اکران فیلم اسپانیایی اصغر فرهادی میتواند آغاز روندی برای دور زدن قانونی نهادهای نظارتی باشد
رانت قانونی برای فرهادیها
صاحبخبر - 1 ساختار اکران در ایران بهگونهای است که اکران رسمی هیچ فیلمی بدون حواله شورای صنفی نمایش شکل قانونی به خود نمیگیرد. این مساله در مورد اکران فیلمهای خارجی هم صدق میکند و اکران فیلم خارجی قریب به 36 سال در ایران ممنوع بود. اما اسفندماه سال گذشته نظامنامه جدید اکران، ابلاغ شد و مدیران سینمای ایران به این نتیجه رسیدند که اکران فیلم خارجی شکل رسمی به خود بگیرد و با همین تصمیم، در فصل آخر نظامنامه جدید، فکری به حال اکران فیلمهای خارجی کردند. در ماده ۴۷ از فصل ششم نظامنامه جدید اکران در سینمای ایران آمده است: «نمایش فیلم خارجی، پس از اخذ پروانه نمایش و حواله اکران در پردیسهای سینمایی مجاز است.» البته بعد از گذشته چهار ماه از تصویب نظامنامه جدید اکران، هنوز شرایط اکران فیلم خارجی در سینماهای کشور فراهم نشده است. در مورد فیلم سینمایی «تمام پولهای جهان» به کارگردانی ریدلی اسکات که از ۶ تیرماه در پردیس کورش و مگامال، بلیت فروشی شده بود هم گویا بدون داشتن حواله اکران از سوی شورای صنفی نمایش اکرانش را کلید زده بودند. اما این پایان ماجرای تصویب یک نظامنامه جدید برای اکران فیلم خارجی نیست. اصغر فرهادی، کارگردان مشهور سینمای ایران چند سالی بود که در حال تدارک ساخت فیلم «همه میدانند» در اسپانیا بود. این فیلم بهعنوان نماینده سینمای اسپانیا در جشنواره فیلم کن حضور داشت و البته که فرهادی اینبار در این جشنواره موفق نبود. فیلم سینمایی «همه میدانند» به کارگردانی اصغر فرهادی، چند ماهی است که اکرانش را در کشورهای دیگر شروع کرده است و در ادامه اکران عمومیاش به کشورهای فرانسه، بلژیک، سوئیس و آرژانتین میرود. اصغر فرهادی البته بارها اعلام کرده که علاقهمند به اکران فیلمش در داخل ایران است. طبق قوانین پیشین، حواله اکران برای نمایش یک فیلم خارجی در سینماهای ایران تعلق نمیگرفت اما به لطف همان نظامنامه جدید اکران، فرصت نمایش برای فیلم جدید فرهادی فراهم شده است. مسالهای که کمک میکند با توجه به اکران ضعیف فیلمهای مطرح خارجی در کشور، خیال فیلمسازان ایرانی در داخل کشور از حضور رقیب خارجی آسوده خواهد ماند و هم اینکه فیلمسازانی همچون اصغر فرهادی در راهروی همین قانونی که مسیر رقبا را بسته، گیر نخواهد کرد. این یعنی امکان مجدد اکران فیلمهای خارجی در سینمای ایران اما آنچنان که دیده میشود، این امکان بسیار محدود است و نمیتواند ناظر بر جنبههای تجاری یا فرهنگی باشد وانگیزه دیگری در پس تصویب آن وجود دارد. محمدرضا آشتیانیپور هم که بهعنوان یکی از تهیهکنندگان ایرانی در جایگاه رئیس شورای اکرانهای خارجی در سینمای ایران قرار گرفته، چند روز پیش در گفتوگو با «فرهیختگان» راجعبه قوانین و تبصرههای جدید در این خصوص گفت: «آییننامههای شورای صنفی نمایش محدودیتهایی برای این نوع از اکران قائل شده که طبق آنها فکر نمیکنم چنین سینمایی به هیچوجه بتواند جای سینمای ایران را بگیرد. در کل تهران، فقط سه مجموعه هستند که امکان نمایش یک سانس به این فیلمها را دارند؛ کورش، باغ کتاب و مگامال. فقط همین سه مجموعه میتوانند در سه سانس برای١۵٠ نفر این فیلمها را نمایش بدهند. سانسهای دیگر در سالنهای دیگر هم فقط میتوانند فوقالعاده باشند. سانس فوقالعاده هم برای سالنداران هزینه دارد... .» پس ماجرا چیست؟ چرا اکران خارجی را با چنین ظرفیت محدودی بعد از ٣۶ سال مجددا در نظامنامه اکران گنجاندهاند که باعث شود اولین فیلم خارجی به نمایش درآمده در سینمای ایران «همه پولهای جهان» شکست سنگینی در گیشه بخورد و بعد از چند روز فروش آن به صفر برسد؟ این ماده ۴٧ که از طرفی نه هیچکدام از فعالان حال حاضر در سینمای ایران با گسترده شدن آن موافقت خواهند کرد و نه کسانی که خواستار اکران فیلمهای خارجی در کشور بودند را راضی میکند، چرا در قانون گنجانده شد؟ ابراهیم داروغهزاده، معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی، دیروز گفت: «از آنجا که فیلم «همه میدانند» طبق ضوابط موجود، تهیهکننده ایرانی و پروانه ساخت از سازمان سینمایی ایران ندارد، فیلم خارجی محسوب میشود. در نتیجه در صورت درخواست نمایش و صدور مجوز توسط شورای بازبینی، این فیلم در گروه فیلمهای خارجی اکران خواهد شد.» با توجه به آخرین اظهارنظر داروغهزاده، حالا جواب تمام پرسشهای مطرح شده را «همه میدانند»؛ یعنی اینکه آخرین فیلم اصغر فرهادی کاملا در خارج از کشور تولید شده و مالکیت آن متعلق به کشور اسپانیاست. 2 «ما معتقدیم، همانگونه که حکومت وابسته سقوط کرد، باید نظام وابستگی سینما هم منحل شود.» این مطلعنامهای است که ۳۶ سال پیش تعدادی از سینماگران ایرانی که اصطلاحا تاپانتلکت و صدرنشین کرسیهای روشنفکری آن دوران بودند، به امام خمینی(ره) نوشتند و طی آن خواستار وقوع چیزی شبیه انقلاب فرهنگی دانشگاهها در سینمای ایران شدند. «متاسفانه باید گفت امروز بعد از دو سال از انقلاب مقدس و ضدوابستگی ملت ایران، نهتنها انقلاب به داخل مجموعه سینما راه پیدا نکرده، بلکه نظام وابستگی همچنان در سینما پابرجاست و مجموعه نظام واردات و وابستگی و واسطهگری و توزیع فیلم خارجی، بهعنوان میراث رژیم شاه، گذشته از آنکه به نفع تولید داخلی متلاشی نشده، بلکه در جهت تنگتر کردن میدان برای تولید داخلی هر روز به شکل تازهای تحکیم شده است. با ورود انبوه فیلمهای مبتذل خارجی، از آنجا که تعداد تالارهای نمایش فیلم محدود است، بین واردکننده و تهیهکننده داخلی، بر سر گرفتن تالار نمایش، رقابت تشدید شد.» این نامه همزمان با اوج گرفتن داستان انقلاب فرهنگی در دانشگاهها به نگارش درآمد و به عبارتی یک فرصتشناسی مناسب از طرف کسانی بود که صحنه را برای دیده شدن خودشان بیرقیب میخواستند. با این نامه تلاشهایی شروع شد که سه سال بعد به ثمر نشست و در سال ۱۳۶۳ اکران فیلم خارجی در سینماهای ایران ممنوع شد و به انحصار بنیاد سینمایی فارابی، وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درآمد. اما نویسندگان آن نامه امروز کجا هستند؟ بهرام بیضایی خودش چند سالی است که در آمریکا سینما را تدریس میکند، امیر نادری هم به آمریکا مهاجرت کرد و گفته است که حتی داستانکهای ایرانی را نمیخواند تا زبان فارسی فراموشش شود و کاملا آمریکایی فیلم بسازد، مرحوم عباس کیارستمی چند فیلم آخرش را خارج از ایران ساخت و بعضیهای دیگرشان هم هنوز هستند و در سینمای ایران حضور دارند، اما هواپیمای آنها فرود آمده روی چرخهایش در پسکوچههای شهر گشت میزند(مهرجویی، اصلانی، شیردل و... .) اما آیا امروز میراثداران کسانی که آن نامه را در سال1360 به امام خمینی(ره) نوشتند، از قانونی که بالاخره در سال ۶٣ تصویب شد راضی نیستند؟ به نظر میرسد که آنها همان قانون را منتها با تبصرههایی که امکانات جدیدتری هم دراختیارشان بگذارد میخواهند. اگر برگردیم و سوال را اینطور طرح کنیم که آیا افراد متعلق به جریان روشنفکری سینمای ایران در میدانی که رقابت با آثار خارجی آزاد و باز باشد، همچنان خواهند توانست بهعنوان سرآمدان هنر سینما در ایران به چشم بیایند؟ و بپرسیم، آنها که هم گیشه را میخواهند و هم اعتبار را، آیا اگر به قبل از سال ۶۰ برگردیم، در هر دوی این عرصهها میتوانند جایگاه امروزینشان را حفظ کنند؟ به نظر نمیرسد که پاسخهای مثبتی به دست بیایند. پس چرا در نظامنامه جدید اکران که برای سالهای ۹۷ و ۹۸ تصویب شده، تحت شرایطی خاص، مجددا اکران فیلمهای خارجی در سینماهای ایران مجاز شمرده شده است؟ اصلا باید کار را یکسره کرد و پرسید؛ اکران آثار خارجی در سینمای ایران، قرار است به چه شکل باشد و چه کسانی از آن نفع ببرند؟ 3 کسانی که در دهه ۶۰ با نگارش آن نامه در آن فرصت تاریخی خاص، روی جریان اکرانهای خارجی در سینمای ایران تاثیر جدی گذاشتند، توجیهاتشان برای چنین اقدامی را حولوحوش «عبور سینمای وابسته ایران در دوران پهلوی» تنظیم کرده بودند. آنها در نامهشان گفتند که مطابق روندهای وابسته در نظام شاه؛ «مجموعه سینمای داخلی، به تدریج از هم پاشید و مجموعه جدیدی بر محور فیلم خارجی تشکیل شد، با چنین توطئهای بود که دو سال پیش از سقوط رژیم گذشته، سینمای داخلی، به کلی ساقط میشود» که البته این حرف درستی بود و سینمای قبل از انقلاب، در سال ۵۵ عملا ورشکست شده بود. اما روندی که این افراد در نامه سال 60 به آن اشاره کردند و اعتقاد داشتند که باعث وابستگی سینمای ایران به خارج و نتیجتا ورشکستگی آن شده، دقیقا چه بود؟ این افراد در چند جای نامهشان از انحصارگرانی که اجازه رشد به سینمای ایران را نمیدادند، گلایه میکنند و به درستی همیشه یکی ازموانع اساسی بر راه توسعه و گسترش خلاقیت در سینمای ایران همین بوده اما اگر از این سوال تکراری که «آیا ما امروز همچنان دچار انحصار در فضای داخلی سینما نیستیم؟» بگذریم، یک نکته دیگر هم در این میان جلب توجه میکند. با توجه به اظهارنظر تازه داروغهزاده در مورد اکران فیلم «همه میدانند» پیشبینی میشود که روند اکران برای نمایش آثار سینماگرانی تسهیل شود که در مختصاتی خارج از کشور فیلم میسازند. ترسیم سینمای داخلی قبل از انقلاب در همان نامه سال 60 فیلمسازان، بیشباهت با این روزهای سینمای ایران نیست. بخش مهمی از فیلمسازان در آثارشان، سمتوسوی ابتذال و کمدیهای سخیف را انتخاب کرده و در سوی دیگر ماجرا، قرار است سهم فیلمهایی بیشتر شود که در خارج از مرزهای ایران و به دور از واقعیت جامعه ایرانی روایت میشود و این شروع حذف قطعی جامعه ایرانی از پرده سینماهاست.∎
نظر شما