جام جهانیات
تو کجا بودی وقتی...
صاحبخبر - 1 وسط بلیتفروشی برای حـضور خانوادهها در آزادی و بعد راه ندادنشان و گرفتن حال مردم و بعد بازکردن درهای ورزشگاه قبل از بازی، تو کجا بودی و چه میکردی؟ همان لحظههایی که پویول داشت در خیابانهای تهران بیهدف داخل ماشین چرخ میزد و تو یاد ماشین حامل سیدمحمد خاتمی میافتادی که روزگاری دم ورزشگاه آزادی منتظر بود برای برد تیم ملی و ورود به ورزشگاه. تو کجا بودی لحظهای که عادل فردوسیپور قهر کرد و در برنامه حاضر نشد و دقیقه ۹۰ با اعصابی خراب جلوی دوربین رفت تا عصبانیتش را سر آدمهایی خالی کند که قبلا به بازیکنان تیم ملی متلکهایی انداخته بودند؟ من پای تلویزیون بودم رفیق. منتظر برای آخرین دانههای تسبیح زمان که روی هم بیفتند و تقی صدا کنند و بعد برسند به دقیقه آخر. منتظر برای شنیدن سوت آغاز بازی. من سر پستم بودم. مشغول دیدهبانی یک دشت بیانتها... 2 سمیرا شیرمردی، همکارم در ایرانورزشی عکسی منتشر کرده از علیاکبر نوری داور لیگ برتری که روی سکوهای ورزشگاه کازان نشسته و گرم است به جمعکردن آشغال پوست تخمههای هموطنان غیور و افتخارآفرین و سفیران فرهنگ کشور. دلم میخواست آنجا بودم و کمک میکردم. دلم میخواست آنجا بودم و کیسه دستم میگرفتم و آشغالها را جمع میکردم، اینکه داور لیگ برتری روی سکوی ورزشگاه کازان تنها نباشد. داورها همیشه تنهایند. تنهاترین تیم دنیا تیم داوری است. نه کسی برایشان گلی پرت میکند و نه کسی تحویلشان میگیرد. روی سکوها به وقت تخمه جمع کردن هم تنهایند؛ تنهای تنها. 3 در توئیتر بحث جالبی راه افتاده درمورد تیم ملی. یکی شروع کرد که من که تا الان توپ به پایم نخورده میدانم تیم ملی میبرد. یکی گفت من که یکبار از کنار خانه پسرعموی نیما نکیسا رد شدهام مطمئنم صعود میکنیم. یکی که با بهزاد داداشزاده عکس یادگاری داشته مخالف است و یکی که بزرگترین آگاهیاش از فوتبال این بوده که پسرخالهاش در تستهای ورودی مدرسه فوتبال رد شده، به صعود تیم ملی ایمان محض دارد. خواندنش هنوز هم لذتبخش است. بخشهایی از این توئیت را بخوانید و بخندید: من بهعنوان کسى که بعد از مصاحبهاش با مصطفى دنیزلى یک سىدى اورجینال «ماهسون» ازش یادگارى گرفت و بعد با پررویى تمام گفت مىشه دفعه بعد یه سىدى «تارکان» هم برام بیارین مىگم که تیم ملى صعود مىکنه! من بهعنوان کسی که وقتی به خاطر داشتن عکس وحید هاشمیان و روزنامه گل (پوسترهایی که دو صفحه وسط روزنامه کار میکرد رو یادتونه؟) از راهنمایی سه روز اخراج شد؛ اما باباش به جای تنبیه بردتش استادیوم پاس اکباتان تا تمرین تیمش رو از نزدیک ببینه میگم ما صعود میکنیم:) من بهعنوان کسی که الان با سهراب بختیاریزاده تو یک پرواز نشستم، میگم از این گروه صعود میکنیم. من بهعنوان کسی که پژمان جمشیدی و علیرضا منصوریان و حمید درخشان رو از نزدیک دیده، محمد پنجعلی به مدرسهشون اومده و مغازه علیدایی هم سالهای سال سر کوچهشون بوده میگم که از این گروه صعود میکنیم. من بهعنوان کسی که برادرش در مجلس عروسی مجتبی محرمی حضور داشته، میگم صعود میکنیم. نکردیم هم به تون و طبس. من بهعنوان کسی که نیما نکیسا اومد عروسی دخترخالهش میگم از این گروه صعود میکنیم. من بهعنوان همکلاسی پسرعمه هادی طباطبایی میگم که میبریم و صعود میکنیم. من البته بهعنوان کسی که پسرداییش یه دفعه توی اتوبوس تهران - اصفهان کنار عابدزاده نشسته یه خرده شک دارم. از پیرغلام این تایملاین که بیشتر از صدتا عکس با شورت ورزشی داره بشنوید و قبول کنید که ما از این گروه به اصطلاح مرگ صعود میکنیم. از این دست نمونهها زیادند. همه در کار پیشبینی و صدالبته کنایهای هم به کارشناسهای وطنی. طنز جالبی داشت.∎
نظر شما