شناسهٔ خبر: 25631052 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

«چهارراه استانبول» شعار زده و تهی از درام- مهدی قنبر*

تهران- ایرنا- «چهارراه استانبول» فیلمی سرگردان میان مستندسازی حادثه پلاسکو و داستان‌گویی است. اثری که دچار ضعف توالی و پراکندگی موضوعات مختلف اجتماعی و اقتصادی، چندپاره بودن وعدم تناسب در روایت‌ها و ریتم فیلم است.

صاحب‌خبر -

مصطفی کیایی در تازه ترین ساخته خود در قالب شعارهای پرطمطراق و تهی از کارکردهای درام به ورطه مستقیم گویی‌ها افتاده است. فیلم درنهایت داستان‌های نیم‌ بند خود را رها کرده و مخاطب، قصه‌ها، سکانس‌ها و شخصیت‌های قصه‌اش را بلاتکلیف می گذارد.
«چهارراه استانبول» فیلمی است که به لحاظ تم داستانی ‌اش مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و هیچ داستانی را از ابتدا تا انتها دنبال نکرده و مخاطب را سر در گم می‌کند.
جدیدترین ساخته مصطفی کیایی با نگاهی ویژه به حادثه ساختمان پلاسکو، منتقد وضعیت اقتصادی، اجتماعی، ورشکستگی و مشکلات تولیدکنندگان داخلی و دختران فراری است، اما فیلم مملو از موضوعات مختلف، متفاوت، بی ‌ربط با داستان اصلی و شعارهای گل‌ درشتی است که در نهایت هدف سازنده را در هاله ‌ای از ابهام قرار می‌دهد.
قهرمان فیلم، تولید کننده ورشکسته‌ ای است که برای جبران این خسارت به قمار رو می‌آورد تا پول ازدست ‌رفته ‌اش را باز یابد ولی چون راه به جایی نمی ‌برد تصمیم به فرار از کشور از طریق تانکر حمل شیر می‌گیرد. دراین میان، درگیر داستان آتش‌ سوزی پلاسکو نیز می‌شود. داستان ‌هایی که هر کدام شان به شکلی مستقل می‌توانند فیلمی متفاوت در ابعاد وسیع ‌تر و کامل ‌تر باشند اما مطرح ‌شدن واقعه پلاسکو در دل یک داستان دیگر باعث گم‌ شدن خط اصلی داستان و سر در گمی مخاطب می‌شود و در این میان، داستان پلاسکو نیز به ‌تمامی دیده نمی‌شود.

**روایت‌هایی که ناقص رها می‌شوند
به طور کلی، نحوه و شیوه داستان ‌پردازی، ورود و خروج از قصه‌ها و دیگر وقایع آن در «چهار راه استانبول» مخاطب را سر در گم می‌کند زیرا بیننده نمی ‌داند کدام داستان را چگونه و تا کجا باید دنبال کند. نمی‌ داند داستان لادن و محمود و خانواده لادن را پی بگیرد، مشکلات بهمن و فرنگیس را زیر ذره ‌بین قرار دهد و یا داستان احد و بهمن و ماجرای طلبکاران و تعقیب و گریز قمار بازان را جدی بگیرد؛ در چنین شرایطی ناگهان داستان پدیده لاینحل پلاسکو و داستان مرد آتش ‌نشان و شهادت آتش ‌نشانان پلاسکو مطرح می‌شود، فرو ریختن ساختمان و هیجان ناشی از آن،‌ همه داستان فیلم را در بر می ‌گیرد به ‌طوری‌ که مخاطب به‌ یک ‌باره کل شخصیت‌ها و داستان اصلی قصه را به فراموشی می ‌سپارد و محو تماشای جلوه‌های ویژه بصری و کامپیوتری فیلم می‌شود؛ به ‌گونه‌ای که گویا فیلم مستندی درباره حادثه فرو ریختن پلاسکو را می ‌بیند. ولی ناگهان این داستان هم، با همه جزئیاتش به کنار می‌ رود و نگرانی‌های شخصیت‌های اصلی قصه، مانند آقاجان، زهره، فرامرز، محمود، سرایدار، حمید و مرد آتش ‌نشان فراموش می‌شود تا مخاطب به سراغ وضعیت و داستان جدیدی که لادن، احد، بهمن و فرنگیس قصد دارند آن رقم بزنند برود؛ اما در این میان چیز زیادی عایدش نمی‌شود جز شعارها و بیانیه ‌های فیلم ‌ساز و بیان اینکه « پلاسکو زمانی که جنس چینی وارد کشور شد مرد و فرو ریخت»، « مدیریت بحران ما صفر است»، «آتش‌ نشان‌ها وظیفه ‌شان خاموش کردن آتش است» و...نهایتاً در سکانس، تانکر حمل شیر متوجه می‌شویم آن‌ها در مرز دستگیر شده‌اند. هیچ ‌یک از داستان‌های « چهار راه استانبول»، مشکلات شخصیت‌های اصلی (احد، بهمن)، فرار دختر (لادن) از خانه، مشکل آتش‌ نشانان در پلاسکو و تعقیب و گریزها و توجیه قمار به‌عنوان راه برون ‌رفت و اوج و فرودهای داستان به ‌طور کامل درک نمی‌شود، زیرا به ‌درستی مطرح نشده است، شخصیت‌ پردازی و روایت داستان به ‌تمامی شکل نمی‌گیرد، نیمه ‌کاره می ‌ماند و سر انجام نیز به ‌مانند فیلم «خط ویژه» دیگر ساخته این کارگردان، همه‌ چیز به شکل سردستی به اتمام می ‌رسد.
موضوع اصلی فیلم نامعلوم و گم است. هرگز مشخص نمی‌شود حرف اصلی و هدف فیلم‌ ساز چیست؟ مشکل تولید کنندگان داخلی که جنس‌های چینی و ترک، آن‌ها را به مرز ورشکستگی کشانده. بررسی علل قاچاق انسان و یا دختران فراری، قمار بازهایی که پول مردم را یک‌ شبه به باد می‌دهند با مشکلات خانوادگی‌ شان؟ مشکل ساختمان پلاسکو که معلوم نیست علت سقوطش مردمی بوده‌اند که ساختمان را تخلیه نکردند؟ و یا به ‌زعم فیلم مدیران کت ‌و شلوار پوشی که مدیریت بحرانشان صفر است؟ و یا افرادی مانند لادن که برای رد گم کردن پیامک ‌های دروغ می ‌زنند که آتش ‌نشان‌ها فکر کنند گروهی در ساختمان گیر کرده‌اند.

**عدم تناسب ظرف و مظروف
ابعاد حادثه ساختمان پلاسکو بسیار بزرگ است به ‌طوری‌ که هنوز هم حواشی و واقعیت‌هایی بی ‌شمار و حرف‌ های ناگفته بسیاری دارد بی ‌شک پرداختن به آن نیازمند نگاهی مستقل و دقیق‌ تر است. نمی‌توان آن را در دل یک داستانی که خود ضعف‌های اساسی دارد، قرار داد. نمی‌شود در حاشیه موضوع ورشکستگی تولید کنندگان داخلی نیم‌ نگاهی هم به آن داشت و بعد از چند سکانس و چند جمله شعاری از آن عبور کرد و یا با تلفیق چند تصویر از فرار قهرمانان قصه از کشور در تانکر حمل شیر و کشف پیکر آتش‌ نشانان از ساختمان پلاسکو آن را پایان داد. این دو چه ارتباط محتوایی یا تناقضی با هم دارند. آیا قهرمانان داستان، عامل آتش گرفتن پلاسکو بودند؟ آیا آتش گرفتن پلاسکو علت فرار آن‌ها بوده است که باید در یک کادر تصویری سرنوشت پلاسکو و قهرمانان قصه را با هم گره زد. آن‌هم در شرایطی که فیلم ‌ساز ناتوان از بازگو کردن دقیق هر دوی این داستان‌ها بوده و نمی‌ توانسته حق مطلب را ادا کند.

**فیلمی که در ورطه شعارزدگی افتاد
صدور بیانیه و شعار زدگی خصوصیت ذاتی آثار مصطفی کیایی است. او تمایل دارد تا شعارهای گل ‌درشت و غیر واقعی را از زبان بازیگرانش جاری کند. البته علت را می ‌توان در دو بخش جستجو کرد: نخست اینکه معمولاً وقتی ‌که کارگردان نتواند در زمان معمول فیلم، هدف و نگاه خود را به مخاطب منتقل کند چاره‌ای برایش باقی نمی ‌ماند جز این ‌که به مستقیم گویی روی بیاورد و مستقیماً هدف و دغدغه‌اش را فارغ از درام و کارکردهای آن به مخاطب بگوید. این ‌یکی از ضعف‌های بزرگ فیلم ‌ساز و فیلم‌ نامه ‌نویس است. علت دوم، جذب مخاطب است، مخاطب دوست دارد یک سری حرف‌ها را در تریبونی پر طمطراق و از زبان غیر بشنود و آن را با بیان منبع از فیلم باز گو کند. کیایی این خوراک را در فیلمش به مخاطب می‌دهد. برای فروش بیشتر در تیزر (آگهی تبلیغاتی) فیلمش نیز از آن سود می‌ برد تا مخاطب را برای شنیدن آن به سالن سینما بکشاند.

**جلوه‌های ویژه کامپیوتری
بی ‌شک یکی از ویژگی‌ها و نقطه مثبت فیلم «چهار راه استانبول» جلوه های ویژه کامپیوتری و میدانی آن است. جلوه‌های ویژه سکانس‌ های آتش‌ نشان‌ها در ساختمان پلاسکو بخش قابل دفاع فیلم است. او با استفاده از فیلم‌ های آرشیوی و حتی بازسازی برخی از صحنه‌ها مانند حضور خبرنگار تلویزیون در زمان وقوع حادثه و فرو ریختن ساختمان و نیز ایجاد فضای ریزش آوار و تلاش آتش‌ نشان‌ها برای بیرون راندن کسبه به خارج از ساختمان توانست حس نگرانی و ترس را به‌ تمامی ایجاد کند.
اما در کل فیلم «چهارراه استانبول» به لحاظ بازی‌های ضعیف و تکراری هنر پیشگانش، شخصیت‌ پردازی ضعیف، مستقیم گویی کارگردان و بی ‌توجهی به کارکردهای درام، شعار زدگی فیلم، هرج ‌و مرج و پرش‌های داستانی و موضوعات مطرح‌ شده ناتمام، منجر به خلق اثری می‌شود، که مخاطب را در سالن سینما سر در گم رها می‌کند.
*عضو انجمن منتقدان سینما
فراهنگ**9246**1055

نظر شما