به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین احمد آکوچکیان در نشست علمی «فرآوری معرفتشناخت اندیشه تفسیری در ساحت پیشرفتشناخت» که بهروز محمدی منفرد و منصور نصیری، اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران در آن حضور داشتند گفت: اقتضائات جهان جدید و انتظارات بشر از دین، حوزه کلانی را در برگرفته که شاید در مقوله پیشرفت بتوان وسیعترین دامنه را برای آن برشمرد.
وی افزود: این مقوله از سطح تجربه اگزیستانسیال و فردیت رشد گرفته تا حوزههای اجتماعی و تمدنی تا الگوی سبک زندگی و حوزه تجربه باطنی را در بر میگیرد؛ بنابراین در خواهانی تحول و پیشرفت و سعادت و کمال از یکسو جهان معاصر درگیر با این مسائل است و از سوی دیگر جهانهای تفسیری چون جزءنگر معارفی عمل کردهاند در عمل در چهار دهه نتوانستهاند پشتیبان اندیشه مرجع پیشرفتشناخت برای نظام باشند.
آکوچکیان عنوان کرد: اگر حیث پیشرفتشناخت معرفت مبنایی را معین کنیم طبیعتا در اولین گام باید معارف معرفتشناختی و اندیشه پیشرفت را قرار دهیم و نظام علوم را مبتنی بر این اندیشه مرجع، بازخوانی کنیم که در عمل، تفکر تفسیری باید بتواند نسبت متن مقدس با نظام معاصری جدید را معین کند.
وی افزود: در گام اول میتوانیم تفسیر را پشتیبان نظام دانشی جدید داشته باشیم که در واقع نکته مرکزی مسئله ما است؛ بنابراین مد نظر ما اندیشه معرفتشناسی پیشرفت است، زیرا ابراندیشه معرفتشناخت پیشرفت است که میتواند سامانه مرجع پیشرفت علوم را رقم بزند.
آکوچکیان بیان کرد: علمی که هنوز نمیتواند نسبت خود را با پیشرفت مشخص کند نمیتواند در حوزه علم معاصری مورد نیاز جهان جدید، آزمونپذیر باشد.
آکوچکیان بیان کرد: اگر ما از یکسو از عقل و دستاوردهای بشری سخن میگوئیم و از سوی دیگر وحی انبیایی داریم و از سوی سوم مسائلی که بشر از این دو انتظار دارند سه ضلع یک مثلث را تشکیل میدهندY لذا وقتی از علوم انسانی سخن میگوئیم این علوم در نسبت با آن دو رویکرد، کارکرد معرفتی معینی را به ما پیشنهاد خواهد کرد.
آکوچکیان با اشاره به دادوستد میان دو منبع معرفتی عادی و غیرعادی تصریح کرد: ما باید به یک متدولوژی معین در این زمینه برسیم؛ در دنیای جدید چون میگوئیم دین برای پیشرفت و نظام مسائل انسانی است نه اینکه بشر برای دین باشد؛ لذا این دو منبع را نسبت به خواهانه مرکزی پیشرفت باید بازبینی کنیم تا بیشترین کارکرد را داشته باشد.
منابع معرفت
وی افزود: دست کم این نوع معرفت مبتنی بر ماوراء طبیعت است و اگر دید حداکثری داشته باشیم نه تنها ماوراء بلکه پیامبران نسبت به دنیای فعلی نیز معرفت به ما میدهند؛ حال این سؤال مطرح است که آیا انبیاء باید در معیشت هم دخالت کنند یا خیر که افراد دو گروه میشوند.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به معرفت عادی گفت: این نوع معرفت در دسترس همگان است و شامل منبع حس و مشاهده؛ منبع عقل، نقل و شهود درونی میشود که از حس و مشاهده، علوم تجربی طبیعی و انسانی تولید میشود، همچنین از بخش دوم علوم عقلی مانند ریاضی و مانند آن و از نقل نیز علومی مانند ادبیات و تاریخ و ... تولید شده؛ از شهود درون نیز علومی مانند عرفان تولید میشود؛ این چهار منبع، تنها منابع معرفتی و شناختی ما هستند.
وی با طرح این سؤال که از قرآن ما کدام یک از این منابع شناخت را میتوانیم استخراج کنیم و به دست بیاوریم عنوان کرد: اگر بخواهیم منابع عادی و غیرعادی را مقایسه کنیم در این صورت به خاطر رابطه علم تجربی با جهان غرب و مباحث کلیسایی، بحث علم و دین پدید میآید؛ همچنین در منبع عقل، رابطه عقل و دین و در منبع شهود، رابطه عرفان با دین پدیدار میشود.
وی با اشاره به رابطه میان علم و دین عنوان کرد: سنجش رابطه دین با علوم تجربی انسانی و طبیعی باعث پیدایش رابطه علم و دین شده است؛ امروزه به خصوص در جامعه ما رابطه میان علوم تجربی و دین معطوف به بحث اسلامیسازی علوم انسانی است همچنین اگر عقل را عام بگیریم شامل علم هم خواهد شد.
تاثیر متقابل معرفتشناختی با اندیشه تفسیری
همچنین بهروز محمدی منفرد، عضو عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در سخنانی با اشاره به تاثیر متقابل معرفتشناختی با اندیشه تفسیری گفت: ابتدا باید منابع معرفت در قرآن را روشن و بهخوبی فهم کنیم، بنده معتقدم که در قرآن به چهار منبع وحی، عقل، حس و شهود پرداخته شده است.
وی ادامه داد: باید از قرآن کریم معیار به دست بیاوریم و آن را مبنا برای علوم قرآن دهیم، به خصوص در دوره کنونی که مثلا این سؤال مطرح است که آیا علوم انسانی اسلامی از اساس امکانپذیر است؟ بنابراین ما باید ابتدا نگاه قرآن به شهود را فهم کنیم، زیرا میتواند به اندیشه تفسیری و استفاده از آن برای علومی مانند روانشناسی، جامعهشناسی و ... کمک کند.
محمدی منفرد با طرح این سؤال که آیا قرآن با معیار انسجامگرایی وارد شده و یا مبناگرایانه تصریح کرد: ما اخیرا شاهد هستیم که برخی افراد نوعی انسجامگرایی را برای هر سوره از قرآن معتقد هستند؛ البته خود این بحث یعنی پذیرش مبناگرایی و یا انسجامگرایی جای تامل و بحث دارد و میتواند در بحث منبع قرار دادن قرآن به ما کمک کند.
وی افزود: اگر ما هر کدام از این دو مدل یعنی انسجامگرایی و یا مبناگرایی را بپذیریم در این صورت با این پیشفرض و نگاه میتوانیم رویه جدیدی داشته باشیم؛ همچنین اگر ما در حوزه معرفت، مطلقگرا و یا نسبیگرا باشیم هر کدام اثر خود را دارد؛ زیرا اگر مطلقگرا باشیم، یعنی پذیرفتهایم که سایر معرفتهایی که زاویه با قرآن دارند باطل هستند، اما اگر نسبیتگرایی را بپذیریم مسئله چیزی دیگری خواهد شد.
عضو عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اخلاق باور یعنی معرفتهای قرآنی که در پیشرفت ما موثر است به طرح این سؤال پرداخت که آیا در قبال آن مسئولیت داریم و یا نداریم؟ گفت: اگر بخواهیم به صورت مبنایی وارد این مسئله شویم هرکدام جای بحث جدی دارند و میتوانیم عرصه جدیدی در پیشرفت شناخت باز کرده و در پیشرفت و توسعه علوم انسانی اسلامی استفاده کنیم؛ زیرا بدون این پیشفرضها نمیتوان از علوم انسانی سخن گفت.
انتهای پیام
نظر شما