شناسهٔ خبر: 28257464 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

پديده تولايي

صاحب‌خبر - حامد حاجي‌ حيدري - شهيد/مرحوم حجت‌الاسلام محمد تولايي، با اتومبيل پيکان سر و ساده خود مي‌رفت، براي پاسخ به سؤال يک موتورسوار و انجام وظيفه روحاني خويش توقف کرد، و موتورسوار، بلادرنگ يک ضربه عميق چاقو بر سينه ايشان فرو کرد و گريخت! روحاني 27 ساله مشهدي، به مدت دوازده روز، در صدر 10 خبر پر بيننده اغلب خبرگزاري‌ها و در مرکز توجهات قرار داشت؛ و نهايتاً، اعلام درگذشت يا شهادت حجت الاسلام محمد تولايي با سه فرزند، در روز هشتم محرم الحرام، موجي از تأثر را برانگيخت. ايشان در بيمارستان و به خانواده خود جملاتي فرموده بودند که نشان مي‌داد ضارب را نمي‌شناختند؛ و بدين ترتيب، ظاهراً اثري از مخاصمه فردي در کار نبوده است. هر چند که هنوز تحقيقات پليسي به فرجام نرسيده و در آغاز راه است، ولي امواج توجهات، موضوعي است که بايد عميقاً مورد تحليل قرار گيرد. - موضوع، توليد خصومت نامحدود در متن شبکه نسبت به هر چيزي است که «خودي» باشد، و بر عکس، بزرگداشت نامحدود هر چيزي است که به آن طرف آب مربوط شود و «بي‌خودي» باشد؛ بله، موضوع اين است. رسم اين شده که هر خبر «منفي» در مورد خودمان و هر خبر مثبت در مورد بيگانگان،بي‌محابا و تا وقتي تکذيب نشده منتشر مي‌شوند. دقت کنيد: هر خبر منفي در مورد خودمان و هر خبر مثبت در مورد بيگانگان؛ مطابق رسم روشنفکري روزنامه‌نگارانه، اين، به «واقع‌بيني» تعبير مي‌شود. در اين که واقعاً اين، واقع‌بيني است يا بدبيني‌يا نابينايي، تأمل لازم است. - در مورد صحت و سقم اخبار دست به دست شده هم تأمل اندکي صورت مي‌گيرد. ماجرا از اين قرار است که ناگهان انفجاري در سپهر رسانه‌اي اقشار متوسط شهري پديد آمده است. براي مدت‌هاي مديد، مردم، اخبار و تحليل‌هاي سياسي خود را از «گروه تحقيق و تفسير خبر» سازمان صدا و سيما دريافت مي‌کردند؛ دقت کنيد: «گروه تحقيق و تفسير خبر»... «تحقيق و تفسير خبر»... «گروه تحقيق و تفسير»... تأکيد مي‌کنم: «تحقيق و تفسير». امروز، ديگر اثري از «تحقيق و تفسير» نيست. - سمبل اصلي چنين فضاي فارغ از «تحقيق و تفسير»، تيپ «آمدنيوز» است. از مرور اخبار و پست‌هاي «آمدنيوز» طي ماه‌ها، چنين به نظر مي‌رسد که مهم‌ترين دستورالعمل ارتباطي و خبري که مدير کانالي مانند «آمدنيوز» به کارمندان خود مي‌سپارد همين است؛ اينکه: «هر خبر منفي در مورد ايران و هر خبر مثبت در مورد دشمنانش را داغ کنيد/پايان». نتيجه اين است که سکتورهايي از اقشار متوسط شهري که آماج امثال آمدنيوز بوده‌اند، به نام روشنفکري و واقع‌بيني، ما را سياه مي‌بينند و ديگران را سپيد؛ و بدين ترتيب به خود اجازه قضاوت‌هاي مهارگسيخته سياه در مورد خودي‌ها را مي‌دهند، و پيدا مي‌شوند کساني که مستقيم، دشنه را بدون هيچ پرسشي وارد سينه خودي‌ها مي‌کنند. مفهوم اجتماعي شهادت/قتل حجت الاسلام محمد تولايي 27 ساله، ملبس به لباس روحانيت، و راکب ساده‌زيست اتومبيل پيکان، اين است. - البته امروز، مغول‌تازي تيپ آمدنيوز به سر آمده، و رفته رفته مخاطبان به روش فارغ از «تحقيق و تفسير» آن‌ها که لزوماً با قدري دروغ‌پردازي همراه است، پي برده‌اند، ولي لازم است يادآور شويم که اين روش واقع‌گرايي از سنخ مخالف‌خواني و تخفيف خودي که به فرهنگ شبکه بدل شده است، مي‌تواند قرباني بگيرد؛ قرباني ارجمندي را از ملت بگيرد؛يک طلبه ساده زيست 27 ساله حافظ قرآن و پدر سه فرزند را، که خوي مهرباني داشته و کسي از اطرافيان را نمي‌توان‌يافت که با او خصومت داشته باشد. چنين سرمايه‌اي را از کشور مي‌گيرد. - کساني که همچنان در ارتباطات شبکه اجتماعي خود، هر نوع بدبيني به خودي‌ها را پر و بال مي‌دهند، و به خصومت و منفي‌بافي هر چه بيشتر دامن مي‌زنند، بايد باخبر باشند که غيرمستقيم در اين نوع حوادث دخيل هستند. بياييد قدري در «منتقد بودن» دقيق‌تر و منصف‌تر باشيم؛ «منتقد» که در لغت به مفهوم «عيارسنج» است، بايد در يک مواجهه سازنده با مسائل، مانند زرگر متبحري عمل کند که «قدر» زر و «قدر» مس به کار رفته در يک زيور را معلوم نمايد و با ملاحظه هر دو وجه، قيمت بگذارد. دقت کنيد؛ هم «قدر» زر را معلوم کند، هم «قدر» مس را، و شايد هم بيشتر، «قدر» زر را معلوم مي‌کند تا «قدر» مس را. «منتقد»، قيمت مي‌گذارد، نه آن که کلاً از قيمت بيندازد. - توصيه ديگر اين است که بياييد قدري فروتن باشيم؛ وقتي انتقاد مي‌کنيم، طوري خود را مبرا از خطا جلوه مي‌دهيم که بتوانيم با تمام قوا از ديگران طلبکار باشيم، اما آيا واقعاً چنين است؟ چه کسي است که نداند اين منش واقع‌بينانه نيست؟ افراد بلندنظر، ميلي به آن ندارند که ديگران وابسته و طفيلي آن‌ها باشند، و از اين رو مدام برتري خود را گوشزد نمي‌کنند، و به اين ترتيب، نيرومندي را در ديگران افزايش مي‌دهند. بياييد ما هم به ديگران ارزش مثبت ببخشيم و کمتر ديگران را تخفيف کنيم. بدين ترتيب مراد از انتقاد هم بهتر حاصل مي‌شود. - راه حل ديگر براي ترميم وضع و حال خشن مرسوم در شبکه‌هاي اجتماعي اين است که بياييد «ساده و بي‌تکلف باشيم». اين رويکرد، ما را به همديگر نزديک مي‌کند و تأثيرگذاري‌هاي مثبت دو جانبه را در ميان ما فعال‌تر مي‌سازد. وانگهي،يکي از مؤلفه‌هاي اين بي‌تکلف بودن آن است که وقتي با همديگر صحبت مي‌کنيم، احترام خود را حتي به کساني که مورد انتقاد قرار مي‌دهيم حفظ و ابراز مي‌کنيم؛ و اين کار به نوبه خود، احترام ديگران را نسبت به ما جلب خواهد کرد. - درنهايت، توصيه آن است که «به ”خودي‌ها“ و ”ملت خودمان“ باور داشته باشيم» و بدانيم که ما با همه روشن‌نگري‌هايي که در خودمان سراغ داريم، فرزندان همين بوم هستيم و همين بوم اين روشن‌نگري‌ها را در ما پرورش داده است؛ بياييد براي «مطرح کردن خود» به قيمت از کار انداختن «ظرفيت‌هاي بومي» و «اعتماد به نفس ملي» عمل نکنيم. اگر بيان آن‌چه حقيقت مي‌پنداريم، «خودي‌ها» و «ملت» را تخفيف کند، چه فايده‌اي در اين دلسردي‌ها مي‌تواند وجود داشته باشد؟ بياييد به افزايش ظرفيت‌هاي بهبود کمک کنيم، و آتش خصومت و کينه نيفروزيم. ما در انتقاد و بدبيني افراط کرده‌ايم، و اين فضاي بدبيني به قساوت و خشونت منجر مي‌شود؛ بايد به نقطه اعتدال برگرديم.

نظر شما