منصور فرزامی
خلاف اصول سیاست و مبانی اقتصاد عمل کردن ترامپ، امور اجتماعی و نظم جهانی و نیز روند معقول اقتصادی را از مدار متعارف خود خارج کرده و چالشی فراگیر برای اروپا و آسیا و به زبان صریحتر، حتی متحدان سنتی خود ایجاد کرده است آن چنان که صاحب نظران، این تحولات نامعقول را در دراز مدت به سود آمریکا هم نمیدانند. در کنار این چالشها و درهمریختگیها، متاسفانه آسیب دیدگیهای ما بیش از دیگران است چون قبل از آن که مشکلات بیرونی ناشی از خروج آمریکا از معاهده بینالمللی «برجام» ما را از مسیرمان منحرف کند، فضاهای درونی به ما آسیب رسانده و این آسیب در این زمان، بیش از هر وقت دیگری مردم را نسبت به دولتمردان، بیاعتماد کرده است. لذا چنین میپندارند که به نظر آنها هیچ اعتنایی نمیشود و نقدهاشان کارساز نیست و انگار نه انگار که وضع اضطراری و بحرانزایی بر جامعه ما عارض شده است. مدیران، همان مدیران زمان عادیاند؛ با فساد. احتکار و گرانفروشی و غارتگران ارز و طلای مملکت هیچ برخوردی نمیشود و موضوع چیست و سرنخ به کجا میرسد که حتی از اعلام نام آنها ابا دارند و کار به جایی رسیده است که امثال توکلی که خود در چنین برآیندی بیتاثیر نبوده است، فریاد برمیآورد که اگر مبارزه نکنیم، فساد، نظام را ساقط خواهد کرد، شعارگونهای روشنفکرانه که دیگر عوام هم خریدارش نیستند چون شعار بینشانی است و اگر بدبینانه تلقی نشود، همین شعارهاست که فساد را ریشهدارتر کرده است و عامیانهتر آن که تیر در
تاریکی است.
آن روز که اهل معرفت دین و سیاست و حکمت فریاد برآوردند و سخن شریف امام صادق (ع) را گوشزد کردند که «سپردن امور به ناوارد و خائن، هر دو یکی است» چه کسانی نادیده گرفتند. کسانی که امروز در شکل و شمایل منتقد روشنفکر، ظاهر شدهاند. افراد و همراهانی که در خانه نشینی مدیران صالح و صادق و خدوم یا موثر بودند و یا سکوتی بدتر از تاثیر داشتند و هنوز هم از آن تفکر با وجود بداهت و روشنی نبریدهاند و امروز، جامعه ما آبستن حوادث ناگواری است و معلوم نیست که چرا حاکمیت و حکومت، طرح آنی و آتی ندارد؟ چرا دولت مدیران ساکن و بیابتکار را با کسانی که قدرت مدیریت در دوران خاص و نزدیک به بحران دارند
جابه جا نمیکند؟
امروز در هر محفلی و حتی در متن هر همایشی، نگرانی از فرداست، فردای دارای ابهام. اینکه فردا چه خواهد شد؟ اوضاع اقتصادی افسارگسیخته و تورم دقیقهای امان همه را بریده است. سران قوا اگر نشستی دارند، اگر تدبیری اتخاذ کردهاند باید نمود آن تدبیر، عینی باشد. مردم ایران، دوبار بیش از دو سوم سرمایههای زندگی و اندوختههای آینده خود را از دست دادهاند. یک بار در دولت بیترمز و غیرعالمانه دهم و بار دیگر در سکوت و سکون و بیاعتنایی و امروز و فردا کردنهای دولت دوازدهم و اضافه کنید نیش آزار و نمک بر زخم مردم با تورم خنده دار و غیرمسئولانه تک رقمی! در حالی که در واقعیت بازار، تورم بالا صد درصدی هم کم نیست. موضوع ارز و سکه را مورد مداقه قرار بدهید تا دستگیرتان شود که تورم چند رقمی است و چقدر به پرتگاه نزدیک شدهایم!
هشدار واقعی این است که مردم به هیچ وجه آن زمینه روحی و صبر را ندارند و نمیتوانند تمکین کنند که برای سومین بار از سرمایههای ناچیز آنها فقط یک سوم و کمتر از آن بماند چون ارتجاع این فنر دیگر گنجایش فشردن ندارد. از طرفی، علاج واقعه، قبل از وقوع قابل پیشگیری و منطقی است. در این شرایط اگر اهل نقد، حتی اهل اعتراض، خواستهای دارند باید شنید و نظر منطقی آنها را پاسخ قانعکننده داد.
نکته آنجاست که مردم اگر نقد دارند و اگر اعتراضی میکنند، به سبب آن است که هنوز تردید نکردهاند که نظام میتواند، مشکلات شان را حل کند اما اگر به جایی رسیدند که اعتراضها بر زبان نیامد و هر نقدی و امایی به سکوت دچار شد یا دچارش کردند، آن روز، روز ترس است و خطر، از آن نمونه که آسیب آن نه تنها به حاکمیت و حکومت که به ایران خواهد رسید. ایرانی که شاید فردایش مثل امروز نباشد و خدا کند که چنین مباد.
نظر شما