شناسهٔ خبر: 28952787 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

روز سازمان ملل متحد- مرتضی قهرمانی*

سازمان ملل متحد، خلق یک محفل تاریخی منحصر به ‌فرد برای همکاری‌های بشری است. این سازمان 73 سال است که با صرف نیروی انسانی، مادی و تخصص می‌کوشد تا مشارکت همه کشورها را برای استقرار و تداوم صلح و امنیت بین‌المللی جلب کند.

صاحب‌خبر -

امروز سازمان ملل متحد 24 اکتبر سال 2018 را به مناسبت «روز سازمان ملل» جشن می گیرد در حالی که هنوز 6 چالش بزرگ سده بیستم و یکم یعنی همان نگرانی های پیش بینی شده کوفی عنان، دبیر کل فقید سازمان ملل متحد، 1. جنگ میان دولتها، 2. خشونت و جنگ داخلی، 3. فقر، بیماری و شرایط نامساعد زیست محیطی، 4. سلاح های هسته ای، شیمیایی، و بیولوژیک، 5. تروریسم، 6. جرائم سازمان یافته فراملی باقیمانده است.
پس از جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد در روز 24 اکتبر 1945 بر اساس سه اصل صلح، توسعه و حقوق بشر تاسیس شد. قدرت های بزرگ به همراه دیگر موسسان سازمان ملل متحد با توجه به تجارب قبلی در خصوص تشکیل جامعه ملل، در زمان تأسیس سازمان ملل متحد فقط صلح منفی (فقدان جنگ) را در نظر نگرفتند. بلکه ابزارهای رسیدن به صلح و پرهیز از خشونت یعنی حقوق بشر، دموکراسی در کشورها و حاکمیت قانون یعنی همان صلح مثبت را برای رسیدن به امنیت بین‌المللی و عدم وقوع جنگ مجدد نیز مورد توجه قرار دادند.
با این تفسیر ابتدایی، می توان دو نوع صلح را مورد تعریف قرار داد، یک تعریف مربوط به صلح منفی بدین معنا که فقدان جنگ را صلح منفی بدانیم. در منشور ملل متحد تمرکز و تاکید ابتدایی بر صلح منفی بوده است و اینکه سازمان ملل متحد تمام تلاش حقوقی و سیاسی خود را جهت جلوگیری از وقوع جنگ با مشارکت همه کشورها انجام خواهد داد. صلح مثبت در حقیقت بر عدالت اجتماعی، صلح پایدار، توسعه فراگیر، رعایت حقوق بشر و همکاری‌‌های بین‌‌المللی برای تداوم صلح منفی شکل گرفته است. بر این اساس در وهله اول تلاش شده است که بین کشورها جنگ نباشد، اما در کنار صلح منفی، تمام ارگان های سازمان ملل متحد صلح مثبت را هم ترغیب کرده اند.
در سالهای اخیر، به دلیل حوادث یازدهم سپتامبر و به ویژه ظهور گروه ها و سازمانهای تروریستی و تخریب شهرها و تمدنهای تثبیت یافته بشری در منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا و حتی منازعات میان اسرائیل و فلسطین، سازمان ملل متحد صلح مثبت را اصلح بر صلح منفی دانسته ولی به دلیل اینکه صلح منفی ایجاد شود و تثبیت یابد، مقدمات صلح مثبت فراهم نشده است.
نبود تفاهم بر نحوه مدیریت محیط زیست جهانی، فقدان نظارت دقیق و موثر بر تولید و فروش تسلیحات، نبود تعریفی جامع و مشترک از تروریسم و لذا فراموشی قربانیان تروریسم و جنگ، عدم تمایل واقعی فرهنگ ها، مذاهب و تمدن های گوناگون در تقریب مفاهیم مشترک حقوق بشر و همزیستی مسالمت آمیز و همچنین گریز از تمکین به چندجانبه گرایی در بحران های بین المللی عواملی هستند که مانع تحقق صلح مثبت می‌شود و این مسائل باعث می‌ شود که صلح منفی یعنی فقدان جنگ بین کشورها هم چندان جنبه عملی و واقعی به خود نگیرد.
با این وجود،‌ سازمان ملل متحد به صورت گسترده‌ای ابزارهایی را برای استقرار و تحکیم صلح ایجاد کرده و روی تعاریف چندجانبه پیرامون حقوق بشر و پرهیز از خشونت در راستای ارزش‌های بین‌المللی بشری موفقیت‌هایی داشته است.
اندیشه صلح از سده‌های گذشته تاکنون مطرح بوده و دغدغه دستیابی به صلح، همواره ذهن اندیشمندان و سیاستمداران را به خود مشغول داشته است. در دوره معاصر، سازمان ملل متحد تشکیل شد تا مکانیسمی باشد برای تحقق آن اندیشه. با نگاهی به تمام سالهای فعالیت سازمان ملل متحد می توان گفت در حدی که در محتوای اهداف و اصول اساسنامه خود درج شده است، توانسته است از وقوع یک جنگ جهانی دیگر جلوگیری کند و در حد همان جنگ های داخلی یا جنگهای موقت صورت گرفته بین دولتها به سمت کاهش تلفات جنگ و تروریسم پیش برود.
با نگاهی به گذشته مذاکرات تاسیس این سازمان، می توان گفت ساختار کنونی سازمان ملل متحد متاثر از شرایط توزیع قدرت ابتدایی بنا شده است. همین امر در عصر کنونی که تلاش جامعه بین المللی برای توزیع عادلانه قدرت و چندجانبه گرایی در تصمیم گیری صلح و امنیت جهانی در حال انجام است، موجب بروز برخی ضعف های مدیریتی این سازمان شده است. اما ساختار اولیه سازمان ملل متحد نیز در ابتدا هماهنگ با رویکرد افزایش همکاری بین کشورها به منظور ایجاد صلح و پرهیز از خشونت و افزایش نقش سازمانهای بین المللی به نظر می رسید، ولی به تدریج تکیه بر ساختار قدرت در سازمان ملل در واقع تاکید بر حفظ برتری و اولویت همان سه اصل قدرت، ثروت و جغرافیا در صحنه بین المللی در قالب حق وتو بود.
این برتری به وضوح منافی اصل تساوی حاکمیت دولتهاست. حق وتو خود تداعی کننده نقض اصل تساوی کشورها در مجامع بین المللی و مانعی برای تحقق آرمانها و خواست کشورهای در حال توسعه می بود. مگر آنچه که بر اصل زورمداری و تحکم استوار است می تواند حق باشد چرا که موجب تضییع حقوق بخشی از جامعه بین المللی می شود. در دهه‌های پس از فروپاشی جامعه ملل، فضای گفت‌وگو در سراسر جهان متاثر از تشکیل سازمان‌ملل متحد و ظرفیت‌های ایجادشده ناشی اهداف و اصول مندرج در منشور شد. البته هنوز دولی هستند که از آثار و عواقب جنگها و مخاصمات مسلحانه پیشین درس نگرفته اند و تنها در قالب زبان زور متوسل به روش ها و ابزارهای نوین چنین مخاصماتی برای پیشبرد اهداف، تغییر رویکرد دیگران یا حتی حفظ وضع موجود پیش رفته اند ولی در پایان جز ویرانی و رکود سیاسی برای حکومت و ملت خود و دیگران باقی نگذاشته اند به طوری که می توانیم فقر و تورم اقتصادی قربانیان منازعات مسلحانه منتج از جنگ و تروریسم و حتی ملتهای حامیان و سازمان دهندگان چنین وقایعی را به عنوان بزرگترین چالش حقوق بشر در عرصه بین المللی بدانیم.اگر فقر جمعیت ها و افراد درون آن در ابتدا مهار نشود، در ادامه موجب بزرگترین عامل نقض حقوق و کرامت انسانی خواهد شد.
امروز متکثر شدن و چند بعدی شدن مفهوم امنیت نشان دهنده چند بعدی شدن مسئله صلح است. و این ناشی از تغییر و تحول در مفهوم امنیت جهانی با ظهور بازیگران و تابعان منفعل حقوق و روابط بین الملل است. اما سازمان ملل متحد نیز همچنان بر اساس رگه هایی از شیوه گذشته و تعریف قدیمی از امنیت فعالیت می کند و این عامل از جمله علل بحران کارکرد این دوره از سازمان به حساب می آید.
به دلیل مطرح شدن تهدیدات امنیتی غیر سنتی، تحولات عظیمی در وضعیت و وظایف امنیتی تابعان اصلی و تابعان منفعل و در مجموع جامعه بین المللی روی داده است. تهدیدات امروز بر خلاف گذشته از جانب عوامل و عناصر غیر دولتی مانند سازمانها و گروههای تروریستی هم متوجه امنیت دولتها و هم متوجه امنیت جمعیت های انسانی حامی چنین دولتهایی است.
امروز به طور آشکار اختلاف در قدرت، ثروت و موقعیت جغرافیایی تعیین کننده دیدگاههای دولت هاست و نه فرهنگ و تمدن انسانی. نسبت به اینکه بزرگترین تهدیداتی که متوجه ادامه حیات و رفاه است، کدام است، برخی کشورهای غربی مانند ایالات متحده و انگلیس تهدیداتی را در دنیای امروز متصور هستند در حالی که کشورهای در حال توسعه بیشتر نگران مسائلی مانند حق توسعه و اختلاف شدید میان کشورهای فقیر و غنی در برقراری عدالت و برابری هستند. شاید با نگاهی کلی بتوان گفت رویکرد و نگاه سازمان ملل متحد به مسئله امنیت رویکردی است که غربی ها دنبال می کنند و حتی به دنبال رفع چنین تهدیداتِ پیش روی آن نیز تلاش کرده است.
با همه نقاط قوت و ضعف عملکرد سازمان ملل متحد، پنج اولویت اساسی برنامه توسعه ملل متحد بیانگر عزم راسخ سازمان ملل متحد در تداوم پیگیری اهداف و اصول مندرج در منشور بوده است: کمک به کشورها در زمینه دستیابی به آرمان‌های توسعه هزاره و کاهش فقر انسانی، توسعه و تحکیم حکومت‌مداری خوب و حقوق بشر، حفظ پایدار محیط زیست و استفاده بهینه از منابع انرژی برای توسعه پایدار، تقویت ظرفیت‌های ملی در پیشگیری از بحران‌ها و بلایا و بازسازی، پیشگیری از گسترش ایدز به‌عنوان چالشی در مقابل توسعه.
زمینه های حقوق بشر؛ مانند حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و سیاسی در قالب اسناد بین المللی هر چند با وجود مباحث زیادی پیرامون جهانشمولی حقوق بشر و نسبی گرایی فرهنگی حقوق بشر، به واسطه وجود سازمان ملل متحد و مبتنی بر نیاز دول عضو بر همکاری مشترک و جهانی تبیین و تصویب شده اند، اما حتی با چنین پیشرفت همکاری نوع بشر همچنان شاهد نقض حقوق بشر در اقصی نقاط دنیا، به خصوص در کنار آن نقض فاحش حقوق بشر دوستانه در منازعات داخلی و منازعات بین المللی هستیم.
در پایان باید گفت سازمان ملل متحد در راستای هدف اساسی استقرار و حفاظت از صلح پایدار جهانی، تولید صلح را می بایست در کنار تحکیم و اشاعه صلح دنبال کند و این یعنی مشارکت همه دولتها و ملتهای جهان. امروز یکی از نگرانی های سازمان ملل متحد تروریسم است که بذر خشونت پایدار را میان جوامع انسانی متنوع می کارد به نحوی که خودجوش و خزنده موجب اشاعه ترس و نا امیدی میان ملتها از دولتهای خود می شود. بر این اساس، سازمان ملل متحد نیازمند تغذیه افکار عمومی جهان در راستای دفاع از حقوق قربانیان تروریسم و جنگ است تا از این رویکرد مشروعیت و مقبولیت دفاع از حق حیات و کرامت انسانی خود را حفظ کند.

* دانشجوی دکترای حقوق بین الملل

نظر شما