گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس - رسول حسنی: هنوز مدتی از اختراع سینما نگذشته بود که اولین کارگردانان بزرگ دنیا در مقام معماران اصلی سینما، با ساخت آثار داستانی، ژانرهای مختلفی را پیریزی کردند. در میان انبوه گونهها، فیلم «جنگی» یکی از مهمترین ژانرهای سینمایی شناخته شد که هنوز مخاطبان زیادی دارد.
این ژانر در اولين دوره مراسم اسكار با فيلم «در جبهه غرب خبری نيست» که برنده جايزه اسكار شد، جایگاه خود را به عنوان یک ابر ژانر تثبیت کرد. هر چند در آثار بزرگانی مثل «سرگئی ايزنشتاين»، «چارلی چاپلين»، «باستر كيتون» و ... فقط وقايع و قصه آن در زمان جنگ میگذشت.
میتوان گفت فیلم «دیکتاتور بزرگ» ساخته «چارلی چاپلین» در میان آثار جنگی آن سالها یک استثناء بود، چرا که نگاه کارگردان به موضوع جنگ یک هجویه بینظیر علیه زیاده طلبیها و جهان خوارگی «هیتلر»، یکی از دیکاتورهای تاریخ بود.
با این حال هنوز آن انتظاری که از سینمای جنگ میرفت برآورده نشد. فیلمها باید چیستی «جنگ» را مورد مطالعه قرار میدادند نه اینکه به بهانه آن داستان پردازی کنند. با ورود «استنلی كوبریک» یکی از مهمترین فیلمسازان تاریخ سینما که آثارش واجد اشارات فلسفی و معنایی متعددی است، هویتی به سینمای جنگ داد و این گونه را از سطح به عمق برد.
كوبریک از ظرفیت سينما به عنوان یک رسانه قدرتمند بهره برد تا بگويد قدرتهای بزرگ چرا از گزینه جنگ برای بهرهکشی و استعمار دیگر کشورها استفاده میکنند تا در موازنه قدرت اقتصادی و سیاسی برنده بازی باشند. فیلم «غلاف تمام فلزی» از آثار مهم کوبریک و البته تاریخ سینما است. این فیلم به روشنی خوی استکباری آمریکا و سیاست استعماری آن را تفسیر میکند.
«غلاف تمام فلزی» كه در سال 1987 ساخته شد، بیانگر این نکته است که آمریکا نه تنها ملتهای دیگر که شهروندادن خود را تبدیل به ابزارهایی میکند تا پایههای قدرت خود را محکمتر کند. اگر فرعون، قوم بنیاسرائیل را زیر سنگ و ساروج قرار میداد تا دیوارهای اهرامش را بالا ببرد، سیاستمدران آمریکا ابایی ندارند که برای استحکام پایههای حکومت خود از آمریکاییان استفاده کند.
در مقابل «استیون اسپیلبرگ» فیلم «نجات سرباز رايان» را در سال 1998 ساخت، اثری حیرتانگیز که در جهت سیاستهای دولت آمریکا بود که توانست مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند. این فیلم سربازان آمریکایی و فرماندههانشان را ایثارگرانی معرفی میکند که برای هدفی مقدس مبارزه میکنند و به دلیل خطراتی که جامعه آمریکا را تهدید میکند مجبور هستند که اسلحه دست بگیرند، نه اینکه بجگند.
سینمای جنگ را باید یکی از اخلاقگراترین گونههای سینما دانست که فیلمساز را در جایگاه قاضی قرار میدهد تا رای نهایی را درباره پدیده جنگ صادر کند. این رای حالتی دوسویه دارد، آثاری که در کشور متجاوز ساخته میشود و آثاری که در کشور مدافع ساخته میشود. نمیتوان گفت آثار کدام دسته به حقیقت نزدیک است چرا که داوری یک امر مطلق نیست.
در خیل کشورهای دارای سینما که به ساخت آثاری با مضمون جنگ اهتمام دارند، سینمای ایران جایگاهی ویژه دارد. سینمای جنگ در ایران واجد ارجاعات فلسفی و دینی است. فلسفه جنگ در ایران کاملا با آنچه که در غرب به آن معتقدند متفاوت است. غرب برای به دست آوردن منافعی تازه دست به حمله میزند و از قدرت رسانههای خود بخصوص سینما بهره میبرد.
اما در ایران از گزینه جنگ در سیاست خارجی حتی برای به دست آوردن منافع استفاده نمیشود. در هر جنگی دو نیرو مقابل هم قرار دارند متجاوز و مدافع و ایران همیشه در مقام مدافع است. این نوع نگاه باعث شده که سینمای جنگ ایران نیز با همه کشورها متفاوت باشد. چیزی که باعث عمق این ژانر در ایران شده این است که سربازان ایرانی برای حفظ آرمانها و ارزشها میجنگند و نه فقط برای حفظ خاک.
معانی مستتر در این اندیشه چنان عمیق و چند لایه است که به تصویر کشیدن آن به امری انتزاعی تبدیل میشود، به همین دلیل است که اگر کارگردان ایرانی به چیزی که میگوید معتقد نباشد نمیتواند در این وادی حرکت کند. برای همین جز فیلمسازان معدودی چون «رسول ملاقلیپور» و «ابراهیم حاتمیکیا» نتوانستند با مخاطبان زیادی ارتباط برقرار کنند.
هر چند به سختی میتوان در کارنامه این دو کارگردان یک اثر را بر دیگر آثارشان ترجیح داد اما با این حال باید «سفر به چزابه» ملاقلیپور و «آژانس شیشهای» حاتمیکیا اشاره کرد که تا چه میزان تاویل پذیرند و فلسفه و نگاه ما به جنگ را تفسیر کردهاند. آثاری که هنوز هم قابل مشاهده و مطالعه هستند.
به دلیل همین تفاوتهای بنیادین به مفهوم جنگ است که سینمای جنگ ما را متفاوت کرده و مفهوم «سینمای دفاع مقدس» را پدید آورده است.
«سینمای دفاع مقدس» با همه آثار مهم و ارزشمندش و با وجود داشتن مخاطبان فروان هنوز مظلوم است و به آن جایگاهی که باید نرسیده است. چرا باید سینمای مزورانه آمریکا مخاطبان جهانی بسیاری را به خود جلب کند اما «سینمای دفاع مقدس» ما با همه حقانیتی که دارد نتوانسته در سطح جهانی جایگاهی که باید را کسب کند.
«سینمای دفاع مقدس» آثاری قدرتمندتر از سینمای سیاهنمای ما دارد. با این حال این سیاهنماییها است که جایزه میگیرند و اکران میشوند و در نهایت ایران را به نام آنها میشناسند. این معضل فقط به دلیل نگاه سیاستزده مدیران جشنوارههای خارجی نیست بلکه مدیران فرهنگی ما نیز مرعوب و فریفته آن جشنوارههای کذایی هستند. گویا حضور صرف سینمای ایران در این جشنوارهها آنقدر مهم است که باید از معرفی «سینمای دفاع مقدس» بگذریم.
«سینمای دفاع مقدس» قدرتمندتر از چیزی است که فکر میکنیم. کافی است در بازارهای جهانی فیلم سهمی برای «سینمای دفاع مقدس» در نظر بگیریم. معرفی «سینمای دفاع مقدس» در سطح جهانی باید یکی از اولویتهای مدیران فرهنگی باشد. دلخوش کردن به فروش میلیاردی آثار دفاع مقدسی و حفظ مخاطبان داخلی ایستادن روی یک نقطه است، ما نیازمند حرکتی رو به جلو هستیم و جذب مخاطبان خارجی نیز یکی مصادیق پیشرفت «سینمای دفاع مقدس» است. اقدامی که باید برای آن برنامهریزی شود و سیاستگذاری شود تا بتوانیم از این گزینه قدرتمند برای نشر ارزشهای دفاع مقدس بهره ببریم.
انتهای پیام/ 161
نظر شما