ایران آنلاین / «خدیجه غنچه» یکی از هنرمندان صنایع دستی هم در گفتوگو با خبرنگار روزنامه ایران از تلاش برای تولید پارچه برای دوخت لباس میگوید. او و زنان کلاته خیج، بیشتر حوله سفر و دستمالهای کوچک میبافند اما اعتقاد دارند که بازار از این دو محصول اشباع شده و باید به سمت بافت پارچه لباسی رفت. خدیجه غنچه به همراه برادرش «عبدالله غنچه» خانه بومگردی «چشمه مراد» را هم احیا کردهاند. البته این احیا هم، همراهی زنان دیگری در کلاته خیج را بهدنبال داشته. کدبانوهای کلاته خیجی دارند «نان شیرمال شاهرودی» را هم به گردشگران معرفی میکنند.
دیوارهای کوتاه با درهای چوبی باز
بومگردها تعریف جدیدی از سمنان را به مخاطب میدهند. تا قبل از اینکه راه گردشگران و مسافران به خانههای بومگردی شهرهای مختلف در جغرافیایی شگفت انگیز باز شود، این مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی بود که نام سمنان را روی زبان انداخت اما بومگردیها میگویند که سمنان تنها یوز و گورخر ایرانی نیست. هرچند حق مطلب درباره «آفریقای کوچک» در سمنان هم ادا نشده اما خانههای بومگردی ثابت کردهاند که آنچه همگان از سمنان میدانند قطرهای از اقیانوسی ناشناخته است.
برخی از خانههای بومگردی در سمنان بکر و اصیل هستند ؛ با همان محلهها و کوچههای نوستالژیک. دیوارهای کوتاه و درهای چوبی باز. درها با کلونهای مردانه و زنانه به چهاردیواری نم خورده کاهگلی باز میشود. صبح اقامتگاه کاهگلی «چشمه مراد» شهر کلاته خیج شاهرود هم با بانگ خروسها شروع میشود. چشمه مراد چند اتاق، گرد یک حیاط بزرگ است که روزگاری یک طایفه در آن زندگی میکرد. احیای چشمه مراد پیشنهاد «پورنگ پورحسینی» کارشناس گردشگری به «عبدالله غنچه» بود. او کارمند بانک است و پیش از آن هم نقبی به پرورش شتر و ماهی زده بود اما آبی از آن برای اقتصاد گرم نشد. بومگردی اما همان چیزی بود که غنچه به دنبالش میگشت.
حالا چشمه مراد به شناسنامه کلاته خیج شاهرود اضافه شده. کلاته خیج زادگاه «داوود میرباقری» کارگردان فیلمهای بزرگی چون امام علی(ع) است. میرباقری در زمان ساخت مختارنامه، دوربیناش را به این منطقه آورد تا صخرههای آن، محلی برای کشته شدن «حرمله» باشد. عبدالله غنچه، چشمه مراد را از دل خرابهای با کمک ۶ دوست دیگر احیا کرد. «چشمه مراد» پیش از آنکه میزبان گردشگران داخلی و خارجی باشد، آغل گوسفندان بود. باوجود آنکه پای گردشگر در دل چشمه مراد سفت شده، هنوز هم همسایههای عبدالله غنچه به بومگردی با دیده تردید مینگرند. هنوز هم جوانان آن برای کارگری راه شهری دور یا نزدیک را میگیرند اما عبدالله غنچه شک ندارد مسیر را درست آمده. وقتی چشمه مراد را از خاک و خاشاک تکاند، زنان شهر هم به کمکش آمدند. حالا مدیریت خانه بیش از هرکسی به عهده خواهر او «خدیجه غنچه» است.
میگوید مرمت خانه ۱۵۰میلیون برای او خرج داشته اما به عقیده کسانی که مرمت معماریهای قدیمی را میشناسند و خانههای بومگردی زیادی را دیدهاند، چشمه مراد بیشتر از این میزان میارزد. البته هزینه مرمت کامل خانه بیشتر از این میزان است و او به صد میلیون دیگر احتیاج دارد... چشمها، از دل چشمه مراد، بهخانه قاجاری زیبا خیره میشود که نگاه عبدالله غنچه را هم مدتهاست به خود گرفتار کرده است. بنایی که بهگفته او ۴۰ مالک خصوصی دارد و همین مسأله هم مانع بزرگ تبدیل آن به یک خانه بومگردی است. زیبایی بنا به تنهایی میتواند گردشگران بسیاری را به این استان کویری، کوهستانی، جنگلی بکشاند. کلاته خیج در نزدیکی «جنگل ابر» است و بهانه دیگری برای گردشگران است تا شبی را در زیر سقفهای چوبی آن بگذرانند و از ایوان آن به تماشای ستارههای کویر بنشینند و در گوش آنها رازهای مگویشان را بگویند.
«گردشگری غذا» هم یکی دیگر از جاذبههای بومگردیهای سمنان است. غذایی که توسط زنان روستا پخت میشود و به قیمت باورنکردنی در اختیار مسافر قرار میگیرد. گوشت جایگاه ویژهای در سفره سمنانیها دارد اما طعم آن بیشک برای مسافران آن ویژه و تازه است.
کلاته خیج زیر سایه درختان آلو و زردآلو است. طعم آن را میتوان در سفرههای رنگین و اصیلش چشید و سوغات آن را با خود به خانه آورد. زنان کلاته خیجی گیاهان دارویی منطقه را هم به سر سفره آوردهاند و هم بهعنوان تحفه به گردشگران میفروشند. این همان اشتغالزایی است که توسعه پایدار بهدنبال دارد. چشمه مراد تنها یک خانه برای شبمانی نیست. عبدالله غنچه و همکارانش شرایط را برای آشنایی توریستها با بافت پارچه سنتی شهرایجاد کردهاند.
رد این بافتنیها را میتوان در اتاقهای تو در توی چشمه مراد یافت و در چادرشبهای آن دید. هم عبدالله غنچه و هم شهردار کلاته خیج این شهر را مهد «پارچه بافی سنتی» میدانند و میگویند که زنان شهر پارچه «ماهوت» را احیا کردهاند. به گفته خدیجه غنچه، ماهوت، نوعی پارچه پشمینه کلفت پُرزدار نفیس است که از آن در تهیه بخشهایی از لباسهای رسمی، روز و سنتی، استفاده میشود. خدیجه و ۱۸ زن دیگری که در این خانه کار میکنند اتاقی را برای فروش صنایع دستی و سوغات اختصاص دادهاند. شهردار کلاته خیج هم بهدنبال حفظ خانههای بومی است. همچنین «غلامعلی عرب عامری» از روندی که شهر برای پذیرش مسافر پیش گرفته راضی است. او میگوید: «برایش راحتترین کار این است که همین خانهها را بکوبد و خاکشان را هم دو روزه جمع کند.» اما بهدنبال انجام کار سخت نگهداری خانههای قدیمی است؛ کاری که آقای غنچه انجام داده و بخوبی از پس آن برآمده است.
از بومگردیهای کویری تا خانه جنگلی مه گرفته
خانههای بومگردی در سمنان اقلیم متفاوتی دارند. از کویر تا کوهستان. از کوهستان تا جنگلهای بارانی. خانههایی که تعریف دیگری از این استان مرکزی را به گردشگر میدهد. گردشگری که تا پیش از آن، از سمنان «یوز» ش را به یاد داشت. معروفترین یوز سمنان حالا عروس خراسان شمالیها شده و ساکن تهران است. یوزی به نام «دلبر» که قرار است در کنار یک یوز اهل «جاجرم» به نام «کوشکی» نسل یوز ایرانی در اسارت را نجات بدهد. البته اجاق این وصلت در وسط پردیسان همچنان کور است اما خانههای بومگردی، درِ دیگری را پیش روی گردشگر گذاشتهاند.
سمنانی که مردمشناسی جذابی دارد، لهجههای متفاوتی را به گوش مخاطب میرساند و جغرافیا و هوای متفاوتی دارد. شاید سمنانیها هم باید از اصطلاح کرمانیها استفاده کنند؛ از نخل تا یخ. آنها این اصطلاح را برای فاصلهای در کرمان به کار میبرند که ۲۵ دقیقه از کویر داغ تا کوهستان سرد، طول میبرد.
در سمنان این فاصله از کویر به جنگلهای بارانی میرسد. مثلاً از اقامتگاه بومگردی «خانه پدری» در دامغان کویری تا خانه بومگردی «فیسنگ» در شهمیرزاد جنگلی. از «خانه پدری» به اولین خانه بومگردی پسته ایران یاد میکنند که گردشگران خارجی و داخلی در آن با مراحل کاشت، داشت و برداشت پسته آشنا میشوند اما سمنان، همهاش کویر نیست. خانههای بومگردی در ییلاقات و جنگلهای شگفت انگیز آن هم حرفهای زیادی برای گفتن دارند. خانه بومگردی «فیسنگ» در جنگلهایی در شمال شرقی «شهمیرزاد» یکی از همین خانههای بومگردی است که معماری جنگلی- بارانیاش میزبان گردشگران زیادی است؛ اقامتگاهی با سقفهای چوبی، دکور روستایی و کرسیهای کوچک زیبا با چشمانداز جنگلی در مه.
نظر شما