شناسهٔ خبر: 26802598 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

در نقد صدا و سیما، بازنده بزرگ جام جهانی؛ تبعیض، ناکارآمدی، سقوط

امیررضا عباسی

صدا و سیما روز به روز با عملکرد منفعلانه و انحصاری خود، از بطن جامعه دور می‌شود.

صاحب‌خبر -

طرفداری در ایران صدا و سیما یک مونوپل است و به جز رسانه تحت امر حکومت، هیچ تلویزیون کابلی یا ماهواره‌ای دیگری اجازه فعالیت ندارد. در سال‌های اخیر تلویزیون‌های اینترنتی و وب‌سایت‌های خبری (مانند طرفداری) شروع به فعالیت کرده‌اند و در تلاش برای شکستن انحصار سازمان صدا و سیما بوده‌اند و همواره با مشکلاتی که از سوی این سازمان برای آن‌ها ایجاد می‌شود، دست به گریبانند. اما گذشته از این‌ها، زمانی که صحبت از رویداد بزرگ ورزشی مانند جام جهانی می‌شود، مرجع اصلی بسیاری از مخاطبان، صدا و سیمای ملی کشور است. کمااینکه در بسیاری از کشورهایی که رادیو و تلویزیون در انحصار دولت نیست هم عمدتاً شبکه‌های دولتی هستند که توان تقبل هزینه‌های سنگین پخش جام جهانی را دارند. 

در ایران، شبکه سه سیما با برنامه ۲۰۱۸ جام جهانی را پوشش داد. این برنامه دو مجری اصلی داشت. عادل فردوسی‌پور که در کنار اجرا، تهیه‌کننده برنامه هم بود و محمدرضا احمدی که بیش از آن‌که مجری باشد، مانند یک بنر تبلیغاتی، درحال تبلیغ اپلیکیشن‌های حامی مالی برنامه بود. او که در کنار وظایف تبلیغاتی خود، گاهی هم تلاش داشت در نقش فردوسی‌پور فرو برود و تعریفی متفاوت از خود ارائه دهد، سعی داشت مانند همیشه خود را مطلع از همه اخبار و حواشی نشان دهد و به خواندن از روی مطالب تهیه شده توسط وب‌سایت‌ها و کانال‌های ورزشی (از جمله طرفداری)، آن‌هم بدون ذکر منبع روی آورد. موضوعی که شب پیش از دیدار ایران و پرتغال را به یکی از بدترین شب‌های این برنامه تبدیل کرد. به احمدی در نهایت اما نمی‌توان خرده زیادی گرفت. او یک ماه با استیصال روبیکا را تبلیغ کرد، با لفظ «عادل خان» فردوسی‌پور را تایید کرد و با سوءاستفاده از محتوای سایرین در پی خروج از نقش یک تبلیغات‌چی بود و در نهایت چیزی جز انتقادهای فراوان در فضای مجازی، نصیبش نشد. گفتن از کارشناس‌های بی‌سواد هم که تکرار مکررات است. آن‌هایی که بدون داشتن ذره‌ای دانش فنی، صرفا با یک سانتی‌مانتالیسم تهوع‌آور راوی اتفاقات هستند. از ورزشی گرفته تا سیاسی و سینمایی، و البته با تبلیغ شدن کتاب‌های بی‌محتوای‌شان، مزد خود را می‌گیرند.

در میان نقدها به دو مجری اما، انتقاداتی که به عادل فردوسی‌پور وارد است، مهم‌تر و جدی‌تر است. کسی از محمدرضا احمدی که 8 سال است به تلویزیون آمده و نهایت کارش، تبلیغ کانال «جی ورزشی تری» و اپلیکیشن روبیکا بوده است، انتظاری ندارد. اما عادل فردوسی‌پور به عنوان یکی از بهترین گزارشگران و مجریان تاریخ تلویزیون ایران شناخته می‌شود. او مجری بدون شک چالشی‌ترین برنامه تلویزیونی سیمای جمهوری اسلامی است و در کار خود نسبت به همکارانش در صدا و سیما با فاصله موفق بوده است. اما در این جام، او نشان داد که چگونه در مسیر نزول است. در همان شب‌های اول برنامه، علی پروین و حشمت مهاجرانی مهمان برنامه بودند. اتفاقی کم‌نظیر در تلویزیون بسته و محدود ایران. مهاجرانی که سال‌ها از فضای رسانه‌ای ایران دور بود به همراه علی پروین که به ندرت در برنامه‌های زنده حاضر می‌شود به استودیو آمدند و مدت زیادی از برنامه در مورد مسائل حاشیه‌ای مانند تب‌خال علی پروین با شوخی‌های نابه‌جای فردوسی‌پور و احمدی گذشت. عادل فردوسی‌پور بخش اعظمی از محبوبیتش را به خاطر گفت‌وگوهای جنجالی‌اش دارد. او تهدیدی به نام خط قرمزهای تلویزیون را تا حدی به فرصت برای خود تبدیل کرده است و با عبور از این خطوط، دل مخاطبان را به دست می‌آورد. اما فرمول به چالش کشیدن افرادی که در جامعه برای عوام محبوب نیستند، در گفت‌وگو با سایرین جواب نمی‌دهد. عادل فردوسی‌پور سابقه بدی در عصبانی کردن مهمانان برنامه‌اش دارد. از علی دایی و فرهاد مجیدی گرفته تا سرور جپاروف و علی پروین. او با شوخی‌های نابه‌جا یا در برخی اوقات تبدیل گفت‌وگو به یک شبه‌بازجویی، مهمانان خود را می‌رنجاند. چون این یادداشت صرفاً به نقد برنامه ۲۰۱۸ و عملکرد صدا و سیما طی جام جهانی می‌پردازد، قصد نداریم عملکرد فردوسی‌پور در برنامه نود را بررسی کنیم. اما اوج ابتذال و لودگی فردوسی‌پور در این برنامه، آن‌جا بود که به مجید حسینی در مورد حضور به جای پژمان منتظری در بازی با مراکش، گفت، باید از مایعات و فضولات تشکر می‌کردی! چیزی که در تصاویر به وضوح مشخص است که به مذاق حسینی هم خوش نیامده است و باعث تکدر خاطر او شده است. این دست صحبت‌ها از نوعی دیگر در گفت‌وگو با رامین رضاییان هم تکرار شد تا فردوسی‌پور اثبات کند با نسبت به چیزی که از خود در ذهن‌ها ساخته است، متفاوت شده است. 

مورد دیگر، قرعه‌کشی‌های صدا و سیما (نه تنها در این برنامه) است که به تعبیر بسیاری، این سازمان را به یک کازینوی اسلامی تبدیل کرده است. توجیه این است که پولی از شرکت‌کنندگان گرفته نمی‌شود، اما همین سیستم هم طبق نظر مراجع مصداق قمار و حرام است. در این‌جا قصد نداریم موضوع را از نظر فقهی بررسی کنیم، اما سوال اینجاست که چرا صدا و سیمایی که نام اسلامی دارد و خود به اسم اسلام به هر گروهی حمله می‌کند، چنین بساطی را به راه انداخته است. در سال‌های قبل، طرفداری به علت برگزاری مسابقه پیش‌بینی (آن‌چه مشابه قرعه‌کشی‌های صدا و سیما است) تا مرز فیلتر شدن رفت و حالا آقایان به راحتی در برنامه‌های خود، برای جذب اسپانسر دست به چنین کاری می‌زنند. اسپانسرهایی که نه معلوم است از کجا آمده‌اند و نه معلوم است چه مقدار برای اسپانسر شدن در این برنامه هزینه کرده‌اند. شفافیت یکی از اصول قانون اساسی ایران است. طبق قانون شفافیت و دسترسی آزاد به اطلاعات نیز، از آن‌جا که اسپانسر شدن برنامه تلویزیونی ارتباطی به امینت و منافع ملی ندارد، باید ریز پرداخت‌های اسپانسرها به برنامه منتشر شود، اما دریغ از یک خط توضیح؛ ای کاش به جای تبلیغ هزار‌باره اپلیکیشن اسپانسر، یک بار هم در مورد اسپانسر مالی برنامه توضیح داده می‌شد، همان‌هایی که زمستان قبل فیگو را به ایران آوردند و امسال هم پویول را بدون اینکه جلوی دوربین‌ها قرار بگیرد به ایران آوردند. 

موضوع دیگر، تیم‌های اعزامی صدا و سیما به محل برگزاری مسابقات است. یک تیم چند نفره از شبکه ورزش با گزارشگری پوربخش و تیم دیگر از طرف شبکه سه با گزارشگری محمد حسین میثاقی؛ - در اینجا از شمردن تیم‌های خبری دیگر صدا و سیما صرف نظر می‌کنیم. - آیا واقعاً برای پوشش جام جهانی نیاز به حضور دو تیم مجزا از طرف صدا و سیما است؟ مشخص نیست چند نفر در هر کدام از این تیم‌ها حاضر بوده‌اند، اما برای ارسال گزارش‌های زنده، در هر تیم حضور حداقل 5 نفر نیاز است. کسانی که با پول بیت المال یک ماه در روسیه گشتند و گشتند و گشتند و دریغ از یک گزارش درخور توجه. قصد ما، شخصی کردن نقدها نیست، اما زمانی که مجتبی پوربخش با کمترین میزان سواد انگلیسی یک ماه را در روسیه می‌گذراند، نمی‌توان سکوت کرد. زمانی که محمد حسین میثاقی که به علت مشکلات صدا و سیما، حتی موفق به دریافت کارت خبرنگاری نشده است و نمی‌تواند با دوربین صدا و سیما در میکسد زون یا کنفرانس‌های خبری حاضر شود، به مدت یک ماه در روسیه می‌ماند و به جز چند ارتباط زنده، کار دیگری انجام نمی‌دهد، نمی‌توان سکوت کرد. صدا و سیمای ایران باید به این سوال پاسخ دهد که ماحصل حضور دو تیم اعزامی به روسیه چه بوده است؟ آن‌هم زمانی که خط قرمزهای صدا و سیما الی ماشاءالله است. در قیاس با مجتبی پوربخش و به مثابه مثل «شهر کورها»، میثاقی گزارشگر بهتری است. اما آیا او نمی‌توانست همین گزارش‌ها را در تهران تولید کند؟ چه صحنه خاصی از روسیه به مخاطبان نشان داده شد که ارزش آن همه خرج در شرایط فعلی کشور را داشته باشد؟ او از جمله افرادی است که با اجرای بخش‌های فان و آیتم‌های برنامه نود، مقبولیت نسبتاً خوبی در جامعه دارد، اما حضور یک ماهه در روسیه برای «تقریباً هیچ» چه دلیلی دارد؟ آن هم زمانی که تیم ملی ایران در پایان مرحله گروهی حذف شد و عمده کار تیم‌های گزارش صدا و سیما به پایان رسید.

و اما کلام آخر و مهم‌ترین بخش. سال‌هاست صدا و سیما به بهانه اسلام که توسط -چنان که اشاره شد -خود صدا و سیما بسیاری از ارزش‌هایش از میان رفته است، دست به سانسور می‌زند. سانسور در همه‌جا، هرجایی که فکرش را بکنید. سانسور سیاسی در بسیاری از کشورها رایج است، چراکه می‌تواند امنیت ملی را به خطر بیاندازد، اما هیچ کشوری «واحد آباژور» در صدا و سیمایش ندارد تا با دست‌کاری فیلم‌های هالیوودی - که حق پخش آن‌ها هم طبق عادت صدا و سیما خریداری نشده است - محتوا به خورد مخاطب بدهد. طبیعتاً جام جهانی‌ای که در یک مملکت اروپایی با حضور فرهنگ‌های گوناگوی برگزار می‌شود هم از گزند سانسورچی‌ها دور نمی‌ماند. اما دامنه این سانسورها ظاهراً بیش‌تر شامل خودی‌ها می‌شود. دختری که سرود جمهوری اسلامی را می‌خواند، سانسور می‌شود، اما رئیس جمهور کرواسی که «مادرانه» تمام افرادی که مدال گرفتند را بغل می‌کند، به لطف «دوستان در پخش» سانسور نمی‌شود. اشتباه نکنید، ما مخالف پخش صحنه‌های در آغوش گرفتن بازیکنان توسط خانم کیتاروویچ نیستیم، یک بار دیگر به تفکر حاکم فکر کنید. زن خارجی که درحال در آغوش گرفتن یک مرد است، پخش می‌شود. دختر ایرانی که سرود کشور را می‌خواند، سانسور می‌شود. این یک نوع کاپیتولاسیون نیست؟ دقیقاً همان است! همان تفکری که زن سوری را به ورزشگاه راه می‌دهد، اما زن ایرانی را پشت در نگه می‌دارد.

* زنان ایرانی درحال خواندن سرود ملی پیش از آغاز بازی ایران در برابر اسپانیا (تصاویر برگرفته از itv و سانسور شده در صدا و سیما)

در پایان به علت تمام دلایل ذکر شده و بسیاری از مشکلات دیگر که ذکر نشده است، صدا و سیما باید پاسخگو باشد. این سازمان از بودجه کشور که پول مردم است تغذیه می‌کند و زمانی که تا این حد مشکل دارد، باید پاسخگو باشد. چیزی که تا کنون نبوده است. صدا و سیمای ایران به جای آن‌که پاسخگو انتقادات باشد، همواره روحیه تهاجمی در برابر منتقدان داشته است و با تبدیل آن‌ها به خودی و غیر خودی، دست به ارعاب زده است. نمونه‌هایش هم زیاد است، از جمله شکایت از طرفداری. به علت همین رویکرد که در مراسم‌های مختلف، شاهد شعارها علیه صدا و سیما توسط مردم بوده‌ایم. ندیدن عیب‌ها و عدم خودانتقادی در صدا و سیما باعث شده تا اعتماد مردم نسبت به رسانه ملی از بین برود و فضا برای فرصت‌طلبان و منفعت‌طلبان خارجی باز شود. به امید آنکه این سازمان ضعف‌های خود را ببیند و در پی رفع نواقص باشد تا شاهد یک رسانه به معنای واقعی ملی و در خدمت مردم باشیم.

پی‌نوشت: در خلال نوشتن این یادداشت، متوجه شدم روزنامه کیهان در مطلبی به برنامه ۲۰۱۸ به علت رفتارهای عادل فردوسی‌پور به نوعی حمله کرده است. چه چیزی بهتر از این برای آقای فردوسی‌پور و برنامه‌اش. روزنامه کیهان در سال‌های اخیر، با رویکردی که اتخاذ کرده است، تنها فایده‌اش برای مخالفانش بوده است و هرکه از دم تیغ کیهان بگذرد، محبوب قلب‌ها می‌شود. در واقع انتقادات بی‌پایه و اساس کیهان، اذهان را منحرف می‌کند و فرد مورد انتقاد، می‌تواند با قرار دادن تمامی نقدها در یک سبد، همه را محکوم کند. اما در پایان این نوشتار باید تاکید کنم که ما نه همسو با کیهان‌ایم و نه هیچ نهاد و جریان دیگری؛ ما اولین و تنها رسانه مستقل ورزشی ایران هستیم که به رویکرد صدا و سیما در بخش ورزش نقد داریم.

نظر شما