شناسهٔ خبر: 28335043 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

اين کلاف سردرگم ناپيدا

صاحب‌خبر - در همين روزها، با حکم دادگاه در قبال شکايت‌ سال‌ها پيش «محمدرضا شجريان» از سازمان صدا و سيما، بار‌ ديگر موضوع رسانه‌ي ملي و موسيقي سر زبان‌ها افتاده؛ اما مسأله چيزي فراتر از اينها است. نه موزيسين‌ها و هنرمنداني که با صدا و سيما کار مي‌کنند و نه شبکه‌ها و مديراني که پروانه صادر مي‌کنند، تکليف‌شان با اين هنر مشخص نيست! اما آنچه در اين ميان کاملاً واضح است اينکه بر اساس برخورد نامشخص رسانه‌ي ملي و گاه حمايت از موسيقي‌هاي عوام‌پسند، سطح سليقه مخاطب تنزل پيدا کرده و با نوعي بي‌سليقگي و شلختگي فرهنگي مواجه شده است. ماجراي شکايت «محمدرضا شجريان» از صدا و سيما چه بود؟از آن زمان که «محمدرضا شجريان» از رسانه‌ي ملي شکايت کرد، سال‌ها مي‌گذرد. او آن روزها هنوز گوشه و کنار جهان کنسرت‌هايش را برگزار مي‌کرد و مخاطبان و دوستدارانش هم اميدوار بودند که او در ايران نيز به اجراي برنامه بپردازد. اما حالا اسطوره در بستر بيماري است و اميد مخاطبان به اجراي برنامه او از هر زمان ديگري اندک‌‌تر است. مدت‌ها پيش‌تر از شکايت رسمي، استاد آوازخوان، بارها به صدا و سيما تذکر داده بود که نسبت به پخش آثارش از راديوو تلويزيون رضايت ندارد و در همين خصوص، نامه‌اي هم به صورت کتبي نوشته و اعتراض خود را نسبت به اين موضوع بيان کرده بود و تنها «ربنا» را در اين ميان مستثني دانسته بود. در آخرين نامه‌ي او آمده است:‌ «اين‌جانب در سال1374 نيز اعلام کردم راضي به پخش آثار خود از صدا و سيما نيستم. مجدداً تقاضاي خود را تکرار کرده و تأکيد مي‌کنم آن سازمان هيچ نقشي در تهيه اين آثار نداشته و شايسته است به حکم شرع و قانون، سريعاً کليه واحد‌هاي آن سازمان، از پخش صدا و آثار من خودداري کنند.» به علت بي‌توجهي به اين درخواست، «محمدحسين آقاسي» (وکيل شجريان) شکايت‌نامه‌اي عليه معاونت صداي سازمان صداوسيما تنظيم کرد تا طي آن، هر كسي نسبت به پخش اين آثار در صداوسيما دستور داده، به دادسراي كاركنان دولت احضار شود. در اولين مرحله، بازپرس پرونده شکايت را رد کرد؛ اما پس از مخالفت نماينده دادستان با اين قرار، در نهايت در سال 1390، شعبه 1060 دادگاه کارکنان دولت، اعلام کرد: «صداوسيما آگاه بوده که لازم است براي انتشار از صاحب اثر رضايت بگيرد.» در همين راستا، بازپرس پرونده نيز به‌شکل کتبي از صدا و سيما خواست تا مجوز پخش اين آثار را اعلام کند؛ مجوزي که وجود نداشت و انتظار مي‌رفت طبق ماده 23 قانون حمايت از حقوق مؤلفان و مصنفان، با اين پرونده برخورد شود که آن هم نشد. ماجراي اين شکايت ادامه داشت تا اينکه در نهايت هفته‌ي گذشته سرانجام بعد از سال‌ها، پرونده روي ميز قاضي قرار گرفت و طبق گفته‌ي «محمد حسين آقاسي» روز دوشنبه 12 شهريور شعبه 1060 دادگاه کارکنان دولت، رأي بر رد شکايت صادر و اعلام کرد پخش آثار شجريان در صدا و سيما، موجب شهرت وي شده و به زيان او نبوده است! محمدحسين آقاسي: به رأي دادگاه اعتراض مي‌کنيمآقاسي در گفت‌وگو با «موسيقي ما» البته تأکيد مي‌کند که در حال نوشتن ‌اعتراض به رأي دادگاه است که آن را شنبه‌ ارائه خواهد داد؛ چون عقيده دارد رأي صادر شده مطلقا با قانون منطبق نبوده و حيرت‌‌انگيز است. او البته مي‌گويد: «اميدوارم قاضي دادگاه تجديد نظر به موسيقي آشنا باشد؛ همان‌طور که پيش از اين، قاضي‌اي که حضور داشت (و البته منجر به اجراي حکم نشد) بر اين اعتقاد بود که جرمي واقع شده است؛ اما رأي فعلي به اين شکل بوده که صدا و سيما کار بدي نکرده و شايد پخش آثار به نفع موکل هم بوده است.» آقاسي همچنين درباره‌ي جزئيات اين پرونده مي‌گويد: «ما از ابتدا اين شکايت را بر اساس ماده‌ي 23 قانون حمايت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان در دادسراي کارکنان دولت مطرح کرديم. بعد از مدت کوتاهي از طرح شکايت، بازپرس وقت شعبه دوم دادسراي کارکنان دولت، با اين استدلال که صدا و سيما در پخش آثار موکل، سوءنيتي نداشته، شکايت را رد کرد. در آن زمان، نماينده دادستان يا داديار با قرار صادر شده موافقت نکرد و اين توجيه را آورد که مديران صدا و سيما اطلاع نداشتند که آثار پخش شده متعلق به شجريان است. در همان زمان، پرونده براي رسيدگي بيشتر به شعبه بازپرسي فرستاده شد. در اين مدت، بازپرس شعبه دوم دادسراي کارکنان دولت تغيير کرد و بازپرس جديد، رسيدگي بسيار دقيقي انجام داد. بعد از دو سال، بازپرس شعبه دوم دادسراي کارکنان دولت، يک قرار 24 صفحه‌اي صادر و در 22 صفحه با برشمردن تمام جريان پرونده، در نهايت عنوان کرد که پخش آثار تا سال 83، مشمول مروز زمان شده و صدا و سيما پس از آن نيز سوءنيت نداشته و سازمان را از اتهام انتسابي مبرا کرد. در خرداد سال 90، به قرار صادره اعتراض کرديم و رسيدگي به اعتراض ما يک سال طول کشيد و خرداد سال 91 سرانجام شعبه 1060 دادگاه کارکنان دولت، ما را براي ارائه توضيح در خصوص اعتراض به قرار، احضار کرد. خرداد سال 91 دادگاه قرار صادره را نقض کرد و صريحاً نوشت با توجه به اينکه صدا و سيما آگاه بوده که لازم است براي انتشار از صاحب اثر رضايت بگيرد، دلالت بر سوءنيت دارد. پرونده به دادسرا برگشت و شعبه بازپرسي، متهمان را احضار و تفهيم اتهام کرد و نهايتاً 6 سال بعد يعني در ارديبهشت امسال (سال 97)، پرونده براي رسيدگي، دوباره به شعبه 1060 که قاضي آن تغيير کرده، ارسال شد و دادگاه، 11 شهريورماه جاري را براي رسيدگي تعيين کرد و هيچ‌کدام از دلايل ما مورد توجه دادگاه قرار نگرفت و در نهايت، يک روز بعد (12 شهريور)، دادگاه رأي مبني بر رد شکايت صادر و اعلام کرد پخش آثار موکل در صدا و سيما، موجب شهرت وي شده و به زيان او نبوده است!» حميدرضا نوربخش: آثار هنرمندان تحت مالکيت صدا و سيما نيستدر بخشي از اين حکم آمده که صدا و سيما سبب شهرت «محمدرضا شجريان» ‌شده است. مسأله‌اي که «حميدرضا نوربخش» (مديرعامل خانه‌ي موسيقي و آوازخوان) در گفت‌وگو با «موسيقي ما» درباره‌ي آن مي‌گويد: «جايگاه استاد شجريان بر همگان روشن است. ايشان از سال‌هاي قبل از انقلاب چهره‌اي شاخص در هنر آواز بوده‌اند و اجراهايشان همراه با اساتيد لطفي، پايور و... در تراز استادي بوده است. بنابراين نمي‌توان اين ادعا را مطرح کرد که صدا و سيما در معرفي يا شهرت ايشان نقشي داشته. ضمن اينکه علاوه بر ايشان، صدا و سيما حقوق مالي و معنوي هيچ‌يک از اهالي موسيقي را رعايت نمي‌کند. در اين ميان، تعدادي از هنرمندان، يک‌سري از آثار را براي راديو و برنامه‌ي «گل‌ها» ضبط کرده بودند که حقوق آن متعلق به صدا و سيما است. در اينجا موضوع بحث، آثاري است که ايشان بعد از انقلاب به شکل خصوصي (عموماً توسط شرکت «دل‌آواز») منتشر کرده‌اند که تحت مالکيت صدا و سيما نبوده است.» شهرام ناظري: زورمان نمي‌رسداين تنها محمدرضا شجريان نيست که معترض پخش بدون اجازه آثارش از صداوسيما است. موزيسين‌هاي بسياري به اين مسأله اشاره کرده‌اند و نسبت به پخش آثارشان از صدا و سيما شکايت دارند؛ بزرگاني چون حسين عليزاده، شهرام ناظري، محمدرضا لطفي و بسياري ديگر. اما اين تنها «محمدرضا شجريان» و خانواده‌ي «فرهاد مهراد» هستند که به طور رسمي شکايت خويش را از اين اتفاق اعلام داشته‌اند. شهرام ناظري در اين خصوص در گفت‌وگوي مفصلي با ماهنامه‌ي «تجربه» در سال 90 گفته است: «اکنون بيش از 30 سال است که صدا و سيما آثار و صداي مرا به گونه‌هاي مختلف مورد استفاده قرار داده و پخش کرده و جالب اين‌جا است که در اين مدت 30 سال -که در حقيقت يک عمر محسوب مي‌شود- بدون اجازه و بدون اطلاع من و بدون در نظر گرفتن حق و حقوق من از نظر کپي‌رايت، عمل کرده است. هر کدام از شما مسئولان 30 ماه حقوق‌تان را دريافت نکنيد، چه واکنشي نشان مي‌دهيد؟ حال منِ شهرام ناظري که 30 سال يعني يک عمر تحمل کرده‌ام، همچون کوه ايستاده‌ام، مي‌گويم ديگر بس است. بي‌عدالتي بس است. بياييد بعد از 30 سال به هنرمندان واقعي و اصيل کشور احترام بگذاريد. من، شهرام ناظري فرزند ايران و از نژاد کُرد، از ابتداي انقلاب تا امروز، در اين 33 سال نه کمک مالي و نه وام‌هاي آنچناني گرفته‌ام و نه زمين و نه خانه و نه هيچ چيز ديگر. هرگز از کسي يا نهادي نه‌تنها چيزي طلب نکرده‌ام، حتي حق و حقوق طبيعي 30 ساله خود را نيز نگرفته‌ام. اين را بدان سبب آورده‌ام که بدانيد يک هنرمند با چه شرايطي در اين مملکت روند کار هنري خود را ادامه داده است. خيلي‌ها و خيلي از نهادها وامدار من‌اند اما من وامدار کسي نيستم؛ خدا را شکر که سربلندم.» او در گفت‌وگوي کوتاهي با «موسيقي ما» نيز مي‌گويد: «اگرچه اميدي ندارم اما از صدا و سيما شکايت مي‌کنم. هرچند قدرت با آنها است و دست ما به جايي بند نيست.»‌ حميدرضا نوربخش: لااقل منت نگذاريدمدير عامل خانه‌ي موسيقي نيز تأکيد مي‌کند که در بررسي حقوق يک هنرمند، بايد حقوق مادي و معنوي او را در نظر گرفت که صدا و سيما در هر دوي اين موارد، حقوق هنرمندان را ناديده مي‌‌گيرد. يعني آثار را به هر شکلي که مي‌خواهد پخش مي‌کند و از سوي ديگر، حق و حقوق آنها را هم نمي‌دهد. به همين خاطر است که بسياري از هنرمندان نسبت به اين مسأله گلايه دارند. حالا بحث ما اين است که شما که حتي احترام مختصري نيز به هنرمندان نمي‌‌گذاريد، چرا ديگر بر سر آنها منت مي‌‌گذاريد و مي‌گوييد: «ما به شما خدمت کرده‌ايم»؟ اين ديگر چه منطقي است؟ در تمام دنيا اين هنرمند است که با آثارش باعث گرمي بازار شبکه‌هاي تلويزيوني مي‌شود و براي او مخاطب مي‌آورد و رسانه نيز بهايش را مي‌پردازد.» شاگرد استاد شجريان همچنين تأکيد مي‌کند که اگر باب اين منطق باز شود، اتفاق ناخوشايندي رخ مي‌دهد و همه مي‌توانند به بهانه‌ي معروف کردن هنرمند، چوب‌ حراج به آثار او -به‌خصوص در فضاي مجازي- بزنند. ماني جعفرزاده: سايت «موسيقي ما» کمپين تشکيل دهد «ماني جعفرزاده» (آهنگساز و منتقد) اما از منظري ديگر به آن نگاه مي‌کند. او مي‌گويد اينکه هنرمندان به صورت عمومي نسبت به سازمان صدا و سيما موضع دارند را درک مي‌کند و او نيز بر اين اعتقاد است که اين سازمان به روال فرهنگي عمل نمي‌‌کند؛ اما عدم رعايت حقوق هنرمندان در صدا و سيما، از قانوني فراتر مي‌آيد: «حقوق هنرمندان هميشه ناديده گرفته مي‌شود و اين، اندک‌اندک بدل به يک عرف شده است. به صورت کلي، اولين قدم اين است که بايد کل جامعه‌ي هنري (مؤلفين و مصنفين) تصميم بگيرند که قانون کپي‌رايت را حداقل در داخل کشور خودمان به جريان بيندازند. پيشنهاد من اين است که سايت «موسيقي ما» يک کمپين شکل دهد و از تمام هنرمندان دعوت کند تا در آن شرکت کنند. بعد از اين اتفاق، مي‌توان به صورت قانوني اين مسأله را پيگيري کرد که صدا و سيما کجا حقوق ما را نقض مي‌کند.» «جعفرزاده»‌ به اين مسأله اشاره دارد که صدا و سيما آثار هنرمندان پرمخاطب مثل استادان شجريان، ناظري و ديگران را مدام پخش مي‌کند و به اين ترتيب، به حقوق مادي و معنوي آنها تعرض مي‌کند؛ اما حقوق هنرمندان ديگري که از منظر عمومي چندان پرمخاطب نيستند نيز به‌شکل ديگر مورد تعرض واقع مي‌شود. مثلاً موسيقي‌هاي فيلم بسياري از آهنگسازان -از جمله خود من- که براي تصاوير خاصي ساخته شده‌، روي تصاوير و فريم‌هاي ديگري به کار مي‌رود، بدون آنکه حق و حقوقي به من پرداخت شود يا حتي نامي از من يا تهيه‌کننده برده شود! پس اين ميان، سه حق تضييع مي‌شود. در چنين موقعيتي، اولين کار اين است که مصنفان و مؤلفان در کمپيني -که «موسيقي ما» مي‌تواند متولي آن باشد- شرکت کنند تا اين خواسته‌ي قانوني آنها مطرح شود که شايد لااقل در کشور خودمان، حق و حقوق‌مان به لحاظ مادي و معنوي در نظر گرفته شود. در چنين شرايطي است که مي‌توانيم به صدا و سيما بگوييم که شما نيز بايد اين حقوق را رعايت کنيد.» اين آهنگساز و منتقد ادامه مي‌دهد: «ما در تمامي امور فرهنگي دچار يک وضعيت «من بميرم، تو بميري» هستيم و اين مسأله تنها معطوف به هنرمندان نيست؛ حتي مي‌توان همين فرهنگ را بين سياست‌مداران و اقتصاددان‌ها نيز مشاهده کرد. يک عده آدم سر مسأله‌اي خاص (هر مسأله‌اي) چانه مي‌زنند و کساني هم فشار مي‌آورند و در نهايت، يک اتفاقي رخ مي‌دهد! در بحث موجود نيز تا زماني که اين کمپين تشکيل نشود، همچنان ما در همين وضعيت قرار داريم. ممکن است هنرمند محبوبي مثل آقاي شجريان در موردي خاص زورشان به يک ماجرا برسد و من در مورد موسيقي فيلم‌هايم نتوانم اين کار را انجام دهم؛ کما اينکه تاکنون نيز نتوانسته‌ام و هر بار اعتراضي کرده‌ام، بيان شده که اين آثار متعلق به تهيه‌کننده است و من حقي در آن ندارم.» بابک چمن‌آرا: صدا و سيما بزرگ‌‌ترين ناقض حقوق مؤلفان و ناشران است «بابک چمن‌آرا» (ناشر) وقتي برابر اين پرسش قرار مي‌گيرد که عدم توجه صدا و سيما به اجراي حقوق هنرمندان، چه لطمه‌اي به وضعيت نشر موسيقي در ايران زده، ترجيح مي‌دهد که در اين زمينه صحبتي نکند و تنها به گفتن اين جمله بسنده مي‌کند که: «صدا و سيما بزرگ‌‌ترين ناقض حقوق مؤلفان و ناشران است.» «حميدرضا نوربخش» اما به اين پرسش اين‌گونه پاسخ مي‌دهد: «همين قانون نيم‌‌بند فعلي نيز در صورت اجرا، مي‌تواند حقوق هنرمندان را تأمين کند؛ اگرچه خلأها و نواقص زيادي دارد که بايد تکميل شود؛ اما مهم‌ترين مشکل ما در حال حاضر اين است که قانون موجود هم رعايت نمي‌شود، مگر در مواردي که هنرمند شکايت کند. ما در اين سال‌ها پرونده‌هاي بسياري داشته‌ايم که برخي از آنها از طريق خانه‌ي موسيقي پيگيري شده‌اند و برخي‌هايشان نيز حکمي دريافت کرده‌اند که حقوق مادي و معنوي‌شان تأمين شده است.» او همچنين از تلاش‌هاي خانه‌ي موسيقي به عنوان تنها نهاد صنفي هنرمندان موسيقي در اين خصوص خبر مي‌دهد و مي‌گويد که در اين سال‌ها بارها خواستار مذاکراتي با اين سازمان شده که هيچ‌گاه پاسخ مناسبي به آن داده نشده و به همين خاطر، از اهالي رسانه مي‌خواهد تا اين موضوع را به صورت پيگير ادامه دهند. کامبيز نوروزي: واکنش صنفي به اين تجاوزات ضعيف است«کامبيز نوروزي» (حقوق‌دان) مسأله‌ي حقوق مؤلف و مصنف را براي «موسيقي ما» اين‌چنين تشريح مي‌کند: «حقوق مالکان هنري شامل حقوق معنوي و مادي است. از حقوق معنوي اثر مي‌توان به حق نام محصول، تماميت محصول (عدم اجازه‌ي سانسور) و... اشاره کرد و طبق حقوق مادي، هر نوع استفاده از يک محصول فرهگي بايد با اجازه‌ي صاحب آثار باشد و حق نشر کليه آثار فرهنگي (اعم از تابلوي نقاشي، سي‌دي، يک قطعه عکس، کتاب يا هر محصول ديگري) فقط در اختيار هنرمند و صاحب قانوني آن است و هيچ نهاد يا شخص ديگري اجازه‌ي پخش آن را ندارد. به همين خاطر، اگر آثاري از آقاي شجريان، ناظري يا هر هنرمند ديگري توسط صدا و سيما توليد شده باشد که پخش آن در اختيار اين سازمان است و مانعي ندارد. در غير اين صورت، به هيچ‌عنوان نمي‌تواند آن را پخش کند؛ مگر آنکه رضايت يا اجازه‌ي هنرمند را داشته باشد که در اين مورد خاص، وجود ندارد. بخشي از آثار آقاي شجريان در راديو و تلويزيون توليد شده و بنابراين سازمان صاحب آنها است. اما اين تنها بخش کوچکي از آثار ايشان را شامل مي‌شود و بقيه را خود با هزينه‌ي شخصي‌اش و توسط شرکتش منتشر کرده است.» اين حقوق‌دان مي‌گويد: «بعد از توسعه‌ي اينترنت و تکنولوژي در جهان،‌ پخش غيرمجاز آثار موسيقايي و سينمايي بسيار ساده شد؛ اما براي اين نيز راه‌حل وجود دارد. در تمام کشورهاي دنيا قوانين سفت و سختي وجود دارد که استفاده‌ي غيرمجاز از آثار هنرمندان را محدود کرده است. براي مثال، حتي اگر قرار است يک قطعه‌ي موسيقي در آسانسور هم استفاده شود، بايد بابت آن به صاحب اثر پولي پرداخت شود! اما در ايران اين قانون به شکل درست اعمال نمي‌شود و گسترش اينترنت نيز به اين مشکل اضافه کرده است.» نوروزي تأکيد مي‌کند که اشتباه دولت و هنرمندان اين است که تصور مي‌کنند اشکال از قانون است؛ اما به عقيده من، نظام توليد و توزيع آثار موسيقايي و تصويري و نظام واکنش صنفي به اين تجاوزات ضعيف است: ‌«مسأله را بايد در اين نسبت جست‌وجو کرد. در همين لحظه و با همين قانون نيز ذي‌نفعان مي‌توانند فشار آورده و خواستار احقاق حقوق‌شان شوند و تنها در صورت يک مشارکت گروهي و همکاري ميان ذي‌نفعان و دولت، مي‌توان به تدريج به رفع اين مشکل اميدوار بود. در اين سال‌ها، حقوق بسياري ناديده گرفته شده است؛ اما تنها تعداد اندکي شکايت کرده‌اند و تا زماني که وضع به اين صورت است، نمي‌توان اميد چنداني به بهبود شرايط داشت.»

نظر شما