تردیدی نیست که تکوّن انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی (ره) با استفاده سختافزاری و نرمافزاری از حوزه علمیه صورت گرفته است.
خاستگاه فقهی و کلامی انقلاب اسلامی، فرآیند دولتسازی و حتی پروژه اجرا در بخشهای قابل توجهی از جمهوری اسلامی با استفاده از توان حوزه و حوزویان صورت گرفته است. از سوی دیگر قرائت حداکثری از اسلام در قالب «اسلام ناب محمدی» برای صدور به ملتهای مستضعف و متمایلین به اسلام از سوی علما و فضلای حوزه قم و کمیت و کیفیت شهدای حوزوی در راه ایجاد و استمرار انقلاب اسلامی، حکایت از اهمیت و جایگاه این نهاد دینی در ماهیت و موجودیت جمهوری اسلامی ایران به عنوانام القرای جهان اسلام دارد.
ایشان رویکرد حوزههای علمیه (شیعی و سنی) را در قبال حکومتها به سه نوع تقسیمبندی میکنند:
اول: روحانیت دولتی به معنای وابستگی به مراکز قدرت نظیر آنچه در محیطهای مسیحی و غیر شیعی دیده میشود. در این رویکرد حوزه علمیه در واقع بخشی از دستگاه دولتی محسوب میشود، این عملکرد البته مردود و برای روحانیت مضر است.
دوم: «حوزه، ضد و نقطه مقابل حکومت باشد. مانند حوزههای علمیه ما در پیش از انقلاب و در برخی از گذشتههای دور که روحانیت شیعه در مقابل دستگاه حاکمه قرار داشت. علت آن، این بود که آن دستگاهها، دستگاههای ظلم و کفر و فساد بودند و روحانیت با آنها مخالف بود. این فرض هم بدیهی است که امروز مصداق ندارد.»
سوم: «حوزه علمیه مستقلِ از حکومت که همکار حکومت است. کار خود را در مجموعه عظیمی که امروز بر دوش همه است، انجام میدهد. وابسته به دولت نیست، اما به دولت کمک و از آن پشتیبانی میکند. به آن خدمت میدهد، آن را نصیحت و راهنمایی میکند و مقررات اسلامی را به آن میشناساند.»
آیتالله خامنهای نسبت حوزه علمیه را در حال حاضر با نظام جمهوری اسلامی از نوع سوم دانسته و در رابطه با نقش راهبردی حوزههای علمیه در ایجاد و استمرار انقلاب اسلامی در همان روزهای ابتدای رهبری با اشراف بر این مسئله از حوزه علمیه بهعنوان «قاعده نظام جمهوری اسلامی» یاد کردهاند که سه عنصر فقاهت و تهذیب و اخلاق در وجود نهاد حوزه میتواند سبب افزایش استحکام نظام اسلامی شود.
عنصر فقاهت بهعنوان مبنای نظری بقای انقلاب اسلامی در کنار تهذیب و اخلاق روحانیون بهعنوان افرادی که مسئولیت خطیر حوزه نظریهپردازی و بلکه اجرا را در بخشهای مهمی از نظام به عهدهدارند از مقومات ماهیت حوزه علمیه و ذات نظام اسلامی به عنوان یک مجموعه واحد است. در این میان آنچه میتواند به عنوان یک خطر بزرگ برای حوزه علمیه و نظام اسلامی محسوب شود همانا «احساس بیتفاوتی حوزه علمیه نسبت به نظام» است.
آنچه این بیتفاوتی صنفی نسبت به انقلاب اسلامی را به یک خطر بزرگ برای هر دو تبدیل میکند نقشی است که حوزه علمیه بهعنوان عقبه تئوریک نظام در قبال حاکمیت انجام میدهد و خدمت و عرصهای است که حاکمیت در اختیار حوزه علمیه برای بسط و نشر هدایت و معارف در سطح جهانی ایجاد کرده است. «هیچکس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد. نظام اسلامی یک امکان عظیمی را در اختیار داعیان الیالله و مبلغان اسلام قرار داده. کی چنین چیزی در اختیار شما بود؟ امروز یک طلبه فاضل در تلویزیون مینشیند نیم ساعت حرف میزند، ۱۰ میلیون، ۲۰ میلیون مستمع از روی شوق به حرف او گوش میدهند. کی چنین چیزی برای من و شما در طول تاریخ روحانیت، از اول اسلام تا حالا، وجود داشته؟ این اجتماعات بزرگ کی وجود داشت؟ این نمازجمعهها کی وجود داشت؟ این همه جوان مشتاق و تشنه معارف کی وجود داشت؟»
آنچه میتواند به عنوان یک خطر بزرگ برای حوزه علمیه و نظام اسلامی محسوب شود همانا «احساس بیتفاوتی حوزه علمیه نسبت به نظام» است.
آنچه این بیتفاوتی صنفی نسبت به انقلاب اسلامی را به یک خطر بزرگ برای هر دو تبدیل میکند، نقشی است که حوزه علمیه به عنوان عقبه تئوریک نظام در قبال حاکمیت انجام میدهد و خدمت و عرصهای است که حاکمیت در اختیار حوزه علمیه برای بسط و نشر هدایت و معارف در سطح جهانی ایجاد کرده است، از این رو جمهوری اسلامی و حوزه علمیه در خدمت متقابل و مبارکی به هم وابستگی و پیوستگی دارند، البته هماره برخی خواستهاند به بهانه استقلال رابطه حوزه با نظام را قطع کنند، هرچند استقلال حوزه علمیه از دولتها امری ممدوح است، اما رهبر معظم انقلاب در بیان تفاوت استقلال با عدم رابطه به نکات دقیقی اشاره میفرمایند: «در اینجا [بحث استقلال حوزههای علمیه]هم مراقب باشید یک مغالطه دیگری به وجود نیاید؛ استقلال حوزهها به معنای عدم حمایت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقی نشود، یک عدهای این را میخواهند. بعضیها میخواهند به عنوان استقلال و به نام استقلال، رابطه حوزه را با نظام قطع کنند، این نمیشود. وابستگی غیر از حمایت است، غیر از همکاری است. نظام به حوزه مدیون است، باید به حوزهها کمک کند، البته معیشت طلاب به صورت سنت معمول و بسیار پرمعنا و پررمز و راز باید به وسیله مردم اداره شود، مردم بیایند وجوهات شرعیشان را بدهند، این اعتقاد من است.»
نکته مهم دیگری که در سالهای اخیر به عنوان خطر جدی در رابطه میان حوزه علمیه و انقلاب اسلامی مطرح شده است، پدیده «سکولاریزاسیون» در حوزه علمیه است. بدیهی است که حوزه علمیه اسلامی و شیعی به معنای مرکز علمی که مدعی در اختیار داشتن برنامه برای اداره همه بخشهای جوامع بر متد اسلامی است، هرگز دچار سکولاریسم به معنای کلی و مصطلح آن نخواهد بود، به این مفهوم که حوزه نباید در امور اجتماعی و سیاسی دخالت کند و صرفاً بایسته است که به امور فردی و عبادی صرف همت بگمارد بلکه خطر تهدید کننده مدلی از سکولاریسم پنهان سیاسی است که به دلیل ناکارآمدی بخشی از بدنه نظام به خصوص در عرصههای اقتصادی ممکن است دامنگیر حوزههای علمیه بشود.
در این فرآیند برخی برای برکنار ماندن از انتقادات به نظام، تلاش میکنند مسیر خود و حوزه را از نظام اسلامی جدا نمایند. رهبر معظم انقلاب در تشریح این تهدید پنهان و برنامهریزیشده توسط سرویسهای امنیتی دشمنان انقلاب چنین میفرمایند: «اینکه یک آقایی در یک گوشهای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست، این ننگ است. روحانی باید از وجود یک چنین نظامی که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است، با همه وجود استقبال کند. مراجع تقلید کنونی، مکرر متعددیشان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی میدانیم. خیلیشان از روی لطف به من پیغام میدهند یا میگویند که ما تو را مرتباً دعا میکنیم. این نشان دهنده قدرشناسی از نظام اسلامی است. حالا یک معممی یک گوشهای بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد، بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویست تایش به خود ما عمامهایها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب میشود که انسان این همه محسنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟»
رهبر معظم انقلاب اسلامی معتقدند حوزه به عنوان سردمدار و حافظ و سرباز نظام نمیتواند خود را از انقلاب اسلامی برکنار دارد و بلکه این توطئه دشمن است: «حوزههای علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، برای نظام کار کنند، برای نظام دل بسوزاند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند و این درست عکس آن چیزی است که سیاست سرویسهای امنیتی انگلیس و امریکا و اسرائیل و دیگران و دیگران دنبال میکنند. آنها تلاش میکنند بلکه بتوانند یک منفذی پیدا کنند. یک آخوندی یک گوشهای حرفی میزند که علیالظاهر برخلاف خواست و فهم و عقیده کلی نظام است، بزرگش میکنند، آن آدم را اگر کوچک هم باشد، از او یک تصویر بزرگی درست میکنند، برای اینکه فاصله بین نظام و روحانیت را برجسته کنند، القا کنند که چنین فاصلهای وجود دارد. بنابراین حوزههای علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.»
ازاینرو نپرداختن حوزههای علمیه به نیازهای تئوریک و نظری نظام یا کنار کشیدن خود از عرصه دفاع از نظام و انقلاب اسلامی به معنای سکولاریسم سیاسی پنهانی است که به دلیل ظواهر نهاد دینی- اجتماعی حوزه به طرق عادی قابل رؤیت نیست، اما حتماً میتوان از آن به بازی در زمین دشمن یاد کرد.
منبع: برهان
نظر شما