به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، ساسان شاهویسی، اقتصاددان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی است و تجربه قابل توجهی در رصد تحریمهای مالی و ارزیابی آنها دارد. وی در گفتوگو با «فرهیختگان» تحریمهای اخیر آمریکا را بررسی کرده است که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد.
مساله تحریمها را چگونه ارزیابی میکنید و هدفگذاری اصلی آنها را چه میدانید؟
از ابتدای مردادماه گذشته یعنی در دور اول تحریمها آمریکا رویکرد سادهای را در پیش گرفت به این معنا که تلاش کرد منابع درجا و منابع نقدی موجود ایران را دچار از دسترفتگی ارزش کند. منابع نقدی، دلار، اسکناس و دیگر منابع نقدی ایران در این مرحله هدف قرار گرفتند تا ارزش آنها کاهش یابد. این اقدام تحت یک بستر خاص صورت گرفت، به این صورت که ابزار اصلی برای عملیاتیشدن این ماجرا رسانهها بودند و آمریکا تلاش کرد با راهاندازی عملیات روانی و جنگ روانی و ایجاد التهاب در فضای اجتماعی ایران چالش کاهش ارزش پول ملی را به راه بیندازد. ایجاد آشوب ارزی با راهاندازی یک هیجان و نیاز کاذب اجتماعی از اصلیترین محورهایی بود که در این ایام در پیش گرفته شد. حتی در این زمان نقشهای هم برای کلیت قوه فکری دولت ایران ریخته شد تا ما به این نقطه برسیم که نسبت به کشورهای اروپایی یا دیگر منابعی که ما روی آنها ممکن بود حساب کنیم، اطمینان حاصل کرده و از تلاش برای حفظ ارزش پول ملی و دسترسی به منابع نقدشونده خود در داخل و خارج از کشور صرفنظر کنیم. در دور دوم تحریمها یعنی از چهار نوامبر یا 13 آبان طرحریزی ایالات متحده بر این اساس قرار گرفت که منابع تامینکننده این وجوه محدود یا مسدود شوند. آمریکاییها به این دور از تحریمها توصیف تحریم هوشمند را القا و اعلام کردند که به صورت نقطهزنی اجازه درآمدزایی را به ایران نخواهند داد. اولین گام برای رسیدن به این هدف هم تحریم نفتی، گازی، فولاد و دیگر مواد خام و دومین گام تحریم، روشهای بازگردان پول به ایران بود. در این مسیر آمریکاییها حساب ویژهای روی مبادلات بانکی، ذخایر پولی و حتی معامله با ریال ایران باز کردند و در مسیر محدودکردن و جلوگیری از دسترسی ایران به آنها قدم گذاشتند.
برای مثال آمریکا تلاش کرد که مسیرهای مختلف تعامل و مراوده مالی ایران با خارج از کشور را قطع کند، از اینرو تکنیکهای ایران را نیز میخواست خنثی کند و حتی نگذارد ایران وارد معاهدات پولی دوجانبه با کشورهای مختلف بشود. از این فرآیند برمیآید که بنای آمریکا بر هدف قراردادن همه تکنیکهای تامین مالی، تجارت خارجی و بازگرداندن پول به ایران است که در اینجا میطلبد که تکنیکهای مراوده مالی ایران با خارج هر روز متنوعتر و البته مستحکمتر بشود.
به نظر میرسد آمریکا در این مسیر اقدامات ترکیبی را برای ضربهزدن به اقتصاد ایران در پیش گرفته است. از یکسو سوئیفت مورد هدف قرار میگیرد و از سوی دیگر برای استانداردسازی مراودات مالی، پذیرش سازوکارهایی مانند FATF به ایران تحمیل میشود. بنابراین باید گفت آمریکاییها تلاش میکنند با این مجموعه اقدامات، اولا مدیریت هدفمند و مبتنیبر برنامه و طرح از پیش تعیینشده را از ایران بگیرد و دوما درآمدهای ملی ما را به چالش بکشد. آمریکا میداند اگر صادرات نفت ایران محدود شود، متاسفانه درآمد اقتصاد تکمحصولی ایران محدود میشود و اگر این اتفاق رخ دهد، قطعا مسیر تامین منابع برای واردات ایران محدود خواهد شد، لذا فرآیند واردات کشور مختل خواهد شد. مستحضر هستید که قریب به 60 درصد واردات ایران تحت عنوان واردات موثر نامیده میشوند؛ یعنی مواد اولیهای هستند که وارد کشور شده و بر تولید ملی، تولید موادی با ارزش افزوده یا صادرات موثر هستند بنابراین به چالش کشیده شده و واردات به خوبی میتواند در مسیر رشد اقتصادی کشور موثر باشد، رشد اقتصادی را کاهش دهد، گردش مالی را با اختلال مواجه کند، نرخ بیکاری را افزایش دهد، حتی درآمد خانوار را هدف قرار دهد و به عبارتی مساله رفاه مردم را تحتالشعاع قرار دهد، لذا بین مردم و جامعه با دولت به دلیل همین مشکلات اقتصادی فاصله ایجاد کند.
معافیتهای اخیر آمریکا این فرآیند را با اختلال مواجه نمیکند؟
در دوره اول تحریمها، آمریکا هر کجا که توانسته تلاش کرده با فشار، واردات نفت از ایران را محدود کند. به برخی که مقاومت میکردند گفته اگر وارداتتان را از ایران نصف کنید به شما امتیازهای دیگری میدهم و... . در این زمینه اما این را باید متذکر شد که این دوره از تحریمها با دوره اول متفاوت است. در دوره اول تحریمها، آمریکا تصور نمیکرد که نتواند در کوتاهمدت کشورهای مختلف را با خود همراه کند. در آن دوره امید آمریکا بر این بود که بتواند با راضیکردن متخلفان اوپک مثل عربستان و عراق یا همکاری اوپکپلاسها یا به روشهای دیگر، کسری نفت حاصل از تحریم نفتی ایران را جبران کند. نظر من حتی این است که آمریکا در تابستان گذشته هم پیشبینی نمیکرد که ارائه معافیتها نتواند شوک حاصل از خروج ایران از بازار را جبران کند و قیمتها تا انعقاد قراردادهای جدید ثابت نماند، به میدان زد و متوجه شد که فاصله تحریم تا انعقاد قراردادهای جدید زیاد است، لذا شوک حاصل از خروج ایران قیمتها را بالا میبرد. آمریکا پیشبینی نکرده بود که پالایشگاههای کشورهای مختلف که سالها با جنس و کیفیت نفت ایران کار کردهاند بهسادگی نمیتوانند ورودی نفت خود را تغییر دهند، لذا به هر طریقی برای ادامه کار خود به همکاری با ایران ادامه خواهند داد. از طرفی این پالایشگاهها با قراردادها و نحوه پرداختهای اختصاصی ایران هم کار میکردند و بهسادگی نمیشد قراردادهای بلندمدت آنها با ایران را نادیده گرفت. همین فقدان تخمین آمریکا باعث افزایش جدی قیمت در بازار شد، حتی در آمریکا قیمت هر گالن بنزین افزایش قابل توجهی داشت و قریب به 70 پالایشگاه اروپایی را هم با مخاطره و تعطیلی روبهرو کرد. حالا به نظر میرسد تحریمها از 13 آبان با اقدامات ترکیبی دیگری هم همراه شده است. به این صورت که هم معافیت صادر میکنند و هم تلاش میکنند بازگشت درآمدها مختل شود.سازمان امنیت انرژی در گزارشی که مربوط به سالهای 2011 تا 2013 است، اعلام کرده بود که ایران به میزان یک میلیون بشکه از دست رفتگی صادرات نفتی دارد، اما تفاوت نرخ 74 دلار تا 114 دلار جبران مافات میکرد، به این صورت که حداکثر نرخ از دسترفتگی ما در این دوره به صورت میانگین 9 میلیارد دلار بود. اما در این دوره از تحریمها بر اساس اسناد بالادستی منتشرشده، آمریکاییها حتی از ذخایر نفتی خود گذشتند و آنها را وارد بازار کردند تا از افزایش نرخ که میتواند کسری بودجه ایران ناشی از تحریم را جبران کند، جلوگیری کنند. پس تحریم ایران بهسادگی امکانپذیر نیست، لذا آمریکا مجبور است مجموعهای از اقدامات را همزمان اجرایی کند. هم معافیت بدهد، هم ذخایر خود را وارد کند، هم با لابی تلاش کند که کشورهای مختلف تولید خود را افزایش دهند، هم مثلا خیلی به ایجاد SPV به معنای یک کانال درآمدزای کنترلشده با ایران رضایت دهد و چندین و چند اقدام دیگر... .
در مورد همین SPV ممکن است توضیح دهید.
آمریکا آنچنان مشکلی با این مساله ندارد که ایران به صورت بسیار محدود نفت بفروشد، در مقابل مثلا تهاتر کرده و کالا وارد کند یا حتی پولش را در یک حساب مشخص ذخیره کند. البته به این شرط که کل این فرآیند یعنی خرید و فروش و انتقال پول و افراد و مجموعههای فروشنده و خریدار مشخص و قابل رصد و رهگیری باشند و ایران نیز نتواند درآمد حاصل از فروش نفت خود را در هر زمینهای که دلخواه خودش است هزینه کند، بلکه معتقد است سازوکار باید بهگونهای باشد که ایران تنها بتوان کالاهای خاصی را بخرد و در حوزههای خاصی هم مصرف کند.
اگر به بحث اصلی بپردازیم، معافیتهای تحریمی چقدر مفید است و به اصطلاح چقدر باید از وجود آنها خشنود باشیم؟
به نظر من نباید خیلی خوشحال باشیم که هشت کشور از تحریمها معافیت یافتهاند و این اتفاق را بهعنوان شکست صددرصدری آمریکا در نظر بگیریم. مهم در این میان این است که ما به این مساله فکر کنیم که اگر ما نفتی را هم به این هشت کشور میفروشیم بازگشت درآمدهای ما چقدر است، اگر پول برمیگردد با چه شرایطی، اگر پول را دریافت میکنیم چگونه میتوانیم آن را خرج کنیم. آیا دریافت این پول الزاما به معنای خرج کردن آن با قواعد خاصی است؛ مثلا اگر اروپا به ما پول نفت را پرداخت میکند مجبور خواهیم بود که فقط آن را خرج خرید کالا یا غذا و دارو کنیم؟ مثلا اگر خواستیم خودرو وارد کنیم بازهم این پول آزاد میشود؟ یا اگر خواستیم به صورت نقدی آن را وارد کشور کنیم باز هم پول در اختیار ما قرار میگیرد؟ آیا کانال مسدودسازی اروپا صادقانه کار خواهد کرد؟ آیا اروپا حاضر به تضمین قراردادهای با ایران است؟
به نظر من در مورد بازگشت پول در بخشی از مسیر اختلال وجود دارد، حداقل در قبال اروپاییها. ما نفت به این کشورها صادر میکنیم اما شرایط بازگشت پول آن مشخص نیست و ممکن است تا پایان مهلت 6 ماهه هم مشخص نشود و ما نتوانیم بهطور دلخواه از آن استفاده کنیم. بیش از 60 درصد صادرات نفتی ما امروز به کشورهای آسیایی 18 مجموعهای است که ما با آنها فعالیت میکنیم؛ از چین و هند گرفته تا مثلا سریلانکا که خرید بسیار محدودی از ایران دارد. این کشورها امروز صرفا با پول ملی خود با ما تبادل مالی دارند و در داخل هنوز سیاست مشخصی در قابل این مدل دریافت پول نداریم. لذا باید بگویم اگر معافیت صرفا معافیتی باشد که ما نفت را بفروشیم ولی خیالمان از بازگشت پول آن راحت نباشد، قاعدتا برای ما آنچنان مناسب نخواهد بود. اما کجا میتوانیم خوشحال باشیم. آنجا که ما بتوانیم از شرایط کنونی چه با سرمایهگذاری در داخل کشور چه در خارج استفاده کنیم و کالاهای مختلفی تولید و آنها را صادر کنیم یعنی از ظرفیت کاهش یک میلیون بشکه نفت استفاده و آن را چه در داخل و چه در خارج تبدیل به کالاهای پایین دست کنیم و با ارزش افزوده نسبت به نفت خام بفروشیم و درآمد حاصل از آن را که بیشتر هم هست استفاده کنیم؛ این یعنی عمل به اقتصاد مقاومتی در سختترین شرایط اقتصادی.
آمریکا دو هدف پیدا کردن جایگزین برای نفت ایران و همزمان کاهش قیمت نفت را در پایان 6 ماه میتواند عملیاتی کند؟
منحنی رشد قیمتی نفت از 2011 تا 2015 نشان میدهد که نفت در این بازه از نرخ بیش از 100 دلار در هر بشکه به کمتر از 30 دلار رسید به چه دلیل؟ به این دلیل که تعریف جایگزینهای ایران برای صادرات نفت باعث افزایش تولید و ایجاد مازاد تولید در بازار نفت شد و این واقعه باعث شکسته شدن قیمتها در بازارها شد. حتی عربستان هم در این شرایط با کسری بودجه مواجه شد و از طرفی تحت فشار آمریکا و البته تمایلات شخصی نمیخواست قیمت نفت را بالا ببرد، لذا برای جبران کسری بودجه خود مجبور میشد که بیشتر نفت صادر کند تا با توجه به قیمت پایین نفت بتواند مشکلات اقتصادی خود را حل کند. این اتفاق حتی به قیمت این بود که کیفیت نفت عربستان در آن دوره به دلیل تولید بالا کاهش جدی پیدا کرد و حتی زیرساختهای صنعت نفت این کشور هم دچار فرسودگی شدند. در این شرایط البته فرصتی هم برای کشورهای واردکننده نفت که در سالهای پیش یعنی سالهای 2006 تا 2009 با مشکلات مختلفی ناشی از افزایش قیمت نفت روبهرو بودهاند، ایجاد شد تا اقتصاد خود را با نفت ارزانقیمت سروسامان دهند و به نوعی بازسازی کنند. بنابراین نباید اجازه دهیم که این فرآیند دوباره تکرار شود و قیمت نفت بشکند.
خب ایده شما هم برای جلوگیری از صادرات صفر و هم شکسته شدن قیمتها چیست؟
حداقل اینکه مجموعهای از اقدامات را پیش رو قرار دهیم. صرفنظر از اینکه اگر قرار است نفت خود را بفروشیم چه با معافیت و چه با دور زدن تحریمها کاری کنیم که آمریکا متوجه نشود چقدر نفت و به کجا میفروشیم یا اینکه از امروز ذخایر نفتی خود را در نقاط مختلف فراسرزمینی ایجاد و در طول زمان آنها را آزاد کنیم و چندین راهکار دیگر، باید به فکر ایجاد بسترهای متفاوت و متنوعی برای بازگشت درآمد حاصل از فروش نفت به کشور باشیم. آقای جهانگیری گفتهاند که بیشتری ذخایر ارزی نسبت به سالهای گذشته را داریم، سوال اینجاست که آیا این منابع قابلیت وارد شدن به کشور را دارد؟ چراکه صرفا اگر این پولها به حساب بانک مرکزی منتقل شود و در مقابل آنها ما در داخل ریال چاپ کنیم صرفا پایه پولی را بالا بردهایم و سودی در این کار نیست. لذا سیاستگذاریهای پولی و ارزی از یک طرف و سیاست برای ایجاد تنوع در فروش نفت و همچنین فراهم کردن سازوکارهای بازگشت پول بسیار مهم و ضروری است.
نظر شما