صاحبخبر - سیدحسین رسولی
پس از حاشیهها بر سر تبلیغات غیر قانونی و گمانهزنیها بر سر قیمت بلیتهای تئاتر لاکچری و اشرافی، صدای اعتراض به اجرای نمایشهای این چنینی بالا رفت. نمایشهایی که پولهای مشکوکی را به سلبریتیهای میلیاردی پرداخت میکنند و به همان مناسبت بلیتهای بسیار گرانقیمت در تئاتر را تبلیغ و باب کردهاند. سید عباس صالحی ـ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ در توییتی نسبت به این نوع نمایشها که غیرمستقیم به تئاتر «بینوایان» پارسایی میپرداخت واکنش نشان داد و در همان توییت پیغامی را به مدیرکل هنرهای نمایشی برای «مصونیت حریم صحنه از تئاتر لاکچری» داد. شهرام کرمی، مدیرکل هنرهای نمایشی در یک برنامه تلویزیونی، از اقدام وزیر تمجید و تاکید کرده بود که قطعا این دستور، مورد نظر قرار خواهد گرفت؛ اما کرمی دو روز پس از آن برنامه تلویزیونی تنها به یک تذکر کتبی به تهیهکننده نمایش بسنده کرد!
جالب است بدانید که مرکز هنرهای نمایشی به تهیهکننده نمایش «بینوایان» تذکر کتبی داده است که این امر برای اولین بار در تاریخ تئاتر ایران به این موضوع اشاره میکند که کارگردان هیچکاره است! نکته قابل تامل این است که مجوزهای شورای نظارت و ارزشیابی برای اجرای نمایشها، به نام کارگردان اثر صادر میشود و تئاتر مثل سینما نیست که تهیهکننده مسئولیت مجوزها را بر عهده داشته باشد. با این تفاسیر، تهیهکنندگان نمایش «بینوایان» در یک حرکت بسیار زشت و زننده در فضای مجازی با دستاویز قرار دادن تذکر مکتوب اداره کل هنرهای نمایشی با تعبیر کارت زرد و مقایسه کارتهای زرد مسی و رونالدو مدیریت فعلی تئاتر را زیر سوال بردند. بنابراین، به نظر میرسد که شاید مدیریت تئاتر هیچ قدرت و نفوذی در برخورد با گروهها و نمایشهای قانونگریز ندارد.
کهبد تاراج: ساز و کار تئاتر ایران
مشکل اساسی دارد
کهبد تاراج، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر در گفتوگو با «ابتکار» مشکلات تئاتر خصوصی و شکلگیری تئاترهای گرانقیمت را اینگونه شرح میدهد: «به نظر من، عرضه و تقاضای تئاتر در ایران مشکل دارد. ساز و کار تئاتر ایران مشکل اساسی دارد. حسین پارسایی فکر میکند ما دشمن او هستیم. نه آقاجان ما دشمن کسی نیستیم. او مدیر کل هنرهای نمایشی ایران بوده است. او رئیس تئاتر شهر و بنیاد رودکی بوده است ولی با تمام این احوال تئاتریها از او خاطرات خوبی ندارند! همه ما مخالفان جریان تئاتر لاکچری هستیم با آقای پارسایی به عنوان یک فرد مشکل نداریم! آنها میگویند همه جای دنیای اینگونه است. اعلام میکنند که در برادوی آمریکا هم اینگونه است. آیا مگر اینجا آمریکا است؟ مگر اینجا ساز و کار تئاتری آمریکا را داریم؟ در حال حاضر شبی ۴۰ تا ۱۰۰ تا کار تئاتر روی صحنه داریم. پارسایی میگوید من از تئاتر دولتی سهمی نبردهام. ولی او به روشنی با تئاتر لاکچری که دارد در تلاش برای دزدیدن تماشاگران تمام تئاترهای روی صحنه است!» کارگردان نمایش «عبدل میمون لات پا کوتاه» ادامه میدهد: «متاسفانه حسین پارسایی با پاککن سلبریتیها دارد گذشته خودش را پاک میکند. بالاخره هر آدمی یک گذشتهای دارد. او در تئاتر خدمت کرده است ولی چیزهای خوبی برای ما در خاطرهها باقی نگذاشته است. ایشان البته جواب متن من را در فضای مجازی داده است. به من گفت: «صداقت کلامت بر جانم نشست. ولی چیزهایی که گفتی اشتباه است.» حالا من میخواهم بپرسم که آیا پریناز ایزدیار و نوید محمدزاده برای کارگردانهایی مثل من که پول ندارند بازی میکنند؟ جوابش کاملا مشخص است! درود میفرستم به ایوب آقاخانی که برای دانشجوی خودش روی صحنه میرود و بازی میکند. آقای نوید محمدزاده نباید یادش برود از کجا آمده است!» کهبد تاراج در ادامه با تاکید بر اینکه دشمن تئاتر «بینوایان» و کارگردانهای چنین نمایشهایی نیست، میگوید: «هر کسی مخالف تئاترهای لاکچری و اشرافی باشد دشمن این آقایون شده است! چرا تهیهکننده چنین نمایشهایی باید مرکز هنرهای نمایشی را مسخره کند؟ آفت تئاتر ما این است که هر کسی اجازه دارد وارد تئاتر شود. آنها دست هر کسی را میگیرند و وارد تئاتر میکنند.» بازیگر نمایش «من چهجوری ممکنه یه پرنده باشم» تاکید میکند: «من نوبت اجرا در ایرانشهر دارم ولی نمیترسم و حرفم را میزنم. نمیتوان جلوی زبانم را بگیرم. تئاتر باید با شرافت باشد نه بی شرف.» یکی از کارگردانهای جوان مشاور حسین پارسایی بود و به راحتی یکی از نمایشهایش را که در نوبت اجرای ایرانشهر نبود، بازتولید کرد و روی صحنه برد. بگذارید رک و راست بگویم که دوستان شاید ۳۰۰ میلیون تومان پول بگیرند و بگویند که برای من مهم نیست که این پول از کجا آمده است؛ ولی من که حتی لَنگ پرینت نمایشنامههای خودم هم میمانم، دنبال این پولها نمیروم.» کارگردان نمایش «نا تمام» تصریح میکند: «من دروغ نمیگویم. پارسایی جلوی کار بهزاد فراهانی را سالها پیش گرفت و حالا دم از مهربانی میزند.» تاراج در صفحه مجازی خود نوشته است: «نمایش مفتش بهزاد فراهانی سالن اصلی را به یاد میآورید در جشنواره فجر دوره بیست و سوم! [...] هجوم آوردی با آدمهای اطرافت و تماشاگران را بیرون کردی به بهانه قطع برق! آن هم وسط نمایش! حالا میفرمایید مهربانی! مهربانی پانزده سال پیش عربده و فریاد بود؟ من ١٩ سال داشتم و یادم ماند.»
تاراج در ادامه گفتوگو با «ابتکار» میگوید: «اینجا گوشه نیست. اینجا دیگر مرکز است. این جنجالها اتفاقا خیلی خوب است. دوست و دشمن انسانهای دغدغهمند و شریف تئاتری مشخص میشود.
یادتان باشد که فیلم «اخراجیها» هم رکورد فروش ایران را شکست. فروش یک اثر هنری همیشه معیار نیست. مردم دوست دارند موزیک گوش بدهند و تئاتر بروند؛ ولی این مدل تئاتری که باب شده است همه چیز ما نیست. ما تقاضای نشست رسانهای و پرسش و پاسخ از حسین پارسایی و کارگردانهای این چنینی داریم. او باید به ما بقبولاند که حرف ما اشتباه است. حتما نشست مطبوعاتی خواهند گذاشت. پارسایی شعار «تئاتر برای همه» را تبلیغ کرد و حالا قضیه «همه برای تئاتر» شده است.
چرا آقای پارسایی نمایش «غریبه شام» را بازتولید نمیکند؟ چرا دیگر چنین نمایشهایی اجرا نمیکند؟ چی شده است که ایشان عوض شدهاند؟ باید پرسشگری کنیم. پول تهیهکننده چنین نمایشهایی از کجا آمده است؟ پرسشگری چیز بدی نیست. این حرفها مگر بد است؟ آنها باید بیایند و جواب افرادی مثل ما را بدهند.»
عباس جمالی: باید همه چیز شفاف شود
عباس جمالی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر در گفتوگو با «ابتکار» در همین رابطه توضیح میدهد: «بحثی که روشن است، مشکل اساسی ساز و کار تئاتر ایران است و همچنین مناسبات تبلیغات این کارهای اشرافی است که تبدیل به سرکوب مناسبات دیگر جامعه تئاتری میشود! این فرایند اساس سرمایهداری است.
سرمایهداری در تئاتر ایران پدیدهای نوظهور است. تمام ستیز خودش را هم علیه تئاتر مستقل انجام داده است. آنها ظاهرا با توسل به نهادهای خصوصی فعالیت میکنند. تمام کنشها و سرمایه آنها مشکوک است و هیچ شفافیتی درباره جزئیات اقتصادی خودشان ارائه نمیدهند. به زعم بنده، تا سندیکا و صنف تئاتریها نخواهد به صورت کلی و جمعی در مقابل این پدیده که به گمان من «ماشین هولناک سرمایهداری» است، بایستد، کاری از پیش نخواهیم برد.
بازیگر نمایش «مرگ و پنگوئن» در ادامه میگوید که: «تئاتر ارثیه کسی نیست. بحث اصلی افرادی مثل من شفافسازی در عرصه هنر و اقتصاد است.
باید فضا به کلی شفاف شود. جالب است که سالنهای خصوصی دارند ورشکسته میشوند. به همان میزانی که از آنها استقبال شده بود دارند تعطیل هم میشوند. پای صحبت دوستانی که سالن دارند، بنشینید متوجه میشوید که در رقابت نابرابری در برابر دوستانی که سالن شخصی دارند، قرار دارند.
گروهی ملک برای خودشان است و پشتوانه مشکوکی هم دارند. به هر جهت این قضیه پایش در تئاتر باز شده است. به نظر میرسد که در قضیه پولشویی در رتبههای اول جهان هستیم. به گمانم در یک مقالهای خواندم که ایران یکی از رتبههای اول لیست پولشویی است. هنرهای تجسمی را نگاه کنید! این پولهای مشکوک به سینما هم هجوم آورده است. قضیه اختلاسهای صندوق ذخیره فرهنگیان هم که مشخص شد. پول آن وارد هنر شده بود. این افراد چند سالی است که به تئاتر هم هجوم آوردهاند. باید از هر پروژه بزرگ هنری و هر کاری که شبههبرانگیز است، بخواهیم که با شفافیت همه چیز را توضیح بدهند. این موضوع چیز بدی نیست. خصومت فردی هم با شخص خاصی نیست.»
بازیگر نمایش «بکت» درباره عدم توجه سلبریتیها به دریافت پولهای مشکوک و حضور در پروژههای تئاتر آنها اشاره میکند: «وضعیت سلبریتیها و بازیگران دقیقا از موضوع «سیاستزدایی»، «تعهدزدایی» و «تاریخزدایی» نشات میگیرد.
گویا بازیگران تبدیل به مردهشور شدهاند! آنها از منبع پولها نمیپرسند. این بازیگران فقدان تعهد و آرمان دارند. در این روزگار از جهان هنر ایدهزدایی شده است. سلبریتیها میگویند: «من پول خودم را در میآورم و برایم مهم نیست از کجا آمده است.» اساس سرمایهداری هم این است. سرمایهداری در وهله اول سیاستزدایی و تعهدزدایی میکند.
شما موجودی میشوید که فقط در پی منفعت شخصی خود هستید. متاسفانه هیچ پرسشی دیگر مطرح نمیشود.» جمالی در پایان گفت: «باید نشستهایی در این باره برگزار شود تا پدیده تئاتر سرمایهداری را بررسی کند.
اگر این پرسشگریها تبدیل به نشستهایی با حضور چهرههای شناختهشده و موجه تئاتری شود دیگر افراد هم میتوانند این موضوع را به خوبی انتشار بدهند و نکته مهم این است که بحث علمی در این زمینه شکل میگیرد.
متاسفانه الان دغدغه ما تبدیل به بررسی یکی دو تا تئاتر محدود شده است که با بلیتهای گران قیمت تبدیل به سوژه شدهاند که اصلا درست نیست. مشکل اصلی ما فقط این تئاترها نیستند.»∎
نظر شما