سعید بیابانکی از شاعران طنز پرداز کشورمان در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس درباره موحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد اظهار داشت: مرحوم زرویی در طنز امروز، طنز معاصر و طنز ۴۰ سال پس از انقلاب شخصیتی ممتاز و برجسته به گواه آثارش بود.
وی در ادامه با بیان اینکه زرویی نصرآباد در روزگار جوانیاش به شهرت رسید و این یکی از ویژگیهای او محسوب میشود، توضیح داد: ابوالفضل زرویی در حدود ۱۸ سالگی به شهرت رسید، همان زمان با مجله طنز «گل آقا» هم همکاری میکرد و در این مجله در دهه ۷۰ دو ستون داشت.
به گفته بیابانکی، «تذکره المقامات» یکی از آن مطالب بود که نقیضه بر تذکره الاولیا عطار محسوب میشد چرا که با محوریت شخصیتهای فرهنگی، هنری کشور نوشته میشد، او قلم جادویی، ویژه و طلایی خاص خود را داشت، اما ستون دوم درباره «شعر نو» در مجله گل آقا بود که نقیضه شعر نو شاعران معاصر از سهراب فروغ بود و من با واسطه این دو ایشان را میشناختم، البته با امضای مستعار ملانصرالدین.
این شاعر اضافه کرد، سالها بود آثارشان را میخواندم و نمیدانستم نویسنده این آثار کیست؟ اما روزی در کنگره شعری در زابل متوجه شدم آقای زرویی نویسنده این ستونهاست، با هم همسفر شدیم و از آن روز ارتباط ما با هم شکل گرفت. پس از آن دفتر شعر طنز حوزه هنری را تاسیس کردند و در ادامه شب در حلقه رندان برپا شد و تا هنوز هم از پرمخاطبترین شب شعرها در حوزه طنز محسوب میشود.
به گفته این طنزپرداز، آثاری که از ایشان منتشر شده یکی «تذکرهالمقامات» و «رفوزهها» ست که شامل مجموعه شعر طنز و مجموعه داستان کوتاه «کلاغه به خونش نرسید» (مجموعه افسانههای طنز آمیز) است که جزو آثار ممتازی زرویی است.
بیابانکی خاطر نشان کرد: آقای زرویی دردانه طنز پردازان کشور بود و با فاصله بسیاری از همه طنزپردازان امروز جلو بود چون هم صاحب ذوق و فضل بود. او تسلط عجیبی روی ادبیات کلاسیک و طنز داشت، هر سوالی که در این حوزه از ایشان جویا میشدیم او میدانست و این نشان از تسلط زرویی علی رغم سن کمش داشت. روزی مرحوم کیومرث صابری در جایی میگوید عبید زاکانی امروز و آینده ایران را اگر میخواهید بشناسید زرویی نصرآباد را بشناسید، سپس دست روی شانه زرویی نصرآباد میگذارد.
وی در پایان گفت: او مدتها از بیماری قلبی و دیابت رنج میبرد، خبر درگذشت ایشان شوک آور بود، ماهی یک بار (یکشنبه آخر هر ماه) به حوزه هنری میآمد و ما و دوستداران شعر برای دیدارش به حوزه هنری میرفتیم گاهی کتاب میخواندیم و گاهی شعر. مثل شمعی همه را گرد خود جمع میکرد. همه به شوق ایشان میرفتیم. جایش خالی است.
انتهای پیام/
نظر شما