شناسهٔ خبر: 25677174 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

درباره ایران -23

جایگاه کوروش هخامنشی در تاریخ فرهنگ و تمدن ایران

صاحب‌خبر - آنچه می‌خوانید سلسله مباحث دکتر علی‌اکبر ولایتی و جمعی از کارشناسان در مجموعه برنامه‌های «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران در موضوع تبیین مفهوم «ایران و هویت ایرانی» است که در ستون ثابت «درباره ایران» به‌صورت پاورقی در روزنامه «فرهیختگان» منتشر می‌شود. در گفتارهای پیشین، در مبحث «یکتاپرستی» به‌عنوان یکی از عناصر هویتی ایرانیان آنجا که سخن از رفتارهای توام با عطوفت و همدلی ایرانیان پیش از اسلام با پیروان دیگر ادیان ابراهیمی بود، از کوروش هخامنشی یاد کردید. اگر مایل هستید درباره وی بیشتر گفت‌وگو کنیم و از جایگاه وی در تاریخ فرهنگ و تمدن ایران بیشتر سخن بگوییم. شاید ذکر این نکته برای افتتاح بحث مناسب باشد که هرگاه سخن از کوروش به میان می‌آید یک نام دیگر نیز در ذهن متبادر می‌شود و آن، «ذوالقرنین» است. گرچه بعضی بر آنند که ذوالقرنین مذکور در قرآن کریم، همان اسکندر مقدونی است، اما بسیاری نیز ذوالقرنین را کوروش هخامنشی می‌دانند؟ در قران کریم، در سوره مبارکه کهف، خداوند تبارک و تعالی به پیغمبر (ص) می‌فرماید: و از تو درباره ذوالقرنین مى‌‌پرسند. بگو به زودى چیزى از او براى شما خواهم خواند ﴿۸۳﴾ ما در زمین به او امکاناتى دادیم و از هر چیزى وسیله‌اى بدو بخشیدیم ﴿۸۴﴾ تا راهى را دنبال کرد ﴿۸۵﴾ آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید، به نظرش آمد که [خورشید] در چشمه‏ اى گل‏آلود و سیاه غروب مى‌‏کند و نزدیک آن طایفه‏اى را یافت. فرمودیم: اى ذوالقرنین، [اختیار با توست] یا عذاب مى‌‏کنى یا در میانشان [روش] نیکویى پیش می‌گیرى. گفت: اما هرکه ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانیده مى‌‏شود. آنگاه او را عذابى سخت‏ خواهد کرد ﴿۸۷﴾ و اما هرکه ایمان آورد و کار شایسته کند پاداشى [هر چه] نیکوتر خواهد داشت و به فرمان خود، او را به کارى آسان واخواهیم داشت ﴿۸۸﴾.» از آیه شریفه 83 تا آیه 100 از این سوره مبارکه، در رابطه با ذوالقرنین است. اما در این آیات، توضیحی درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده و در کجا ظهور کرده و در کجا درگذشته و در چه قرن و دوره‌ای می‌زیسته نیامده است. در قرآن کریم، این تفسیرات نیست. در میان مفسران، بعضی ذوالقرنین را پیغمبر می‌دانند و بعضی یک فرد صالح می‌شناسند. بیشتر مفسرین بر نظر اخیر هستند. بنابر آیات قرآن کریم، ذوالقرنین یک مصلح است که خداوند همانند حضرت سلیمان(ع) به او ملک ارزانی داشته تا پناه مظلومان و دفع‌کننده ظلم ظالمان باشد. او فردی موحد و مومن به خدا بود که به شرق و غرب عالم سفر کرد و برای جلوگیری از تهاجم قوم ستمکار یأجوج و مأجوج، سدی از آهن که ملاتش مس گداخته بود میان دو کوه بنا کرد تا یأجوج و مأجوج نتوانند مردم را بیازارند؛ تا اینکه در آخرالزمان، این دو قوم از آن سد عبور خواهند کرد. همان‌طور که اشاره کردید، گاه ذوالقرنین مورد نظر قرآن مجید، با اسکندر مقدونی برابر دانسته می‌شود. این درک نادرست حاصل تصویری است که بعضی از تواریخ قدیم از اسکندر به دست می‌دهند که برگرفته از زندگانی واقعی اسکندر نیست، بلکه با تصرف و نسب‌‌سازی و آمیختگی تاریخ و افسانه و برداشت خاص از احادیث و روایات همراه است. از نگاه این دسته از مورخان دوران اسلامی، اسکندر هم ایرانی است و هم ذوالقرنینِ ستوده‌شده در قرآن. مثلا، دینوری اسکندر را فرزند دارا، پادشاه کیانی ایران، می‌داند. در روایت دینوری، که معلوم است با هدف همسان‌سازی اسکندر مقدونی با ذوالقرنین قرآنی صورت گرفته است، اسکندر در ابتدای کار فردی ستمگر معرفی شده، چنانکه در روایات کهن پارسی آمده است. اما بعدها با تعالیم استادش، ارسطو (384‌-‌322/321 پ‌م)، مومن می‌شود و رسوم بت‌پرستی را در یونان برمی‌چیند و سایر فرمانروایان کشورهای همجوار را به دین حق و توحید دعوت می‌کند. دینوری در اسلامی‌کردن روایت اسکندر تا جایی پیش می‌رود که اسکندر به مکه می‌رود و مناسک حج به‌جای می‌آورد (دینوری، احمد بن داود، اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1371، ص 55 -56). برخی مورخان دورانِ اسلامی ماجرای حج‌‌گزاری اسکندر را با ارزش‌ها و هنجارهای دوران اسلامی همسان‌سازی کرده‌اند، چندان که تصور می‌شود اسکندر اَعمال و مناسک حج را براساس شریعت اسلامی به‌جای می‌آورد. در اسکندرنامه‌های منظوم، چون اسکندر‌نامه‌ نظامی گنجوی، آینه اسکندری امیرخسرو دهلوی، خردنامه اسکندری عبدالرحمن جامی، اسکندرنامه‌ بدرالدین عبدالسلام بن ابراهیم الحسینی الکشمیری (از شعرای قرن دهم)، آیین اسکندری عبدی‌بیک شیرازی و سایر اسکندرنامه‌ها، با هدف نسب‌سازی ایرانی و انطباق شخصیت اسکندر مقدونی با ذوالقرنین، افسانه‌پردازی مبالغه‌آمیزی شده است. ادامه دارد

نظر شما