«اللهمَّ اجعَلنی فیهِ مِنَ المُتَوکِلین عَلَیکَ؛َواجعَلنی فیهِ مِنَ الفائِزین لَدَیکَ؛وَاجعَلنی فیهِ مِنَ المُقرَّبینَ اِلیکَ،بِاحسانِکَ یا غایَهَ الطالِبین.»
خداوندا، مرا در این روز از توکل کنندگانت قرار ده و از رستگاران درگاهت گردان و در شمار مقربان درگاهت در آور، به حق احسانتای مقصود جویندگان اعلیترین ثمره درخت توحید
در قسمت اول دعا اینطور میگوییم و از خدا میخواهیم که ما را از متوکلین خودش قرار بدهد؛ یعنی ما را از آن کسانی قرار بدهد که توکل بر او میکنند.
یکی از صفات بسیار بزرگ و عالی انسان، توکل است. منشاء توکل توحید است. هرچه توحید انسان بیشتر بشود، یعنی خداپرستی و معرفت انسان درباره خدا بیشتر بشود، توکلش به خدا بیشتر میشود. قرآن کریم درباره توکل تاکید زیادی کرده است؛ «فعلی الله توکلوا ان کنتم مومنین»۱
یعنی: شما اگر راست میگویید و مومن هستید بر خدا توکل کنید.
و یا: «وعلیالله فلیتوکل المتوکلون»۲ «و بر خدا باید توکل کنند، کسانی که توکل کنندهاند، یا مومنین باید توکل به خدا بکنند» «و من یتوکل علیالله فهو حسبه»۳
کسی که بر خدا، توکل کند، خدا همه امور او را کفایت میکند. حالا توکل یعنی چه؟ توکل به معنی واگذار کردن کار به کسی است. این مثال ولو با ممثل فرق دارد، ولی برای تقریب به ذهن خوب است. شما کسی را وکیل و صاحب اختیار قرار میدهید، به عنوان مثال میخواهید ساختمانی بسازید، میگویید این کار را من به فلان کس واگذار کردم؛ یعنی اختیارش را به او دادم تا هر جوری که میخواهد آن را انجام بدهد و هر طوری که او انجام بدهد من خوشم میآید. توکل به خدا کردن؛ یعنی، همه کارها را به خدا واگذار بکنیم، ولی ما بدمعنا میکنیم. مثلاً من میخواهم یک کاری انجام بدهم یا پستی بگیرم، میگویم: توکل برخدا. ولی در ذهنم این است که خدا این کار را برای من درست بکند، همین کاری که میخواهم؛ برای اینکه یک پستی بگیرم، این توکلت علیاللهی که من میگویم، معنایش این است که دلم میخواهد حتما همان کاری که میخواهم انجام بدهم، انجام بشود. این معنای توکل نیست. توکل این است که من همه کارهایم را به خدا واگذار کنم؛ یعنی، هر جوری که خدا میخواهد، من هم آن جور بخواهم، هر جوری او صلاح بداند، من صلاح او را بخواهم. یعنی این کاری که من میخواهم انجام بشود، اگر هم انجام نشود من ناراحت نشوم. چون توحید و خداپرستی به این است که معتقد باشد که همه کارها در دست خداست و اگر خدا نخواهد هیچکس نمیتواند هیچ کاری بکند.
حقیقت توکل
بطورکلی کارهایی که انجام میشود، خدا خواسته و خدا انجام داده، منتهی با وسایل. کارهایی هم که انجام نشده، خدا نخواسته که انجام نشده است. علاوه بر این، آدم مومن باید باورش بشود که همه کارهایی که به خواست خدا انجام میشود خیر است. اگر آدم این اعتقاد در دل آدم قرار داشته باشد، بلاشک او توکل دارد. برای اینکه آدمی که میداند هیچ کاری جز به خواست خدا انجام نمیشود و هرکاری هم که خدا بخواهد انجام میشود و خیر هم در همان کاری است که خدا بخواهد و نه در کاری که من بخواهم؛ چنین آدمی دیگر در مقابل خدا اصلا خودش خواستهای ندارد، و در زندگی هیچ غصه و دلهرهای ندارد؛ میگوید من همه امورم به دست خداست.
توکل یعنی دست به هرکاری که مشروع است بزند و دنبالش هم برود، ولی بداند که باید خدا بخواهد که به نتیجه برسد، در این صورت اثرش این است که هر وضعیتی پیش بیاید او ناراضی نیست، بلکه خشنود و راضی است. در بخش بعدی دعا میگوییم: «اجعلنی فیه من الفائزین لدیک»، «فوز» به معنای رستگاری و سعادت است. اگر آدمی متوکل شد و دارای توکل حقیقی گشت، همه این خواسته خواستههای بعدی هم انجام میشود، منتهی این یک تاکیدی است بر دعای آنها. پس دومین دعا این است که: «خدایا! مرا از فائزین و رستگاران درگاه خودت قرار بده؛ یعنی، من در نزد تو سعادتمند باشم؛ خوشبخت باشم. فوز و فائز خیلی در قرآن کریم ذکر شده است.» ش ۱۹۱
«و من یطع الله و رسوله و یخس الله و یتقه فاولئک هم الفائزون»۴
خدا راهش را نشان داده است که چطور در زمره فائزین قرار بگیریم. حال ببینیم چه کسانی فائز هستند؟ کسی که خدا و رسولش را اطاعت بکند؛ نافرمانی خدا و رسولش را نکند؛ معصیت نکند؛ نسبت به خدا و رسول خدا اطاعت و انقیاد داشته باشد؛ کسی که همیشه دلش از خشیت خدا پر باشد؛ این شخص فائز هست. خشیت اما یعنی ترسی که با خضوع و فروتنی و تعظیم همراه است. نه مثل یک دفعه ترسیدن از یک سبعی، این خوب است، ولی ترسیدن ازخدا این است که آدم در مقابل عظمت خدا، خودش را ناچیز بداند و هیبت خدا او را گرفته باشد.
کسی که خدا و پیغمبرش را اطلاع بکند و از خدا بترسد و تقوای خدا را پیشه کند؛ یعنی پیرامون معصیت خدا نگردد و از صراطمستقیم الهی منحرف نشود: «اولئک هم الفائزون»، اینها هستند که فائز و رستگارند و سعادت ابدی را خواهند یافت. «واجعلنی فیه من المقربین الیک» این هم همان معنای فائز است. یعضی چیزها هست که از حیث مفهوم دو تا هستند، ولی مصداقاً یکی هستند. مقرب درگاه خدا معنایش این است که نزدیک به خدا باشد. فائز بودن یعنی رستگاری و به مقصود خود رسیدن. وقتی که مصداقش را میبینی، درمییابی که هر کس که مقرب درگاه خدا هست، فائز هم هست و هر کسی فائز است، مقرب درگاه خدا هم هست.
در فراز پایانی دعای این روز از حق تعالی به عنوان غایت طلب درخواست کنندگان یاد میکنیم و مراتب احسان او را واسطه دستیابی به خواستههایمان قرار میدهیم و میگوییم:«باحسانک یا غایهّ`الطالبین». پس به طور اجمال معنای این دعا چنین شد که: «خدایا! قرار بده این روز، مرا از متوکلین بر خودت؛ از کسانی که توکل به خدا میکنند: «واجعلنی فیه من الفائزین لدیک» و قرار بده در این روز مرا از رستگاران و سعادتمندان در نزد خودت و قرار بده مرا از مقربین و نزدیکان درگاه خودت، «باحسانک یا غایه`الطالبین» به مقام احسان و بخششها و خوبیهای تو، به حق احسان تو،ای کسی که غایت و منتهای آرزوی طلبکنندگانی؛ای خدایی که هر کسی طلبی میکند، هر کسی چیزی میخواهد، غایت و منتهای طلب او تو هستی.
پینویس:
۱- سوره مبارکه مائده آیه ۲۳
۲- سوره مبارکه ابراهیم آیه ۱۲
۳- سوره طلاق آیه ۳
۴- سوره مبارکه نور آیه ۵۲
نظر شما