به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، سرمقاله امروز روزنامه حمایت را سیدحسین نقوی حسینی نوشته است؛ در بخشی از این سرمقاله که با عنوان "جنگ روانی دشمن" منتشر شده، آمده است:
در اینکه آمریکاییها دشمن قسمخورده و دیرینه ملت ایران هستند و متحدان اروپایی و منطقهای آنها ازجمله قبیله سعودی و رژیم صهیونیستی نیز در این کینهتوزی با کاخ سفید اشتراک نظر دارند، تردیدی نیست. شدت و حدت این دشمنیها تا جایی است که برخی خوشبینهای وطنی پس از نقض عهدها و خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها، بر این واقعیت غیرقابلانکار صحه گذاشتهاند و حتی مسئولین پیشین آمریکایی مثل «جان کری» نیز نسبت به «سیاستهای آکنده از اتهام و تهاجم» آمریکا انتقاد کردهاند.
به نوشته روزنامه لبنانی «الاخبار»، «سیاست کنونی دولت فعلی آمریکا تا به امروز بر اصل کاهش تواناییها و ظرفیتهای اقتصادی ایران و محاصره آن باهدف ایجاد تعدیل در سیاستهای خارجیاش متمرکز بوده است. دولت ترامپ تا زمان عقبنشینی ایران در برابر خواستههای آمریکا از هر وسیلهای برای فشار بر جمهوری اسلامی استفاده خواهد کرد.» بنابراین، شبههای در این واقعیت وجود ندارد که هدف غایی از جنجال بازگشت تحریمهای یکجانبه و غیر مشروع آمریکا علیه ایران اسلامی، افزون بر ایجاد تقابل موهوم مردم با نظام، تشکیک در میان مسئولین نسبت به چشمانداز آرمانهای نظام و تغییر در محاسبات آنان را تعقیب میکند که هوشیاری همه ارکان انقلاب اسلامی را در برابر این سناریو میطلبد.
حال که نقشه راه دشمن عیان شده، باید پرسید که پادزهر تحریمها چیست و باید به کدام سو حرکت کرد ؟ چه اتفاقی رخداده که ایران اسلامی در کوران جنگ تحمیلی با انبوه مشکلاتی که درصدی از آنها در حال حاضر وجود ندارند، گردنههای دشوار آن دوران را پشت سر گذاشت اما در برهه فعلی، با وجود ظرفیتهای فراوان برای قرار گرفتن در سلک 12 اقتصاد برتر دنیا، به درجه مطلوب نرسیده است ؟! پاسخ این است که متأسفانه برخی از مسئولین امروز، همان آدمهای دهه 60 نیستند که با قطع آخرین کور سوهای امید از بیگانگان، کمر همت را ببندند، فارغ از تجملگرایی، اندوختههایمان را به میدان بیاورند و از ظرفیت نسل جوان و غیور انقلابی استفاده کنند. این قدر که بعضی از مسئولین به غرب اعتماد دارند، چنانچه اندکی از آن را متوجه ظرفیتهای داخلی میکردیم، امروز هیچ مشکل لاینحلی در کشور نداشتیم. گرچه تبعات گرفتار آمدن در جنگ روانی و نقشه دشمن را در گذشته پیشبینی کرده بودیم، اما امروز، روز وحدت و یکپارچگی است و نباید بر طبل تفرقه کوبید و انتقام گرفت، بلکه زمان محکم کردن صفوف داخلی در برابر دشمنان خارجی و عزم پولادین برای تحقق اقتصاد مقاومتی به دور از شعارزدگی است.
یادداشت امروز روزنامه کیهان را نیز محمد صرفی نوشته:سیاستمدارانی که برنامههای واقعی کمتری دارند، نمایشهای پر سر و صدای بیشتری ترتیب میدهند. سخنرانی دیروز وزیر امور خارجه آمریکا در موسسه هریتیج با عنوان «پس از توافق: یک راهبرد تازه در مورد ایران»، از این دست نمایشها بود. قرار بود مایک پمپئو در این سخنرانی راهبرد کاخ سفید را در قبال ایران پس از خروج از برجام اعلام کند اما آنچه وزیر امور خارجه ترامپ گفت، لیستی 12 موردی از اتهامات تکراری و باجخواهیهای گستاخانه و از سر تکبر بود. 7 مورد از این لیست مربوط به مسائل منطقهای است، 3 مورد درباره فعالیتهای هستهای، یک مورد برای مهار قدرت موشکی ایران و همچنین آزادی محکومان آمریکایی در ایران. درباره سخنان و سیاست کاخ سفید و نوع واکنش به آن چند نکته گفتنی و قابل تامل است؛
1- ظاهراً ترامپ و اطرافیانش، جمهوری اسلامی ایران را با برخی پادشاهیهای مرتجع منطقه اشتباه گرفتهاند و گمان میکنند میتوانند با چند باید و نباید، سیاست خود را به تهران دیکته کنند.
2- بدون شک سخنرانی پمپئو برای بسیاری از سیاستمداران کارکشته آمریکا ناامید کننده خواهد بود. اصلیترین نقد و سوال این گروه از دولت ترامپ آن بود که؛ خب! از برجام خارج شدید. بعدش چه؟
3- راهبرد، تعریف و مختصات خاص خود را دارد. آنچه دیروز پمپئو گفت بیشتر شبیه نطقهای کسل کننده انتخاباتی و تبلیغاتی بود که نسخههای پر حرارتتر آن را پیش از آن بارها و بارها رئیس او ترامپ ایراد کرده بود.
4- پمپئو در سخنان خود گفته است آمریکا نیروهای ایرانی و نیروهای مورد حمایت ایران را در منطقه و جهان له خواهد کرد! بهتر بود وزیر خارجه آمریکا پیش از زدن چنین لافی، گفتوگویی هر چند کوتاه با 10 کماندوی نیروی دریایی کشورش که دی ماه سال 94 وارد آبهای سرزمینی ایران در خلیج فارس شده و به اسارت درآمدند میکرد.
5- یکی از خطوطی که پمپئو در سخنرانی دیروز خود سعی کرده آن را برجسته و القا کند، ادعای تمایز میان حکومت و مردم ایران از سوی آمریکاست. این خط جدید نیست و سایر مقامات دولت آمریکا نیز به دفعات کوشیدهاند اینگونه وانمود کنند.
6- آخرین نکته آنکه آمریکاییها برای رسیدن به اهداف خود هیچ اهرمی جز تحریم و جنگ اقتصادی در دست ندارند و هر چه جز این میگویند و بگویند لافی بیش نیست.
«الی لیک» در تحلیلی که همزمان با خروج ترامپ از برجام در بلومبرگ منتشر کرد به تعدادی از بایدهای آمریکا– بخوانید رویاها- در قبال ایران اشاره میکند. یکی از آنها حذف رهبری از قانون اساسی است. رویای خامی که پمپئو نیز دیروز اشارهای به آن کرد. آمریکاییها با تمام حماقتشان، این یک موضوع را خوب فهمیدهاند که عمود خیمه ایران، رهبر انقلاب است و هرچه میکشند و میخورند از درایت و مقاومت اوست. این میزان از عصبی بودن و خیالپردازی آمریکاییها در این مورد، قابل درک است.
روزنامه وطن امروز هم در یادداشت امروز خود به آینده برجام پرداخته و نوشته:«برجام منهای آمریکا» طی 3-2 هفته اخیر به یک کلیدواژه «مبهم» و در عین حال «ملموس» در حوزه روابط بینالملل تبدیل شده است؛ این کلیدواژه از یکسو برای مخاطبان ملموس است، زیرا «دونالد ترامپ» رئیسجمهور ایالات متحده رسما خروج کشورش از برجام را اعلام کرده و تحریمهای ثانویه را علیه ایران بازگردانده است اما از سوی دیگر این کلیدواژه برای اکثریت قریب به اتفاق مخاطبان حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی «ملموس» نیست، زیرا حتی طرفداران و مدافعان حفظ برجام نیز قادر به تشریح چگونگی حفظ توافق هستهای از سوی 1+4(!) نشدهاند.
بازی موذیانه اروپا با توجه به تلاش دوباره آنها برای «تغییر برجام» به نقطه اوج خود رسیده است. به عبارت بهتر، اتحادیه اروپایی از یکسو تاکید دارد ارائه تضمینهای لازم برای استمرار روابط تجاری شرکتهای اروپایی با ایران، امکانپذیر نیست و از سوی دیگر، همچنان موضوع «تغییر توافق هستهای» و «انعقاد توافق ثانویه»ای را که بتواند دغدغههای موشکی و منطقهای آنها را نیز در بر گیرد، پیگیری میکنند! در چنین شرایطی، حتی ذرهای امید داشتن به اروپا برای «حفظ برجام»، خطایی عجیب و راهبردی محسوب میشود. نباید فراموش کرد مقامات اروپایی همزمان با مقامات کشورمان، با «مایک پمپئو» وزیر جدید خارجه ایالات متحده نیز در حال مذاکره و گفتوگو هستند. «تلاش دوباره برای تغییر برجام» محصول مذاکرات اخیر تروئیکای اروپایی با واشنگتن بوده است.
حال که اروپا اصرار دارد خطای یک سال گذشته خود را دوباره تکرار کند، اصرار دستگاه دیپلماسی ما برای «احیای برجام» با تنفس مصنوعی مقامات اروپایی چه معنایی دارد؟!
در یادداشت امروز روزنامه شرق نیز با عنوان "ماهاتیر، مالزی و جامعه ایران" آمده است:بازگشت یا رستاخیز ماهاتیر محمد و نیل مجدد او به رهبری سیاسی مالزی در دهه دهم زندگیاش، قابلتوجهترین رویداد سیاسی متأخر بوده است. البته قابلتوجه نه از حیث درجه وسعت یا اثرگذاریاش بر جهان، بلکه به خاطر اهمیت نمادین آن در تجربه سیاسی و تاریخی. موفقیت مدیریت ماهاتیر محمد در تبدیل کشوری در دوران پسااستعماری و متکی بر اقتصاد روستایی با سطح معیشت نسبتا پایین، به کشوری صنعتی و مدرن، با رونق اقتصادی و رفاه گسترده، وی را به یکی از استثنائیترین رهبران سیاسی تبدیل کرده است.
از موارد نادری که در گفتوگو با مالزیاییها به مسائل سیاسی میرسیدیم، موضوع فساد یکی از مواردی بود که طرح میشد. مردی که در یک میهمانی او را ملاقات کردم و بوروکراتی تحصیلکرده بود، تأکید میکرد «اگر فساد در دولت نباشد، همهچیز درست خواهد شد، بههرحال هر دولتی بهدنبال ایجاد توسعه و رفاه است». برای من جالب بود که موضوعاتی مثل سوءمدیریت، یا نبود اجماع سیاسی بر سر وظیفه دولت، برای ایشان چندان موضوعیت نداشت. گویی تکلیف دولت معلوم است و تنها لازم است فساد باعث هرزرفتن منابع نشود. شاید همین اجماع بر سر مفهوم توسعه و وظیفه دولت، چیزی است که زمینه پیشرفت سرراست مالزی در راه توسعه را ایجاد کرده و وضعیت ما در ایران را در وضعیت جدال بر سر مبانی و معنی توسعه متوقف کرده است. آنچه گفتم مقدمهای بود برای داعیه اهمیت و معنای قابلتوجه بازگشت ماهاتیر محمد به قدرت. البته نه اینکه وقایع خاورمیانه و داستان برجام مهم نباشند. قطعا بیش از مهم، این وقایع برای ما دلالتهای حیاتی و ملموسی دارند که مربوط به جان، مال، امنیت و امید مردم هستند، ولی چالشهای این منطقه سالها و بلکه دهههاست که وجود دارند، گویی به بخش جدانشدنی زندگی در این بخش دنیا تبدیل شدهاند. نفی و تضاد متقابل گروههای متعارض که امید سلطه مطلق بر دیگری را در سر دارند باعث میشود طلیعه هیچ پیشرفت و تجلی افقی جدید مشاهده نشود. آنچه دیده میشود تکرار مکرر تخاصم گروههای آشتیناپذیر و تقلایی مدام و بینتیجه است. چیزی که برخی صاحبنظران در ادبیات علوم اجتماعی از آن به «گیرافتادگی» یا عدم تحرک وجودی تعبیر میکنند. اگرچه ارزیابی این امر همچنان باقی است که ماهاتیر تا چه حد آماده است که این حرکت به مرحله جدید را نمایندگی کند. دال مرکزی گفتمان ماهاتیر آنگونه که در کتابش با عنوان مخمصه مالایها (The Malay Dilemma) در سال 1970 قابل مشاهده است نوعی فرضگرفتن حق مالایها برای برتری سیاسی و اقتصادی، البته با تلاش برای نگهداشتن هماهنگی قومی در کشور است. چیزی که منتقدانش بهعنوان شونیزم و برتریجویی مالایی از آن انتقاد کردهاند. سؤال این است که آیا او آماده است که جایگاه این دال را در گفتمانش تغییر دهد، یا با حفظ جایگاه مرکزی آن در درون گفتمانش این تعارض را همچنان باقی میگذارد؟ و سؤال دیگر اینکه آیا او میتواند با این حرکت جدید باز هم چنان چشمانداز نوین و امیدی ایجاد کند که مسائل قومی و نژادی از حیز اهمیت و ضرورت بیفتند؟
روزنامه صبح نو نیز در یادداشت امروز خود نوشت: آمریکا باز برای ایران تعیین تکلیف کرده است؛ وزیر خارجه امنیتیاش 12دستورکار روشن داده که هیچ حرف تازهای در آن نیست و تکرار همه ادعاهای 40ساله آمریکاییها علیه ایران است. برای چندمینبار در 20سال اخیر از زبان مقامات آمریکایی گفته شده که شدیدترین تحریمها را اعمال خواهند کرد؛ ظاهرا این شدیدترینها انتهایی ندارد، چون کلینتون، بوش و اوباما هم چنین کردند و باز هم ایران پابرجا ماند. نکته تمسخرآمیز اعلام مواضع رییس سابق سیا بود که گفت اگر ایران این درخواستها را فوری قبول کند، ما هم مشکلات اقتصادیاش را بهسرعت حل میکنیم؛ دولتی که برآمدنش بر ادعای حل مشکلات کشورش بود، چگونه میتواند برای دیگران نسخه شفا بپیچد، مضاف بر اینکه با همین وعدهها لیبی را به قهقرای تاریخ بردند و حالا خوشخیالانه سناریوهای تکراریشان را تکرار میکنند. تصویری که پمپئو از آمریکا ارائه کرد، یک چهره لرزان، خسته و شکستخورده بود که گویا راهی جز اعمال فشار اقتصادی خصمانه ندارد و چشمانش را معطوف به شورشی داخلی کرده که ایادی آن به راه بیندازند. درخواستهایی عجیب که جز از ذهنی کُند و خرفت برنمیآمد و هیچ تناسبی با قامت استوار ایران نداشت، مانند یک هفتتیرکش که دنیا را از درون فیلمهای کابویی به نظاره نشسته است.
روزنامه خراسان همچنین در یادداشت امروز خود نوشت:با مصوبه اخیر هیئت وزیران برای کاهش نرخ سود تسهیلات مسکن در بافت های فرسوده، افزایش مدت سپرده گذاری در این بافت ها و تعیین وام مشارکت مدنی برای ساخت و نیز ودیعه مسکن، می شود گفت طرح بازآفرینی شهری به عنوان اصلی ترین طرح دولت در بخش مسکن که بهمن سال گذشته کلید خورد، یک گام دیگر به اجرا نزدیک شد.
از منظر خرد، موضوع ترغیب ساکنان بافت های فرسوده درباره ورود به این طرح، محل تامل دیگری است. قطعاً بخش قابل توجهی از ساکنان این مناطق را اقشار ضعیف و محروم تشکیل می دهند،در صورتی که این اقشار با توجه به وضع معیشتی خود، امکان مشارکت در این طرح را نداشته باشند، موفقیت این طرح دچار خدشه خواهد شد. مشکل تامین هزینه اجاره موقت علاوه بر وام قرض الحسنه و نیز تامین سرمایه مازاد بر وام مشارکت مدنی برای سرمایه گذاری در ساخت واحد مسکونی، مواردی است که به نظر می رسد مشارکت این اقشار را در طرح ضعیف خواهد کرد.
موضوع دیگر مربوط به بحث برداشت یک میلیارد دلار از منابع صندوق توسعه ملی برای اجرای این طرح است. اساساً به نظر می رسد این اقدام با فلسفه وجودی این صندوق برای جداسازی بودجه دولت از نفت در تعارض است. چرا که قرار بر این بوده است که این صندوق تبدیل به قلک طرح های عمرانی دولت نشود. همچنین در خصوص اثرات تورمی تبدیل ریالی منابع این صندوق، هنوز به طور دقیق نمی توان حدس زد این تصمیم چگونه با سیاست گذاری صورت گرفته مبنی بر خروج غیر تورمی مسکن از رکود سازگار خواهد بود.
در مجموع به نظر می رسد در شرایطی که با فقر طرح های مداخله ای دولت در حوزه مسکن مواجه هستیم، اجرای این طرح ولو با سرعت ابتدایی کم اما با مبنای درست، می تواند سرمنشأ تحولات بزرگ تر در سال های آینده باشد. مشروط بر این که دولت لااقل در اجرای این طرح، اقدام جدی و فراتر از سیاست های پیشین را که محدود بر افزایش وام بود، صورت دهد.
یادداشت امروز روزنامه ایران نیز به افزایش قدرت خرید با تسهیلات جدید مسکن اشاره کرده و نوشته:در همه جای دنیا انتظار بر این است که خریدار، بخشی از منابع مورد نیاز برای تهیه مسکن را از طریق اعتبارات بانکی تهیه کند. در کشورهای توسعه یافته، دسترسی به اعتبارات شرایط بهتری دارد؛ میزان وام بالاتر است، سود پایینتر است و در کل شرایط سهل تری برای متقاضی خرید مسکن حاکم است اما در کشورهای در حال توسعه، دسترسی به اعتبارات چندان ساده نیست. با این حال، اقدامات مثبتی برای تسهیل دریافت اعتبارات صورت گرفته است.
در حال حاضر، هیأت وزیران بانک مرکزی را موظف کرده است که پس از تصویب شورای عالی پول و اعتبار، برای فراهم کردن تمهیدات لازم جهت کاهش سود تسهیلات خرید مسکن در بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری از 8 درصد به 6 درصد و کاهش مدت سپردهگذاری از 6 ماه به 5 ماه و نیز افزایش دوره بازپرداخت از 12 سال به 15 سال اقدام کند. همانطور که در مؤلفههای اصلی مشاهده میکنید طبق این مصوبه، هم میزان وام افزایش پیدا میکند، هم سود سپرده کاهش میباید و هم دوره بازپرداخت بیشتر میشود. در همه جای دنیا، این مسائل سه مؤلفه مهم در ارزیابی سهولت دسترسی به اعتبار است. حالا که این اقدامات انجام شده است، طبیعتاً قدرت خرید مردم افزایش خواهد یافت. تغییر مهم دیگر این است که دیگر تسهیلات برای خانه اولیها نیست و طبق اخبار منتشر شده اگر زوج متقاضی تسهیلات خرید مسکن برای دومین بار، بهدنبال اخذ تسهیلات از محل اوراق گواهی حق تقدم استفاده از تسهیلات مسکن یا تسهیلات مشارکت مدنی از محل صندوق پسانداز ساخت مسکن باشد، محدودیتی در تعداد دفعات استفاده از تسهیلات وجود ندارد.
تمام این مسائل، به افزایش قدرت خرید میانجامد که البته متأسفانه این تمهیدات با تغییرات قیمت مسکن همراه شده و بخشی از اثر تسهیلات اعتباری با افزایش قیمت مسکن خنثی میشود. با وجود این بدون این اعتبارات هم به خاطر سیر طبیعی بازار افزایش قیمت اتفاق میافتاد ولی وضعیت برای مردم سختتر میشد؛ به همین خاطر از تغییرات و فرصت کنونی میتوان خوشحال بود.
روزنامه اعتماد نیز در یادداشت امروز خود نوشت: آنچه دیروز در سخنرانی مایک پومپئو، وزیر خارجه امریکا در مورد ایــران شنیــدهشـد، بیسابقـــهتـرین و تندترین اظهاراتی است که من تاکنون از یک وزیر خارجه امریکا در مورد ایران شنیدهام. من چندین سال است که گفتهها و بیانیههای مقامهای امریکایی در رابطه با ایران را دنبال میکنم و تاکنون ندیدهبودم که یک وزیر خارجه ایالات متحده امریکا به چنین شیوهای در مورد ایران صحبت کند، حتی من بعید میدانم چنین اظهارنظرهایی از سوی وزیر خارجه امریکا در مورد کوبا هم بیان شدهباشد.
این نوع زبان و این نوع ادبیات، امریکا را در جهان منزویتر میکند. ممکن است که گروهی از متحدان منطقهای امریکا و رژیم صهیونیستی برای چنین هذیانهایی کف و سوت بزنند. اما کشوری که به هیچ اصول و مبانی اعتقاد ندارد و منتزع از تمام واقعیتهای جاری جهان اظهارنظر میکند و زیر تعهداتش میزند در مقابل کشوری که تعهدات خود را رعایت کرده و به اصول و مبانی دیپلماتیک پایبند است، قطعا تنها خواهد ماند. این زبان تهدید و این اظهارنظرهای هذیانگونه، نهتنها عامل ایجاد ائتلاف جهانی علیه ایران نخواهد شد، بلکه همین تهمانده همکاریهای بینالمللی با واشنگتن علیه تهران را هم از میان میبرد. به گمان من بزرگترین اشتباه محاسباتی واشنگتن این است که با چنین ادبیاتی یا جمهوری اسلامی ایران آنقدر مضطرب میشود که شروط آنها را میپذیرد یا اینکه نهایتا تحریمها باعث فشار بر مردم و فروپاشی از درون میشود. چنین محاسبهای ناشی از فقدان شناخت، ناآگاهی و بیتجربگی سیاستگذاران امریکایی است. نهایتا مردم ایران هستند که پاسخ این فشارها و تهدیدها را بسیار قاطع به آقای ترامپ و دولتش خواهند داد. البته نباید فراموش کنیم که ناآگاهی و خامی حریف، نباید باعث خوشخیالی یا بیخیالی ما شود. حفظ وحدت در درون کشور، لازمه پاسخگویی و ایستادگی در برابر هذیان و توهم افرادی مانند دونالد ترامپ، جان بولتون و مایک پومیئو است. در چنین شرایطی ما باید تلاش کنیم که وحدت ملی و اتحادمان را حفظ و تقویت کنیم. فراموش نکنیم که ما نیاز داریم کشور را در برابر تهدید تحریمهای اقتصادی واکسینه کنیم، تا این ابزار تهدید به طور کل از دست دشمنان مردم ایران خارج شود، برای رسیدن به این هدف لازم است که به فکر اصلاحات جدی روشها در درون کشور باشیم و در کنار وحدت، عزم و اراده کافی برای اصلاحات، مبارزه واقعی با فساد، رشوهخواری، اصلاح نظام بانکی، اصلاح نظام مالیاتی اصلاح نظام گمرکی، اصلاح رابطه دولت-ملت و خیلی چیزهای دیگر باید در کشور بهبود پیدا کند تا نهایتا تبلور عینی اراده جمعی ایران در برابر این تهدیدها نمود پیدا کند.
نظر شما