شناسهٔ خبر: 25704183 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برهان | لینک خبر

واکاوی تعاملات گفتمان دوم خرداد و مجلس ششم

گفتمان دوم خرداد و سکولاریته تقنین در مجلس ششم

صاحب‌خبر -
گروه تاریخ اندیشکده برهان؛ نظر به اهمیت تاریخ مجالس بعد از انقلاب به خصوص مجلس ششم به عنوان یک شاخص مهم انحراف از موازین و اصول اسلام و انقلاب، در این زمینه در گفتگویی با حجت الاسلام رسایی مولف کتاب «پایان داستان غم انگیز» به واکاوی تعاملات و ارتباط گفتمان دوم خرداد و مجلس ششم پرداختیم که توجه خوانندگان محترم را به آن جلب می کنیم.


با توجه به عملکرد مجلس ششم به عنوان مصداقی از یک نهاد رسمی معارض با اصول انقلاب اسلامی، ارتباط این مجلس با گفتمان دوم خرداد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


دوم خرداد اساساً محصول یک بیماری بود؛ همان بیماری که مقام معظم رهبری هم به عنوان زمینه‌ی فتنه‌ی 88 به آن اشاره کردند. این بیماری فقط در جریان اصلاح‌طلب شکل نگرفته بود. البته بعد از دوم خرداد واژه‌ی اصلاح‌طلبی وارد ادبیات سیاسی کشور شد و این جریان در واقع همان جریان چپ به شمار می‌آید. جریان راست هم دچار این بیماری شده بود. این بیماری این بود که جریان‌های سیاسی ما کم‌کم به این نتیجه رسیدند که مردم از ادبیات و رفتار انقلابی و پافشاری بر اصول، مبانی و ارزش‌ها خسته شده‌اند و اگر روی اصول و آرمان‌های انقلاب پافشاری کنیم، مردم از ما روی بر می‌گردانند و در صورتی که نسبت به این ارزش‌ها و آرمان‌ها موضع منفی داشته باشیم، مردم بیش‌تر به ما امید می‌بندند.


منشأ این شرایط را در کجا باید جست‌وجو کرد؟


پس از جنگ، به ویژه بعد از دولت اول آقای «هاشمی»، وقتی ایشان در دور دوم ریاست جمهوری با کاهش استقبال و مشارکت مردم مواجه شدند؛ این بیماری در هر دو طرف جریان‌های سیاسی کشور آغاز شد. سال 72 وقتی آقای «خاتمی» رأی آورد، این بیماری تشدید شد، به ویژه وقتی مردم از آقای «ناطق» اقبال نکردند. در بیان علت این موضوع، جریان چپ گفت وقتی ما مقداری نسبت به خط رهبری و نظام اسلامی زاویه گرفتیم و از برخی مواضع کوتاه آمدیم، مردم از ما اقبال کردند. جریان راست هم گفت مردم از ما اقبال نکردند، چون ما هم‌چنان حرف از مبانی، اصول و ولایت فقیه می‌زنیم. این شد که کم‌کم جریان چپ به این نتیجه رسید که باید تندتر حرکت کند و جریان راست به این نتیجه رسید که نباید زیاد روی این مسایل پافشاری داشته باشد.


انتخابات شوراها این بیماری را تشدید کرد. وقتی لیست اصلاح‌طلبان رأی آورد و لیست به اصطلاح اصول‌گرایان رأی نیاورد، این بیماری در دو طرف تشدید شد. آن‌ها گفتند ما به‌اصطلاح سیاه‌تر شدیم و از ما بیش‌تر اقبال شد و این‌ها گفتند که از ما اقبال نشد و باید از مواضعمان کوتاه بیاییم. در نهایت این بیماری باعث گردید که جریان راست به این نتیجه برسد که برای پیروزی در رقابت‌های انتخاباتی باید روی مشارکت حداقلی برنامه‌ریزی کند و روی مشارکت حداکثری نمی‌تواند سرمایه‌گذاری کند. جریان چپ یا اصلاح‌طلب، چون برآوردشان این بود که مردم بیش‌تر خسته شده‌اند، گفتند هر چه‌قدر مردم را بیش‌تر پای صندوق بیاوریم بیش‌تر به ما روی می‌آورند. آن‌ها تحلیلشان این بود که اگر مشارکت حداقلی شود، تکلیفی‌ها پای صندوق می‌آیند و آن‌ها رأی می‌آورند و اگر مشارکت حداکثری شود، چون اکثر مردم از انقلاب روی برگردانده‌اند، ما رأی می‌آوریم. اینجا بود که ‌کم‌کم تفکری افراطی شکل گرفت و گذر از نظام اسلامی، عبور از قانون اساسی، قرار گرفتن در برابر ولایت و حمله به بسیج و نهادهای انقلابی تشدید شد. همین موضوع باعث گردید که در فضای مجلس ششم افراطی‌گری به وجود آید. البته در مجلس ششم وقتی اصلاح‌طلب‌ها رأی آوردند، این بیماری در دو طرف شدت بیش‌تری گرفت و حادتر شد. بعد از مجلس ششم، می‌‌بینیم که در دور دوم انتخابات شورا‌های شهر مشارکت کاهش پیدا کرد. وقتی این طور شد، جریان اصول‌گرایی رأی آورد و بیماری در آن‌ها بدتر شد، چون پیش خودشان گفتند وقتی مشارکت پایین آمد، ما رأی آوردیم. بیماری جریان اصلاح‌طلب هم تشدید شد و گفتند چون اکثر مردم پای صندوق نیامدند، ما رأی نیاوردیم، چون اکثر مردم نظام را به این شکل قبول ندارند.


مجلس هفتم رسید و مشارکت قدری بالا رفت، اما هنوز پایین بود و بیماری در دو طرف تشدید شد. در نهایت شما می‌بینید که در انتخابات نهم ریاست جمهوری یک صف‌بندی شکل می‌گیرد از کاندیداهایی که بعضی از آن‌ها در جامعه‌ی رأی سیاه خیمه زده بودند و سیاه حرف می‌زدند، مانند آقایان «هاشمی و معین»؛ در مقابل کسانی بودند که در جامعه‌ی رأی سفید خیمه زده بودند، ولی سفید حرف نمی‌زدند، چون تصور می‌کردند اگر سفید حرف بزنند، مردم از آن‌ها روی بر می‌گردانند. بنابراین خاکستری حرف می‌زدند، مانند آقایان «لاریجانی و قالیباف»؛ آن‌ها اصلاً حرفی از اسلام نمی‌زدند، در شعارها یکی می‌‌گفت «هوای تازه» و یکی می‌گفت «کارآمدی»، یکی با لنز دنبال رأی مردم بود و دیگری «شیرین عبادی» را در برنامه‌هایش می‌آورد و می‌خواست با این روش رأی مردم را به دست آورد.


به عقیده‌یبنده، یک نفر آمد در جامعه‌ی رأی سفید خیمه زد و سفید هم حرف زد و اتفاقاً او اقبال عمومی را به خودش جلب کرد. این فرد آقای «احمدی‌نژاد» بود که البته او هم بعداً دچار همین بیماری شد؛ یعنی، امروز آقای احمدی‌نژاد دچار همین بیماری است. ایشان فکر می‌کند که مثلاً با «مکتب ایرانی» یا هم‌نشینی با «مهناز افشار» می‌تواند رأی بخشی از بدنه‌ی جامعه را به دست آورد.


اگر بخواهم حرف اولم را کامل کنم، باید بگویم که مجلس ششم محصول یک بیماری بود که در جریان‌های سیاسی ما شکل گرفت و علت آن هم تشخیص نادرست آن‌ها از وضعیت جامعه بود؛ یعنی، بر خلاف تصور آن‌ها، مردم از ارزش‌ها، اصول و آرمان‌ها خسته نشده بودند، بلکه از ظاهرسازی و شعارزدگی خسته شده بودند. مردم اگر از آقای «ناطق نوری» روی برگرداندند، به این دلیل بود که می‌دیدند آقای ناطق حرف می‌زند، ولی عمل نمی‌کند. شعارهای آن‌ها با واقعیت تطبیق نداشت. هم‌چنین آنچه از آقای هاشمی انتظار داشتند، بروز پیدا نکرد. حتی روی برگرداندن از آقای «خاتمی» و جریان اصلاح‌‌طلب، بعد از آن دو دوره، نتیجه‌ی همین برداشت غلط از جامعه بود.


روش و عملکرد جریان اصلاح‌طلبی برای به دست آوردن رأی و نظر مردم چگونه بود؟


جریان اصلاح‌طلب به این جمع‌بندی رسیده بود که اگر ما مردم ایران را بین دین‌داری و بی‌دینی قرار دهیم، آن‌ها به دین‌داری تن می‌دهند و حاضرند هزینه‌ی آن را هم بپردازند. تاریخ این را نشان داده است. اما اگر همین مردم را بین دین سخت و دین آسان قرار دهند؛ یعنی، به مردم بگویند شما مخیر هستید بین دین سخت و آسان یکی را انتخاب کنید، آن‌ها دین آسان را انتخاب می‌کنند و طبیعت بشر هم همین طور است. بنابراین استراتژیست‌های آنان، مانند آقای «حجاریان»، شروع به نمادسازی کردند و گفتند «حسین شریعتمداری»، «[آیت‌الله] مصباح»، سپاه و بسیج و به طور کلی نهادهایی که به رهبری بر می‌گردند به نوعی متولیان دین سخت هستند. در مقابل نهادهایی را که به خودشان مربوط بودند، متولی دین آسان معرفی کردند و در آن طرف هم نمادسازی کردند. به عنوان مثال «صانعی» را به عنوان مرجع آسان‌گیر تراشیدند و معرفی کردند و یا «خاتمی» را همیشه در حال خندیدن، دوستی‌و گفت‌وگوی تمدن‌ها، به عنوان نماد دین آسان، نشان دادند. این نمادسازی تا مدتی در جامعه تأثیر گذاشت؛ یعنی، مردم پذیرفتند و تلقی‌شان این شد که یک سری متولی دین سخت هستند و در مقابل گروهی دیگر متولی دین آسان‌اند.


این موضوع تا کنفراس «برلین» تأثیر خودش را بر جامعه حفظ کرد تا این که در جریان آن کنفرانس آنان فعالیت‌هایی در نشریات و رسانه‌هایشان انجام دادند. وقتی ما آمدیم رسانه‌های آن‌ها را برای مردم باز کردیم و آن‌ها مقاله‌هایی مثل «خون به خون شستن محال آمد محال» را منتشر کردند یا در پارک لاله گفتند «خدا را هم می‌توانیم محاکمه کنیم» یا «اکبر اعلمی» در مجلس گفت که کابینه‌ی امام حسین(علیه‌السلام) را  هم می‌توان مورد سؤال قرار داد و در کنفراس برلین آن طور عمل کردند، مردم فهمیدند مخیر بین دین سخت و آسان نیستند، بلکه بین دین‌داری و بی‌دینی مخیر شده‌اند. از اینجا فروپاشی جریان اصلاحات آغاز شد و مردم فهمیدند که آن‌ها به دروغ دارند دین سخت و آسان را مطرح می‌کنند.


لطفاً به طور مشخص رابطه‌ی دولت و مجلس را در آن دوره تشریح کنید.


این طور نبود که آقای خاتمی تفکرات مجلس ششم را قبول نداشته باشد. شخصیت آقای خاتمی شخصیت کاریزما و محکمی نبود. دوستان تعبیری را مطرح می‌کنند و می‌گویند آقای خاتمی مثل «نارنگی» است؛ اگر دست به او بزنند، پوستش کنده می‌شود. بر خلاف او آقای احمدی‌نژاد است؛ هر چه به او بیش‌تر فشار بیاورند سخت‌تر و سفت‌تر می‌شود. هر دوی این روش‌ها محاسن و معایبی در حوزه‌ی مدیریت دارد. یکی از این طرف بام و دیگری از آن طرف ممکن است، بیفتند.


آقای خاتمی نه این که با آن مبانی فکری مجلس ششم که همان تغییر از درون بود مخالف باشد، بلکه جرأت و جسارت مجلس ششم را نداشت؛ یعنی، در روش با آن‌ها اختلاف داشت، نه در اصل موضوع. وگرنه آقای خاتمی معتقد به حاکمیت دوگانه بود و آن‌ها هم همین اعتقاد را داشتند. آقای خاتمی معتقد بود باید در برابر غرب کوتاه بیاییم، آن‌ها هم همین طور فکر می‌کردند. ولی آن‌ها برای حاکمیت دوگانه در مجلس به یک باره، یک حرکت براندازانه می‌کردند و از پله‌ی اول می‌پریدند به پله‌ی دهم، ولی تاکتیک خاتمی این گونه نبود و اصلاً نمی‌توانست پایش را چند پله بالاتر بگذارد؛ یعنی، گنجایش این کار را نداشت. به همین دلیل خاتمی در ظاهر خودش را مخالف با آن حرکت‌های براندازانه نشان می‌داد، ولی مخالفت او با ریشه‌ی این حرکت‌های براندازانه نبود، بلکه با روش آن‌ها مخالف بود.

 

*گروه تاریخ اندیشکده برهان/انتهای متن|

نظر شما