شناسهٔ خبر: 31186858 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

سیرک ورشو فقط با حضور دلقک‌ها!

روزنامه جوان

وجه قابل توجه کنفرانس ورشو نه در متن اصلی و شعار‌های پمپئو برای تشکیل ائتلاف جهانی علیه ایران، بلکه در حاشیه‌هایی بود که شاید به چشم نمی‌آمدند، اما باید گفت: به طور کامل بر متن سایه انداخته و حتی اهمیت بیشتری از آن داشتند. یک حاشیه مربوط می‌شد به خود میزبان و اینکه چرا لهستان حاضر شد میزبانی این کنفرانس را به عهده بگیرد.

صاحب‌خبر -
سرویس بین‌الملل جوان آنلاین: مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا، اواسط ماه ژانویه در جریان سفر یک هفته‌ای خود به هشت کشور عربی منطقه بود که خبر تشکیل کنفرانسی در ورشو را داد. پمپئو آن موقع به منطقه آمده بود تا از یک سو شکست چند روز قبل جان بولتون، مشاور امنیت ملی امریکا در مأموریتش به منطقه را جبران کرده باشد و از سوی دیگر، نگرانی‌های متحدین منطقه‌ای امریکا را برطرف کند که بابت دستور دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا، برای خروج نیرو‌های امریکایی از سوریه به وجود آمده بود. پمپئو محور سفر خود را بر مبنای تبلیغات شدیدی علیه ایران قرار داد تا دست‌کم بخشی از این دو هدف محقق شود و اوج تبلیغات او وعده‌ای بود که برای کنفرانسی در ورشو، پایتخت لهستان، داد. او از کنفرانسی گفت که هدفش ایجاد ائتلاف جهانی علیه ایران است و تأکید کرد که برای تشکیل این ائتلاف کشور‌هایی از سرتاسر جهان جمع خواهند شد. این کنفرانس در روز‌های چهارشنبه و پنج‌شنبه گذشته تشکیل شد و همان‌طور که انتظار می‌رفت چیزی بیشتر از یک نمایش تبلیغاتی علیه ایران نبود و نشست واقعی کیلومتر‌ها دورتر در شهر سوچی روسیه بود که سه رئیس‌جمهور روسیه، ایران و ترکیه در مورد سوریه بحث و گفت‌وگو می‌کردند.

سیرک تبلیغاتی

طبیعی بود که واکنش ایران به این کنفرانس از همان ابتدای امر صریح و قاطع باشد و به همین جهت بود که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، این کنفرانس را به عنوان «سیرک مذبوحانه ضد ایرانی» توصیف کرد و یادآور نمایش قبلی امریکا علیه ایران شده بود و تصویری از آن نمایش را در صفحه توئیتری‌اش گذاشت که رؤسای جمهور امریکا، روسیه و برخی از رهبران وقت منطقه در آن عکس دیده می‌شدند. واقعیت این است که آنچه در ورشو اتفاق افتاد چیزی کمتر از یک سیرک تبلیغاتی نبود به‌خصوص اینکه سطح سیاسی آن بسیار پایین‌تر از حدی بود که در آن عکس دیده می‌شد. نه تنها هیچ‌یک از رهبران سیاسی در این کنفرانس شرکت نداشتند، از میان ۲۲ کشور عربی تنها هشت کشور در سطح وزیر خارجه در کنفرانس شرکت کردند و حتی مصر و تونس هم در سطحی پایین‌تر و با فرستادن معاون وزیر خارجه خود حاضر شده بودند. گذشته از این کشور‌های الجزایر، قطر، لبنان، عراق و تشکیلات خودگردان فلسطین هم حاضر نشدند نماینده‌ای به این کنفرانس بفرستند. بنابراین، امریکا در گام نخست نتوانست جبهه متحد منطقه‌ای علیه ایران را در کنفرانس شکل بدهد و باید گفت: وضعیت امریکا در بین متحدین اروپایی‌اش از این هم بدتر بود. فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، از اول برنامه کاری خود را بهانه آورد تا در ورشو حاضر نشود و وزرای خارجه آلمان و فرانسه هم به این کنفرانس نرفتند. جرمی هانت، وزیر خارجه بریتانیا، به ورشو رفت، اما برنامه خود را محدود به موضوع یمن کرد تا خود را چندان درگیر هدف ضد ایرانی امریکا نکرده باشد. امریکا تنها کشوری بود که بالاترین سطح سیاسی خود را به ورشو فرستاده بود که البته این هم نه در سطح ریاست جمهوری بلکه با حضور مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور بود. در هر صورت، میزان حضور کشور‌ها در این کنفرانس به‌رغم تلاش مصرانه امریکا در حدی نبود که بتوان آن را چیزی بیشتر از یک سیرک تبلیغاتی دانست که نمی‌توانست پیامد عملی داشته باشد تا چه رسد به اینکه ائتلاف جهانی علیه ایران را تشکیل بدهد.

نگاه اروپایی

مشکل امریکا در ورشو تنها سطح پایین کشور‌های حاضر و برآورده نشدن وعده‌هایش نبود بلکه همزمان با این کنفرانس، مقاله‌ای در روزنامه آلمانی زوددویچه به چاپ رسید که نه تنها تفاوت دیدگاه اروپا با امریکا بلکه حتی عمق اختلاف بین این دو را بیان می‌کرد. مقاله تحت عنوان «اگر ما نه، پس چه کسی؟» و محصول مشترک هایکو ماس و ژان ایو لودریان، وزرای خارجه آلمان و فرانسه، بود. هرچند این دو در مقاله خود مشخصاً نه نامی از امریکا و نه نامی از ترامپ برده بودند، اما لحن تند نوشته آن‌ها به‌خوبی نشان می‌داد که منظورشان جز ترامپ و سیاست خارجی امریکا نیست. این دو در مقاله خود از بحران عمیقی گفته‌اند که بر نظم چندجانبه جهانی حاکم شده و از جنگ جهانی دوم به این سو بی‌سابقه است. هر دو معتقدند که «ناسیونالیسم و قلدرمآبی» چالش‌های موجود در عرصه بین‌المللی را عمیق‌تر و اعتمادپذیری و پایبندی به قرارداد‌های بین‌المللی را خدشه‌دار کرده است. توافق‌های بین‌المللی مثل پیمان زیست‌محیطی پاریس، تجارت آزاد، توافق‌های امنیتی و توافق هسته‌ای با ایران یا برجام از جمله توافق‌هایی هستند که به نظر این دو وزیر خارجه از طرف افراط‌گرایی ناسیونالیستی و سیاست زورمحور خدشه‌دار شده‌اند. شکی نیست که منظور این دو سیاست خارجی ترامپ در دو سال گذشته بوده و به همین جهت هم روزنامه زوددویچه مقاله مکملی را همزمان با این مقاله چاپ کرد تا ضمن اشاره مختصر به محور‌های مقاله ماس- لودریان تعارف را کنار زده و به صراحت از امریکا و ترامپ نام ببرد. وجه دیگر مقاله ماس- لودریان رویکرد اروپایی به قلدرمآبی امریکا است که این دو از موتور تغییری در مقابل قلدرمآبی در عرصه بین‌المللی گفته‌اند که دو کشور آلمان و فرانسه این موتور تغییر را به راه می‌اندازند و با این موتور به مقابله با «سیاست‌های تک‌روانه و قلدرمآبانه کسانی می‌روند که به قانون برخاسته از زور باور دارند.» به این ترتیب، مقاله ماس- لودریان پاسخ صریح اروپایی به سیرک تبلیغاتی امریکا در ورشو بود که این مقاله نه تنها بیان‌کننده شکافی عمیق بین اروپا و امریکا بود بلکه نشان می‌داد که اروپا مصمم شده تا با ائتلافی از آلمان و فرانسه به مقابله با تک‌روی‌ها و قلدرمآبی‌های امریکا برخیزد.

غلبه حاشیه بر متن

وجه قابل توجه کنفرانس ورشو نه در متن اصلی و شعار‌های پمپئو برای تشکیل ائتلاف جهانی علیه ایران، بلکه در حاشیه‌هایی بود که شاید به چشم نمی‌آمدند، اما باید گفت: به طور کامل بر متن سایه انداخته و حتی اهمیت بیشتری از آن داشتند. یک حاشیه مربوط می‌شد به خود میزبان و اینکه چرا لهستان حاضر شد میزبانی این کنفرانس را به عهده بگیرد. به‌رغم سخنان یاتسک چاپوتوویچ، وزیر خارجه لهستان علیه ایران در کنفرانس ورشو، اما باید گفت که سخنان او بیشتر برای خوشایند امریکا بود تا اینکه منظور و مقصود اصلی لهستان از برگزاری این کنفرانس باشد. رابرت چولدا، تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه لودز فرانسه، به تارنمای آلمانی دویچه‌وله می‌گوید: «محرک اصلی برگزاری کنفرانس ورشو برای لهستان، روسیه است و نه ایران یا حتی خاورمیانه. آنچه برای دولت لهستان مهم است داشتن یک پایگاه نظامی ارتش امریکا در خاک لهستان است.» از لحن این محقق پیدا است که لهستان برای به دست آوردن حمایت نظامی امریکا با واشنگتن دست به معامله‌ای زده تا در ازای برگزاری این کنفرانس حمایت نظامی واشنگتن را به دست بیاورد. حاشیه دیگر با رفتن جرارد کوشنر، داماد و مشاور ارشد ترامپ، به این کنفرانس معلوم می‌شود که طی دو سال گذشته مسئولیت پرونده سازش بین اعراب و رژیم صهیونیستی را به عهده داشته است. روشن است که او برای موضوع ایران یا تشکیل ائتلافی علیه ایران به ورشو نرفته بود بلکه هدف او مربوط به پرونده‌ای می‌شود که در دست دارد به‌خصوص اینکه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی و هیئت‌هایی از کشور‌های عربی در ورشو حضور داشتند. شکی نیست که کوشنر از این فرصت برای پیشبرد پرونده‌اش استفاده کرده و رایزنی‌هایی با نتانیاهو و هیئت‌های عربی انجام داده که بنابر این رایزنی‌ها وعده داده طرح صلح امریکا مشهور به «معامله قرن» را بعد از انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی در نهم آوریل اعلام خواهد کرد. بنابراین، کنفرانس ورشو بیشتر در خدمت اهداف خاص میزبان یا زد و بند رژیم صهیونیستی با برخی از کشور‌های عربی بوده تا اینکه محلی برای تحقق شعار‌های ضد ایرانی امریکا باشد.

سوچی در برابر ورشو

شاید هم‌زمانی نشست سوچی با ورشو اتفاقی بوده و از قبل پیش‌بینی نشده بود، اما این هم‌زمانی اتفاق افتاد و باعث شد تا دست‌کم از لحاظ نمادی، سوچی در مقابل ورشو قرار بگیرد. برخلاف ورشو، نشست سوچی سر و صدای زیادی نداشت و در آن خبری از سخنرانی‌های تند و آتشین نبود، اما هم از لحاظ سطح سیاسی قابل توجه بود و هم از لحاظ دستور کار. حضور سه رئیس‌جمهور روسیه، ایران و ترکیه نه تنها باعث شد تا سطح سیاسی نشست سوچی اهمیت بیشتری از کنفرانس ورشو داشته باشد بلکه هم نقش این سه کشور در منطقه و هم دستور کار این نشست کارآیی آن را ثابت می‌کرد، برخلاف کنفرانس ورشو که حتی قادر به انتشار بیانیه یا دست‌کم متن پایانی نبود. نکته جالب توجه اینجا است که موضوع سوریه یکی از موضوعات اصلی کنفرانس ورشو بود که با نام «صلح و امنیت در خاورمیانه» تشکیل شد، اما نه تنها نماینده‌ای از سوریه چه از طرف دولت و چه مخالفان در این کنفرانس حضور نداشت بلکه نماینده‌ای از سه کشور تأثیرگذار روسیه، ایران و ترکیه نیز حضور نداشت. بنابراین، کنفرانس ورشو نمی‌تواند تأثیری در بحرانی‌ترین پرونده خاورمیانه داشته باشد، اما در مقابل، سه نشست قبلی بین سه کشور روسیه، ایران و ترکیه تا کنون نقش تعیین‌کننده‌ای در به سرانجام رساندن بحران سوریه داشته و به همین جهت هم نشست سوچی نه تنها برای سر و سامان دادن استان ادلب بلکه برای تدوین قانون اساسی سوریه تعیین‌کننده است. باید به یاد داشت از توافق سوچی در اکتبر گذشته بود که نقشه راهی برای وضعیت ادلب به دست آمد و حالا سه کشور آماده می‌شوند تا راه را برای تدوین قانون اساسی سوریه هموار کنند. به واسطه این نقش برای نشست سوچی است که باید آن را درست نقطه مقابل کنفرانس ورشو دانست؛ کنفرانسی که چیزی نبود جز هیاهویی بسیار برای هیچ.

نظر شما