

برچسب‌ها:

نظر شما