به گزارش خبرگزاري آريا، شيخ اکرم کعبي دبيرکل جنبش النجباء عراق شب گذشته مهمان برنامه تلويزيوني «نقطه رهايي» بود.
کعبي در ابتداي صحبتهاي خود به مقاومت مردم عراق اشاره کرد و اظهار داشت: انقلاب بيستم، انقلابي بود که مردم عراق بر عليه خواري و ذلت و عليه استعمارگران انجام دادند و اسعتمارگري که ثروتهاي کشور ما را غارت ميکرد، به بيرون رانده شد. امروز، هنوز هم تکرار استعمار آمريکا و غرب را در بسياري از کشورهاي منطقه شاهد هستيم. علاوه بر اين، نقش آنان را در تقسيم کشورهاي اسلامي و مرزهايي که دلشان ميخواهد به وجود بياورند ،ميبينيم. آزادگان و مردم عراق همانند انقلابي که عليه استعمار بريتانيا داشتند، انقلاب بيستم را نيز شکل دادند و عليه دشمن قيام کردند. بايد گفت که مرجعيت ديني عراق حضور موثري در اين مساله داشت و فتواهاي مهمي را صادر کرد. عراق مقابل استعمار آمريکايي و اروپايي ميايستد.
وي در مورد مرجعيت ديني و نقش آن در شکلگيري انقلاب مردمي عراق صحبت کرد و گفت: مطمئنا يکي از وظايف اصلي مرجعيت، عمل به آن چيزي است که آنان در حوزه علميه فرا گرفتهاند و آن هم روش و منش امام حسين عليهالسلام و برنتابيدن ظلم است. مراجع ديني سعي دارند که اين مباحث را به صورت عملي نيز نشان بدهند تا مردم را آگاه کرده و بصيرت جامعه را نسبت به دشمن افزايش بدهند. آنان تلاش ميکنند تا مردم را به سمت و سوي مسير درست هدايت کنند؛ البته راه حق راه خطرناکي است و کمتر کساني هستند که در اين مسير حرکت ميکنند.
کعبي به چگونگي مقابله با آمريکا اشاره کرد و گفت: در رابطه با بحث مقاومت در زمان اشغال عراق توسط آمريکا بايد بگويم که اين جريان بسيار طولاني بود و مراحل زيادي داشت. به صورت خلاصه بايد بگويم که در ابتداي اشغال عراق توسط آمريکا، تعدادي از جوانان مومن، اعتقاد داشتند که بايد در برابر اين اشغالگران بايستيم. آنان به سمت مقاومت حرکت کردند و با جمعآوري تعدادي سلاح، موشک و هواپيما تلاش کردند پايگاههاي آمريکايي را مورد هدف قرار بدهند. اشغالگران آمريکايي در ابتدا خيلي راحت در کشور ما حرکت ميکردند اما به واسطه اقدامات ما، تا زماني که با خواري عراق را ترک کردند، کار برايشان بسيار سخت شد. بايد بگويم که در ابتدا، آمريکاييها به راحتي در بازارهاي ما حرکت ميکردند اما بعد از مدتي، فقط در ماشينهاي زرهي خود حرکت ميکردند. اين سربازان بعد از مدتي حتي نميتوانستند که سر خود را از ماشين بيرون بياورند و حتي بعد از مدتي ديديم که خودروهاي زرهي آن حرکت نميکرد مگر آن که يک تانک از آن پشتيباني ميکرد. با گسترش مقاومت، شاهد بوديم که نيروهاي آمريکايي فقط با هواپيما يا هليکوپتر مي توانستند حرکت کنند. برغم اينکه تلاش ميکردند تا سلاحهاي خود را قويتر کنند، با پيشرفت جريان مقاومت، از نيروي آنان کاسته ميشد و حرکتشان در عراق کم و کمتر ميشد. آنان از موشکهاي مقاومت ترس داشتند. در حقيقت، پيشرفت نيروهاي عراقي باعث شد که حرکت آنان در عراق به پايان برسد و آن را ترک کنند. آمريکاييها در بسياري از مناطق شکست سنگيني خوردند و عقبنشيني کردند.
وي بخشي از خاطرات خود از زندانهاي آمريکاييها و فرار از آن را بيان کرد و گفت: ما در ابتداي ورود اشغالگران به عراق، اقدامات مقاومتي را انجام داديم. در يکي از عملياتها در ماههاي اول، نيروهاي آمريکايي من را دستگير کردند و به زندان فرستادند. بايد بگويم که آنان از نظر امنيتي، ضعفهايي در زندانهاي خود داشتند که کار را براي فرار از آن راحتتر ميکرد. آمريکاييها هر چند ماه يکبار پزشکي را ميفرستادند تا از وضعيت بيماري زندانيان آگاه شوند. پزشکي که به زندان آمد، با من صحبت کرد و تلاش کرد تا در نحوه فرار از آن من را ياري کند. او گزارشي نوشت مبني بر اين که من بايد به بيمارستان منتقل بشوم. هنگامي که به بيمارستان منتقل ميشدم، با کمک يکي از پزشکان و انجام تدابيري، موفق شدم که از دست نيروهاي آمريکايي فرار کنم.
دبير کل جنبش مقاومت مردمي النجباي عراق در بخش دوم صحبتهاي خود با اشاره به سيد حسن نصرالله و کمکهاي او به جريان مقاومت در عراق گفت: در ابتدا بايد به فروتني و تواضع او اشاره کنم. سيد حسن نصرالله، تعدادي از بهترين نيروهاي مجاهد خود را به عراق فرستاد. او به آنان گفته بود که در عراق، زير پرچم حشدالشعبي کار کنند و برنامهها و نقشههاي خود را زير نظر فرماندهان حشدالشعبي جلو ببرند. علاوه بر اين بايد به نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آزادسازي عراق اشاره کنم. آنان در آزادسازي کامل عراق، کمکهاي زيادي را به ما کردند. سيد حسن نصرالله، يک انسان روحاني و خدايي است و خاطرات زيادي با ايشان دارم. خاطرم هست که در ابتداي اشغال عراق توسط آمريکا، حزبالله تلاش کرد تا در جنگهايمان به ما کمک کند. در آن زمان ما با حزبالله و سپاه پاسداران ارتباط محدودي داشتيم. بعد از پايان درگيريها در نجف، ديداري با ايشان داشتم. افکار و انديشههاي والاي او من را مجذوب خود کرد. او آشنايي کاملي بر عراق، شهرها و خيابانهاي آن داشت. وقتي که شيوه مبارزه خود و تعداد نيروهايمان را در مواجهه با آمريکاييها برايش توضيح ميدادم، درد را در چهره او ديدم. او درباره مقاومت ما ميگفت که اگر ما بتوانيم به شما کمک کنيم و تجارب خود را در مقابله با رژيم صهيونيستي در اختيارتان قرار دهيم، مطمئنا پيروزي بزرگي رقم خواهد خورد.
شيخ اکرم کعبي به ديدارهاي خود با مقام معظم رهبري اشاره کرد و گفت: من ديدارهاي متعددي در خلال کنفرانسهاي مختلف با رهبري داشتم و اين توفيق را داشتم که پشت سر امام خامنهاي نماز بخوانم. اين موضوع براي من يک افتخار است. بايد بگويم که وقتي سخني را از ايشان پيرامون قدرت ما در برابر دشمن و وعده ايشان در مورد پيروزي دنيايي و اخروي ميشنوم، بهجت و سرور من را فرا ميگيرد.
وي گفت: در زمان اشغال آمريکا، مسالهاي که جلب توجه ميکرد اين بود که گروهي از جوانان با بصيرت و مومن ما چگونه براي جهاد، با همديگر مسابقه ميدهند. اين موضوع چيزي است که هميشه در ذهن من باقي ميماند و بيرون نميرود. در هر عمليات ميديديم که اين جوانان دوست داشتند تا در موضعهاي خطرناک وارد شده و براي آن مسابقه ميدادند. خاطرم هست که در زمان حضور بريتانياييها در عراق، قرار بود تا تعدادي از نيروهاي آنان با هواپيما وارد خاک عراق شوند. يکي از برادران پيشنهاد کرد که در زمان فرود اين هواپيما، يکي از رزمندگان با پوشيدن لباس چوپان، وارد منطقه فرودگاهي شده در حالي که در ميان گوسفندهاي او يک بمب وجود دارد. در نهايت، به محض اينکه هواپيما فرود آمد، بمب منفجر و هواپيما نابود شد. اين موضوع شکست بزرگي براي بريتانياييها بود و کشتههاي زيادي را براي آنان به همراه داشت.
وي در مورد تهاجم فرهنگي غربي آمريکايي به نسل جوان عراق صحبت کرد و گفت: مطمئنا اسعتمار در زمان اشغال عراق سعي کرده است که از همه جنبههاي فکري، فرهنگي، اقتصادي، کشاورزي، صنعت و ... کشور را فقير نگه دارد. با توجه به خلاء فرهنگي که در آن زمان در عراق وجود داشت، آمريکاييها تلاش کردند با تاسيس مجتمعهاي فرهنگي و مدني، جواناني را تربيت کنند که خالي از بصيرت باشد. آنان تلاش ميکردند تا افکار و انديشههاي خود را به مرحله عمل برسانند. آمريکاييها نميخواهند که کشورهاي ما با بصيرت باشند چرا که دوست ندارد اين ملتها اشتباه را از درست تشخيص دهند. البته جوانان ما بسيار فهميده هستند اما ميبينيم که برخي از آنان، فريب خورده و دچار مشکلاتي شدهاند. مطمئنا، روشنگري اين موضوعات، يکي از وظايف اصلي ما است. دقت کنيد که در مرحله اول، فرزندان از پدران خود آموزش ميبينند. پدر بايد هميشه همراه با فرزندان خود بوده و بسياري از امور تربيتي آنان را زير نظر بگيرد. پدر بايد فرهنگ مقاومت را به فرزندان خود منتقل کرده و آنان را بر همين اساس، تربيت کند.
دبيرکل النجباء در مورد نگاه گروه خود به آينده گفت: گذشته از مساله مقاومت، ميتوانم بگويم که رسالت و عقيده ما تشکيل دولت عدل با رهبري امام مهدي(عج) است. در اين مسير، بايد يک سري اقداماتي برداريم تا رضايت امام حاصل بشود. بايد پيام ايجاد عدالت را در تمام کشورهاي جهان داشته باشيم بنابراين براي تحقق حکومت عدل جهاني بايد تمام وسايل را فراهم کنيم.
وي در مورد موضع حيدرالعبادي پيرامون تحريمهاي ايران گفت: موضع نخستوزير وقت، موضع عجيبي بود. امروز خيلي از کشورهاي اروپايي به ايران متعهد هستند. ما انتظار موضع بهتري را از سمت حيدر العبادي داشتيم اما او اين موضع را گرفت. البته بايد بگويم که اين حرف او، موضع شخصي خود او است و به هيچ وجه موضع دولت و مردم عراق نيست. روابط تاريخي و عقيدتي گستردهاي بين ملت عراق و ايران وجود دارد بنابراين موضعگيري او چيزي بود که ما آن را قبول نداريم و در موارد بسياري عليه آن موضع گرفتيم. نخستوزير عراق بايد با محاصره و تحريم خانوادههاي ايراني که حمايت زيادي از ملت عراق داشته و به مبارزه با اشغالگران امريکايي و داعش پرداختند، مخالفت ميکرد.
دبير کل جنبش مقاومت مردمي النجباي عراق در بخش پاياني صحبتهاي خود خاطرهاي را از سردار سليماني مطرح کرد و گفت: ما با برادران سپاه پاسداران خاطرات زيادي را داريم اما بايد در مورد حاج قاسم سليماني نکتهاي را بگويم. اسم سردار سليماني، ترس بزرگي را در دل دشمنان به ويژه رژيم صهيونيستي و داعش ايجاد ميکند که زمينه ساز فرار آنان ميشود. وقتي که شما با اين فرد زندگي ميکنيد و جو جهاد و مقاومت را در کنار ايشان احساس ميکنيد، او را بسيار ساده ميبينيد. او در زندگي خود بسيار متواضع است. خاطرم هست که در يکي از درگيريهاي منطقه فوعه و کفريا و بعد از آزادسازي بخشي از آن، با حاج قاسم سليماني گشت ميزديم. براي او بسيار مهم بود که هميشه در پيشاني و جلوي جبهه باشد. از اين مساله ناراحت شدم و نميخواستم که او جلو حرکت کند چرا که خطرساز بود. با او صحبت کردم و گفتم که اگر شما شهادت را دوست داريد، ما همه اينگونه هستيم اما نميخواهيم که پيروزي را براي دشمن محقق کنيم چرا که اگر حاج قاسم مورد هدف قرار بگيرد، پيروزي براي دشمن خواهد بود. جالب است که ايشان در جواب من گفتند که براي ما هيچ وقت ممکن نيست که از پشت ميز، جبههها را هدايت کنيم. بايد در جلو باشيم تا پيروزي در معرکه را محقق کنيم.
نظر شما