سهم کمالالملک در این میان [گذشتن آشکار از قیود سنتی] قاطعیت او بود در اخذ کامل فن و سنّت نقاشی غربی و در این راه، از حیث مهارت فنی و رعایت همة اصول و قواعد هیچ کم و کسری نگذاشت؛ اما شمایل کمالالملک به این امر، بیش از آن که منحصراً به نیّت و خواست شخصی او مربوط شود، به دو زمینة اساسی بر میگردد:
اول به حرکت کلّی تاریخی ایران در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که در آغاز عصر قاجاریه با شدّت تمام به سوی غربیشدن می شتافت و دوم به تمدن فراگستر غرب که با به استعمار درآوردن آسیا، به اوج تهاجم خود رسیده بود و همراه با حرکت خردکنندهاش، مبانی فرهنگی، تصویری و هنریاش را نیز جایگزین سنّتهای دیرینة محلی میکرد. نظیر این حادثه در هند، چین، ژاپن و عثمانی نیز اتفاق افتاد و غربیشدن نقاشی سنّتی آنان را گریزناپذیر ساخت…»
در چنین شرایطی که اهل فرهنگ و صاحبان ذوق، بیش از مینیاتورهای شیرین و دلکش بهزاد یا مینیاتورهای تلخ و دلگزای سلطان محمد، مفتون دیوارنگارههای کلیساهای جلفای اصفهان یا کپیهای باسمهای اروپایی هستند، روزنامهها از آن سوی مرزها میآیند. از هند و قاهره و باکو و استانبول، و نیز از پاریس و لندن و وین این نشریات، تصاویر سادهای دارند که اصلاً واقعی نیست، امّا به شدّت معطوف به واقعیت و نقد و هجو آن است.
کاریکاتور، همزمان با تغییر ذائقة هنرهای ایرانیان و در سایة گسترش رئالیسم در نگارگری، همزاد مطبوعات نوینی است که پای به زندگی ایرانیان میگذارد. نسیم مطبوعات، بهزودی به توفان انقلاب مشروطه بدل میشود. مخاطب روزنامهها، تودة مردماند، لذا هنر و فرهنگی را که با خود میآورند، تعمیم بخشیده و به هنرهای مردمی بدل میکنند. از این منظر، کاریکاتور، دستاوردی دیگر از آشنایی ما با غرب بوده است و تا این زمان، حدود یکصد و بیست سال از آشنایی اولیة ایرانیان با این نوع نگارة مطبوعاتی میگذرد.
در اینجا پیش از توضیحات دقیق تر در باره کاریکاتور و ظهور آن در مطبوعات و فضای فرهنگی و ذهنی ایرانیان، لازم است توضیحاتی بدهم درباره ماهیت و چیستی یا به اصطلاح تعریف کاریکاتور. ریشهیابی کاریکاتور، در معنای مورد نظر ما، یعنی تصاویرِ طنزآلود و مضحکههای انتقادی بهصورت نقشهای اغراقشده و استعاری، مانند اغلب ابداعات نوین فرهنگی و هنری ایرانیان، تعلق به مقدمات و الزامات انقلاب مشروطیت دارد. در دائرةالمعارف هنر، در تعریف کاریکاتور چنین آمده است:
«CARICATURE ایتالیایی: [CARICARURA] بازنمایی اغراقآمیز کفش یا ویژگیهای اشخاص بهمنظور آن که مضحک جلوه کنند. بهطور معمول، چون وسیلهای برای هجو و طعن اجتماعی و سیاسی بهکار برده میشود. آینباله کاراتچی برای نخستین بار در سدة هفدهم، این و اثر، را به طراحیهای خودش و سایر اعضای آکادمی بولونیا اطلاق کرد. او بر این عقیده بود که با مبالغه در خصوصیات قیافة یک فرد میتوان شباهت را بارزتر نمود.
تاریخ کاریکاتور، به نقاشیهای مسخرهآمیز یونان و روم باستان باز میگردد؛ و نمونههای پیشین آن را در مجسمهها و تصویرهای گروتسک قرون وسطا و برخی تمرینهای سیماشناسی لئوناردو داوینچی میتوان یافت. کاریکاتور در مطبوعات سدههای نوزدهم و بیستم بسیار رایج شده است. هوگارت، گویا، دُمیه، گرُس از جمله هنرمندانی بودند که در این زمینه آثاری برجسته آفریدند.
در زبان انگلیسی، واژة «کارتون» را نیز در همین معنا بهکار میبرند.
خوب، چون پای واژة کارتون هم به میان کشیده شد، توضیحی بر این اصطلاح هم نقل میکنیم: «کارتون CARTOON، اصطلاحی است با دو معنای متفاوت؛ در اصل، این واژه را در مورد طراحی یا نقاشی مقدماتی برابر مقیاس و دقیق برای دیوارنگارهها، نقشبافتهای دیوارکوب، شیشهنگارهها، و پردههای نقاشی بهکار میبرند. نمونة مشهور آن در این معنا، کارتونهای رافائل است که برای نقشبافتهای دیوارکوب نمازخانة سیستین تهیه شده بودند. از دیگر نمونههای مشهور، کارتون مریم و مسیح کودک و حنا قدیسه اثر لئوناردو داوینچی قابل ذکر است. امروزه، واژة کارتون در مورد طرحهای هزلآمیز و نکتهدار ــ غالباً سیاسی ــ بهکار برده میشود: معادل کاریکاتور.
بیشک برخی فرهیختگان و تجار و سفرای ایرانی یا روشنفکران فراری در کشورهای میانجی ــ نظیر عثمانی ــ از طریق جراید فرنگی، با کاریکاتور آشنا شده بودند، امّا تودة مردم ایران و فعالان فرهنگی و انقلابی در داخل کشور، از طریق روزنامة معروف ملانصرالدین که از قفقاز به ایران آمد، با کاریکاتور ارتباط برقرار کردند.
این نشریه، از آن جهت که توسط عدهای از نویسندگان مسلمان و همسایه تهیه میشد، به سرعت و سهولت بیشتری وارد ایران شده و به دست مردم میرسید و منشاء تحولات بزرگی در مطبوعات و فرهنگ عمومی ایران شد. نوشتههای انتقادی و انقلابی این نشریه و توجه خاص نویسندگان و تصویرگرانش به فضای خاص زندگی مردمان قفقاز و ایران، برای خوانندگان جالب بود.
«ملانصرالدین» برّندهترین حربه را انتخاب کرده و از شیوة جدید در ادبیات و هنر، یعنی «طنز رئالیستی» در قالب مقالات، اشعار و تصاویرش با آگاهی و قدرت استفاده مینماید. وی دشمن جهل و موهوماتی است که سالیان سال به مردم تحمیل شده و مانع رشد فکری و اجتماعی آنان گردیده است. آثارش همچون آینهای تمامنما، معایب و زشتیها و کجفکریهای مردم را به آنها نشان میدهد:
«برادران، وقتی که روزنامه را به دست دارید و قاهقاه خندهتان به آسمان رفته و چشمان اشکآلودتان را به جای دستمال با دامن پیراهنتان پاک میکنید و «لعنت بر شیطان» میگویید، در آن حال اگر میخواهید بدانید که به چه کسی میخندید، آینهای به دست بگیرید و سیمای مبارک خود را در آن ببینید! …»
بدین ترتیب، ادبیات رئالیستی و طنز در غالب مطبوعات ایران شروع به رشد و فعالیت نموده، و در این راه میبینیم که حتی هنر تصویری تغییری کلی میکند و هنرمندان نقّاش در روزنامهها آثار رئالیستی، رئالیسم انتقادی و کاریکاتور به وجود میآورند. تصاویر هجو و کاریکاتور در ایران با پیروی (و گاهی با تقلید صرف) از شیوة آثار نقاشان ملانصرالدین شروع شده و … بیش از پنجاه سال تأثیری عمیق در کیفیت و تکنیک آثار کاریکاتور در ایران بهجای میگذارد.»
اما آنچه بی سابقه بود و برای نخستین بار در فرهنگ ایران تجربه شد، تصویرهای طنزآمیز و نقشهای انتقادی بود که به زودی در جامعه جا باز کرد و به اسم کاریکاتور محبوبیت زیادی پیدا کرد. اغلب مردم در آن دوره بیسواد بودند و طبیعی است که هنرهای بصری در چنین جامعهای قدرت افزونتری داشته باشد. الگوی بیچون و چرای این نگارههای انتقادی و فکاهی، نقاشی بود به نام استعار «صابر» که اسم اصلیش عظیمزاده بود و تصویرهای مجله ملانصرالدین را میکشید.
«کاریکاتوریست برجسته ملانصرالدین، عظیم عظیمزاده (متولد ۱۸۸۰، متوفای ۱۹۴۳ میلادی) بود که از طریق کپی و تقلید کارهای ملانصرالدین کارش را آغاز نمود. پس شروع به کشیدن کاریکاتورهایی با موضوعات بسیار حاد اجتماعی کرد که آن زمان، روزنامهها خواهان و خریدار آنها بودند. طولی نکشید که این آثار عنوان «صابر کاریکاتوریست» را برایش کسب کرد. زیرا مضامین مورد علاقه وی در این آثار همانهایی بود که صابر، شاعر شوخ طبع مجله ملانصرالدین، هم به تندی و تیزی به آنها میپرداخت. مضامین این دوره از کارهای عظیمزاده عبارت بودند از انتقاد از آداب و رسوم -به عقیده او سخیفی – مانند تماشای «جنگ خروسها»، «جنگ قوچها» و «جنگ سگها»، که همه روزه در میادین و معابر شهرها ترتیب داده میشد و جمعیت عظیمی برای تماشای آنها گرد میآمد.مضامین دیگری که موضوع کاریکاتورهای عظیمزاده قرار گرفته، عبارتاند از نابرابریهای اجتماعی مانند: «عروسی اغنیا و عروسی فقرا»، «ماه رمضان اغنیا و ماه رمضان فقرا»، و موقعیت زنان در جامعه آن روز آذربایجان که این مضامین در آثار عظیمزاده جاودانه شدهاند.
ادامه دارد
code
نظر شما