ایران آنلاین / نمایشنامه ساعت، روایت زندگی در شهری است مدیترانهای در آغاز قرن بیستم. یک اثر رئالیستی در رابطه با شخصی به نام آلفیری که یک محله بزرگ با مستأجرهای فراوان را تحت تملک خود دارد. او به نوعی تمام انسانهای اطرافش را استثمار کرده و تعداد فراوانی زیردست و زورگیر دارد که مردم بشدت از آنها میترسند تا مبادا مال و اموال آنها را به هر طریقی که میتواند از دستشان درآورده و آنها را آواره کند. در نهایت مستأجران که مستأصل هستند به عصیان علیه او به پا میخیزند اما بواسطه پلیس و زیردستان آلفیری دستگیر میشوند. در پایان ماجرا وانیا، یکی از همین مستأجرها که آلفیری مدتی است او را برای خواستههای پلیدش زیر نظر گرفته او را در منزلش پیدا کرده و میکشد.
آنچه باعث شده این اثر از تشخصی ویژه و متمایز برخوردار شود نه فقط ویژگی ساختاری آن، که نوع نگاه روبلس به محیط و روح نهفته در آن است، به گونهای که تمام ویژگیهای صوری و ساختاری متن تحتالشعاع ابعاد فکری و ایدههای اثر قرارمی گیرد. او هیچگاه تأکید چندانی به ارائه تصویر دقیق از منطقه و کشوری خاص نمیکند و با برگزیدن شخصیتها و قرار دادنشان درحوادث و موقعیت های قصه، با نگاهی ریشهای بنیاد خانمان سوز سیاست های بشر را آشکار ساخته و به آنها وجهی فراملیتی میبخشد.
اصغر نوری که مجموعه شعر لورلوژهای پراگ را نیز از او ترجمه کرده، پیرامون جهان مضمونی ساعت میگوید: «این نمایشنامه به نوعی درباره استبداد، خشونت و بعد هم انقلاب علیه استبداد است.»
روبلس که خود زاده الجزایر است و به طور کامل در بطن جریان استثمار فرانسویها بر کشورش بوده و انقلاب بزرگ الجزایر و بحرانهای ناشی از آن را لمس کرده، جهان آثارش را نیز متأثر از همین زیست سیاسی و اجتماعی سرشار از طغیان و یاغی گری علیه ظلم و سلطه میداند. روایت زندگی مردمی استبداد زده که درصدد رفتارهای انقلابی و قانونگریز برای رهایی از ظلم و استبدادند.
ترجمه نمایشنامه ساعت بسیار دقیق است و از نثر روان و سیالی برخوردار است. اصغر نوری فارغالتحصیل مترجمی زبان فرانسه و دارای کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر است و از آنجایی که با مدیوم تئاتر کاملاً آشنایی دارد یکی از جدیترین مترجمهای حال حاضر در حوزه ادبیات نمایشی در ایران است. گرچه خوانندههای ادبیات نمایشی خصوصاً زبان فرانسه، به بینقصی ترجمههای نوری عادت کردهاند، اما چیزی که او را بیش از پیش در بین مترجم های این حوزه متمایز میکند، آثاری است که برای ترجمه انتخاب میکند. وسواسش در انتخاب متن و دقت وافر در ترجمه اعتبار ویژهای به آثارش بخشیده و آثار نویسندگان مطرح جهان اما نا آشنا برای خوانندگان ایرانی همواره در اولویت ترجمه کتابهایش بوده است.
از روبلس نمایشنامههای مهم دیگری مانند مونسترا، پنجره و جزیره نامسکون و دو داستان بلند به نام بلندیهای شهر و قلعه و برف به فارسی ترجمه و در بازارمنتشر شده است. از دیگر آثار مهم او میتوان به چند رمان با نام های آتشفشان وزو، دشنهها و بلندیهای شهر اشاره کرد. همینطور رمان این سپیده دم است که لوییس بونوئل براساس آن فیلمی به همین نام ساخت که شهرت چشمگیری را برای او به همراه آورد. روبلس که مدتی هم داستان های کوتاه مینوشت، سرانجام به تشویق آلبر کامو که استعداد فراوانی در او میدید به نگارش نمایشنامه روی آورد و با نوشتن آثاری چون: حقیقت خاموش است و دفاع از یک یاغی خود را بهعنوان یک نمایشنامهنویس چیره دست و موفق معرفی کرد. دیگر نمایشنامه مهم روبلس که ستایش آلبرکامو را نیز برانگیخت و شاید مطرحترین اثر او نیز باشد «مونسترا» نام دارد. او جانمایه و موضوع این نمایشنامه را از حوادث واقعی و حقایق تلخ تاریخی کشورش برگرفته است. اشغال ونزوئلا توسط اسپانیا در اوایل قرن گذشته و فجایعی که پس از آن به دست ارتش اسپانیا انجام گرفت، زمینههای تاریخی و نسبتاً مستند حوادث این نمایشنامه را تشکیل میدهند.
نظر شما