این پیمایش حاکی از این است که از 23.6 درصد کل
اختلالات روانی، 12 درصد یعنی نیمی از کسانی که به
اختلالات روحی دچارند، مربوط به
اختلال افسردگی است. این اختلال در زنان 26.5 درصد و 20.8 درصد مربوط به مردان است. به گفته کارشناسان و صاحبنظران سلامت روان، نبود تختهای روانپزشکی، توزیع نامناسب روانپزشکان در بیمارستانهای کشور، پوشش ضعیف بیمه و از همه مهمتر انگ و برچسبزنی جزو دلایل عدم مراجعه بیماران به روانپزشکان است. به گفته دکتر
علی اسدی، معاون اداره سلامت روان وزارت بهداشت بررسی اختلالات روانی در تمام استانها انجام شده است ولی اینکه در کدام استان بیشتر یا کمتر است با توجه به جمعیتی که در تهران داریم این اختلالات در پایتخت بیشتر از جاهای دیگر است. در این مطالعه شیوع اختلالات روانی بهصورت قطب بندی اعلام شده است. به عنوان مثال پیمایش بیماریهای روانی در قطب شمالغرب کشور شامل دانشگاههای گیلان، اردبیل، تبریز، زنجان، ارومیه نشان میدهد 26.2 درصد مردم ساکن در این استانها مبتلا به یکی از اختلالات روانیاند. در منطقه جنوب شامل دانشگاههای بوشهر، شیراز، جهرم، فسا، کهگیلویه و بویر احمد 26.9 درصد مردم با اختلالات روانی روبهرو شدهاند. آمار شیوع اختلالات روانی در منطقه جنوب شرقی شامل زاهدان، زابل، کرمان، هرمزگان، جیرفت و رفسنجان 26.8 است. این آمار در منطقه شمال شرق شامل استان خراسان رضوی، شمالی و جنوبی 13.6 درصد است. البته بنا به اظهار نظر مسئولان وزارت بهداشت، بررسی علمی و دقیقی درباره چرایی و علت شیوع اختلالات روانی در این مناطق انجام نشده است و با توجه به اینکه این آمار بر اساس خوداظهاری مردم است به نظر میرسد که مردم در منطقه شمال شرق کشور به دلیل انگهای اجتماعی کمتر به بیان مشکلات روانیشان اشاره کردهاند. اما سؤالاتی که مطرح است و پاسخهای صریحی به آنها داده نشده این است که چرا مردم برای شناسایی و درمان اختلالات روحی و روانی به روانپزشک مراجعه نمیکنند؟ آیا میتوان گفت هزینه بالای درمان، عدم دسترسی به خدمات روان درمانی یا ترس از انگ خوردن بین دوست و فامیل و مردم جزو دلایل عدم مراجعه بیماران به روانپزشکان است؟
برای بررسی و واکاوی این موضوع که کمی هم نگران کننده است گفتوگویی با دکتر علی اسدی، معاون اداره سلامت روان وزارت بهداشت و درمان کردهایم که از نظرتان میگذرانیم.
آقای دکتر سؤالم را اینطور مطرح میکنم که چرا ایرانیها به روانپزشک مراجعه نمیکنند یا اهمیتی به بیماریهای آشکار یا پنهان روانی خود نمیدهند؟
دلایل مختلفی دارد اما برخی میگویند هزینه یا نرخ خدمات روانپزشکی بالاست و به این خاطر مردم به روانشناس یا روانپزشک مراجعه نمیکنند که این توجیه غیرقابل استنادی است. به نظرم سواد سلامت روان در جامعه ما نسبت به کل سواد سلامت کمتر است، مثلاً درباره واکسیناسیون یا فشار خون، دیابت و بیماریهای دیگر همه مردم اطلاعات کاملتری دارند چون سالهاست در این باره در رسانه و سطح جامعه صحبت شده است و حساسیت مردم درباره این موضوعات بالا رفته ولی درباره افسردگی، اختلالات خلقی و سایر مشکلات روحی و روانی کمتر دربارهاش حرف یا بحث شده است. متأسفانه همایش و کنفرانسها درباره بیماریهای روحی و روانی به حدی نبوده تا سواد سلامت روان مردم را بالا ببرد و باید به این نکته اشاره کنم که مردم نسبت به برچسب و انگ خوردن درجامعه ترس دارند که بگویند فلانی مشکل روحی و روانی دارد و به همین دلیل تصور میکنند مشکلات روحی و روانیشان به مرور زمان بهتر میشود یا اینکه تحمل این وضعیت بهتر از این است که به آنها
انگ دیوانگی بخورد!
با توجه به آخرین پیمایش ملی مستندی که سال 90 درباره وضعیت شیوع اختلالات روانی در کشورانجام شده به نظرتان مردم به خدمات مطلوب روانپزشکی دسترسی دارند؟ منظورم این است بعد از این پیمایش چه تغییراتی در سیاستگذاریها برای افزایش رغبت شهروندان برای مراجعه به روانپزشک انجام شده است؟
این سؤال شما را با طرح سوال پاسخ میدهم. آیا با توجه به آمار بالای مشکلات روان در کشور نیروی متخصص مثل روانپزشک کافی است یا نه؟ پاسخ منفی است. در مجموع حدود هزار و 700 روانپزشک داریم که بیشتر در شهرهای بزرگ مستقرند، بنابراین توزیع مناسب نیست. طبیعی است یک متخصص وقتی این همه تلاش میکند تخصص بگیرد بالاخره زندگی شخصیاش هم مهم است به این دلیل سعی میکند به امکانات و کارش فکر کند و این امکانات در شهرهای اصلی است از این نظر آیا نیروی متخصص کم داریم؟ بله نسبت به نیاز و مشکلاتمان کم داریم.
دوم اینکه توزیع روانپزشکان مناسب نیست دلیلش این است در بسیاری از شهرهای کوچک امکانات لازمی را که برای گروههای متخصص در همه رشتههای مختلف بایستی وجود داشته باشد کمتر است. از سوی دیگر روانپزشکان چون بیشتر کارشان در حوزه مداخلات دارویی است، طبیعتاً در حوزه بهداشت که حوزه پایه خدمت یعنی سطح اول خدمت سلامت است، حضور ندارند چرا که روانپزشکان یا متخصصان معمولاً در حوزه درمان هستند. مسأله دیگر سهم اندک خدمات دولتی در حوزه بیماریهای روانی است و بیشتر بار این مسؤلیت را در حوزه بیماریهای روانی بخش خصوصی به دوش میکشد.
---
برخی از مردم عنوان میکنند که هزینههای روانپزشکی بالاست، شما دراین باره چه نظری دارید؟
به نظرم بسیاری از مراجعهکنندگانی که اختلالات روحی و روانی دارند هزینه زیادی پرداخت نمیکنند. بهطور مثال میتوان جراحی کلیه یا قلب یا سایر جراحیهای داخلی هزینههای سرسامآوری نسبت به حوزههای روانپزشکی دارد. خدمات ما نسبت به سایر حوزههای تخصصی بالا نیست. یک روانپزشک برای بیمار حداقل ۲۰ دقیقه زمان برای معاینه صرف میکند که در بخش خصوصی طبق تعرفه نزدیک به ۴۰ هزار تومان است و در حوزههای دیگر همچون قلب و کلیه و چشمپزشکی و... در همین بازه زمانی پزشک دستکم چند بیمار را معاینه میکند و درآمد بیشتری هم دارد. اما نکته بعدی که هیچگاه به آن توجهی نمیشود این است وقتی کسی دچار بیماری قلبی میشود و باید زیر تیغ جراحی برود چقدر باید هزینه بدهد. مطمئناً هزینه بستری شدن و جراحی و مراقبتهای بعد از ترخیص از بیمارستان خیلی بالاست ولی اگر بیماری روحی و روانی شدیدی داشته باشد در نهایت چند یا هفته بستری میشود و هزینه بستری و درمان او به مراتب ناچیزتر از جراحی عمل قلب یا پیوند کلیه است. به عنوان مثال بنده خودم هفته گذشته درد قفسه سینه داشتم و رفتم بیمارستان خصوصی و معاینه شدم و برای نوار قلب و اکو و... نزدیک به یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان پول دادم و بعد از 2 ساعت از بیمارستان بیرون آمدم. به نظر شما این هزینه قابل مقایسه با هزینه روانپزشکی است؟
مشکل عمده در رابطه با عدم مراجعه بیماران مبتلا به اختلالات روانی پوشش ندادن این خدمات از سوی بیمهها است. چرا بیمهها از خدمات روانپزشکی و روانشناختی حمایت نمیکنند؟
متأسفانه بیمهها خدمات روانپزشکی و روانشناسی را کمتر پشتیبانی میکنند و یکی از مشکلات و نگرانی ما همین است که چرا بیمههای تکمیلی هزینههای بیماریهایی را که نیاز به جراحی دارند، پرداخت میکنند ولی هزینههای روانپزشکی که رقمهای سنگینی ندارد ودر نهایت بیمار چند روز در بیمارستان بستری میشود، پوشش نمیدهند. ما این گله را داریم که پوشش بیمهای برای خدمات روانپزشکی ضعیف است و در حوزه وزارت بهداشت سالهاست در حال پیگیری هستیم تا سقف پوشش دهی خدمات بالا برود البته حمایت بیمه ها از بیماران مبتلا به اختلال روانی نسبت به پنج سال پیش که پوششدهیشان در بیمارستانهای دولتی خیلی ضعیف بود بهتر شده ولی مطلوب نیست.
به نظر شما علت مراجعه نکردن به روانپزشک چقدر به هزینهها و پوشش دهی بیمهها و چقدر به کلیشههای فرهنگی ربط دارد؟
معمولاً کسانی که بیماریهای روحی و روانی دارند از بیماری خود آگاهی ندارند. کسی که دچار اختلالات روانی همچون وسواس است در نظر بسیاری از مردم، آدم تمیز به شمار میآید ولی کسی که نیم ساعت دستش را با آب و صابون میشوید دچار اختلال روانی است و باید هر چه سریعتر تحت درمان قرار بگیرد.
از کسانی که افسردگی دارند، میپرسیم چرا به پزشک مراجعه نکردهاید، میگویند فکر کردهاند خوب میشوند، برخی هم ادعا دارند افسردگی بیماری نیست. برخی هم تصور میکنند به بیمار بودن از سوی دیگران متهم شدهاند و هیچ مشکل روحی ندارند و در برابر مراجعه به روانپزشک مقاومت میکنند. پائین بودن سطح آگاهی و برچسب خوردن جزو دلایلی است که بیماران روحی و روانی به روانپزشک مراجعه نمیکنند. البته نتایج پیمایش ملی نشان داد 52 درصد از کسانی که مبتلا به اختلال روانی بودند از طریق خانههای بهداشت به خدمات سلامت روان دسترسی داشتند و 18 درصدشان محروم از هرگونه خدمات در این زمینه بودند.
به اعتقاد شما چرا آنقدر آدم ناراحت در جامعه داریم و بطور کلی بیشترین مشکل مردم در زمینه بیماریهای روحی و روانی مربوط به کدام اختلال است؟
شایعترین اختلالات، اختلال افسردگی است که به تنهایی نیمی از جمعیت مبتلایان به اختلالات روانی را شامل میشود بعد از آن اختلالات اضطرابی است که 6/14 درصد افراد جامعه به این اختلال دچارند. اختلال اضطرابی چند نوعاند؛ اختلال اضطراب دائمی یا اختلال اضطراب «جی ای دی»، اختلال «اضطراب پنیک» و وسواس هم در این گروه قرار میگیرد که مجموع این اختلالات زیاد است اما شایعترین اختلال در این پیمایش اختلال افسردگی است که باعث شده ما با افراد دارای خلق افسرده زیاد مواجه شویم.
تختهای روانپزشکی بیمارستانهای کشور تا چه حد جوابگوی ارائه خدمات به بیماران روانپزشکی است؟
تعداد تخت اورژانسی برای بیماران روانپزشکی بر اساس اعلام نیاز و سطحبندی که وزارت بهداشت در سال 94 -95 اعلام کرده بود، ۱۶ هزار تخت نیاز داشتیم. تا قبل از طرح تحول سلامت ۸ هزار تخت در بخش دولتی و خصوصی فعال بود، بعد از طرح تحول تقریباً هزار و 300 تخت به مجموع تختهای روانپزشکی اضافه شد که در حال حاضر ۱۰ هزار تخت روانپزشکی در کشور داریم.
به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۱۰ تخت تعریف شده. امروزه سیاستگذاران سلامت در دنیا به دنبال افزایش تعداد تخت روانپزشکی نمیروند و اولویت آنها مراقبت و خدمات سرپایی است. کشورهای پیشرفته از اینکه بیمارستان تخصصی بزنند چنین رویکردی ندارند و میگویند تختهای روانپزشکی در بیمارستانهای جنرال تأسیس شود. در کشور ما نیز تختهایی که در طول چند سال گذشته به تعداد تختهای روانپزشکی اضافه شده در واقع در بیمارستانهای عمومی و عمدتاً در جاهایی که تخت روانپزشکی وجود نداشت، بوده است. دقیقاً بگویم تختها به دورترین و بیامکاناتترین نقاط فرستاده شده است. دلیل این سیاست که تختها به بیمارستانهای عمومی برود این است که انگ اجتماعی کمتر شود.
بعد از اجرای طرح تحول نظام سلامت چه تغییراتی در سیاستگذاریها برای حمایت از اقدامات روانپزشکی و پیگیری اقدامات درمانی انجام شده است؟
بطور کلی پیمایش ملی جهت بررسی وضعیت بیماریها در بازههای زمانی 5 یا 7 ساله انجام میشود. در حال حاضر وزارت بهداشت پیمایش سال 97 را پیشبینی کرده است اما آخرین پیمایش بررسی شیوع اختلالات روانی در ایران سال 90 انجام شد که بعد از این پیمایش هم تحقیقات دیگری بهصورت جسته و گریخته انجام شده است برای مثال در شهر تهران تحقیق دیگری انجام شده است که آمارها متفاوت است. آخرین پیمایش مستند به عنوان سندی به سیاستگذاریها و برنامهریزیها کمک کرد که تصمیمات جدیدی گرفته شود بخاطر همین در طرح تحول سلامت برنامههایی که پیش از آن در حوزه وزارت بهداشت کمتر پرداخته شده بود بیشتر مورد توجه قرار گرفت مثلاً بعد از طرح تحول نیروها و کارشناسان سلامت روان به حوزه سلامت اضافه شدند چیزی که قبلاً نبود و ما کارشناس سلامت روان در مراکز خدمات بهداشتی نداشتیم. پس از اجرای طرح تحول سلامت حدود 1500 کارشناس سلامت روان جذب شدند. هر کارشناس سلامت روان بطور میانگین به حدود 30 هزار جمعیت خدمت میدهد. در واقع کارشناسان سلامت روان در مراکز خدمات جامع سلامت که در شهرها هستند، مستقر شدهاند و براساس پروتکلهایی که دارند در دو حوزه پیشگیری و غربالگری خدمات ارائه میدهند. در حوزه پیشگیری عمدتاً به گروههای هدف یعنی زنان، مردان، نوجوانان و دانشآموزان آموزشهای پیشگیری از اضطراب افسردگی، مدیریت خشم و استرس یا مهارتهای فرزند پروری را آموزش میدهند. فعالیت عمده دیگر کارشناسان سلامت روان، شناسایی افراد به عنوان بیمار است که به روانپزشک معرفی میشوند، این افراد بعد از غربالگری و شناسایی بیماری شان در ادامه یکسری خدمات آموزشی و روانشناختی برای درمان مشکلات روحی و روانیشان توسط کارشناسان سلامت روان میگیرند.
برنامهای دارید که در مراکز بهداشتی بتوانید بیماران روحی و روانی را غربالگری کنید؟
در راستای برنامههای وزارت بهداشت در مراکز خدمات جامع سلامت، کارشناسان مراقب سلامت که عمدتاً کارشناسان بهداشتاند جمعیتی را که به این مراکز مراجعه میکنند با توجه به سؤالات و پرسشنامههایی که در سیستم دارند غربالگری میکنند. برای مثال اگر فردی بخاطر یک سردرد به مرکز بهداشت مراجعه کند ابتدا به کارشناس مراقب سلامت ارجاع داده میشود کارشناس اطلاعات بیمار را در سامانه ثبت میکند و بعد همه مشکلات مربوط به سلامت بیماراز قبیل فشار خون، دیابت، بیمار قلبی، مصرف الکل و مشکلات روانپزشکی را در پرسشنامههایی یادداشت میکند. افراد پس از چکاب شدن اگر غربالشان مثبت باشد به پزشک و در ادامه به روانپزشک ارجاع داده میشوند که مداخلات دارویی انجام میدهد اگر غربال منفی باشد به روانشناس ارجاع میشوند که خدمات پیشگیری را آموزش دهد.
در این مراکز خدمات آموزشی و مداخلات روانشناختی و دارویی توسط پزشک و بهصورت رایگان ارائه شود. از طرف دیگر حضور کارشناس سلامت روان در یک مرکز بهداشت باعث شده که مردم به خدمات دسترسی پیدا کنند چیزی که قبلاً وجود نداشت. هزار و 500 کارشناسی که در مراکز خدمت میدهند هر کدام میانگین 30 هزار جمعیت را پوشش میدهند که در مجموع میتوان گفت که 40 میلیون جمعیت به کارشناسان سلامت روان دسترسی دارند بنابراین دسترسی و فراهم کردن خدمات سلامت روان برای جمعیت عمومی در مراکز شهری اقدام مفیدی است. در هر حال حضور کارشناسان سلامت روان که برای پیشگیری از بروز بیماریهای روانی و غربالگری است اقدام مفیدی است اما مسأله اصلی بعد از ارجاع است که توزیع روانپزشکان عادلانه نیست و برخی مناطق گزارش شده حتی بیماران به یک روانپزشک هم دسترسی ندارند.
اطلاع دارید چقدر از بودجه سلامت کشور در اختیار بخش سلامت روان قرار میگیرد؟
سهم بودجه سلامت روان از مجموع بودجه سلامت کشور تقریباً در آخرین برآورد ۳ درصد بوده است. این بودجه هم در حوزه پیشگیری استفاده میشود هم درمان. سهم بودجه سلامت روان کم است که بخاطر پائین بودن کل بودجه سلامت نسبت به نیاز جامعه است. اگر بودجه سلامت روان به ۵ درصد برسد میشود در این حوزه فکری کرد. سهم بودجه سلامت روان بطور میانگین در کشورها 5 درصد است.
به نظر شما چرا حوزه پیشگیری و درمان از سلامت روان جامعه مغفول مانده است و رسانهها چه کمکی میتوانند در این بخش کنند؟
متأسفانه در طول سالهای گذشته درباره بیماریهای روحی و روانی و تأثیر علم روانپزشکی برای کنترل و حتی کاهش چنین بیماریهایی در سطح جامعه کم بحث شده است و در حوزههایی که باید از سوی صدا و سیما، مطبوعات، سایت و خبرگزاریها و دانشگاه و مدارس ما اطلاعرسانی صورت میگرفته، هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است بنابراین اطلاعات مردم در این موارد خیلی پائین است و به همین خاطر کمتر مراجعه میکنند.
رسانهها میتوانند با پرداختن به مشکلات روانی جامعه قدم مهمی برای بالا بردن سواد سلامت روان مردم بردارند و هنرمندانه به این موضوع بپردازند که اگر کسی به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکند مجنون یا دیوانه نیست و میتواند با درمان کوتاه یا بلندمدت سلامت خود را احیا کند. متأسفانه این انگ یا برچسبزنی است که آمارعدم مراجعه بیماران به روانپزشکان را افزایش میدهد.
نظر شما