شناسهٔ خبر: 28280185 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

فوتبال و سیاست؛ جام جهانی 1978، تیم ملی آرژانتین و ژنرال ویدلا

روزبه جاریانی

فوتبال و سیاست دو عضو جدانشدنی از یکدیگرند، گاهی فوتبال به سیاست کمک کرده است و گاهی هم این سیاست بوده که به فوتبال کمک کرده است.

صاحب‌خبر -

اختصاصی طرفداری- داستان نسل طلایی آرژانتین در اواخر دهه ۷۰ به شکل بی رحمانه ای با سیاست گره خورد. به طوری که هر گاه از نخستین قهرمانی آلبی سلسته در جهان یاد می شود ذهنمان به سمت و سوی دولت نظامی آن زمان این کشور می رود. طی نزدیک به ۴۰ سال گذشته اسناد و مدارک زیادی در رابطه با دخالت دولت آرژانتین و شخص ژنرال ویدلا در جام جهانی ۱۹۷۸ منتشر شده است؛ اسنادی که کمک می کنند حداقل با مروری بر آن ها با خودمان به این نتیجه برسیم که آیا ژنرال ویدلا در نخستین قهرمانی مردان سرزمین نقره در خاک خودشان نقش داشت یا خیر؟!

مشکلات اقتصادی، فساد و نقض آشکارای حقوق بشر پس از شکست سخت آرژانتین در جنگ فالکلند، عملا هیچ امیدی را برای ماندگاری رژیم نظامی در آرژانتین باقی نمی گذاشت. سرانجام با سرنگونی رژیم نظامی، رائول آلفونسو به عنوان رئیس جمهور آرژانتین در سال ۱۹۸۳ معرفی شد و با حکم دادگاه، ژنرال ویدلا به حبس ابد محکوم شد و در نهایت در سال ۲۰۱۳ از دنیا رفت. از آلفونسو گرفته تا منم و دلاروا هیچ کدام نتوانستند مشکلات اقتصادی آرژانتین را حل کنند. در اواخر دهه ۹۰ میلادی و ابتدای قرن بیست و یکم مشکلات اقتصادی، ارزی، بیکاری و رشد نرخ تورم آرژانتین را رو به زوال برد. با این حال "بحران پزوی آرژانتین" رفته رفته بهبود نسبی یافت و مشکلات اقتصادی آرژانتین، حداقل به اندازه آن سال های اسفبار نیست.

فوتبال در آرژانتین اما روزهای پر فراز و نشیبی را به خود دید. پس از تجربه ناموفق در جام جهانی ۱۹۸۲، آن ها در جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک به کمک فوق ستاره خودشان یعنی دیگو آرماندو مارادونا برای دومین بار و البته تا به امروز آخرین بار جام جهانی را به خانه بردند.

شائبه های جام جهانی ۱۹۷۸ اما تا ابد از بین نخواهد رفت؛ شائبه هایی که این جام را به "سیاسی ترین جام جهانی تاریخ" بدل کرد!

فوتبال

دهه ۷۰ میلادی برای آرژانتین بسیار بد آغاز شد. آن ها در سال ۱۹۶۹، در حالیکه با پرو و بولیوی برای صعود به جام جهانی می جنگیدند، پس از شکست در دو بازی خارج از خانه، یک برد برابر بولیوی و یک تساوی برابر پرو، به طرزی غیرقابل باور نتوانستند تا به همراه سرمربی خود، "آدولفو پدرنرا" به دجام جهانی ۱۹۷۰ مکزیک راه یابند.

چهار سال بعد آرژانتین هر چند توانست با مربیگری "عمر سیووری" پاراگوئه و بولیوی را کنار بزند و به جام جهانی ۱۹۷۴ آلمان غربی برسد اما در آنجا عملکرد چندان درخشانی از شاگردان" ولادیسلائو کاپ" که جانشین عمر سیووری شده بود ندیدیم.

با وجود شکست 3 بر 2 آرژانتین به لهستان در نخستین گام، آن ها در دیدار دوم خود با ایتالیا 1 بر 1 مساوی کردند و در دیدار پایانی خود 4 بر 1 هائیتی را از پیش رو برداشتند تا به دور دوم گروهی برسند. عملکرد آلبی سلسته در دور دوم گروهی فاجعه بار بود؛ باخت به هلند و برزیل و تساوی با آلمان شرقی حکم حذف آرژانتینی ها را می داد!

عملکرد ضعیف آرژانتین در جام جهانی ۱۹۷۴، فدراسیون این کشور را به فکر تغییر انداخت. دیوید براکوتو در سال ۱۹۷۴ رئیس فدراسیون فوتبال آرژانتین شد و سزار لوییز منوتی را به عنوان سرمربی تیم ملی منصوب کرد. یکی از قوانین جالبی که منوتی تعیین کرد این بود که هیچ کدام از بازیکنان زیر ۲۵ سال آرژانتینی نمی توانستند در باشگاه های خارج از کشور بازی کنند.

منوتی برای نخستین بار در ۱۲ اکتبر ۱۹۷۴ روی نیمکت آلبی سلسته نشست؛ آن هم در برابر اسپانیا‌. آرژانتینی ها برای جام جهانی ۱۹۷۸ برنامه آماده سازی بلند مدتی داشتند و طی مدت چهارساله نزدیک به ۳۳ بازی دوستانه انجام دادند!

در سال ۱۹۷۷، دیگو مارادونای ۱۶ ساله نخستین بازی اش برای آرژانتین را در جریان پیروزی 5 بر 1 تیم ملی کشورش برابر مجارستان انجام داد.

آرژانتینی ها در کوپا آمریکای پیش از برگزاری جام جهانی هم عملکرد خوبی نداشتند و پس برد برابر ونزوئلا، با نتایج  2 بر1 و 1 بر 0 از برزیل شکست خوردند و از گردونه رقابت ها کنار رفتند. آخرین باری که آرژانتین در این مسابقات به قهرمانی رسیده بود به سال ۱۹۵۹ بر می گشت‌.

سیاست

مانند چند کشور دیگر آمریکای لاتین، آرژانتین هم زیر استعمار اسپانیا بود. پس از فتح اسپانیا بدست ناپلئون در سال ۱۸۰۶ موج جدیدی از تظاهرات و شورش ها بر ضد رژیم سرکوب گر اسپانیا آغاز شد. در دهم می سال ۱۸۱۰ شورای ملی آرژانتین قدرت را در دست گرفت اما تا نزدیک به ۶ سال بعد قوای اسپانیا کمابیش در آرژانتین حاضر بود و حتی پس از تخلیه نیروهای خودش در سال ۱۸۱۶ هم این امید را داشت تا پس از سرکوب شورش های چریکی بوجود آمده در پرو و شیلی دوباره آرژانتین را در دست گیرد.

با این اوصاف در خود آرژانتین پس از تخلیه نیروهای اسپانیایی، نزاع و درگیری بین نیروهای مختلف شکل گرفت؛ برخی خواستار رهبری "برناردینو ریواداویا" بودند و برخی دیگر از آرمان های فدرالیستی "مانوئل روساس" جانبداری می کردند.

در سال ۱۸۲۶ نخستین انتخابات آزاد در آرژانتین برگزار شد و طی آن ریواداویا به ریاست جمهوری رسید. اصلاحات ریواداویا موجب خشم و نارضایتی اشراف شد و او به ناچار از کارش استعفا داد. پس از او "خوان مانوئل دو روساس" که فردی فدرالیست بود و به دموکراسی هیچ اعتقادی نداشت برای مدت طولانی ای تا سال ۱۸۵۲ رئیس جمهور آرژانتین شد.

در سال ۱۸۵۲،یکی از استانداران آرژانتینی با نام "خوستو خوزه دو اورکیزا" بر ضد حکومت دو روساس کودتا کرد و موفق به کنار زدن او شد. روساس پس از کودتا به انگلستان گریخت.

با این وجود اما مردم بوئنوس آیرس حاضر به پذیرفتن حکومت اورکیزا نشدند و تا سال ۱۸۶۲ آرژانتین دارای دو حکومت بود.

در سال ۱۸۶۵ کشورهای اروگوئه، برزیل و آرژانتین با پاراگوئه وارد جنگ شدند و در نهایت موفق به شکست دادن آن کشور شدند. پس از آن اما سیاست در آرژانتین به دو بخش تقسیم شد؛ رادیکال هایی که از کارگران و قشر زحمتکش جامعه حمایت می کردند و محافظه کارانی که از سرمایه داران حمایت می کردند. تا سال ۱۹۱۶ و روی کار آمدن "هیپولیتو یریگووین"، محافظه کاران حرف اول و آخر را در سیاست سرزمین نقره می زدند.

با وجود اینکه آرژانتین در جنگ جهانی اول بیطرف ماند، اما در جنگ جهانی دوم در اواخر کار به متفقین پیوست و حتی در سال ۱۹۴۵ به آلمان ها اعلان جنگ داد.

افزایش رکود اقتصادی در آرژانتین موجب کوچ روستانشینان به شهرهای بزرگ و پرجمعیت شد تا آن ها در این شهر ها شانس خود را برای کسب شغلی مناسب امتحان کنند. چنین اتفاقی برای این روستانشینان نیفتاد؛ از طرفی آن ها نمی توانستند در کارخانه های تازه تاسیس این شهر ها که برای صنعتی شدن آرژانتین به این کشور وارد شده بود کار کنند و از طرف دیگر از آنجایی که آن ها عضو اتحادیه کارگری ای نبودند و هیچ ایدئولوژی ای هم نداشتند، نمی توانستند با دیگر کارگران و کشاورزان این شهرهای بزرگ کار کنند. به این ترتیب این روستانشینان حالا شهرنشین شده به تودهٔ ضعیفی تبدیل شدند که در حاشیه های شهر سکونت گزیدند.

پرون، دقیقا با استفاده از همین قشر مذکور توانست در سال ۱۹۴۶، با غلبه بر ائتلاف جناح چپ، راست و میانه، کلید عمارت "کاسا روسادا" را در دست گیرد و تا ۹ سال بعد بر آرژانتین حکمفرمایی کند.

"خوان دومینکو پرون" یک افسر نیروی هوایی بود که "پرونیسم" را در آرژانتین خلق کرد و تا ژوئن سال ۱۹۵۵ و پیش از شورش افسران نیروهای هوایی بر ضد حکومتش، با دیکتاتوری و حکومتی نیمه فاشیستی به مانند آنچه که بنیتو موسولینی در ایتالیا ایجاد کرده بود بر مردم آرژانتین حکمفرمایی کرد.

پس از پرون و روی کار آمدن چندین و چند رئیس جمهور مختلف از احزاب متفاوت، در اکتبر ۱۹۷۳ بازهم این پرون بود که از فرصت پیش آمده استفاده کرد و دوباره قدرت را در دست گرفت. عمر او اما اجازه نداد تا بیش از ۱۰ ماه حکومت کند و مرگ وی باعث شد تا ایزابلا پرون، همسر سوم او رئیس جمهور آرژانتین شود.

در سال ۱۹۷۶، "ژنرال خورخه رافائل ویدلا"  با حمایت دیگر ژنرال های ارتش با یک کودتا ایزابل پرون را برکنار ساخت و برای نزدیک به یک دهه حکومتی بدون دموکراسی، با سانسور شدید، زندانیان سیاسیِ پرشمار و فعالان سیاسی ای که مفقود می شدند را در آرژانتین بوجود آورد.

او در سال ۱۹۲۵ در شهر مرسدس از توابع پایتخت در یک خانواده قدیمی و سرشناس به دنیا آمد. پدرش سرهنگ ارتش بود و پدربزرگش از مقام‌های عالی‌رتبه دولتی در استان سن لوئیس بود. رافائل در سال ۱۹۴۲ وارد کالج نظامی ملی شد و دو سال بعد با درجه ستوان دومی دوره آموزشی را به اتمام رساند و به خدمت ارتش درآمد. او بعد از طی مدارج نظامی در سال ۱۹۵۲ برای گذراندن دوره عالی ستاد به دانشکده جنگ رفت و در فواصل سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰ به وزارت دفاع رسید. ویدلا همچنین سابقه مدیریت آکادمی نظامی و ریاست ستاد مشترک ارتش را نیز در کارنامه کاری خود داشت تا آنکه در سال ۱۹۷۵ با حکم رئیس‌جمهور و با درجه سپهبدی به فرماندهی عالی ارتش منصوب شد.

با این حال یک سال بعد ویدلا در راس کودتایی قرار گرفت که به ریاست جمهوری او منتهی شد. ویدلا با شعار پایان دادن به هرج و مرج های سیاسی و برقراری ثبات اقتصادی، نزدیک به ۷ سال تمام پرونیست ها و دیگر دستِ چپی ها و گروه های چریکی و شبه نظامی را توسط یگان هایی در سرتاسر کشور تحت تعقیب قرار داد و به آن ها آزادی عمل داد تا با متوسل شدن به انواع روش ها از جمله اعدام های گروهی، آدم ربایی، شکنجه و تجاوز آن ها را ریشه کن کنند.

طی این مدت نزدیک به ۳۰ هزار نفر قربانی سیاست های خشونت آمیز ویدلا شدند و ۴۰۰ نوزاد هم از مادران خودشان که به اسارت نیروهای نظامی در آمده بودند، به خانواده های معتمد حکومت واگذار شدند.

این "جنگ کثیف" برای جلب نظر سرمایه گذارهای خارجی، واگذاری مالکیت صنایع و بنگاه های اقتصادی دولتی به بخش خصوصی و در یک کلام "رونق اقتصادی آرژانتین" صورت گرفت.

فوتبال و سیاست

آرژانتین پیش از آغاز جام جهانی ۱۹۷۸ با چندین تیم از اروپا و آمریکای جنوبی مصاف داد و در نهایت منوتی لیست خود برای این مسابقات را اعلام کرد اما خبری از دیگو آرماندو مارادونا نبود. گرچه برخی منابع معتقدند که با فشارهای دولت نظامی بر منوتی، هافبک باشگاه ریورپلاته یعنی نوربرتو آلونسو بجای مارادونا به مسابقات فرستاده شد اما این موضوع را باید پذیرفت که اعجوبه آن زمان ۱۷ ساله آلبی سلسته تجربه کافی برای شرکت در مهم ترین تورنمنتی که تا آن زمان آرژانتین در آن حضور می یافت را نداشت!

همانطور که پیش از این گفتیم شرایط سیاسی حاکم بر آرژانتین بسیار وهم برانگیز بود. بیش از ۳۰ هزار نفر مفقود شده بودند. ویدلا می خواست با ایجاد یک دیکتاتوری استبدادی و دست راستی به مقاصد سیاسی خودش برسد. میزبانی جام جهانی ۱۹۷۸، در میان تعجب به آرژانتین داده شد؛ فرصتی ایده آل برای تبلیغ دولت ویدلا!  ‌

با وجود اینکه شرایط اقتصادی آن زمان در آرژانتین چندان جالب نبود اما دولت پول بسیار زیادی را برای آماده سازی زیر ساخت های مسابقات خرج کرد. به طور مثال مرکز رسانه ای که برای این مسابقات تعبیه شده بود که هنوز هم مورد استفاده دولت آرژانتین است(در حال حاضر ستاد تلویزیون کشور است!)، با وجود اینکه خرج بالایی روی دست دولت گذاشت اما یک نقص بزرگ داشت؛ این مرکز فاقد خط تلفن بود و به همین موجب نزدیک به ۶ هزار نفر از مردم بوئنوس آیرس به مدت ۶ هفته نمی توانستند از تلفن های خود استفاده کنند تا مسابقات به پایان برسد!

نکته جالب توجه دیگر سرمربی آرژانتین یعنی منوتی بود که برخلاف اندیشه های سوسیالیستی و چپ گرایانه خودش در کشوری مستبد که حزب حاکم و تعیین کننده آن دست راستی ها بودند کار می کرد. با این حال او در شرایط بسیار خطرناکی قرار داشت؛ منوتی و شاگردانش اجازه صحبت کردن درباره اتفاقات سیاسی اخیر کشور را نداشتند و نمی توانستند هیچ صحبتی در رابطه با ناپدید شدن و کشته شدن هزاران مرد و کودک آرژانتینی کنند.

از مهم ترین غایبان این جام می توان به یوهان کرایوف اشاره کرد. او حاضر نشد تا به آرژانتین برود. یوهان طی مصاحبه ای دلیل حضور نیافتن خود در آرژانتین را اینگونه بیان کرد:

برای رفتن به آرژانتین، به 200 درصد آمادگی ذهنی نیاز دارم! بنابراین برای همه بهتر است که به این کشور نروم.

در خود هلند هم کمپین های حقوق بشری ای ایجاد شد تا مانع رفتن تیم ملی کشورشان به آرژانتین شوند اما در نهایت چنین اتفاقی رخ نداد و هلندی ها در آرژانتین حاضر شدند.

با این حال رقابت ها در روز دوم ژوئن سال ۱۹۷۸ برای آرژانتین آغاز شد؛ با برد ۲ بر ۱ برابر مجارستان. آلبی سلسته در دومین دیدار خودش هم ۲ بر ۱ فرانسه را شکست داد تا خیالش از صعود به دور دوم گروهی راحت شود. با این حال شاگردان منوتی در آخرین بازی خود مغلوب ایتالیا شدند و بعنوان تیم دوم گروه نخست، راهی دور دوم گروهی شدند.

آرژانتین در دور دوم گروهی با لهستان، برزیل و پرو همگروه بود. آن ها باید برای انجام این بازی ها به روزاریو می آمدند و در استادیوم آرویتو بازی هایشان را برگزار می کردند. کمپس که پیش از این در ۳ دیدار گذشته آرژانتین گلزنی نکرده بود، گل زدن هایش را از بازی با لهستان آغاز کرد، آن هم در ورزشگاهی که سال ها سابقه بازی در آن را داشت.

آرژانتین خیلی زود و در دهمین دقیقه بازی روی پاس برتونی و به وسیله کمپس دروازه لهستان را باز کرد. در ادامه بازی روی ضربه سر بازیکن لهستان، این ماریو کمپس بود که با دست خودش مانع ورود توپ به دروازه تیم شد. پنالتی آن خطا را اما دِینا از دست داد تا امید به آرژانتین باز گردد. در ادامه بازی بازهم ماریو کمپس، مرد تعیین کننده این بازی بود که توانست برای بار دوم دروازه لهستانی ها را باز کند و خیال منوتی را از کسب نخستین پیروزی در دوم گروهی، توسط شاگردانش را راحت کند.

آرژانتینی ها در دومین دیدار خودشان به تساوی بدون گل با رقیب سنتی خود یعنی برزیل رسیدند. پس از پیروزی ۳ بر ۱ برزیل در برابر لهستان، آرژانتین می بایست با تفاضل گل بالا آخرین رقیب خودش در دور دوم گروهی یعنی پرو را از پیش رو بردارد. آرژانتین برای صعود به پیروزی با تفاضل گل ۴ نیاز داشت.

بازی آرژانتین و پرو اما به یکی از پر حاشیه ترین بازی های تاریخ جام جهانی تبدیل شد. گنارو لدزما، یکی از سناتورهای سابق مجلس پرو طی مصاحبه هایی که با BBC انجام داده بود، اظهار داشت که باید به کل جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین را ابطال کرد. او همچنین گفته بود که "مورالس برمودس" رئیس جمهور وقت پرو به ویدلا گفته است که فقط در قبال تحویل گرفتن چندی از مخالفان حکومت پرو و شکنجه دادن و سر به نیست کردن آن ها حاضر است تا کاری کند که تیم ملی پرو با نتیجه دلخواه آرژانتینی ها بازی را واگذار کند‌.

یکی دیگر از احتمالاتی که در خصوص تبانی این بازی می دهند حضور ژنرال ویدلا در رختکن پرو، پیش از آغاز این دیدار است‌. هر چند برخی می گویند که ویدلا و همراهش، هنری کسینجر، به پرویی ها وعده چمدان های پول و فرستادن غله به پرو را دادند اما چندی از بازیکنان پرو از جمله کاپیتان آن ها یعنی "هکتور شامپیتاز" می گوید که ویدلا در دیداری که با ما داشت فقط برایمان آرزوی موفقیت کرد. خوزه ولاسکز یکی موثر ترین بازیکنان پرو که اتفاقا در این بازی خیلی زود تعویض شد معتقد است که از سوی مسئولین و مدیران فدراسیون فوتبال پرو بروی آن ها فشار بوده است!

پیش از این از هنری کسینجر گفتیم، او که وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در دوران نیکسون بود، برخلاف ویدلا که پیش از جام جهانی هرگز برای تماشای فوتبال به ورزشگاه نرفته بود، به فوتبال علاقه بسیاری داشت. در تمامی عکس ها و فیلم های منتشر شده از ویدلا در جایگاه ویژه، مردی کنار او نشسته که شخص کسینجر است. با وجود جنایات متعدد ویدلا طی سال های پس از کودتا، حضور فردی از مقامات بلندپایه ایالات متحده در کنار ویدلا بسیار عجیب و قابل توجه بود!

در این بین گروه سومی هم بودند که دروازه بان اصالتا آرژانتینیِ پرو را مقصر جنین نتیجه ای می دانستند.

بازی آغاز شد و آرژانتین نیمه اول را با گل های کمپس و تارانتینی به پایان برد. در نیمه دوم دو گل از لوکه، یک گل از کمپس و یک گل از گالوان، شکست غیرمنتظره ۶-۰ پرو در برابر آرژانتین را رقم زد؛ حالا این برزیل بود که باید بدون حتی یک شکست از مسابقات کنار می رفت. اکثر بازیکنان تیم ملی آرژانتین تا به امروز اعتقادی به تبانی بودن آن دیدار ندارند، هرچند که برزیلی ها قهرمان این جام را از پیش تعیین شده می دانند.

بالاخره روز موعود فرا رسید؛ آرژانتینی ها به فینال جام جهانی رسیده بودند و برای بالا بردن جام قهرمانی لحظه شماری می کردند. بازی در روز ۲۵ ژوئن سال ۱۹۷۸، در حضور ۷۱،۴۸۳ هوادار پرشور عاشق کشورشان در استادیوم ال مونومنتال در بوئنوس آیرس، به قضاوت سرجیو گونلای ایتالیایی برگزار می شد، فضایی که هلندی ها در این فینال تجربه می کردند، هرگز با فضای فینال چهار سال قبل قابل قیاس نبود؛ آرژانتینی ها استادیوم خانگی ریورپلاته را به جهنمی برای شاگردان ارنست هاپل تبدیل کرده بودند.

پیش از آغاز بازی ماجرایی که بر سر بانداژ دست رنه فن د کرکوف بوجود آمد بسیار حاشیه ساز شد. آرژانتینی ها اعتقاد داشتند که او نباید با گچ دست خود بازی کند و این کار ممکن است منجر به مصدومیت بازیکنانشان شود. در سمت دیگر میدان هلندی ها گفتند که اگر داور به بازیکنشان اجازه بازی ندهد، زمین مسابقه را ترک می کند. در آخر داور مسابقه به بستن یک بانداژ به دور دست فن د کرکوف اعتنا کرد و پس از نزدیک به ۳۰ دقیقه اتلاف وقت، دیدار فینال آغاز شد.

ماریو کمپس در دقیقه ۳۸ بازی توانست دروازه یونگبلود را باز کند؛ با گل کمپس، ورزشگاه منفجر شد. در حالی که بازی رو به پایان بود و آرژانتینی ها مقدمات جشن گرفتن نخستین قهرمانی خود در جهان، آن هم در خانه را فراهم می کردند، نانینگا که در پنجاه و هشتمین دقیقه بازی بجای جانی رپ وارد زمین شده بود، به تعویض طلایی ارنست هاپل تبدیل شد و با پاس رنه فن د کرکوف دروازه اوبالدو فیلول را باز کرد.

در آخرین دقایق بازی، چیزی نمانده بود تا هلند به وسیله راب رنسن لرینک دروازه آرژانتین را باز کند؛ توپ حتی از فیلول هم گذشت، اما تیر دروازه بزرگترین مانع هلندی ها برای ادامه حسرتی که تا همین امروز هم برای نارنجی پوشان ادامه دارد شد.

این بدین معنا بود که دو تیم یک ۳۰ دقیقه دیگر هم برای تعیین قهرمان این جام بازی می کردند. در دقیقه ۱۰۵ بازی، روی حرکت انفرادی ماریو کمپس تکل دو مدافع هلندی بی حاصل ماند تا کمپس به سمت دروازه هلند شوت کند. یونگبلود توپ را مهار کرد، اما قدرت توپ بیشتر از آن بود که آن را بتوان در همان وهله اول به طور کامل مهار کرد؛ هنگامی که کمپس از روی سر یونگبلود پرید، توپ به طور اتفاقی به پای او گرفت تا کمپس علاوه بر اینکه آقای گلی خودش در این جام را قطعی کند، یکی از به یادماندنی ترین گل های تاریخ جام جهانی را هم به ثمر برساند. در دقیقه صد و پانزدهم مسابقه هم دنیل برتونی، روی حرکت ماریو کمپس برای سومین بار دروازه هلند را باز کرد.

دیگر قهرمان مشخص شده بود؛ آرژانتین به آنچه که می خواست رسیده بود و کاپیتان آلبی سلسته، دنیل پاسارلا جام جهانی را بر فراز دستانش به بالا برد.

با وجود آنکه رسانه ها جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین را به عنوان "کثیف ترین جام جهانی تاریخ" به یاد می آورند، اما این موضوع را نباید از خاطر برد که بازیکنان تیم ملی این کشور هرگز خود را در کنار نظام نمی دیدند و به واقع هم این چنین بود، اما دولت آرژانتین آن ها را وسیله ای برای پروپاگاندای نظام خود کرد. پروپاگاندایی که البته از دید بسیاری از کارشناسان، ناموفق بود!

ارسالی کاربر طرفداری، محمد امین یزدان پناه

منابع

کتاب "تاریخ تمدن یا داستان زندگی انسان" از محمود حکیمی

سایت "دنیای اقتصاد"

سایت "Wikipedia"

سایت "BBC"

دیگر یادداشت های فوتبال و سیاست

فوتبال و سیاست؛ قهرمانی برزیل در جام جهانی ۱۹۷۰ و تاثیر آن بر ماندگاری دیکتاتوری در این کشور

فوتبال و سیاست؛ انقلاب نافرجام مجارستان و فروپاشی تیم طلایی مجارها

فوتبال و سیاست؛ هیتلر و دیدار جنجالی پرو و اتریش در المپیک ۱۹۳۶

فوتبال و سیاست؛ ظهور فاشیسم در ایتالیا و قهرمانی جهان

نظر شما