دکتر اصغر زارعی
تقلای ورشکستهها!
صاحبخبر - «گروه اقدام ایران»، عنوان تازهترین برنامه کاخ سفید بهمنظور «بررسی و هماهنگی کلیه اقدامات مرتبط با ایران در وزارت خارجه آمریکا است» که در اقدامی معنادار در ایام کودتای 28 مرداد رونمایی شد. «مایک پمپئو»، وزیر خارجه آمریکا در کنفرانسی خبری که به این منظور ترتیب داده بود اعلام کرد که مسئولیت این گروه به رهبری «برایان هوک»، تلاش برای «اجرای راهبرد فشار حداکثری دیپلماتیک و اقتصادی ضد ایران است» و مدعی شد: «راهبرد آمریکا در قبال ایران به یک راهبرد چندملیتی با مشارکت کشورهایی که خطر ایران را درک میکنند، تغییر مییابد، راهبردی که هدف آن افزایش فشار بر ایران تا زمانی است که شاهد تغییر زیادی در رفتار ایران در داخل و خارج باشیم.» تشکیل این گروه در حالی نقش مکمل سایر توطئههای ضد ایرانی را ایفا میکند که در تیرماه نیز برای اولین بار، وزارت جنگ رژیم صهیونیستی با همکاری مستقیم آمریکا از «پروژه مبارزه علیه ایران» پردهبرداری کرد که بر اساس گزارش وبسایت خبری «دبکا فایل»، از 4 گروه فرماندهی مشترک آمریکایی- اسرائیلی شامل «فرماندهی هستهای»، «فرماندهی موشکهای بالستیک»، «فرماندهی ضدخرابکاری» و «فرماندهی اقتصادی»، برای اجرای پروژه براندازی علیه جمهوری اسلامی تشکیلشده است. در اوایل فروردین سال جاری نیز کاخ سفید از توافق مشاوران امنیت ملی آمریکا، عربستان و امارات جهت برگزاری جلسات منظم برای مقابله با ایران خبر داد که طبق اعلام گزارش واشنگتن، ترجیعبند این جلسات، بررسی طرحهایی برای بهاصطلاح مقابله با «نفوذ و رفتار تحریکآمیز ایران در منطقه» است. بنابراین، «گروه اقدام ایران» درواقع یک کپی غیر کارآمد و تکراری از طرحها و راهبردهایی است که در گذشته شانسی برای موفقیت نداشتند؛ مانند شرکتهای ورشکستهای که پس از مدتی با همان تیم و برنامه ولی با اسمورسمی جدید، اعلام موجودیت میکنند. اما باید دید که دلیل حساسیت فوقالعاده آمریکا، اروپا، ارتجاع منطقه و رژیم صهیونیستی بر بهاصطلاح «تغییر رفتار» انقلاب اسلامی چیست. اظهارنظر هر مسئولی در جبهه ضد ایرانی را که میشنویم، از این توهم سخن به میان میآورد و در بهترین حالت، توصیه میکنند که ایران بهجای سیاست نفوذ در کشورهای منطقه، راهبرد توسعه ثبات را پیگیری کند. سؤال این است که چرا ؟! اولین دلیلی که میتوان برای این موج از دشمنیها علیه ایران اسلامی برشمرد، تفاوت و تضاد ماهوی جمهوری اسلامی با نظام سلطه است و بهبیاندیگر، گفتمان انقلاب اسلامی به دلیل آرمانها و اهدافی که دارد، در تضاد کامل با منافع استعماری آمریکا و نظام سلطه در جهان است. در اغلب اوقات، تنش بین ایران و آمریکا به اختلافات بر سر مسائل هستهای، موشکی و منطقهای محدود میشود، درحالیکه آنچه واقعیت دارد، اختلافنظر فاحش ایدئولوژیک آمریکا با ایران است. به همین دلیل است که علیالدوام از مسئولین حال و گذشته کاخ سفید میشنویم که ایران، تهدید و چالشی برای «ارزشهای» آمریکاست و در این راستا، از تحریمهای حقوق بشری به دلیل پایبندی ایران به آموزههای اسلامی و اسلام سیاسی پردهبرداری کردهاند. نکته بعدی این است که آمریکا بهشدت از گسترش و بازآفرینی الگوی انقلاب اسلامی ایران در منطقه وحشت دارد. آمریکا، اروپا و آل سعود، از وقتیکه حزبالله لبنان به یک قدرت بلامنازع در بیخ گوش رژیم صهیونیستی تبدیلشده، بهکرات گفتهاند که نمیخواهند یک حزبالله دیگر در یمن و عراق شکل بگیرد و چون راهی برای جلوگیری از تحقق این کابوس ندارند، ایران را مقصر معرفی میکنند. بهعنوان نمونه، روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» در مرداد امسال طی گزارشی به بیان نگرانیهایی پرداخت که در غرب نسبت به یگانهای حشدالشعبی عراق وجود دارد و نوشت «آنها نگراناند که نیروهای بسیج مردمی به چیزی شبیه حزبالله لبنان تبدیل شود»! یا ولیعهد عربستان آبان ماه سال گذشته در مصاحبهای با رویترز، نیت آلسعود از حمله به یمن را فاش و اعتراف کرد که ترس از تولد و رشد یک حزبالله دیگر در مجاورت با مرز عربستان علت اصلی تجاوز به یمن بوده است. سطحینگر و سادهاندیش هستند که فکر میکنند فرماندهان و نیروهایی از ایران، رهبری جنبشهای مقاومت را در کشورهای منطقه هدایت میکنند، چون در تشخیص جنس نفوذ انقلاب اسلامی مثل همیشه به خطا رفتهاند. انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه محبوب است، چون حرفهای جدید و جذابی برای حفظ کرامت و عزت ملتهای مسلمان دارد و این جذابیت آنقدر بالاست که از عرصه گفتمانی به مرحله اجرا و عمل، در قالب تولد گروههای نوظهور مقاومت درآمده است. مؤید این حقیقت، اذعان روزنامه انگلیسی «گاردین» است که با اظهار شگفتی نسبت به محبوبیت روزافزون ایران در جهان عرب مینویسد: «باوجود سرمایهگذاریهای خاندان آلسعود از طریق رواج اسلام وهابی، ایران موفقیتهای خیرهکننده در بین اقشار جهان عرب کسب کرده است. ایران به خاطر اقدامات اسرائیل علیه فلسطین، بهنفع آنها دلسوزی کرد و با اتخاذ رویکرد ضدصهیونیستی و ضدغربی، حمایت موفق از حزبالله لبنان و حماس را آغاز کرد و درنتیجه بهشدت در جهان عرب محبوبیتی فراوان کسب کرده است.» توانایی بالفعل جمهوری اسلامی برای ترسیم «نظم منطقهای» که منافع آمریکا و همپیمانانش را به خطر انداخته، یکی دیگر از انگیزههایی است که آمریکاییها را به تغییر رفتار و براندازی از طریق ساز و کارهای «گروه اقدام ایران» ترغیب میکند. آمریکاییها معترفاند که حل بسیاری از مسائل منطقه بدون حضور ایران ناممکن بوده و درست بههمین علت است که بهشدت از ایفای نقش فعال ایران در معادلات منطقهای عصبانی و در حال یارگیری از جامعه جهانی با حضور 20 کشور هستند ! لذا به هر ترتیب ممکن میکوشند که با جرحوتعدیل طرحها و نقشههای پیشین خود، قدرت کشورمان را برای به چالش کشیدن هژمون واشنگتن، تحت تأثیر قرار دهند. درحالیکه ترفند مذاکره آمریکا با ایران اعم از مذاکرات با پیششرط و بدون پیششرط با هوشیاری و درایت رهبر حکیم انقلاب ناکام ماند، به نظر میرسد که گروه اقدام بنا دارد به شکلی کاملاً متمرکز، بختبسته خود را در مجبور کردن دیگر کشورها به قطع روابط با ایران بهویژه در عرصه اقتصادی بیازماید تا شاید از این رهگذر، خواب نشستن تهران پشت میز مذاکره با واشنگتن، به حقیقت بپیوندد. در همین راستا، «برایان هوک» رئیس گروه اقدام اعلام کرده است که با ۲۰ کشور برای فشار به ایران گفتگو کرده و مدیرکل وزارت خارجه آمریکا نیز در رأس هیئتی متشکل از وزارتخانههای خارجه و خزانهداری به آسیای جنوب شرقی سفر کردهاند. و بالاخره اینکه نقطه مشترک همه این اقدامات در این جمله خلاصه میشود که به اندک کشورهای مخالف با ایران اسلامی تفهیم کنند که یا باید با ایران باشید یا با ما. گویا ضعف حافظه تاریخی آنها موجب شده فراموش کنند که تدابیر گروه اقدام، نکته جدیدی ندارد، یک حلقه پوسیده از تهدیدات همیشگی علیه ایران اسلامی است و مانند دیگر پردههای تبلیغات ضد ایرانی ترامپ، حداکثر برای مدت کوتاهی میتواند اسباب سرگرمی رسانهها و افکار عمومی دنیا را فراهم آورد.∎
نظر شما