«پایی که جا ماند» یکی از کتابهای پرمخاطب خاطرات دفاع مقدس در ایران و در خارج از کشور است.
سیدناصر حسینیپور در این اثر روایتگر روزهای اسارت در اردوگاههای عراقی است. او که کتابش را به شکنجهگرش تقدیم کرده، در این کتاب گوشهای از رنجها و مقاومتها، تلخیها و شیرینیهای روزهای اسارت در عراق را روایت کرده است؛ کتابی که با انتشارش کیفیت ادبیات اردوگاهی را ارتقا داد و از فضاهای قبل خارج کرد. این اثر بعد از انتشار ماهها مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار گرفت، در صدر پرفروشهای دفاع مقدس قرار گرفت و بر مخاطبان ادبیات این حوزه افزود. این کتاب پس از مدتی به زبان عربی ترجمه شد و چندی است که برای ترجمه به زبان اسپانیولی نیز به یک مترجم اسپانیولیزبان سپرده شده است. حسینیپور در گفتوگو با تسنیم میگوید: حاج قاسم سلیمانی به من میگفت که نیروهای حشدالشعبی عراق ترجمه عربی کتاب «پایی که جا ماند» در دستشان است و به من میگویند که ما بعثیها را به واسطه کتاب این جوان ایرانی بهتر و بیشتر شناختهایم. این را چه کسانی میگویند؟ عراقیها. اگر یک ایرانی این جمله را میگفت، میتوانستیم بگوییم که خب ایرانیها با بعثیها روبهرو نشده و آنها را نمیشناسند، اما این سخن از زبان عراقیهاست. ادبیات بازداشتگاهی ما به نقطهای میرسد که چنین تأثیری بر نیروهای عراقی دارد.
راوی کتاب «پایی که جا ماند» در ادامه خاطر نشان میکند: وقتی یک مخاطب عراقی تلاش میکند و در نهایت از طریق فضای مجازی من را پیدا میکند و به من درباره کتاب پیام میدهد، نشان میدهد «پایی که جا ماند» چه تأثیری در بین این مخاطبان داشته است، به خصوص اینکه من کتاب را به شکنجهگرم که یک بعثی است تقدیم کردهام. اینها برای مخاطبان عربزبان سؤال است که رزمندگان ایرانی چه روحیه و فکری دارند که کتابشان را به شکنجهگرشان تقدیم میکنند؟ اینها نکاتی است که بر مخاطب جدید تأثیر گذاشته است. تمام این پیامها خستگی و رنج اسارت را از من کم کردهاند.
حسینی تأکید میکند: گاه دیده میشود که مترجم، به دلیل عدم تسلط کافی به فضای ادبیات این حوزه و ناآشنایی با مفاهیم دفاع مقدس، مطلب را به صورت وارونه به خورد مخاطب میدهد، مثلاً اگر در ترجمهها لحاظ شود که «بعثیها» با «عراقیها» یکی انگاشته نشوند، حتی میتواند به درک بیشتر دو همسایه کمک کند. بسیاری از عراقیها از بعثیها ضربه و آسیب دیدهاند. اگر در ترجمهها کارهای بعثیها به پای عراقیها گذاشته شود، سوءتفاهمهای مهمی ایجاد میشود. مترجمان این حوزه باید چنین ویژگیهایی داشته باشند، نه اینکه مترجمی انتخاب شود که قرار است کتابی از ادبیات دفاع مقدس ترجمه کند و در عین حال واژه «دفاع» را «جنگ» ترجمه کند. دفاع با جنگ متفاوت است.
سیدناصر حسینیپور در این اثر روایتگر روزهای اسارت در اردوگاههای عراقی است. او که کتابش را به شکنجهگرش تقدیم کرده، در این کتاب گوشهای از رنجها و مقاومتها، تلخیها و شیرینیهای روزهای اسارت در عراق را روایت کرده است؛ کتابی که با انتشارش کیفیت ادبیات اردوگاهی را ارتقا داد و از فضاهای قبل خارج کرد. این اثر بعد از انتشار ماهها مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار گرفت، در صدر پرفروشهای دفاع مقدس قرار گرفت و بر مخاطبان ادبیات این حوزه افزود. این کتاب پس از مدتی به زبان عربی ترجمه شد و چندی است که برای ترجمه به زبان اسپانیولی نیز به یک مترجم اسپانیولیزبان سپرده شده است. حسینیپور در گفتوگو با تسنیم میگوید: حاج قاسم سلیمانی به من میگفت که نیروهای حشدالشعبی عراق ترجمه عربی کتاب «پایی که جا ماند» در دستشان است و به من میگویند که ما بعثیها را به واسطه کتاب این جوان ایرانی بهتر و بیشتر شناختهایم. این را چه کسانی میگویند؟ عراقیها. اگر یک ایرانی این جمله را میگفت، میتوانستیم بگوییم که خب ایرانیها با بعثیها روبهرو نشده و آنها را نمیشناسند، اما این سخن از زبان عراقیهاست. ادبیات بازداشتگاهی ما به نقطهای میرسد که چنین تأثیری بر نیروهای عراقی دارد.
راوی کتاب «پایی که جا ماند» در ادامه خاطر نشان میکند: وقتی یک مخاطب عراقی تلاش میکند و در نهایت از طریق فضای مجازی من را پیدا میکند و به من درباره کتاب پیام میدهد، نشان میدهد «پایی که جا ماند» چه تأثیری در بین این مخاطبان داشته است، به خصوص اینکه من کتاب را به شکنجهگرم که یک بعثی است تقدیم کردهام. اینها برای مخاطبان عربزبان سؤال است که رزمندگان ایرانی چه روحیه و فکری دارند که کتابشان را به شکنجهگرشان تقدیم میکنند؟ اینها نکاتی است که بر مخاطب جدید تأثیر گذاشته است. تمام این پیامها خستگی و رنج اسارت را از من کم کردهاند.
حسینی تأکید میکند: گاه دیده میشود که مترجم، به دلیل عدم تسلط کافی به فضای ادبیات این حوزه و ناآشنایی با مفاهیم دفاع مقدس، مطلب را به صورت وارونه به خورد مخاطب میدهد، مثلاً اگر در ترجمهها لحاظ شود که «بعثیها» با «عراقیها» یکی انگاشته نشوند، حتی میتواند به درک بیشتر دو همسایه کمک کند. بسیاری از عراقیها از بعثیها ضربه و آسیب دیدهاند. اگر در ترجمهها کارهای بعثیها به پای عراقیها گذاشته شود، سوءتفاهمهای مهمی ایجاد میشود. مترجمان این حوزه باید چنین ویژگیهایی داشته باشند، نه اینکه مترجمی انتخاب شود که قرار است کتابی از ادبیات دفاع مقدس ترجمه کند و در عین حال واژه «دفاع» را «جنگ» ترجمه کند. دفاع با جنگ متفاوت است.
نظر شما