شناسهٔ خبر: 29344473 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

رسانه و تربیت ذائقه‌ هنری جامعه

در خلأ آثار فاخر فرهنگی و هنری بومی، اتکای نوجوانان و جوانان به تولیدات هنری سایر کشورها برای تامین کالاهای هنری مورد نیاز خود، امری قابل پیش‌بینی است.

صاحب‌خبر -

مولانا در مثنوی شریف حکایت زیبایی دارد که در آن مرد دباغی که کارش در محیطی آکنده از بوهای ناخوش است و به آن بوها خوگرفته، نیم‌روزی در بازار عطر‌فروشان با استشمام بوی عطر و مُشک بیهوش می‌شود و در میان راه بر زمین می‌افتد. همه جمع می‌شوند ولی از درمان وی عاجز می‌مانند. چرا که آن کس که به بوی بد سرگین خو کرده است از بوی خوش عطر گریزان است و با آن بیمار می‌شود. مرد دباغ برادر دانایی دارد که با اندکی سرگین سگ از راه می‌رسد و با قرار دادن آن در مقابل بینی برادر بیهوشش او را مداوا می‌کند.
این حکایت در جنبه‌های مختلف زندگی امروز می‌تواند موضوع بسیاری از بررسی‌های روانشناسانه و جامعه‌شناسانه قرار گیرد. ورای تفسیرهای مختلف ادبی و عرفانی این حکایت، می‌توان یک نتیجه‌ ساده ولی مهم از آن گرفت: ذائقه افراد قابلیت تربیت و تغییر دارد. اگر افراد برای مدتی در معرض نوع خاصی از یک پدیده قرار بگیرند، صرف نظر از خوب یا بد بودن آن پدیده، به آن خو می‌کنند. اگر پدیده‌ی مورد نظر خوب و مثبت باشد، خو گرفتن به آن بسیار پسندیده است اما مشکل زمانی رخ می‌دهد که پدیده‌ مورد بحث پدیده‌ مثبتی نباشد. در این حالت وقتی یک فرد به پدیده‌ی منفی و غلطی خو گرفت در صورت رو به رو شدن با جنبه متضاد آن پدیده، هر چند مثبت و پسندیده باشد، احساس خوبی نخواهد داشت. کودکانی که در اثر مصرف زیاد غذاهای آماده‌ ذائقه‌ متفاوتی پیدا می‌کنند دیگر غذاهای خانگی را نمی‌پسندند. توصیه‌ها و تاکیدهای کارشناسان و متخصصان تغذیه بر مضرات غذاهای آماده و نیز فوائد غذاهای خانگی هم عموماً تاثیری در اصلاح ذائقه‌ی آنها ندارد.
همانگونه که ذائقه‌ شخصی افراد نیاز به مراقبت و اصلاح و تربیت دارد، ذائقه‌ عمومی در جامعه نیز باید توسط عموم مردم و زمامداران اداره‌ جامعه حراست و مراقبت شود تا در برابر طوفان‌های فرهنگی مختلف توان استقامت داشته باشد و از دگردیسی و استحاله مصون بماند.
یک نمونه‌ی بارز از این تغییرات در سلیقه و ذائقه‌ عمومی در جامعه‌ی معاصر ایران را می‌توان در معیارهای زیبایی ظاهری افراد جست. با مشاهده‌ی عکس‌هایی که از زنان ایرانی در دوره‌ی قاجار به جا مانده درمی‌یابیم ملاک‌های زیبایی در گذر زمان و در اثر آشنایی با فرهنگ‌های دیگر دستخوش تغییرات عمده‌ای شده است. این تغییرات تا حدی است که بسیاری از معیارهایی که از نظر زیبایی در آن زمان نزد مردم ارزش به حساب می‌آمده اکنون به ضد ارزش تبدیل شده است. روزگاری پیش از این، برخلاف امروز، از نظر زنان داشتن سیبیل، ابروهای ضخیم و پرپشت و همچنین فربه بودن مفرط از ملاک‌های زیبایی به حساب می‌آمده است و زنان حرمسراهای شاهان قاجار با داشتن چنین ظاهری در نهایت آرامش و با کمال اعتماد به نفس مقابل دوربین عکاس‌باشی می‌نشسته‌اند و به زیبایی‌شان می‌بالیده‌اند.
این تغییر سلیقه‌ها در حوزه فرهنگ و هنر، در گذر زمان و به آهستگی روی می‌دهد. هرچه افراد بیشتر در معرض تولیدات کم بها و بازاری قرار بگیرند به همان میزان آثار ارزشمند هنری را کمتر می‌پسندند و بیشتر به دنبال آثاری می‌روند که صرفاً سرگرمشان کند ولو اینکه چیزی به سواد هنریشان نیفزاید.
عدم تامین نیازهای فرهنگی و هنری مردم توسط دولت و تهیه‌کنندگان کالاهای فرهنگی می‌تواند پیامدهای زیانباری داشته باشد. در خلأ آثار فاخر فرهنگی و هنری بومی، اتکای نوجوانان و جوانان به تولیدات هنری سایر کشورها برای تامین کالاهای هنری مورد نیاز خود، امری قابل پیش‌بینی است.
در این میان رسانه‌ها به ویژه رادیو و تلویزیون نقش عمده‌ای در تربیت و اصلاح ذائقه‌ی مردم دارند. این یک واقیت انکارناپذیر است که امروزه با حضور سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های مجازی مختلف، افراد این امکان را در اختیار دارند که مطابق سلیقه‌ شخصی خودشان به گزینش آثار مورد علاقه‌شان بپردازند و صرفاً متکی به تولیدات رسانه‌ای مانند صدا و سیما نباشند، با این همه نقش عمده‌ی صدا و سیما و نفوذ و گستردگی و همواره در دسترس بودن این رسانه‌ی فراگیر بسیار قابل ملاحظه و اثرگذار است. به عنوان نمونه این رسانه می‌تواند با تولید و پخش آثار فاخر موسیقایی به مرور حافظه‌ی شنیداری مردم را غنی‌تر کند و ذائقه‌ فرهنگی و هنری آنها را به شکل مناسبی تربیت کند. یکی از مهمترین اهداف صدا و سیما باید ارتقای دانش فرهنگی و هنری مخاطبانش باشد. این رسالت خطیر نباید به بهانه‌های مختلف کم‌اهمیت قلمداد شود بلکه باید با تولید و پخش آثار هنری فاخر، مخاطبان این رسانه را ارج نهاد و در پرورش سلیقه و ذائقه‌ی آنان اهتمام ورزید. متاسفانه آنچه در عمل بیشتر شاهد آن هستیم تنزل آثار هنری به سطحی نازل و کم عیار است. تنزل آثار هنری، کاهش درک و دریافت هنری در مخاطبان را در پی خواهد داشت.
با کاهش سطح ادراک و دریافت هنری در مخاطبان، آثاری که صرفاً بازاری نیستند و از عیار هنری بیشتری برخوردارند از جانب مخاطبان مورد توجه قرار نمی‌گیرند چرا که مخاطب عام سواد درک آن را به دست نیاورده‌ است و بنابراین لذتی هم از آن نمی‌برد. حامیان مالی و تهیه‌کنندگان این آثار برای بازگشت سرمایه‌شان به تهیه و تولید آثاری می‌پردازند که جنبه‌ بازاری پررنگتری داشته باشند و استقبال عموم از آنها تضمین‌شده باشد ولو اینکه عیار هنری بالایی نداشته باشند. این امر رفته رفته منجر به تنزل سطح انتظارات مخاطبان از آثار هنری می‌شود، به این ترتیب در یک دور باطل قهقرایی، روز به روز ذائقه‌ی مخاطبان، تهیه‌کنندگان آثار فرهنگی و هنری را به تولید آثار کم‌عیار ولی جذاب و پرمخاطب تشویق می‌کند و از سوی دیگر آثار کم‌عیار فرهنگی به ذائقه‌ی مخاطبان بیش از پیش آسیب می‌زنند.
در میان آثار هنری مختلف، موسیقی نفوذ و قدرت بالایی در تغییر خلقیات و روحیات افراد جامعه دارد. هر کسی می‌تواند در حال‌ِ قدم زدن، دوچرخه‌سواری، ورزش، مطالعه، رانندگی، کار و ... به راحتی و به طور همزمان به موسیقی دلخواهش نیز گوش کند. همین سهل‌الوصول بودن برخورداری از یک قطعه‌ موسیقی در مقایسه با دیگر رشته‌های هنری مانند آثار سینمایی، هنرهای تجسمی و ... در بین نوجوانان و جوانان از یک سو و تاثیرگذاری عمیقِ ذاتی که در موسیقی وجود دارد از سوی دیگر، این رشته‌ی هنری را به یکی از مهمترین شاخصه‌های فرهنگی یک جامعه تبدیل کرده‌است.
معمولاً افراد مختلف قطعات موسیقیِ در دسترسشان را به دفعات گوش می‌کنند. نوع ملودی‌ها و کلامِ آنها در دراز مدت خواسته یا ناخواسته وارد حافظه‌ی آنها می‌شود. توجه به خلق ملودی‌ها و موسیقی‌هایی که تعالی‌بخش روح و احساس افرادند بسیار ضروری به نظر می‌رسد. تاثیر موسیقی در فرهنگ عمومی تا اندازه‌ای است که با بررسی آثار موسیقایی یک جامعه می توان به روحیات و سلایق و آداب و رسوم آن جامعه پی برد. از همین رو متولیان فرهنگی جامعه باید بیش از پیش به حمایت از تولید آثار فاخر هنری و موسیقایی بپردازند.

* ماهنامه 'سپهر خمسه'، جعفر خلجی، شماره اول.
8068/3088

نظر شما