در فلسفه مهریه آمده است: پدید آمدن مهریه نتیجه تدبیر ماهرانهای است که در متن خلقت و آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها به یکدیگر بهکار رفته است و ریشه در حیا و عفاف زن دارد.
زن با الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و همین سبب شده که زن توانسته، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند و مردها را به رقابت با یکدیگر وادار کند.
زن با الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و همین سبب شده که زن توانسته، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند و مردها را به رقابت با یکدیگر وادار کند.
در طول تاریخ زن در مرد تأثیر فراوان داشته است. تأثیر زن در مرد از تأثیر مرد در زن بیشتر بوده است. بسیاری از هنرنماییها و شجاعتها و دلاوریها و نبوغها و شخصیتهای مرد مدیون زن و خودداریهای ظریفانه او است، مدیون حیا و عفاف زن است. برای همین زن همیشه در روحیات مرد تأثیر میگذاشته و مرد در اجتماع؛ آنگاه که حیا و عفاف و خودداری زن از میان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله میخورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش میکند و سپس اجتماع در اثر فساد و بیبند و باری و شکسته شدن نظام و ارکان خانواده منهدم میگردد.
یکی از جلوههای اظهار نیاز مرد به زن این است که برای جلب رضای او و به احترام موافقت او هدیهای به نام «مهریه» نثار او مینماید.
مهریه مادهای است از یک آییننامه کلی که طرح آن در متن خلقت ریخته شده و با دست فطرت تهیه گردیده است.
در اسلام هم مهریه یک چیز ابداعی و اختراعی نبوده بلکه اسلام مهریه را به حالت فطری و طبیعی آن برگردانید.
قرآن کریم با لطافت و ظرافت بینظیری میگوید: «وآتُو النِسأَ صَدُقاتِهِنَّ نَحْلًَْ» (سوره نساء/آیه ۴)؛ یعنی مهریه زنان را که به خود آنها تعلق دارد (نه به پدران یا برادران آنها) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنها به خودشان بدهید. قرآن کریم در این جمله کوتاه به سه نکته اساسی اشاره کرده است: اولاً با نام صدُقه یاد کرده است نه با نام مهریه زیرا نشانه راستین بودن علاقه مرد است. دیگر اینکه با ملحق کردن ضمیر «هُنَّ» به این کلمه میخواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر، مهریه مزد پرورش و شیردادن و تغذیه و خوراک او نیست. سوم اینکه با کلمه نحله کاملاً تصریح میکند که مَهر هیچ عنوانی جز عنوانی تقدیمی و پیشکشی و عطیه و هدیه ندارد.
بنابراین مهریه از احساسات دقیق و عطوفتآمیز مرد ناشی شده نه از احساسات خشن و مالکانه او. آنچه از ناحیه زن در این امر دخالت داشته، حسن خودداری مخصوص او بوده نه ضعف و بیاراده بودن او. مهریه تدبیری است از ناحیه قانون خلقت برای بالا بردن ارزش معنوی زن و قرار دادن او در سطح عالیتر.
گذشته از اینها میتوان مهریه را به عنوان یک پشتوانه اجتماعی برای زن محسوب کرد زیرا در صورت جدایی زن و مرد، زن متحمل خسارت بیشتری میشود زیرا مرد طبق استعداد خاص بدنی معمولاً در اجتماع نفوذ و تسلط بیشتری دارد و همچنین مردان برای انتخاب همسر مجدد امکانات بیشتری دارند ولی زنان بیوه با از دست رفتن سرمایه جوانی و زیبایی امکاناتشان برای انتخاب همسر جدید کمتر است. مهریه چیزی به عنوان جبران خسارت برای زن و وسیلهای برای تأمین زندگی آینده اوست.
از مراجع سؤال شده است اگر شوهر به علت فقر مالی، توانایی پرداخت مهریه همسر خود را در حال حیات یا بعد از فوت نداشته باشد، آیا با مطالبه همسر در زمان حیات یا پس از مرگ، پرداخت مهریه واجب میشود؟
آیتالله بهجت (ره):
اگر در زمان حیات زن مطالبه کند، بر مرد واجب است. ولو به نحو اقساطی به طور ممکن مهریهاش را بدهد و بعد از مرگ هم اگر ماترکی دارد از اصل ماترک باید مهریهاش را بدهند و اگر هیچ ماترکی ندارد، وظیفهای نیست.
سؤال دیگری در این رابطه مطرح گردیده است که اگر زن مهرش را از شوهر بطلبد ولی او قادر به پرداخت آن نباشد، تکلیف چیست؟
همه مراجع: اگر شوهر به جز خانه و اثاث آن و چیزهای دیگری که به آن نیاز دارد یا در شأن او است چیز دیگری نداشته باشد، زن نمیتواند مهر خود را از او مطالبه کند بلکه باید صبر کند تا او بتواند بدهی خود را بپردازد.
نظر شما