سرویس جهان مشرق- «ما قابلیت هستهای را تولید کردیم ولی چون توجهی به کنوانسیونها و رژیمها نداشتیم، شرایطی ایجاد شد که در یک فضای ابهام، قابلیتمان را دادیم. تاریخ نشان میدهد کسی که قدرتش را بدهد و واگذار کند، هیچگاه امنیت نخواهد داشت، آن هم در شرایط تهدید. تهدیدات منطقهای که ما در آن قرار داریم، رو به گسترش است.»
اینها را دکتر متقی، استاد باسابقه روابط بینالملل در دیدار رهبر انقلاب در خرداد ۱۳۹۶ بیان کرد و ادامه داد «ادراک ما دانشگاهیها درباره امنیت چیست؟ درباره بسیاری از مذاکرات و نتایج حاصل از آن چه بوده است؟ آیا توانستیم امنیت را بسازیم؟ واقعیت این است که هر کشوری که سازش کرد، زمینه جنگ را به وجود میآورد. شما ادبیات روابط بینالملل از زمان جنگ جهانی اول و دوم جهانی را در نظر بگیرید: هر گاه سازش حاصل شد، در یک مرحلهای (شامل بر) آرامش است ولی مرحله بعد، جنگ و منازعه شدیدتر خواهد بود.»
حمله آمریکا به ویتنام و خروج مفتضحانه بعد از سالها تلاش بینتیجه یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ روابط بینالملل بعد از جنگ جهانی دوم است. آنچه در مورد این رخداد، کمتر بیان شده است، داستان مذکره آمریکا با ویتنام شمالی برای پایاندادن به جنگ است؛ مذاکرهای به سبک آمریکایی!
اتفاقی که در سال ۱۹۶۳ برای ویتنامِ در حال مذاکره افتاد
پس از حدود دو دهه کمک های غیرمستقیم و غیرآشکار از سوی آمریکا به رژیم اقتدارگرای ویتنام جنوبی، اولین گروه از نظامیان آمریکایی در سال ۱۹۶۱ میلادی به دستور جان اف کندی به سایگون، پایتخت ویتنام جنوبی ارسال شد تا از آن در برابر ویتنام شمالی پشتیبانی کنند. سه سال بعد اما جنگ وارد مرحلهای جدید شد زیرا رئیسجمهور لیندون جانسون با حمایت کنگره مجوز بمباران مستقیم ویتنام شمالی از سوی جنگندهها و بمبافکنهای آمریکایی را صادر کرد.
سال ۱۹۶۵ میلادی بار دیگر مرحلهای جدید در مداخله نظامی آمریکا در ویتنام آغاز شد. جانسون به بهانه حملات تلافیجویانه ویتنام شمالی به نیروهای آمریکایی، دستور افزایش نیروهای آمریکایی به ۳۰۰ هزار و راهاندازی بزرگترین برنامه بمباران پس از جنگ جهانی دوم را صادر کرد. اما هر چه آمریکا در مداخله نظامی خود پیش میرفت، به تدریج، هم بینتیجه بودنِ این همه هزینه و هم کشتارهای وحشیانه از سوی نیروهای آمریکایی (از جمله در دهکده میلای که حتی به مرغها هم رحم نکردند) موجب شد پویشهای ضدجنگ در آمریکا گسترش یابد و حتی گزارش فرار سربازان آمریکایی از شرکت در جنگ افزایش یابد.
جانسون در مارس ۱۹۶۸ اعلام کرد به دلیل نقشی که در وقوع این اختلافات داخلی داشته است، برای بار دوم نامزد ریاستجمهوری نمیشود. البته دلیل اصلی، کاهش محبوبیت او و اطمینان از عدم پیروزی بود. جانسون همچنین مجوز گفتگوهای صلح را صادر کرد و از همان زمان مذاکره میان وشینگتن و هانوی آغاز شد، هر چند از حدود ۱۹۷۱ بود که پیشرفتهای معنادار در مذاکره به دست آمد.
نیکسون رئیسجمهور جدید و مشاور امنیت ملی او هنری کیسینجر با توجه به نارضایتی عمومی از افزایش تلفات نیروهای آمریکایی، بیشتر بر عملیات بمباران متمرکز شدند. آنها همچنین مراکزی در کامبوج و لائوس را به این بهانه که محل عبور تجهیزات به سمت مرزهای ویتنام شمالی است، بمباران کردند که بعدها به موضوعی جنجالی علیه کیسینجر تبدیل شد، هر چند هیچگاه برای تلفاتِ آن بمباران مجازات نشد.
از اکتبر ۱۹۷۱ میلادی و با توجه به اینکه هانوی فکر میکرد رسیدن به توافق با آمریکا پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در آن کشور راحتتر است، رویکرد مثبتتری به میز مذاکرات نشان داد (نظیر فرصتی که چند سال پیش برخی سیاستمداران ایرانی فکر میکردند با حضور اوباما در کاخ سفید در اختیار دارند) و تا اکتبر سال بعد، توافقات میان دو کشور تقریباً نهایی شد. اما دقیقاً در همان زمان، ترفند آمریکاییها آغاز شد.
کیسینجر پیش از امضای توافق و در یک مصاحبه مطبوعاتی پرده از مذاکرات دو کشور برداشت و اعلام کرد واشینگتن و هانوی به زودی توافق صلح را امضا میکنند. هدف او روشن بود. ژنرال وَن تِیو (رئیسجمهور اقتدارگرای کره جنوبی در سالهای ۱۹۶۵-۱۹۷۵) احساس کرد دور خورده است و بلافاصله خواستار حضور نمایندگان ویتنام جنوبی و لحاظ نظرات سایگون در مفاد توافق شد. هانوی که تا آن زمان فکر میکرد به زودی آمریکاییان در نتیجه مذاکرات دو کشور، ویتنام را ترک میکنند و میتواند دمار از روزگار ویتنام جنوبی دربیاورد، تازه فهمید چه کلاه گشادی سرش رفته است و آمریکاییان چگونه رویکرد مثبت ویتنام شمالی به مذاکرات را پاسخ دادهاند. واشینگتن نمیخواست متحد خود یعنی ویتنام جنوبی را در مذاکره با دشمن خود یعنی ویتنام شمالی دور بزند.
یک ماه بعد در نوامبر، ۶۹ اصلاحیه در مفاد توافق به درخواست سایگون و حمایت واشینگتن، تسلیم نمایندگان هانوی شد. آنها که جا خورده بودند و نتیجه مذاکرات را بسیار متفاوت از آنچه در ابتدا با آمریکا شروع کرده بودند یافتند، میز مذاکرات را ترک کردند. اما واشینگتن فکر اینجا را هم کرده بود. بلافاصله در ۱۸ دسامبر ۱۹۷۲ میلادی عملیات «لاینبَکِر ۲» کلید خورد و طی ۱۲ روز، مناطق مسکونی در هانوی و هایفونگ آماج حملات بمبافکنهای غولآسای آمریکا قرار گرفت. همزمان جنگندههای آمریکایی نیز شبانه مراکز شلیک زمین به هوا را در ویتنام شمالی نابود میکردند تا فردا صبح، بمبافکنها به حساب مردم برسند. این عملیات به دلیل زمان وقوع به «بمباران کریسمس» نیز مشهور شد اما نام اصلی آن معنادارتر است.
لاینبَکر (Linebacker) لاینبَکر به بازیکنانی در فوتبال آمریکایی گفته میشود که در ردیف دوم، پشت خط حمله قرار میگیرند و از فرار بازیکنانِ تیم مقابل به سمت دروازه خودی جلوگیری میکنند. از آنجا که در فوتبال آمریکایی بازیکنان ریزنقش به درد حمله و بازیکنان تنومند به کار خط دفاع میآیند تا با تنهزدن مانع از رسیدن حرف به دروازه شوند، لاینبَکِر اصطلاحاً به انسانهای تنومند اطلاق میشود و البته بمبافکنهای ب-۵۲ آمریکایی نیز غولآسا بود و قرار بود نگذارد مذاکرهکنندگان ویتنامی از روند مذاکرات خارج شوند. این بمبافکنها شاید برای جنگ میان آمریکا و کشور وسیع شوروی آماده شده بودند نه بمباران مناطق متراکم مصنوعی در ویتنام.
استفاده از آنها با آن هیکل و صدای وحشتناک، در شرایطی که طی ماههای گذشته مذاکرات صلح میان دو کشور برگزار میشد، دولت ویتنام را شگفتزده کرد. دقیقاً در زمانی که رویکرد آشتیجویانه میان دو کشور بیش از همیشه به چشم میخورد، شدیدترین و بیرحمانهترین حملات واشینگتن علیه مردم ویتنام شمالی انجام شد.
از زاویهای دیگر نیز به دلیلی اصلیِ این نامگذاری پی میبریم. عملیات بمباران مناطق مسکونی در واقع پشتیبانی از خط حمله اصلی یعنی مذاکرهکنندگان آمریکایی به رهبری کیسینجر بود که با زیرکی توانستند هانوی را جا بگذارند. جنگ اصلی روی میز مذاکرات پاریس انجام میشد و آمریکاییان توانستند با پاسدادن به سایگون، مفاد مد نظر خود را به ثمر برساند. این کار جز با پشتیبانی بمبافکنهایی که تا آن زمان از چشم مذاکرهکنندگان هانوی دور مانده بود، قابل انجام نبود.
ویتنام شمالی توانست در این ۱۲ روز، تعدادی از بمبافکنها را ساقط کند و تعدادی از خلبانها را محبوس سازد، اما به هر حال به دلیل تلفات انسانی و زیرساختی که نتیجه فرودآمدن ۱۵ تا ۲۰ هزار تن مهمات آمریکایی بر خاک ویتنام بود، با اعلام چند پیششرط به میز مذاکرات بازگشت. با اعلام بازگشت هانوی، بمباران پایان یافت و خیلی زود در ژانویه سال جدید (۱۹۷۳)، توافق تاریخی پاریس میان هانوی و ویتنام شمالی امضا شد. از اکتبر سال گذشته که کیسینجر ناگهان خبر مذاکرات را افشا کرد، تنها سه ماه گذشته بود و در این سه ماه، مفاد مورد نظر واشینگتن به هانوی تحمیل شد.
کیسینجر و «لی دوک تو» نماینده کمیته مرکزی حزب کمونیستِ ویتنام توافق صلح را در پاریس امضا کردند و همان سال به صورت مشترک برنده جایزه صلح نوبل شدند. اما از آنجا که این توافق در عمل تأثیر اندکی بر فروکشِ شعلههای جنگ داشت، لی دوک تو از پذیرش جایزه امتناع کرد. جنگ تا دو سال دیگر (۱۹۷۵) ادامه یافت و تنها چیزی که دولت آمریکا را به تدریج از تداوم پشتیبانی از سایگون ناامید کرد، ناکارآمدی دولت ژنرال وَن تِیو در میدان جنگ با ویتنام شمالی و صرفاً استفاده از حمایت واشینگتن برای حفظ حکومت اقتداگرای خود در داخل بود.
داستان مذاکره به سبک آمریکایی در جنگ با ویتنام تمام شد اما عبرت آن برای کسانی که تاریخ را فراموش نکنند، در دسترس است.
منابع
https://www.history.com/this-day-in-history/u-s-withdraws-from-vietnam
https://www.warhistoryonline.com/vietnam-war/operation-linebacker-ii-bombing.html
http://www.english.illinois.edu/maps/vietnam/timeline.htm
https://www.thoughtco.com/vietnam-war-end-of-the-conflict-2361333
https://www.quora.com/Did-north-Vietnam-violate-the-International-treaty-and-its-obligation-under-Paris-Peace-Accord-when-they-invade-South-Vietnam-and-annex-it
https://www.counterpunch.org/2013/01/11/the-1973-peace-agreement-reconsidered/
https://www.bbc.com/news/magazine-20719382
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/36926/13960331_12993.mpg
http://time.com/4061794/nobel-peace-prize-winner-history
https://www.vocabulary.com/dictionary/linebacker
نظر شما