گزارشی از جشن 2500 امین سالگرد شاهنشاهی
ضیافت شاه
صاحبخبر - ویلیام شوکراس در کتاب «آخرین سفر شاه» مینویسد: «جشن 2500 ساله در تخت جمشید نمایشی از رویاها و بلندپروازیهای شاه بود...» در مهرماه 1350 محمدرضا پهلوی یک ضیافت بزرگ ترتیب داد که در دنیا بینظیر بود. او از تمام رهبران جهان برای حضور در این میهمانی دعوت کرد که البته همه مدعوین نیامدند. ضیافت در خرابههای تخت جمشید برگزار شد و قرار بود این جشن نشانه دو هزار و پانصدمین سالگرد شاهنشاهی ایران باشد که در قرن ششم پیش از میلاد به دست کوروش کبیر تاسیس شده بود. در آن سالها هم در شاه و هم در حکومت او احساس اعتمادبهنفس دیده میشد، اما بعد از این جشن این احساس به تدریج تبدیل به یک غرور غیرواقعی شد که از این جهت بسیاری معتقدند جشن مزبور نقطه سقوط دودمان پهلوی و پایان کار شاهنشاهی در ایران بود. یکی از شعارهای تبلیغاتی دولت درباره این جشن از این قرار بود: «این گردهمایی با عظمت جهانی، تخت جمشید را در روز فراموشنشدنی 15 اکتبر 1971 (21 مهر 1350) تبدیل به مرکز ثقل جهان کرد.» 9پادشاه، سه شاهزاده حاکم، دو ولیعهد، 13 رئیسجمهور، 10 شیخ و دو سلطان همراه با انبوهی از معاونان رئیسجمهور و نخستوزیران و وزیران خارجه و سفیران و دیگر دوستان دربار منهای مردم ایران در تخت جمشید حضور یافتند. دوست و متحدش «هایله سلاسی»، امپراتور اتیوپی میهمان ارشد این میهمانی بود که در کنار شاه مینشست. «ژرژ پمیدو»، رئیسجمهور فرانسه گفته بود به جشن نمیآید مگر اینکه بالادست «هایله سلاسی» و روسای کشور فرانسویزبان بنشیند، که شاه نپذیرفت و او هم نیامد. پادشاه و ملکه دانمارک، پادشاه اردن، پادشاه بلژیک و پادشاه سابق یونان دیگر حاضران جشن بودند. به جای ملکه انگلیس هم شوهرش پرنس فیلیپ و دخترش پرنسس آن آمدند. اما نکته قابل توجه عدم حضور نیکسون رئیسجمهور آمریکا بود. صرفنظر از مدعوین، همهچیز جشن را از پاریس آورده بودند. در دشت وسیع تخت جمشید اردوگاهی مرکب از خیمههای گرانبها بهوسیله طراحان فرانسوی برپا شده بود. آرایشگران طراز اول از سالنهای زیبایی پاریس به تخت جمشید آمده بودند. آنها یک نوع کرم صورت تولید کرده بودند و نام آن را فرح گذاشته و در جعبهای به میهمانها هدیه میدادند. یک طراح فرانسوی جایگاههای میهمانان را از روی سفالهای قرن پنجم پیش از میلاد ساخت؛ رابرت هاویلند فنجان و نعلبکیهایی ساخت که فقط یک بار مورد مصرف میهمانان قرار گرفت. غذاها را رستوران ماکسیم به همراه چندین موسسه فرانسوی و سوئیسی تهیه کردند. تنها غذای ایرانی که در بین غذاها وجود داشت خاویار بود و بقیه غذاها را از فرانسه آورده بودند. غذای اصلی خوراک پشت مازوی بره سرخشده در روغن خودش بود که درون آن را با سبزیهای خوشبو انباشته بودند. خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط طبق سلیقه آلکساندر دوما سرو شد. در کنار اینها انواع شرابها و نوشیدنیها هم برای میهمانان فراهم بود؛ از شامپاین فرانسوی تا دم پرینتون صورتی. اینها تنها گوشهای از بریز و بپاشهای شاه برای جشن تخت جمشید بود. او به خود تلقین کرده بود که وارث معنوی کوروش کبیر است و به سهم خود شاهنشاهی ایران را گسترش داده است. محمدرضا در تخت جمشید تاریخ ایران را به میل خود تغییر داد. او معتقد بود این جشن کمک بزرگی به تجدیدنظر غربیان در دیدگاهشان نسبت به ایران خواهد کرد. اما در آن روزها شاه فکر نمیکرد هفت سال بعد بسیاری از زنان و مردانی که قبل از همین جشن صدای مخالفتشان را خفه کرده بود، جشنهای تخت جمشید را بهعنوان یکی از نمونههای نابخشودنی زیادهرویهای پهلوی ذکر کنند. در واقع رهاورد این جشن برای شاه جدایی کامل او از واقعیتها بود. او بیش از پیش دچار اشتغال فکری درباره سلطنت خودش و اهمیت جانشینی مستقیم خود بر اریکه کوروش شد. او در دریای رویاهای خود فرورفت و هیچکس هم جرات نداشت او را از این خواب بیدار کند تا واقعیتهای جامعه را ببیند. گویی در آن لحظه که محمدرضا خطاب به شاه هخامنشی گفت: «کوروش! آسوده بخواب که ما بیداریم...» خود نیز به یک خواب عمیق فرورفت.∎
نظر شما