صاحبخبر - اگر در این چند سال اخیر کارنامه صدا و سیما را ورق بزنیم، به راستی هر ورقش دفتری است از کمکاریها، ناشیگریها! همین چند روز پیش بود که فوتبالیست محترمی که گویا نخوانده استاد شده وبسیار علاقمند است اجرای برنامههای تلویزیونی را که یکی از پیچیدهترین فنها و هنرهاست، به کارنامه کاری خود بیفزاید، کلامی ناروا (البته ناخواسته) به مردم محترم اهل یک کشور گفت که پساز چندی ناگزیر به پوزش خواهی و رفع و رجوع شد. هنوز تن و بدن مان از این شاهکار مجری- فوتبالیست گرم بود که مجری دیگری از جنوب کشور با یکی ازهواداران کشور ویتنام در گرماگرم مسابقات فوتبال قهرمانی آسیابا الفاظی نه چندان محترمانه گفتوگو کرد که بازهم تنور انتقاد از صداوسیما را داغ کرد!
اگر حافظه مان را تکانی بدهیم، چندان دشوار نیست به یاد بیاوریم برخورد به شدت نامحترمانه مجری جوانی را با منتقد مشهور سینما که با واکنش منتقد معروف رو در رو شد و مهمان برنامه صندلی گفت و گو را ترک گفت و مصاحبه را به نشانه اعتراض به «بیادبی» مجری نیمه کاره رها کرد! و باز اگر حافظهمان در این روزهایی که به سختی میگذرد، همچنان چالاک باشد و به روغن سوزیهای عذاب آور نیفتاده باشد، میشود دهها مورد از نابلدی مجریان و گافهای عجیب و غریب شان ردیف کرد که در تحلیل نهایی، نشانگر این است که در روند جذبِ نیروی انسانی در صداو سیما که با پول مردم گذران میکند، آنچنان حساب و کتاب درخوری به چشم نمیآید و انگار کسی هم رغبتی نشان نمیدهد به نظارت بر این سازمان پهناور که اگر نه همه، بیشتر کارکنانش از حقوق و مزایای بهتری از سطح معیشت مردم برخوردارند! ضرب المثل شیرینی درمیان مردمان آن سوی مرزها رواج دارد به این مضمون: «هیچکس نمیتواند قدم زدن خودش در خیابان را از پنجره اتاقش ببیند». این گزاره به خوبی نشان میدهد که خود انتقادی و نظارت بر عملکرد خویش تا چهاندازه دشوار وای بسا نشدنی است. حالا اگر پای سازمانهای بزرگی مثل صدا و سیما در میان باشد که نیازمند سیستم نظارت منظم و دقیقه به دقیقه است. نگارنده این ستون در این یادداشت هرگز به دنبال پیدا کردن ایرادهای به اصطلاح «نیش غولی» نیست! چرا که احتمالا گافها و سخنان نادقیق در همه رسانههای معتبر و از زبان مجریان شنیده میشود اما نکته و پرسشهای اساسی اینجاست: آیا حجم انتقادها به شیوه اجرای مجریان برنامهها بهاندازه کشور ما بالا است؟ آیا همه رسانههای بزرگ و کوچکی که در سراسر جهان سرگرم کار هستند، همانند صدا و سیما از اقبال بیرقیبی و فقدان نظارت درست برخوردارند؟ امروز برخی «مصاحبه» را در عرصه ژورنالیسم چنان جدی میدانند که از آن به عنوان یک ژانر ادبی یاد میکنند. مصاحبههای تخصصی مجری-کارشناسان در برنامههای ادبی و سینمایی در رسانههای خارجی با هنرمندان نامی این عرصهها و گفت و گوهای درخشان نشریات با ادیبان بزرگ و... گواه محکمی بر این ادعاست. اگر کلاهمان را قاضی کنیم، به راستی مجریانی که بر اسلوبهای مصاحبه و پیش بردن بحث با سلبریتیها و مردم کوچه و بازار اِشراف دارند چند نفرند؟! آیا خوشبینانه از تعداد انگشتان یک دست بیشترند؟ (کاربلدان خانه نشین به کنار). به راستی شمار مجریانی که اجرا را با حرافی و زبان بازی، صراحت را با گستاخی اشتباه نگرفتهاند و سواد را نه در اینستاگرام که در کتاب و مجله و روزنامه میجویند؛ چهاندازه است؟! آیا در بیشتر موارد جز این است که به میانجیِ داشتن چهره زیبا (البته به کمک جراحیهای زیبایی!) و صدای رسا و از همه اینها برتر و بالاتر، پارتیهای آنچنانی، برخی مجریان برای اجرا برگزیده میشوند؟ اگر در قضاوت اخیر نگارنده شکی دارید، کافی است نگاهی به کامنتهای مردم زیر برنامههایی بیندازید که مجری محترم با پرسشها و «اکت»های نالازمش، پراکنده گوییهای آشکارش و کم دانشیاندازه نگرفتنی اش، کلافگی و عصبانیت بینندگان را تا حد باورنکردنی بالا برده و عجیب اینجا است که مجری کذا انگار در یک لج و لجبازی کودکانه هر روز بیشتر از دیروز روی آنتن ظاهر میشود و اعصاب و روان مردم را به بازی میگیرد!∎
نظر شما