شناسهٔ خبر: 28143731 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

رمزگشايي از استعفاي رئيس اتاق پرحاشيه طبقه سوم

صاحب‌خبر - برخي موافق اين تصميم استاد بهمني بودند و برخي هم آن را اشتباه قلمداد کردند. همين مسأله باعث شد تا داستان استعفاي محمدعلي بهمني از رياست شوراي شعر را از زواياي مختلف و در گفت‌وگو با چند ترانه‌سرا واکاوي کنيم؛ اتفاقي که ريشه‌اش قطعاً در يک تصميم ناگهاني نيست و دلايل گوناگوني دارد؛ دلايلي که به دليل سکوت استاد بهمني تا لحظه نگارش اين گزارش به شکل دقيق بيان نشده است. اما شايد با مطالعه اين گزارش، برخي از اين دلايل روشن‌تر شود. * استعفاي بي‌سر و صدا، جنجال شروع هفتهبياييد ابتدا نگاهي به متن استعفاي استاد بهمني داشته باشيم که عصر پنجشنبه هفته گذشته منتشر شد: «سال 1342 که به‌مهر‌باني استادم، گرامي‌ياد فريدون‌مشيري، در‌ راديو سرودن ترانه را تجربه مي‌کردم تا امروز، هرگز از تشويقي مغرور و از انتقادي دلگير نشده‌ام. در حال‌ حاضر‌ هم با همه‌ تلخي‌هايي که در شورا تحمل مي‌کنم، دوست ندارم گله‌مند شرايط باشم. اما صادقانه اعتراف مي‌کنم که در جواني‌ اگر ذات کلام در بيان را به‌ درستي نمي‌شناختم، در مسيرِ تا هفتاد‌وشش‌سالگي اندکي شايد آموخته باشم. لبم عطش‌زده‌ي بوسه نيست حرف‌ بزن شنيدنت عطشِ روح را مي‌افزايد متأسفانه روزگاري را مي‌گذرانيم‌ که‌ براي‌تخريب «موسيقي» رندانه‌ دارند ارج بايد و نبايدهاي کلمه در ترانه را از باورهامان مي‌ربايند. جهت اطلاع: من با آگاهي‌ِ اشتباهم از قبول رياست شوراي ترانه، نه به‌دليل اين‌که شش ماه است کارشناسانش هم حقوقي دريافت نکرده‌اند، فقط به اين دليل که ديگر مزاحم ترانه‌هاي ضعيف نباشم، با شرم خداحافظي مي‌کنم.» در اين متن، يک کليدواژه مهم با عنوان «ترانه‌هاي ضعيف» وجود دارد. کليدواژه‌اي که طي يکي دو سال اخير به دفعات از سوي منتقدان موسيقي پاپ و منتقدان شوراي شعر شنيده شده است. چرا که اين طيف اعتقاد دارند که برخي ترانه‌هاي سطح پايين پاپ از سوي شوراي شعر دفتر موسيقي مجوز مي‌گيرند و بايد رياست و اعضاي شورا پاسخگوي اين موارد باشند. همين بحث در روز شنبه از سوي رسانه‌ها و حتي يک برنامه تلويزيوني مورد بحث جدي و تحليل قرار مي‌گيرد. البته موضوعِ حقوق نگرفتن اعضاي شورا هم براي اولين‌بار در اين متن اعلام شد. * يغما، چاوشي و ديگران...استعفاي جنجالي پيرمرد مهربان و بي‌حاشيه شوراي شعر، تنها به کليدواژه ترانه‌هاي ضعيف و نقدهاي پيرامون آن ختم نمي‌شد. طي چند وقت اخير، آلبوم «ابراهيم» با صداي «محسن چاوشي» خبرساز بود و با پروپاگانداي پررنگ مجوز نگرفتن ترانه‌هايش، در رسانه‌ها و فضاي مجازي بازتاب داشت. داستان از اين قرار بود که برخي ترانه‌هاي اين آلبوم، از سوي دفتر موسيقي وزارت ارشاد رد شده بود. همين موضوع باعث شد که نوک پيکان انتقادات عوامل آلبوم محسن چاوشي و طرفدارانش به سمت شوراي شعر و شخص محمدعلي بهمني قرار بگيرد. رياست شوراي شعر در مصاحبه‌اي با خبرگزاري «ايرنا» درباره جزئيات ماجراي «ابراهيم» در گفت‌وگويي با تيتر «ترانه‌هاي آلبوم چاوشي مشکل عرياني دارد، نه سياسي» توضيح داد. در فاصله کوتاهي اين مصاحبه تکذيب شد! در ادامه، خبرنگار خبرگزاري فوق هم بخش‌هايي از فايل صوتي گفت‌وگو را منتشر کرد که نشان مي‌داد برخي از نکات آن مصاحبه از زبان محمدعلي بهمني بيان شده است. حالا نوبت يغما گلرويي بود که با انتشار دو پست در صفحه اينستاگرام خود، انتقادات تندي نسبت به رياست بهمني در شوراي شعر و روند فعاليت آن شورا عنوان کند که بحث‌هاي زيادي را به دنبال داشت. او پيش از اين هم انتقادات متعددي نسبت به عملکرد شوراي شعر و ماهيت آن مجموعه مطرح کرده بود. * آيا شوراي شعر متعلق به امروز است؟شايد بد نباشد پيش از ادامه اين گزارش، نگاهي به تاريخچه شوراي شعر در ايران داشته باشيم. اتفاقي که برخي فکر مي‌کنند صرفاً محدود به دوره پس از انقلاب است اما مميزي روي توليد و عرضه موسيقي و ترانه از سال 1307 بنيان گذاشته شده است. «سعيد کريمي» (پژوهشگر شعر و ترانه) در کتاب «مباني ترانه‌سرايي» نگاهي به تاريخچه شوراي شعر داشته و به اين موضوع اشاره کرده که نخستين بخش‌نامه حکومتي براي نظارت بر توليد و عرضه موسيقي، در تاريخ 16 ارديبهشت 1307 از سوي سرتيپ درگاهي (رئيس کل تشکيلات نظميه مملکتي) صادر شده است. از اواخر دهه چهل هم شوراي مميزي شعر به سرپرستي «هوشنگ ابتهاج» تشکيل شد که البته اين شاعر بزرگ بعدها در گفت‌وگوهاي خود هرگز حاضر به صحبت درباره اين موضوع نمي‌شود. از همان دوره، در تلويزيون هم يک شوراي مميزي شعر تشکيل مي‌شود که از پخش کارهايي که کمي نشانه‌هاي اعتراضي يا اجتماعي داشتند، در راديو و تلويزيون ملي جلوگيري مي‌کنند. در شوراي مميزي وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، اگر کاري به هر دليلي رد مي‌شد، آن اثر منتشر نمي‌شد. حتي گفته مي‌شود شخص محمدعلي بهمني هم ترانه‌هايي داشته که در شوراي مميزي آن زمان رد شده بودند. بعضاً در کارهاي پيش از انقلاب مواردي بوده که با نظر شوراي مميزي تغيير مي‌کردند و نسخه اصلاح شده به گوش مردم مي‌رسيد. پس از انقلاب هم تا سال 1360 عموماً سرودها و آثار انقلابي منتشر مي‌شد که نيازي به مجوز نداشتند و مرجع خاصي هم براي بررسي اشعار شکل نگرفته بود. اما از سال 1361 و همزمان با تأسيس مرکز سرودها و آهنگ‌هاي انقلابي، نهاد شوراي شعر مجدداً شکل گرفت که تا امروز ترکيب‌هاي گوناگوني داشته است. محمدعلي بهمني هم که در سال 1386 به همراه عبدالجبار کاکايي و اهورا ايمان در اعتراض به عملکرد وزارت ارشاد از اين شورا کناره‌گيري کرده بود، مجدداً از اسفند 1393 بر مسند رياست اين ارگان دفتر موسيقي تکيه زد. * مثبت يا منفي؟ خوب يا بد؟اولين سوال ما در اين گزارش از ترانه‌سراهاي حرفه‌اي و فعال بازار موسيقي اين بود که کناره‌گيري بهمني از اين سمت را چگونه ارزيابي مي‌کنند. نيلوفر لاري‌پور موافق استعفاي محمدعلي بهمني از رياست شوراي شعر است و حتي اعتقاد دارد که ورود به چنين پست‌هايي در مقطع کنوني اشتباه است: «برخي مي‌گويند نبايد عرصه را ترک کرد؛ ولي به نظر من، قرار گرفتن در پست‌هاي مديريتي با وجود اين حجم توصيه و سفارش و اعمال زور، فقط باعث مي‌شود که از اسم و هنر آدم‌ها خاطره خوبي به‌جا نماند؛ خصوصاً وقتي که به سنين ميان‌سالي مي‌رسيم و بيشتر بايد به فکر آبروي خودمان و نامي‌که قرار است از ما بماند باشيم. به همين دليل، من با استعفاي آقاي بهمني موافقم؛ هرچند که اعتقاد دارم ايشان نبايد از ابتدا اين پست را قبول مي‌کردند. ورود به چنين پست‌هايي اشتباه است ولي از هر جا که جلوي اشتباه را بگيريد، خوب است.» زهرا عاملي هم با ذکر پيش‌زمينه‌اي راجع به شخص محمدعلي بهمني، اين اتفاق را داراي يک نکته مثبت مي‌داند: «آقاي بهمني شخصي نيست که من و امثال من بخواهيم از اعتبارش با حرف‌هايمان کم کنيم؛ چون يکي از معدود افراد شوراي شعر است که قلم و کارنامه‌اش نشان مي‌دهد چه‌قدر بزرگ است و ما با چه شاعر باسوادي طرفيم. پس راجع به يک استاد صحبت مي‌کنيم و ايشان زماني ترانه‌سرا بوده‌اند که ترانه‌سرايي مد نبود! اما درباره استعفاي ايشان بايد بگويم که من نمي‌دانم پشت آن اتاق چه مي‌گذرد؛ چون اساساً ما شاعرها را هيچ‌وقت راه نمي‌دهند. البته من را هيچ‌وقت راه نداده‌اند ولي شايد درباره بقيه شرايط متفاوت باشد! نمي‌دانيم در آن اتاق تصميم‌ها با چه کسي است و چه کسي مقصر بوده. حرفي که من مي‌زنم، بر اساس دانش و توانايي آقاي بهمني است و به نوعي الگوي شاعرها و ترانه‌سرايان جوان محسوب مي‌شود. اينکه ايشان استعفا مي‌دهد، يک نکته مثبت و يک نکته منفي دارد. نکته مثبت اين است که ايشان شجاعت داشتند و خداحافظي کردند که شايان تقدير است. آن هم در دوره‌اي که بسياري از مديران با پررويي همچنان تصميمات غلط مي‌گيرند. آقاي بهمني يک شاعر بزرگ است و نبايد توقع داشته باشيم که در همه‌چيز صد عمل کند. همين که استعفا دادند، بيانگر اين نکته است که اي جماعت مدير! اگر نمي‌توانيد کاري را انجام دهيد، استعفا بدهيد و بگذاريد ديگران آن کار را انجام بدهند.» * مميزي يا همراه؟ مسأله اين است!حتي عنوان رئيس شوراي شعر دفتر موسيقي وزارت ارشاد -خواسته يا ناخواسته- جرقه مميزي را در ذهن هر شنونده‌اي مي‌زند. در حالي که شايد صددرصد فعاليت‌هاي شوراي شعر در اين زمينه نبوده باشد؛ اما به دليل برخي تصميم‌گيري‌ها و نمونه‌هايي که ذکر آنها خارج از حوصله اين گزارش است، مميزي اولين کلمه‌اي است که خيلي‌ها در کنار نام شوراي شعر قرار مي‌دهند. به تبع اين اتفاق هم هست که همين افراد منتقد محمدعلي بهمني را به عنوان متهم اصلي قلمداد مي‌کنند. اما صحبت‌هاي ما با چند ترانه‌سراي غالباً پرکار بازار موسيقي نشان داد که ماجرا روي ديگري هم دارد. افشين مقدم ديدگاه خود درباره رويه فعاليت و جايگاه محمدعلي بهمني را اين‌گونه بيان مي‌کند: «در موضوع ارتباط و تعامل با استاد محمدعلي بهمني، هر کسي تجربه خاص خودش را دارد. ممکن است برخي از روند رياست ايشان خاطره خوبي نداشته باشند و برخي هم حُسن‌نيت ايشان را ديده باشند. من هميشه رابطه خوبي با استاد بهمني داشته‌ام و ايشان هم به من لطف داشته‌اند. در سال‌هاي رياست ايشان بر شوراي شعر، اوضاع را بهتر از قبل ديدم. من از سال‌هايي مي‌آيم که به کار بردن هر ضمير «تو» -که معشوق زميني را تداعي مي‌کرد- مجوز نمي‌گرفت. نمي‌خواهم اسم ببرم که چه کساني آن زمان در شورا بودند؛ ولى کوچک‌ترين واژه و تصويرى که ممکن بود لمس زميني را به ذهن متبادر کند را رد مي‌کردند. گاهي هم ترانه‌ها در يك طبقه مجوز مي‌گرفت و در طبقه ديگر رد مي‌شد و دوباره در يك طبقه ديگر مجوزش صادر مى‌شد!» مقدم نظر خود را اين‌گونه جمع‌بندي مي‌کند: «با توجه به اين مسائل، خيلي ناراحتم که آقاي بهمني استعفا دادند؛ چون اساساً فکر مي‌کنم ايشان سعي مي‌کردند ارتباط خوبي با ترانه‌سراهاي زخمي و آزرده از سانسور داشته باشند. نظر شخصي من اين است که حضور آقاي بهمني در مرکز موسيقي و شوراي شعر لازم بود؛ چرا که ايشان اين ژانر را مي‌شناختند و تلاش‌شان اين بود که ميان آن مرکز و هنرمندان آشتي برقرار کنند. به عنوان مثال، دو ترانه «زيباي خواب‌آلود» و «نوجووني» من به علت چند تصوير عاشقانه شايد در سال‌هاي قبل به هيچ عنوان نمى‌توانست مجوز دريافت كند. ولي در زماني كه ايشان حضور داشتند، مجوزشان صادر شد و تا آنجا كه مى‌دانم، اگر کاري به بن‌بست مي‌خورد، با وساطت آقاي بهمني موضوع حل مي‌شد. شايد اگر ايشان نبودند، به چالش بيشتري گرفتار مي‌شديم؛ ولي آقاي بهمني به دليل اينکه ترانه و حال و هواي ترانه‌سرا را مي‌شناسند، بهتر از هر شخص ديگري مي‌دانست که عوض شدن تصوير، يک شعر را جريحه‌دار مي‌کند. حسين غياثي هم در اين زمينه و همچنين بحث تکذيب مصاحبه استاد بهمني گفت: «آقاي بهمني واقعاً براي شوراي شعر غنيمت بودند؛ چون من به چشم ديده بودم که پاي کارهاي خوب مي‌ايستادند و همراه شاعرها با اعضاي شورا مي‌جنگيدند. ايشان براي حذف نشدن کارهايي که ماهيت هنري داشتند، تلاش مي‌کردند و کمک زيادي در اين چند سال کردند و به نيت اين کمک هم همان‌جا مشغول بودند. مي‌دانستم که حضور در شورا براي ايشان شرايط مناسبي ندارد و به جهت حضور در جايي که کار مميزي انجام مي‌دهد، در معرض آسيب و انتقادات شديد بودند؛ اما ايستادند. من حس کاملاً مثبتي به حضور ايشان داشتم، چون ما مجبوريم در مارکت مجاز و با اين معيارها کار کنيم و کمک ايشان در آن جايگاه از دست رفت. اشتباه ما اين بود که به شخص حمله کرديم نه ماهيت کاري که انجام مي‌شود. به عنوان مثال، مشکلاتي که سر آلبوم محسن چاوشي پيش آمد، يک موج رسانه‌اي با کنار هم چيدن فايل‌هاي صوتي بود و اتفاقاتي صورت گرفت که در شأن خبرنگاري نبود.» مهرزاد اميرخاني هم که طي چند سال اخير از جمله ترانه‌سراهاي فعال با چند ترانه هيت بوده، نظرش را اين‌طور بيان کرد: «من افتخار ديدن استاد بهمني را نداشتم ولي به ايشان ارادت دورادور دارم و هميشه هم به ما لطف داشته‌اند و از خواندن خبر استعفاي ايشان در سايت «موسيقي ما» متعجب شدم. علت دقيق اين اتفاق را هم متوجه نشدم. تا زماني که ايشان در شوراي ترانه حضور داشتند، همه‌چيز خوب بود و مشکل خاصي وجود نداشت. يک‌سري مميزي‌ها وجود داشت که بر کارهاي خود ما هم اعمال مي‌شد و مثلاً مي‌گفتند به فلان کلمه نمي‌توانيم مجوز بدهيم. فکر مي‌کنم تا جايي که دست آقاي بهمني بود، براي ترانه‌سراها و خواننده‌ها مشکل خاصي ايجاد نکردند. براي من پيش نيامده بود که مجوز کارم صادر نشود و ايشان با مسئوليت خودشان اين کار را انجام دهند. اما در مورد برخي کارها به گوشم رسيده که آقاي بهمني گفته بودند توقع من از مهرزاد اميرخاني چيز ديگري است و سعي کن در همان ژانرهاي گذشته کار کني و من هم به ديده منت مي‌پذيرفتم.» ميثم يوسفي هم از دو منظر نسبت به استعفاي محمدعلي بهمني نگاه مي‌کند: «اين موضوع براي من دو وجهه دارد. يکي اينکه از دوراني که شعر را شناختم، طرفدار سروده‌هاي بهمني بودم و خوشحالم از موضعي که مجبور بودند در آنجا قرار بگيرند و مميزي کنند، به موضع شاعري برگشتند. وجهه ديگر اين است که من در حوزه ترانه کار مي‌کنم و تأثيرات حضور آقاي بهمني را در سيستم معيوب شوراي شعر ديده‌ام و مطمئنم [با رفتن ايشان] اوضاع براي ترانه بدتر خواهد شد. مطمئن هم هستم که اولين آسيب را ترانه‌هاي جدي خواهند ديد. ترانه‌هايي مثل آلبوم اخير محسن چاوشي که بر اساس يک سوءتفاهم، طرفداران‌شان فکر مي‌کنند که آقاي بهمني جلوي آلبوم را گرفته بودند! در حالي که من مي‌دانم اين‌طور نيست و نمي‌دانم چرا کسي نمي‌گويد که اصل ماجراي آلبوم محسن چاوشي چه بوده است. حداقل مي‌توانم شهادت بدهم ايشان آثار خيلي از ترانه‌سراهايي که کار خوبي داشتند و حتي نمي‌شناختند را پايش ايستادند و مجوز دادند. آقاي بهمني بارها از طريق من يا ترانه‌سراهاي ديگر، سراغ يک ترانه‌سرا را مي‌گرفتند و مي‌گفتند که فلاني کيست و دوستان ديگر به خاطر يک کلمه، کل ترانه‌اش را رد مي‌کنند. به شکل خيلي اساسي هم گاهي پاي ترانه‌هاي به‌ظاهر خط قرمزي مي‌ايستادند. قطعاً اگر ايشان نبودند، کارهايي از سيامک عباسي، رستاک حلاج و ياسر قنبرلو و... هرگز مجوز نمي‌گرفتند.» به اعتقاد نيلوفر لاري‌پور هم حضور محمدعلي بهمني در جايگاه رياست شوراي شعر، تأثير مثبت چنداني حداقل درباره کارهاي شخص خودش نداشته است: «به دليل اينکه خودم در اين سال‌ها هرچه ترانه فرستاده‌ام، مجوز نگرفته، کمکي از ايشان نديده‌ام. آقاي بهمني را به عنوان يک شاعر خيلي دوست دارم ولي براي خود من هيچ اتفاق مثبتي رخ نداده و شايد اين پاسخي براي دوستاني باشد که مي‌گويند چرا ترانه نمي‌گويي. اين همان شورايي است که در کليپ «بارون يکريز» سعيد مدرس اسم من را از تيتراژ حذف مي‌کند. در عين حال هم ترانه «موچين» را براي تيتراژ يک سريال تأييد مي‌کند و مجوز مي‌دهد! شايد آقاي بهمني بگويد که من در اينها نقشي ندارم و به خاطر همين مجوزها است که استعفا مي‌دهم ولي مگر ترانه‌هايي مثل «تو بهتر از دو نفر آخري» و «حالاي باحال نيمه‌کاره» براي اولين‌بار شنيده مي‌شود؟» * ماهيت شوراهويت شوراي شعر دفتر موسيقي و وظايف تعريف‌شده‌ي آن، هميشه يکي از موارد مورد بحث بوده است. چرا که هيچ‌وقت دقيقاً مشخص نشده که آيا وظيفه اين شورا ارزش‌گذاري است يا مميزي. به‌طور کل در همه ادوار، اين شورا منتقداني داشته است. زهرا عاملي با وجود داشتنِ جايي براي ارزيابي آثار مشکل ندارد؛ اما به گفته خودش، به شرطي که اين روند بر اساس شايسته‌سالاري باشد: «من هم نسبت به اين روند منتقدم ولي اگر اساساً جايي براي صدور مجوز وجود نداشته باشد، ممکن است به آثار سخيفي که اين روزها در بازار مي‌شنويم، بيشتر دامن زده شود. اعتقاد دارم شورا مي‌تواند باشد ولي شورايي که به هيچ چيز جز شايستگي و ارزش ادبي توجه نکند. نبايد شورايي باشد که تحت تأثير مسائل سياسي اجتماعي بوده يا کلماتي مثل «آغوش» و «بوسه» و... را حذف کند. شورا بايد شعر ضعيف را از قوي تفکيک کند و من اساساً با مجوز دادن بر اساس شايسته‌سالاري موافقم.» عاملي ادامه مي‌دهد: «از سوي ديگر، به نظر من بايد ترانه‌سراها براي اولين‌بار سوال کنند تکليف ترانه‌هايي که در اين سال‌ها فقط به خاطر برخي کلمات به آنها مجوز داده نشد، چه مي‌شود. کلماتي که مصداق عيني آنها در زندگي همه تجربه مي‌شود و اجازه نداريم از آن کلمات استفاده کنيم. دوست دارم اين سوال از اعضاي شوراي شعر پرسيده شود که چه‌طور ممکن است ترانه عاشقانه‌اي بدون استفاده از ادوات عاشقانه نوشته شود. وقتي جلوي اين کلمات گرفته مي‌شود، خيلي طبيعي است که کلماتي نظير موچين و ريش‌تراش وارد ترانه شود! چون واقعاً کلماتي که شايسته‌اند، خط مي‌خورند. من اعتقاد دارم از هر کلمه‌اي مي‌توان استفاده کرد ولي با استفاده غلط از کلمات، مشکل دارم.» افشين مقدم نظر ديگري دارد: «در اين سال‌ها کارهايي هم در فضاي اينترنت منتشر شده‌اند که نيازي به شوراي شعر ندارند و فضاي موسيقي مملکت را آلوده کرده‌اند. حتي خيلي از ترانه‌هايي که با مميزي دفتر موسيقي وارد بازار شده‌اند، ضعيف‌ترين ادبيات را دارند و مجوز هم گرفته‌اند. ما هنوز با فلسفه دقيقي به لحاظ شخصيت حقوقي دفتر موسيقي آشنا نيستيم. اگر اين باشد که فيلترينگي براي ارتقاي سطح ترانه‌سرايي قرار است ايجاد کنند، خوانندگاني نظير عليرضا عصار و محسن چاوشي داريم كه خودشان شعر خوب انتخاب مى‌كنند و از طرفي، خواننده‌هايي هم داشته‌ايم که کارهايشان ريتم‌محورند و ترانه، در درجه چندم اولويت توليد آنها قرار مي‌گيرد.» مقدم در اين زمينه پرسشي را مطرح مي‌کند: «من هنوز نمي‌دانم نقش دفتر موسيقي چه بوده است. آيا نقش محوري دفتر موسيقي اين بوده که واژه‌هايي که به تعبيرشان عفت عمومي را لکه‌دار مى‌كنند، وارد بازار نشوند؟ نقش محوري‌اش اين بوده که استعاره‌هاي مربوط به مسائل سياسي يا اجتماعي را شناسايي کند؟ اگر اين بوده که به نظرم نقشي منفي است. اما دفتر موسيقي بايد محلي براي آشتي هنرمندان باشد. نمي‌خواهم بگويم دفتر موسيقي نقش غيرموثري داشته ولي کالبدشکافي دقيقي از ماهيت آن ندارم. شايد هم يک دليلش اين باشد که من طي سه يا چهار سال اخير بيشتر به مارکت داخلي رو کرده‌ام و دقيق نمي‌دانم چه خبر است ولي مي‌دانم شخص آقاي بهمني هميشه حمايتگر بوده‌اند.» سوال ديگر ما از افشين مقدم درباره اين موضوع بود که آيا هجمه‌هاي اخير نظير اتفاقات آلبوم محسن چاوشي و يادداشت يغما گلرويي در رفتن آقاي بهمني تأثير داشته؟ «هر کدام از ما تجارب شخصي خودمان از تعامل با آقاي بهمني را داريم. من و تيم‌مان در مورد مجوز ترانه چندان به مشكل برنخورده‌ايم. شايد احترامي بوده که براي کار فاخر در اين مارکت عجيب و غريب قائل مي‌شدند. موضع يغما گلرويي به اعتقاد من درباره شخص آقاى بهمني نيست؛ بلکه او با بحث شوراي شعر مخالف است.» ميثم يوسفي هم براي بيان نقد خود سراغ بتهوون و شکسپير و حافظ و مولانا رفت: «اشکالي که اين قصه دارد و ما با آن مواجهيم، اساساً موضوع مميزي است. وقتي يک سيکل معيوب وجود دارد که ذاتاً ضد هنر است و نمي‌توان متر و معيار مشخصي براي آن گذاشت، حضور امثال آقاي بهمني تسکين کوتاه‌مدت است. تا وقتي چنين سيستمي وجود دارد، تنها اميد ما حضور امثال محمدعلي بهمني است و وقتي که نباشد، شايد برگرديم به روزگاري که يک اثر فوق‌العاده به خاطر يک کلمه غيرقابل انتشار شناخته مي‌شد. به خاطر دارم زماني که موسيقي پاپ آزاد شد، مي‌گفتند اصلاً نبايد عشق زميني در آن وجود داشته باشد و بازگشت به آن دوران، در هر لحظه‌اي ممکن است. در حالي که عشق در زندگي مردم جريان دارد و از زندگي مردم سانسور نمي‌شود و از هنر هم سانسور نمي‌شود. فکر کنيد بتهوون در ايران بود، پيکاسو يا شکسپير در ايران بود يا حتي حافظ و مولانا زنده بودند و مجبور بودند آثارشان را براي انتشار ارسال کنند تا ببينند که تأييد مي‌شود يا نه! متأسفانه آسيب اول را انديشه مي‌بيند، چون اولين جايي که هميشه سانسور مي‌شود، فکر است. آثار سطحي که آسيبي به تفکر و انديشه نمي‌زنند، مجوز مي‌گيرند ولي کارهايي که اعضاي شورا توان درک آنها را نداشته باشند، مجوز نمي‌گيرند.» عبدالجبار کاکايي با وجود اينکه سابقه عضويت در شوراي شعر را دارد و اکنون در دفتر موسيقي مشغول است هم انتقاداتي نسبت به اين ارگان ارزيابي شعر دارد. اما او درباره لزوم يا عدم لزوم وجود شوراي شعر مي‌گويد: «جامعه نخبه موسيقي و آنهايي که دنبال موسيقي جدي هستند، هيچ‌وقت آرزو نکنند که دستگاه دولتي جلوي نوعي از موسيقي را بگيرد. چون اين اولين قدم براي نفي رفتار دموکراتيک است. همه گونه‌هاي موسيقي بايد آزاد باشند و دانش تشخيص خوب از بد، بايد از طريق نهادهايي مثل همين سايت «موسيقي ما» در اختيار عموم افراد قرار بگيرد. هيچ‌کسي نخواهد که اين وظيفه را با دادن يا ندادن مجوز، يک سازمان دولتي انجام بدهد. چون به‌هرحال آن سازمان دولتي يا دور زده مي‌شود يا اعمال سليقه مي‌کند. بنابراين ايده‌آل اين است که وزارت ارشاد، مرجع قدرتمندي براي ارزش‌گذاري آثار هنري باشد. بدون اينکه مانع انتشار و توليد شود، تنها ارزش‌گذاري کند.» کاکايي اما به يک نکته بسيار مهم اشاره مي‌کند: «اين نکته را هم در نظر داشته باشيد که از خود مقوله مجوز، بوي متعفن دور زدن و فساد مالي يا به تعبيري مافيا به مشام مي‌رسد. نبايد چنين مانعي وجود داشته باشد که نظام اداري به سمت فساد برود. بهتر اين است که در حوزه ارزشيابي محتوايي آثار، ما شاهد يک مرجع فرهنگي و هنري به نام شوراي ترانه باشيم که مرکب از چند شورا باشد. شوراهايي که آثار جدي، آثار تين‌ايجر‌پسند و... را بررسي کنند. اگر تا الان چنين اتفاقي رخ نداده، به اين دليل است که اراده وجود داشته اما تنها در ذهن اعضاي شوراي شعر به عنوان تخيل بوده است. تلاش من و جناب بهمني و دوستان ديگر اين است و هم‌فکريم که به اين سمت برويم و خيلي از تصميم‌گيري‌ها هم در حوزه مسئوليت ما نيست.» عبدالجبار کاکايي پيشنهاداتي هم نسبت به روند کار شوراي شعر و تغييرات آن داشت: «از چند ماه پيش که محل کار من به دفتر موسيقي منتقل شده، به دوستان شورا عرض کردم که مهر احراز هويت ما پاي اين آثار مصرفي، نوعي توهين به شوراي شعر است. اين آثار پيش از انقلاب هم توليد مي‌شدند که مصرفي و اصطلاحاً لاله‌زاري بودند و هيچ‌وقت هم به دستگاه عريض و طويل اداره فرهنگ يا راديو و تلويزيون ملي آن دوره راه پيدا نمي‌کردند. اما پس از انقلاب، وزارت ارشاد را به اعتبار بخش «ارشاد» آن مکلف کردند که بر توليدات هنري و موسيقي نظارت داشته باشد. تا جايي اينکه «وزارت فرهنگ و ارشاد» تبديل به «نظارت ارشاد» شده است! اين نظارت جنبه استصوابي دارد و به نوعي صلاح کار را تشخيص مي‌دهند و شوراهايي تشکيل مي‌شود که بايد سلايق خود را به توليدات ادبي بيرون از مجموعه القا کنند. رفته‌رفته قدرت تشخيص جامعه هم ضعيف شده و مردم، تابع مد و موج شده‌اند. چندي پيش اعلام کردم که اجازه بدهيد قوه عاقله مردم در تشخيص هنر خوب و بد رشد کند و نقش و شخصيتي هم در انتخاب به مردم داده شود. پس از چهل، سال دير شروع کرديم و ممکن است به زودي نتيجه نگيريم؛ اما شيب ملايم رو به بالايي خواهيم داشت.» کاکايي صحبت‌هايش را اين‌طور ادامه مي‌دهد: «پيشنهاد من به دوستان شوراي شعر و ترانه اين بوده که موضوع نظارت محتوايي و فني را تفکيک کنيم و ببينيم دغدغه ارشاد چيست. دغدغه ارشاد که از سوي نهادهاي فرادستي به او ديکته مي‌شود، جلوگيري از گاف‌هاي اخلاقي و سياسي و اموري است که در قوانين رسمي جمهوري اسلامي ايران، خط قرمز محسوب مي‌شود. به نظر من، تشخيص اين امور هم در صلاحيت شوراي شعر نيست و اين امور را يک جامعه‌شناس يا متخصص علوم سياسي و امنيتي تشخيص مي‌دهند که چه امري لازم است به جامعه عرضه شود. اگر قرار بر وجود شوراي محتوايي باشد، شرط و شروطي دارد که يکي از آنها پاسخگويي به توليدکنندگان آثار و منتقدان است و راجع به خطوط قرمز اطلاع‌رساني کند. شوراي ديگر هم فني باشد که همين شورايي است که الان داريم و بايد ارزيابي آن از لحاظ کيفي آثار باشد. باز هم براي اين شوراي فني پيشنهاد دادم که به جاي رد و قبول آثار -که معمولاً به سليقه مي‌انجامد- ارزش‌‌گذاري کند و مثل سينما رده «الف» تا «د» داشته باشيم. در اين صورت، طي يک سال اول اگر اغلب توليدات يک شرکت در رده «د» بود، برايش محدوديت‌هايي قائل شوند؛ مثلاً اجازه برگزاري کنسرت به آن شرکت ندهند، منوط به اينکه تعدادي اثر در رده الف يا ب عرضه کند. اين موارد مسيرهاي روشني است که فکر نمي‌کنم نياز باشد برايشان دليل بياوريم و اينها را با برخي مديران فعلي وزارت ارشاد مطرح کرده‌ام که آقاي حسيني از آن استقبال کردند.» * داستاني پيچيده‌تر از آنچه که فکر مي‌کرديمابتداي اين گزارش، به موضوع «ترانه‌هاي ضعيف» که کليدواژه استعفاي غزل‌سراي نام‌آشنا بود، اشاره داشتيم. مسأله‌‌اي که نقدهاي بسياري را متوجه شوراي شعر و شخص محمدعلي بهمني کرد؛ اما عبدالجبار کاکايي در اين گفت‌وگو، به ابعاد تازه‌اي از بحث ترانه‌هاي ضعيف اشاره کرد. مسأله‌اي که پيش از اين هم در جامعه موسيقي و در مواردي گذرا از زبان محمدعلي بهمني شنيده بوديم. کاکايي که اکنون پست معاونت برنامه‌ريزي دفتر موسيقي را در اختيار دارد به تشريح جزئيات آن پرداخت: «ساعتي پيش با آقاي بهمني صحبتي داشتم و طبق چيزي که خواندم، ايشان فرموده بودند که مي‌خواهم مزاحم ترانه‌هاي ضعيف نشوم. پست سازماني من، معاونت برنامه‌ريزي دفتر موسيقي است و گاهي با دوستانِ شورا مشورت مي‌کنم. دوستان شورا و خصوصاً آقاي بهمني معمولاً از موضوع ترانه‌هاي ضعيف گلايه‌مند بودند. ترانه‌هايي که اصطلاحاً «کلاب-کنسرتي» هستند و اين جريان، به واسطه تقليل گرايش به آلبوم و حمايت شرکت‌هاي بزرگ و هولدينگ‌هاي اقتصادي از نوعي از موسيقي -که درآمد اقتصادي خوبي دارد- به وجود آمده است. حتي حمايت از اين نوع موسيقي‌ها، از سوي برخي نهادهاي نظارتي هم انجام مي‌شود! مثلاً وقتي صدا و سيما خودش را به يکي از جريان‌هاي حاشيه‌اي و مبلغ‌گونه‌اي از موسيقي مصرفي تبديل مي‌کند و سالن‌هاي اصلي موسيقي و نمايش کشور هم در اختيار اين‌گونه موسيقي‌ها قرار مي‌گيرد، تهيه‌کننده‌هاي بزرگ هم به گسترش اين نوع موسيقي مي‌پردازند. فرمول آنها هم اين است که بايد جامعه را از افسردگي به سمت شادماني و نشاط هدايت کرد. در نقطه مقابل، کم‌کم صداي موسيقي جدي ما خاموش مي‌شود و به چشم نمي‌آيد؛ به‌ويژه اينکه آن نوع از موسيقي نه حامي مالي قوي دارد و نه حواشي تبليغاتي. در حالي که ارشاد بايد حامي اين موسيقي باشد. بنابراين موسيقي مصرفي و ميل به تجارت، در حال خاموش کردن صداهاي ديگر است. اتفاقي که در تئاتر و سينماي ما هم رخ داده است.» اين ترانه‌سراي باسابقه تلويحاً بحث دور زده شدن شوراي شعر را تأييد و اعلام مي‌کند که گاهي از دست اين مجموعه هم کاري برنمي‌آيد: «شرکت‌هايي که اين نوع موسيقي را گسترش مي‌دهند، حاميان قوي از نهادهاي فرادستي دارند. مثلاً صدا و سيما برنامه‌هاي پرطرفدارش را به تبليغات اين نوع از موسيقي با آن کلام اختصاص مي‌دهد؛ در حالي که صلاحيت افراد حاضر در برنامه‌هايش بررسي مي‌شود و به راحتي اين کرسي‌ها را به هرکسي نمي‌دهند. به‌هرحال از جاهايي حمايت مي‌شوند که شوراي شعر که هيچ، بعضاً شايد ارشاد هم نتواند جلوي انتشار اين آثار را بگيرد و توصيه‌هايي است که مي‌شود! مردمي هم که در کنسرت‌ها با اين کارها بالا و پايين مي‌پرند، عملاً به تنها چيزي که فکر نمي‌کنند، تعريف زبان و کلام است. البته گاهي که در خلوت به اين کارها گوش کنند، متوجه تعابير و عبارات مزخرف و فقدان ارتباط کلمات مي‌شوند و آنجا معلوم مي‌شود که چه چيزي گوش مي‌کرده‌اند. به‌هرحال شرکت‌ها با فرمول شادي، مديران در سطوح کلان را براي معرفي و عرضه اين کارها قانع مي‌کنند. اين نوع آثار، حاميان قوي دارند و شوراي شعر به‌تنهايي نمي‌تواند کاري کند. اگر شوراي شعر شمشير از رو ببندد و بخواهد جلوي آثار ضعيف را بگيرد، نود درصد آثار رد مي‌شوند؛ چون در همين سطح هستند.» حسين غياثي هم گلايه‌اي جدي دارد نسبت به روندي که برخي ترانه‌ها اصلاً از فيلتر شوراي شعر رد نمي‌شوند: «کلاً شورا بين ارزش‌گذاري اثر و سانسورِ برخي کلمات بلاتکليف است. کارهايي از اين فيلتر رد مي‌شود که اصلاً به دست‌شان هم نمي‌رسد و آنها بايد پاسخگو باشند. جايي که شورا دور زده مي‌شود، کجا است؟ ماهيت شورا اگر ارزش‌گذاري کيفي است که خيلي خوب است. اما به نظرم اين فرايند سليقه‌اي است و بيشتر دوستاني که در اين بخش فعاليت دارند، شاعرند تا ترانه‌سرا و در اين شورا حتماً بايد چند سانگ‌رايتر هم حضور داشته باشند؛ چون خيلي وقت‌ها حذفيات بر اساس معيارهاي شعر انجام مي‌شود. به همين دليل، صحبت درباره شوراي شعر در مجال چند جمله نمي‌گنجد و بايد به جايي برسيم که خود مردم اين مميزي را انجام دهند. مطمئن باشيد کارهايي که در آن بي ادبي يا ناهنجاري وجود داشته باشد، خودبه‌خود سانسور مي‌شوند.» ميثم يوسفي هم با ذکر يک مثال و گلايه نسبت به ساير اعضاي شوراي شعر، اشاره‌اي به داستان مجوز گرفتن برخي ترانه‌ها از جاهاي ديگر دارد: «شوراي شعر اساساً جايي بوده که انگار برخي افراد در آنجا فقط مي‌گويند که منتشر نشود. به همين دليل، رفتن شخصي مثل آقاي بهمني که شعر را مي‌شناختند و دنبال «نباشد»ها نبودند، مخصوصاً به ترانه انديشمند آسيب مي‌زند. آقاي بهمني بارها در مصاحبه‌هاي خود گفته‌اند که برخي از اين کارهاي سطحي اصلاً به دست ما نمي‌رسد و همچنان هم اين آثار به دست شوراي شعر نخواهند رسيد؛ چون از جاي ديگري مجوز مي‌گيرند. مثلاً ما آلبومي با «کامران تفتي» توليد کرديم که اسپانسر يا تهيه‌کننده ميلياردي نداشت و ما از طريق سيستم و بروکراسي رايج جلو رفتيم. در صورتي که امثال آقاي بهمني در شوراي شعر نباشند، قطعاً چنين آثاري رد مي‌شوند. به اين دليل که قسمت شاعرانگي کار را خيلي‌هايشان متوجه نمي‌شوند. متأسفانه تا جايي که اطلاع دارم، دوستان جوان‌تر بيشتر به کارها آسيب مي‌زنند و اين‌طور نيست که حتي بگوييم با جايگزيني يک نسل جديد، اتفاق خوبي رخ مي‌دهد. همين الان افرادي که در شوراي شعر حضور داشتند و از آقاي بهمني جوان‌تر بودند، هم نگاه کلاسيک‌تري نسبت به ادبيات و ترانه داشتند و هم اينکه نمي‌دانم از ترس يا حسادت يا هر چيز ديگري، خيلي از کارها را رد مي‌کرده‌اند. يک‌بار آقاي بهمني گفتند من آن‌قدر کارهاي خوبي را که دوستان رد کرده بودند، تأييد کرده‌ام که ديگر از آنها عکس مي‌گيرند و به عنوان سند ذخيره مي‌کنند تا اگر روزي کسي به آنها گير داد، بگويند ما رد کرده بوديم و بهمني مجوزشان را صادر کرد!» * آيا محمدعلي بهمني مقصر بود؟زماني که اين شاعر و ترانه‌سراي باسابقه در متن استعفاي خود از عبارت «خداحافظي با شرم» استفاده کرد، باز هم عده‌اي او را مقصر اين ماجرا شناختند و عده ديگري خلاف اين عقيده را داشتند. شايد الان هم که بحث دور زده شدن شوراي شعر به وضوح از زبان ترانه‌سراهايي مثل عبدالجبار کاکايي، ميثم يوسفي و حسين غياثي و چند چهره ديگر عنوان مي‌شود، بعضي‌ها روي اين نکته مجدداً تأکيد کنند که بهمني بي‌تقصير بوده است. نيلوفر لاري‌پور در پاسخ به اين سوال که آيا با وجود اين حواشي، محمدعلي بهمني بي‌تقصير بوده، گفت: «درباره بي‌تقصير بودن آقاي بهمني، مثل اين است که بگوييم آقاي روحاني به عنوان رئيس‌جمهور در شرايط کنوني بي‌تقصير است. کسي که مسئوليتي را بر عهده مي‌گيرد، بايد توان اجراي آن را هم داشته باشد. من با آن شورا به‌طور کل مخالفم و اعتقاد دارم همان ترانه‌هاي «موچين» و... هم بايد منتشر شوند؛ اما مردم آن‌قدر شعور دارند که خوب و بد را تشخيص دهند و کسي که قرار است ماندگار باشد، مي‌ماند. ما قبل از انقلاب هم برخي ترانه‌هاي نازل‌تر داشتيم ولي کدام‌يک باقي ماندند؟ وجود مميزي و شورا هر چيزي را ابتر مي‌کند و باعث مي‌شود که بدها به دليل استفاده از رانت، جايگاه‌شان مستحکم‌تر شوند و خوب‌ها هم چشم اميدشان به اين است که فقط به واسطه هنرشان مطرح شوند و نهايتاً هم از بين مي‌روند. نتيجه مي‌شود فاجعه‌اي که اين روزها به نام موسيقي پاپ در مملکت مي‌بينيم.» زهرا عاملي اما در اين خصوص نظر متفاوتي دارد: «من نمي‌گويم که آقاي بهمني نتوانستند کارهايي را انجام بدهند و شايد هم نگذاشتند. ما پشت آن در نبوده‌ايم که ببينيم چه اتفاقاتي رخ داده است. من سابقه مديريتي ندارم ولي از آنجا که در رسانه ملي کار کرده‌ام، معتقدم خيلي وقت‌ها به شما پستي مي‌دهند ولي اختيار کامل را نه. به نظرم قضاوت راجع به اين مسأله خيلي سخت است ولي مي‌توانم اين نقد را نسبت به آقاي بهمني وارد کنم که اي کاش روشنگري بيشتري مي‌کردند. بهتر بود شفاف توضيح مي‌دادند که چه‌طور اين‌همه ترانه سخيف مجوز مي‌گيرند و منتشر مي‌شوند. ايشان گفتند با شرم خداحافظي مي‌کنم ولي به نظرم شرمي براي آقاي بهمني نيست؛ چون به اندازه خودشان به ادبيات اين مملکت خدمت کرده‌اند. آن هم در زماني که خيلي از ترانه‌سرايان مطرح امروز، مدرسه مي‌رفتند!» فقدان شفاف‌سازيبا همه اين مسائل، يک نقد جدي که نسبت به استعفاي استاد بهمني وارد مي‌شود، اين است که کاش با جزئيات بيشتري نسبت به تشريح همه مسائل اقدام مي‌کرد يا حداقل گفت‌وگويي با يک رسانه ترتيب مي‌داد. خبرنگار «موسيقي ما» طي روزهاي شنبه و يکشنبه 4 مرتبه با تلفن همراه اين شاعر پيشکسوت تماس گرفت اما موفق به گفت‌وگو نشد. همين موضوع عدم شفافيت حواشي و يک استعفانامه بدون جزئيات، مورد نقد برخي اهالي ترانه هم بود. نيلوفر لاري‌پور در اين باره مي‌گويد: «من ضمن احترامي‌که براي آقاي بهمني و آقاي کاکايي قائلم، يک توصيه دوستانه خدمت‌شان دارم. آن هم اينکه اگر قرار است راجع به موضوعي توضيح بدهند، با ادبياتي بنويسند که مردم بفهمند و آنهايي که پيگيرند، متوجه شوند که چرا رفته‌اند. من يادداشت آقاي کاکايي و آقاي بهمني را خواندم و متوجه نشدم که قرار است بروند يا بمانند! اتفاق بدي رخ داده يا ما کار بدي کرديم؟! من که کارم ادبيات است، در مرتبه اول که يادداشت‌هاي اين دو عزيز را خواندم، متوجه نشدم که جريان چيست!» ولي عبدالجبار کاکايي اين موضوع را محدود به شخص محمدعلي بهمني نمي‌داند و آن را يک تابو در حوزه دفتر موسيقي وزارت ارشاد ارزيابي مي‌کند: «ظاهراً يکي از تابوهايي که دفتر موسيقي از گذشته داشته، برگزاري همين کنفرانس‌هاي مطبوعاتي براي شفاف‌سازي بوده است. من اين مژده را به شما بدهم که پيشنهاد کنفرانس مطبوعاتي براي شوراي ادبي را به آقاي حسيني (معاونت هنري وزارت ارشاد) دادم و موافقت کردند. دوستان شورا هم موافقت و استقبال کردند و از دفتر آقاي ترابي هم خواستم که مقدمه اولين نشست اعضاي شوراي ترانه با منتقدان، اصحاب مطبوعات و سايت‌هاي موسيقي را برگزار کنند تا شورا به شکل شفاف، راجع به موضوع فني ترانه‌ها صحبت کند و سخنان ديگر را هم بشنود. فراتر از آن هم من درخواست کردم که شوراي محتوايي -که متشکل از مشاوران دفتر موسيقي است و الان کارشان را از شوراي شعر تفکيک کرده‌اند- با شرکت‌ها جلساتي داشته باشند و خطوط قرمز را در ميان بگذارند. يکي از اين دو نشست، قطعاً رسانه‌اي و ديگري شايد خصوصي‌تر باشد.» کاکايي در پاسخ به اينکه آيا فکر مي‌کنيد با رفتن آقاي بهمني از شورا، اتفاق خاصي بيفتد، گفت: «من هم يک دوره از شورا بيرون آمدم و برنامه عوض نشد. آقاي عباس سجادي بيرون آمدند و عوض نشد. آقاي بهمني چند سال قبل هم استعفا دادند و شرايط عوض نشد. دوباره ايشان بيرون آمدند و کماکان اين رويه هست! من سال 86 پيشنهاد تفکيک شوراي محتوايي و فني را دادم که انجام نشد ولي امسال عملاً در حال انجام شدن است. اتفاقاً چون شوراي فني فقط در حال انجام کار فني است، با بحران ضعف ترانه مواجه شده است. وگرنه اين بحران چند سال است که در ارشاد ادامه دارد. دوستان ما در شورا طي اين مدت چون روي مسائل محتوايي متمرکز بودند، شايد کمتر به ضعف آثار توجه مي‌کردند. به جهت اينکه وزارت ارشاد ناخواسته اين وظيفه را بر عهده آنها گذاشته بود و در بررسي آثار، گمانه‌زني مي‌کردند که مثلاً فلان اثر ممکن است در صورت انتشار، مورد اعتراض مردم يا نهادهاي نظارتي قرار بگيرد و بر اساس گمانه‌زني رد مي‌کردند. مثل ماجرايي که در مورد آلبوم «ابراهيم» به وجود آمد و در تخصص و صلاحيت شورا نبود که راجع به محتواي اثر نظر بدهد.» * سرانجام چيست؟ حسين غياثي در پاسخ به اين سوال که سرنوشت شوراي شعر پس از رفتن استاد بهمني چه مي‌شود، گفت: «من احساس مي‌کنم اگر شرايط به اين منوال پيش برود، همه هنرمندان را از دست مي‌دهند. خيلي از دوستان من بريده‌اند و مي‌گويند ديگر نمي‌خواهيم کار کنيم؛ چرا که به بخش‌هايي از کارهاي ما ايراد گرفته‌اند که اصلاً نمي‌توانيم کاري کنيم. دو نفر از دوستاني که مي‌گويم، به واسطه آقاي بهمني با شورا صحبت کردند و دلايل خود مبني بر اينکه کارشان ناهنجاري ندارد را توضيح دادند. حالا فکر کنيد ديگر آقاي بهمني نيستند و سياست اگر همان باشد، قطعاً با يک نامه بلندبالا از تمام هنرمندان مواجه مي‌شوند که جلويشان مي‌ايستند. اگر شرايط با همين روال پيش برود، هيچ‌چيز از ترانه مجاز باقي نمي‌ماند.» مهرزاد اميرخاني هم يک انتقاد نسبت به روند کنوني صدور مجوزها و شوراي شعر داشت: «در حاشيه اين اتفاق يک صحبت هم دارم. آن هم اينکه صدور مجوز تک‌قطعه زمان زيادي را از مجموعه وزارت ارشاد مي‌گيرد. اگر بتوانند صدور مجوز را به افرادي که رزومه مشخصي دارند بسپارند، وقت دوستان هم گرفته نمي‌شود. چرا که خود دوستان مي‌دانند مشکلات کجا است و خودشان معمولاً سعي مي‌کنند در بخش مجوز مشکلي ايجاد نشود. يک حجم زياد کار براي شوراي شعر و موسيقي و تصوير ايجاد شده که بي‌دليل است و وقت‌گير.» عبدالجبار کاکايي در پايان اعلام کرد که از محمدعلي بهمني خواسته تا کمي بيشتر صبر کند و اگر شرايط تغيير نکرد، نااميد شود: «امروز از آقاي بهمني خواستم که عجله نکنند و تلاش کنيم که اين مسير اصلاح شود؛ در حالي که برخي اعتقاد دارند اصلاح‌پذير نيست. به‌هرحال شرايط ما با ده پانزده سال پيش تفاوت دارد و در همه زمينه‌ها حتي اگر کند، ولي رو به رشد هستيم. از استاد خواستم به اين تعريفي که رسيدم، پياده‌سازي شود و اگر ديديم نهادهاي ديگر حاضر به گفت‌وگو نيستند و تنها توقعات‌شان را بيان مي‌کنند و به فکر پياده‌سازي حکم خود هستند، آن وقت مي‌توان از تغيير شرايط نااميد شد.» سايت «موسيقي ما» طي روزهاي آينده در گفت‌وگو با تهيه‌کنندگان و ساير دست‌اندرکاران حوزه موسيقي، مقوله استعفاي محمدعلي بهمني از رياست شوراي شعر و حواشي ايجاد شده را پيگيري مي‌کند. همچنين اين رسانه در تدارک انجام گفت‌وگويي با «علي ترابي»، مديرکل دفتر موسيقي وزارت ارشاد است. حالا بايد ديد تکليف رئيس اتاق پارتيشني طبقه سوم دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چه مي‌شود و چه سرنوشتي در انتظار اين مجموعه است.

برچسب‌ها:

نظر شما