حکایت برجام بیشتر شبیه ضرب المثلی است که می گوید "هم چوب را خوردیم، هم پیاز را و هم پول را دادیم". در طول تاریخ نمونههای فراوانی از خوشقولی و خوشبینی ما ایرانیها دیده میشود که باعث تجزیه کشور و یا دستاندازی غربیها به منافع ملیمان شده است.
در برجام هم طرف ایرانی صادقانه مذاکره و وفای به عهد کرد؛ تا جایی که دولت در تخریب و از کاراندازی رآکتور اراک و عدم قرارداد با طرف چینی- آمریکایی برای بازطراحی اراک و... برای بدعهدیهای آمریکا، پیشبینی لازم را نکرد. لذا این کوتاهی و غفلت، باعث زیادهخواهی طرف غربی شد تا جایی که پیششرطهای ذیل را به عنوان شروط اصلی مذاکره و ماندن در برجام مطرح نمودند؛
۱- اجازه بازدید از مراکز نظامی به بازرسان خارجی داده شود.
۲- برد موشک های ایران به ۶۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر محدود و از طراحی و ساخت موشک های بالستیک و قاره پیما ایران منع شود.
۳- سپاه پاسداران از سوی دولت تحت محدودیت های اقتصادی قرار گیرد و از فعالیت اقتصادی منع شود.
۴- ایران از انتقال تکنولوژی نظامی و حمایت تسلیحاتی از حزب الله لبنان، یمن، سوریه، حماس و... دست بردارد.
۵- ایران قول همکاری و حضور در مذاکرات جدید در مورد مسائل منطقهای، موشکی و حقوق بشری را بدهد.
۶- همه محدودیت های پذیرفته شده ایران در برجام که تا سال ۲۰۲۵ به صورت کامل تمام میشود، برای همیشه و بصورت دائمی مورد قبول ایران قرار گیرد.
غربیها با ارائه این شرایط درصدد فشار بیشتر و قرار دادن ایران در بنبست بودند و این باعث شد تا بار دیگر رهبر معظم انقلاب در بیانات ۱۴ خرداد دستور ساخت ۱۹۰ هزار سو غنی سازی مجدد را به دولت ابلاغ نمایند.
به طور قطع، طرفهای مقابل (اتحادیه اروپا و آمریکا) در مسأله برجام کاملاً هماهنگ و وارونه عمل میکنند و حتی اختلافات ظاهری که پس از خروج آمریکا از برجام بین آنها مطرح است، چندان جدی نیست.
برخی میگویند حتی آمریکا پیش از خروج از برجام، مذاکرات و هماهنگیهای مفصلی با اروپاییها انجام داده و تقسیم کاری میان آنها صورت گرفته است؛ بدین ترتیب که آمریکا با تهدید اقتصادی و تحریم و حتی تهدید نظامی کاری کند که ایران در عین از دست دادن منافع برجام، مجبور شود به کشورهای اروپایی امتیاز داده و در برجام باقی بماند.
در این صورت، ایران ضمن از دست دادن همه منافع برجام مجبور به پایبندی به تعهدات خود در برجام میشود و حتی برای نگه داشتن طرف اروپایی در برجام مجبور به افزایش تعهدات خود و پذیرفتن مواردی میشود که در برجام از پذیرش آنها خودداری کرد.
بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند که هماهنگیهای سیاسی اتحادیه اروپا با آمریکا بیش از همیشه بوده است. برخی میگویند رئیس جمهور آمریکا به مسئولان فرانسوی قول داده است که بدون هماهنگی آنها تحریمهای جدید و تهدیدهای اقتصادی و نظامی علیه ایران را افزایش ندهد و در هماهنگی کامل به این کار اقدام کنند.
ضمن این که اروپاییها در مقوله برجام صرفاً میکوشند تا ایران را وارد مارپیچ پیچیده و دالان تودرتوی مذاکرات کنند که سرانجام آن نیز حاصلی برای ایران نخواهد داشت.
این در حالی است که آمریکا درصدد است تحریمها را نهایی کند و در این باره نیز مهلت ۹۰ روز و ۱۸۰ روزه تعیین کرده است. به گفته برخی از کارشناسان، اروپاییها در حالی ادعای همراهی با ایران را مطرح میکنند که پس از مهلت ۹۰ یا ۱۸۰ روزه هیچ یک از شرکتهای خارجی حق همکاری با ایران را ندارند.
رویکرد جدید آمریکا ارائه یک طرح جدیدی است که کشورها را ملزم به کاهش ۲۰ درصدی خرید نفت و سایر محصولات ایران کنند و با ایجاد قانون "آیسا" بانک مرکزی ایران را هدف قرار دهند.
بر اساس آنچه گفته شد و باتوجه به خروج آمریکا از برجام و اروپایی که در این دعوا بدنبال تعیین نرخ است تکلیف چیست؟ به نظر میرسد با توجه به مختصاتی که وجود دارد مسئولین نظام روحیه انقلابی را نباید نادیده بگیرند و باید حرمت روحیه انقلابی در بین مسئولین نظام حفظ شود.
چرا که عدول مسئولین کشور از آرمانهای اصلی انقلاب و موضوع استکبارستیزی باعث از بین رفتن انسجام داخلی مردم نیز میشود. در واقع نباید جامعه را به سمت و سوی دوقطبیسازی سوق داد. ارزیابیها و نقدها باید صورت گیرد اما نباید منجر به تولید نگاه دوگانه و دوقطبیسازی شود.
در واقع وضعیت موجود، فرصتی برای فعالسازی ظرفیت شرق و غرب برای ایران فراهم کرده که باید مورد توجه اساسی قرار گیرد. بر این اساس، چین، روسیه و برخی از کشورهای موثر در منطقه ظرفیتهای خوبی دارند که باید از آن استفاده کرد.
در مجموع، پیمانشکنی آمریکا و اصرار بر باقی ماندن در برجام باعث میشود که طرف اروپایی نه تنها در موضع ضعف قرار نگیرد، بلکه با این تصور که ایران مجبور است برای باقی ماندن برجام امتیازهای بیشتری بدهد، شرایط متعددی را برای تداوم برجام به طرف ایرانی اعلام کند و یا به تعبیری میان دعوا نرخ بالایی را تعیین کند.
انتهای متن/
∎
نظر شما