پس از چندین سال مبارزه سیاسی، بالاخره عمران خان رهبر تحریک انصاف پاکستان در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۸ با کسب بیشترین کرسی (۱۱۶) پیروز شد و در ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ توانست با کسب آرای لازم به عنوان بیست و دومین نخستوزیر پاکستان انتخاب شود. عمران خان که با شعار سادهزیستی خود پا به عرصه سیاسی گذاشته است، در سخنرانیهایش در تبلیغات انتخاباتی از ارتباط و دوستی با ایران استقبال کرده بود.
نگاهی به جامعهشناسی تاریخی پاکستان نشان میدهد که این کشور از بدو استقلال در ۱۹۴۷ تاکنون همواره سطحی از التهاب و تنش سیاسی را در جامعه خود تجربه کرده است. واقعیت این است که کانونهای قدرت در پاکستان به صورت میانگین بر مدارهای چالشی شکل گرفته است و به همین جهت از بدو استقلال تا کنون شاهد هستیم که هیچ نخستوزیری قادر به اتمام دوره قانونی خود نبوده و همیشه در اواسط دوره پنجساله خود با چالشهای درونی و محیطی مواجه شده است. البته این وضعیت به نوعی جلوههایی از فرهنگ سیاسی پاکستان را نیز نشان میدهد که یکی از نقاط ضعف حکومتداری از این منظر به چشم میخورد.
اما پیروزی عمران خان را باید به نوعی خواست و مطالبه حوزه اجتماعی جامعه پاکستان محسوب کرد، چرا که مردم پاکستان به این دلیل به عمران خان و حزب وی رأی دادهاند که عمران خان در طول مبارزات سیاسی خود همواره حمایت از مردم مستضعف و رنجدیده و مبارزه با فساد اقتصادی و اداری را بیش از هر شخصیت سیاسی دیگر فریاد زده است. به همین جهت مردم پاکستان چه در ایالت خیبر پختونخواه باشند یا ایالت پنجاب و سند، به حزب عمران خان امیدوار بوده و میخواهند که عمران خان و حزبش دولتی را تشکیل دهند که به مسائل و معضلات درازمدت و فرسایشی این کشور از جمله مشکل کمبود انرژی، فقر و بیکاری، گرانی، تورم و فساد پایان دهند. در غیر این صورت و عدم توانایی در رفع مشکلات مردم عمران خان نیز ممکن است در آینده دچار سرنوشت احزاب سیاسی سنتی این کشور شده و شاید هم در نیمهراه در اثر فشارهای اپوزیسیون از قدرت برکنار شود؛ بنابراین موفقیت عمرانخان برخاسته از خواست مردم و مطالبات مردمی است. حوزه اجتماعی برخلاف مواضع ارتش و دایرههای سیاسی، گرایش به جهان اسلام، وحدت و همگرایی و بهویژه تعامل با جمهوری اسلامی ایران علاقهمند است، در حالی که حوزه سیاسی تاکنون رفتار خود را با ملاحظات امریکا و انگلیس و... تنظیم میکرد. در شرایط فعلی که عمران خان با خاستگاه قوی مردمی به نخستوزیری رسیده است و نماینده مطالبات تاریخی و اجتماعی جامعه پاکستان است، گرایش اسلامگرایی و همسویی با جهان اسلام را از اهداف استراتژیک خود برای رسیدن به منافع ملی پاکستان تلقی مینماید و ارتش هم تا حدودی از عمرانخان حمایت میکند، اما روندهای آینده نوع تعاملات نیروهای سیاسی پاکستان و بازیگران مؤثر در آن از جمله امریکا، عربستان و چین در نوع رویکردهای سیاسی عمرانخان هم بیتأثیر نخواهد بود. با این منظر که به نظر میرسد عمرانخان با یک دوگانگی سیاسی مواجه شود؛ از یک طرف مجبور خواهد شد مطالبات اجتماعی را که پایگاه رأی وی است لحاظ و در چارچوب همگرایی اسلامی مواضع خود را تنظیم و حرکت کند و از طرف دیگر تحت فشارهای سیاسی در داخل و فشارهای مالی، نظامی و اقتصادی خارجی (عمدتاً امریکا و متحدانش از جمله عربستان) قرار گرفته و با سطحی از چالش مواجه خواهد شد. نتیجه این وضعیت به این امر بستگی دارد که عمرانخان چگونه روندهای سیاسی را با کانونهای قدرت در داخل (ارتش، دادگاه عالی، احزاب مسلملیگ نواز، حزب مردم و...) و خارج (امریکا و عربستان و...) مدیریت و تنظیم خواهد کرد. بدون شک در حوزه مناسبات خارجی سیاستگذاری و تنظیم راهبردهای موضوعاتی نظیر افغانستان و طالبان، امریکا، هند و کشمیر، عربستان و ایران و سپس نحوه تعامل با روسیه و چین برای نخستوزیر جدید پاکستان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و باید منتظر بود تا دید که عمرانخان تا چه حد میتواند در تحولات پیشرو با بازیگران فوق توازن و تعادل ایجاد کند، طوری که در عین حفظ جایگاه مردمی خود در پاکستان، دچار چالش عمیق با ارتش و سایر کانونهای قدرت در حوزه داخلی و خارجی نشود.
نگاهی به جامعهشناسی تاریخی پاکستان نشان میدهد که این کشور از بدو استقلال در ۱۹۴۷ تاکنون همواره سطحی از التهاب و تنش سیاسی را در جامعه خود تجربه کرده است. واقعیت این است که کانونهای قدرت در پاکستان به صورت میانگین بر مدارهای چالشی شکل گرفته است و به همین جهت از بدو استقلال تا کنون شاهد هستیم که هیچ نخستوزیری قادر به اتمام دوره قانونی خود نبوده و همیشه در اواسط دوره پنجساله خود با چالشهای درونی و محیطی مواجه شده است. البته این وضعیت به نوعی جلوههایی از فرهنگ سیاسی پاکستان را نیز نشان میدهد که یکی از نقاط ضعف حکومتداری از این منظر به چشم میخورد.
اما پیروزی عمران خان را باید به نوعی خواست و مطالبه حوزه اجتماعی جامعه پاکستان محسوب کرد، چرا که مردم پاکستان به این دلیل به عمران خان و حزب وی رأی دادهاند که عمران خان در طول مبارزات سیاسی خود همواره حمایت از مردم مستضعف و رنجدیده و مبارزه با فساد اقتصادی و اداری را بیش از هر شخصیت سیاسی دیگر فریاد زده است. به همین جهت مردم پاکستان چه در ایالت خیبر پختونخواه باشند یا ایالت پنجاب و سند، به حزب عمران خان امیدوار بوده و میخواهند که عمران خان و حزبش دولتی را تشکیل دهند که به مسائل و معضلات درازمدت و فرسایشی این کشور از جمله مشکل کمبود انرژی، فقر و بیکاری، گرانی، تورم و فساد پایان دهند. در غیر این صورت و عدم توانایی در رفع مشکلات مردم عمران خان نیز ممکن است در آینده دچار سرنوشت احزاب سیاسی سنتی این کشور شده و شاید هم در نیمهراه در اثر فشارهای اپوزیسیون از قدرت برکنار شود؛ بنابراین موفقیت عمرانخان برخاسته از خواست مردم و مطالبات مردمی است. حوزه اجتماعی برخلاف مواضع ارتش و دایرههای سیاسی، گرایش به جهان اسلام، وحدت و همگرایی و بهویژه تعامل با جمهوری اسلامی ایران علاقهمند است، در حالی که حوزه سیاسی تاکنون رفتار خود را با ملاحظات امریکا و انگلیس و... تنظیم میکرد. در شرایط فعلی که عمران خان با خاستگاه قوی مردمی به نخستوزیری رسیده است و نماینده مطالبات تاریخی و اجتماعی جامعه پاکستان است، گرایش اسلامگرایی و همسویی با جهان اسلام را از اهداف استراتژیک خود برای رسیدن به منافع ملی پاکستان تلقی مینماید و ارتش هم تا حدودی از عمرانخان حمایت میکند، اما روندهای آینده نوع تعاملات نیروهای سیاسی پاکستان و بازیگران مؤثر در آن از جمله امریکا، عربستان و چین در نوع رویکردهای سیاسی عمرانخان هم بیتأثیر نخواهد بود. با این منظر که به نظر میرسد عمرانخان با یک دوگانگی سیاسی مواجه شود؛ از یک طرف مجبور خواهد شد مطالبات اجتماعی را که پایگاه رأی وی است لحاظ و در چارچوب همگرایی اسلامی مواضع خود را تنظیم و حرکت کند و از طرف دیگر تحت فشارهای سیاسی در داخل و فشارهای مالی، نظامی و اقتصادی خارجی (عمدتاً امریکا و متحدانش از جمله عربستان) قرار گرفته و با سطحی از چالش مواجه خواهد شد. نتیجه این وضعیت به این امر بستگی دارد که عمرانخان چگونه روندهای سیاسی را با کانونهای قدرت در داخل (ارتش، دادگاه عالی، احزاب مسلملیگ نواز، حزب مردم و...) و خارج (امریکا و عربستان و...) مدیریت و تنظیم خواهد کرد. بدون شک در حوزه مناسبات خارجی سیاستگذاری و تنظیم راهبردهای موضوعاتی نظیر افغانستان و طالبان، امریکا، هند و کشمیر، عربستان و ایران و سپس نحوه تعامل با روسیه و چین برای نخستوزیر جدید پاکستان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و باید منتظر بود تا دید که عمرانخان تا چه حد میتواند در تحولات پیشرو با بازیگران فوق توازن و تعادل ایجاد کند، طوری که در عین حفظ جایگاه مردمی خود در پاکستان، دچار چالش عمیق با ارتش و سایر کانونهای قدرت در حوزه داخلی و خارجی نشود.
نظر شما