شاعر در شعر«ای شهر تهران»،پایتخت را مورد خطاب قرار می دهد و مناطق چهار جهت اصلی جغرافیایی تهران را به نظم می کشد. همان گونه که پیشتر گفته شد، یکی ازدغدغههای پربسامد شعر یمینی شریف،میهن دوستی است. به عنوان مثال، شاعر در«بغدادش خراب است»(۹۳:۱۳۵۵) توانسته است با استخدام معنایی دلخواه از کنایه ای معروف،دلبستگی و میهن دوستی خود نسبت به تهران و ایران را نشان دهد:
به جمعی گفت مردی نیک منظر
که از تهران بود بغداد بهتر
غیوری رنگ روی خویش را باخت
چو شیری شرزه بر او ناگهان تاخت
تشبیه میهن دوستی غیور به شیری شرزه،
بهرهگیری شاعر از یکی از نمادهای ملی است.شعر با مجادله مرد غیور با مردی که بغداد را از تهران بیشتر دوست میدارد،ادامه مییابد:
ز تهران گر بری بغداد خشتی
بود آن خشت در آنجا بهشتی
تو را ایران پدیدت کرد و پرورد
تو ناکس را برآورد و کسی کرد
در اینجا،شاعر به عنوان دانای کل،وارد داستان میشود و به کنایه میگوید که اگر بیگانه پرستی،دیار یار را دوست ندارد و جسمش اینجاست و جانش در آن سوی مرزها،بگذار همانند پل معلق بغداد،در تکاپو باشد و بغدادش به زعمش آباد!
ولش کن،غم مخور،بگذارش آزاد
دلش خواهد که باشد جسر بغداد
چه آزارش دهی؟دور از صواب است
چرا گویی که بغدادش خراب است؟
دراین شعر،تهران و بغداد،مجاز،به علاقه جز از کل هستند و همان گونه که پیداست،منظور پایتختها و مقایسه بیگانه پرستی و وطن دوستی است. در شعر «غم و شادی من»،شاعر،یکی از والاترین باورهای خود را به زبان شعر در میان میگذارد:
مرا گر دل نسازد شاد و خشنود
نسازد غصههای خویش نابود
نیارد بر لبم همواره لبخند
میان سیل سختیها،نیاسود
نسنجد هرچه خوبی آیدش پیش
برنجد تا بدی پیش آیدش زود
نبیند راههای باز بسیار
بماند در خم یک راه مسدود
کند از زندگی دائم شکایت
که تنگ و سخت و پر رنج است و محدود
بود کارش همیشه حسرت و آه
به دل آتش زند بر پا کند دود
چه میسازد مرا در این جهان شاد
چه خواهد درد من بخشید بهبود؟
نبخشد هیچکس شادی دلی را
که از غمهای خود،خون خورد وفرسود
code
نظر شما