ایران آنلاین / در گرماگرم روزهایی که محافل سیاسی و رسانهای درگیر سرنوشت «برجام» و فیلترینگ «تلگرام» بودند، فیلمی کوتاه در فضای مجازی منتشر شد؛ به اعتقاد ناظران، اگر تصویر این فیلم حذف و فقط صوت آن شنیده میشد، بیشتر این گزاره به ذهن میرسید که شومنی با طنازی، تحلیلهای دم دستی را با چاشنی بددهنی به هم آمیخته و البته فقط قصد خنداندن گروهی را دارد؛ بویژه که با هر صدای خنده، بیشتر سر ذوق میآید و دوغ و دوشاب را با هم مخلوطتر میکند. اما تصویر، کسی را نشان میداد که آیتالله محقق داماد دربارهاش گفته بود: «خوشبختانه این فرد در لباس روحانیت این حرفها را نمیزند وگرنه من از خجالت میمردم؛ چند وقت پیش هم به مقامات مسئول و ارشد نظام نامهای نوشتم و گفتم که چرا به این فرد اجازه سخنرانی داده میشود.» شأن نزول این سخن هم اظهار نظر فرد سخنران یعنی حسن رحیم پورازغدی درباره امتناع برخی زنان از بارداری به خاطر به هم ریختن اندامشان بعد از زایمان بود.
رحیم پورازغدی در سخنان اخیر خود اما درباره الزامات اخلاقی «رئیس جمهوری مملکت اسلامی» سخنرانی کرده و از این رهگذر ضمن نسبت دادن چندین افترا و دروغ به رئیس جمهوری، گفته که رئیس جمهوری مملکت اسلامی باید چنین و چنان باشد.
اگرچه انتظار می رفت الزامات اخلاقی «رئیس جمهوری مملکت اسلامی» از احمدینژاد به روحانی تغییر نکرده و اصول ثابتی باشد، اما جستوجو درباره ویژگیهای «رئیس جمهوری مملکت اسلامی» در زمان احمدینژاد به نقل از رحیم پورازغدی، حاصلی نداشت و این سؤال را پیش آورد آیا به اعتقاد او، در تمام دوران هشت ساله احمدینژاد، وی به تمام الزامات اخلاقی مد نظر ازغدی وفادارانه متعهد بوده که ازغدی لب به کوچکترین سخنی نگشوده است؟ بویژه که او زمانی از مدافعان سینه چاک رئیس جمهوری سابق بود و احمدینژاد را «یک چریک متعهد به جبهه فقرای دنیا» و دولت او را «انقلابی، پرطرفدارترین و مردمیترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی» میدانست. بر همین اساس بود زمانی که مجلس وقت به وزرای خام و ناآزموده پیشنهادی احمدینژاد خرده گرفت، رحیم پورازغدی دست به قلم شد و برای اثرگذاری در جلسه رأی اعتماد، به هیأت رئیسه مجلس و چهرههای شاخص آن نامه سرگشاده نوشت که «چپ و راستی که احمدینژاد به ساز هیچ یک نرقصید و دل به دریا زد و بیواسطه با مستضعفان، سخن گفت و به خدمتشان کمر بست و نان بسیاری را آجر ساخت، اینک برای فلج ساختن دولت در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند... آیا این شهامت نیست که چون فرد منتخب خود را مناسب ندید بدون جمود و تعصب، او را گرچه دوست نزدیکش باشد کنار گذارده و دیگری را برگزیند؟» طبیعتاً دعوت به التزامات اخلاقی بویژه پرهیز از «دروغگویی» یکی از انتظاراتی بود که از رحیم پورازغدی در برابر «رئیس جمهوری مملکت اسلامی» میرفت.
اگرچه مجیزهای سینهچاکانه و صدآفرینهای ازغدی، دیری نپایید و کار به جایی رسید که او نیز با این استدلال که «اگر یک رئیس جمهوری بیاید تمام ملت بهش رأی بدهند، من تشخیص بدهم این کارش غلط است والله توی رویش میایستم» به جرگه منتقدان نه چندان پرشور احمدینژاد پیوست. هرچند او نیز میتوانست یکی از صدها نفری باشد که به خاطر حمایت از احمدینژاد، پشت دست گزیده و به درگاه الهی توبه کرده و به بخشش مردم نجیب ایران امیدوار باشد، اما خطبهخوانی اخیر او درباره بایدها و نبایدهای اخلاقی «رئیس جمهوری مملکت اسلامی»، بار دیگر پرونده مواجهه او با احمدینژاد زمانی که رئیس جمهوری سرزمین اسلامی ایران بود را گشود.
جستوجوها درباره اینکه زمانی که محمود احمدینژاد از «هاله نور» سخن گفت؛ زمانی که رئیس جمهوری تحتالحمایهاش تمام هم و غمش را به روی «مکتب ایرانی» گذاشت؛ زمانی که احمدینژاد در برنامه زنده تلویزیونی راست و دروغ را به هم آمیخت و مقابل چشم میلیونها ایرانی دهها نفر از چهرههای انقلابی را به فساد مالی متهم کرد و حتی یک ورق سند برای صحبتهایش ارائه نکرد؛ زمانی که اسفندیار رحیم مشایی از دوستی مردم ایران و اسرائیل حرف زد؛ زمانی که محمدرضا رحیمی، حمید بقایی، سعید مرتضوی، علی اکبر جوانفکر مدیران ارشد و به تعبیر دوستانِ اصولگرای ازغدی «همه کاره»های «دولت انقلابی، پرطرفدار و مردمی احمدینژاد» دستبند به دست یک به یک راهی زندان اوین شدند، رحیم ازغدی به کدام منبر رفت و کدام خطابه را خواند؟ چه انتظار میرفت وی که یک روز برای حمایت از گزینههای بی تجربه احمدینژاد برای وزارتخانهها دست به قلم شده، درباره این موارد هم موضعگیری کند. مگر این افراد هم در زمره انتخابهای احمدینژاد نبودند؟ اما جستوجوها نه برای آن زمان، نه برای حالا که محمود احمدینژاد صبح به صبح دستگاه قضایی و اکثریت ارکان حکومتی را نه به «نقد» که به لعن و نفرین پیرزنانه میکشد، فایدهای نداشت.
دوستان و همپالکیهای رحیم پورازغدی امروز بسیار خوش دارند نام محمود احمدینژاد از ذهن و ضمیر همه مردم ایران پاک شود؛ چه تا آن زمان نمیتوانند از «ایدئولوژی» دم بزنند و «تناقض گویان» را بجویند. اما احمدینژاد و باقی مانده دولت عریض و طویلش امروز مانند وجدانِ ناراحت حامیان تواب و نادمش، جلوی چشمشان رژه میرود و گاه به شوخی برایشان شکلک درمیآورد. به راستی تفاوت کسی که در مجلس برای تبرک آب نیم خورده احمدینژاد را میخورد و به کاپشنش دست میکشید با رحیم پورازغدی، جز در داعیه و چه بسا «توهم دانایی»- به حدی که اگر همه یک ملت به یک نفر رأی داده باشند اگر او تشخیص بدهد، خردِ فردی را جای خردِ جمعی میگذارد و جلویش میایستد- چیست؟ ازغدی اخیراً در گفتوگویی ناخرسند از مواضع رئیس جمهوری درباره فضای مجازی وی را به مناظره دعوت کرده است؛ همان آرزویی که چند سال است به دل محمود احمدینژاد مانده است؛ اما سؤال اینجاست بهتر نیست برای آنکه صداقت ازغدی در صحت تبری جستن از احمدینژاد ثابت شود، با همان محمود احمدینژاد به مناظره بنشیند تا مردم در میان دو مدعی دو آتشه «انقلابی بودن»، «ایدئولوژیک بودن» و صد البته «برحق بودن» قضاوت کنند تا این شائبه از دامن ازغدی پاک شود که او فقط اهل مونولوگ و تک گویی آن هم در مجالسی است که میداند برایش کف و سوت میزنند؟ آیا او حاضر است از این به بعد به جای تریبونهای یک طرفه راهی دانشگاهها شود و البته با همردههای خود مناظره کند یا در جمع دانشجویانی با گرایشهای فکری و سیاسی متفاوت از خود حاضر شود و سؤالات آنها را بشنود؟ چند روز پیش محمد مهاجری، فعال سیاسی و رسانهای اصولگرا در واکنش به سخنان اخیر ازغدی، پیشنهاد دیگری هم داشت: «کاش آقای رحیم پورازغدی که فرمان میدهد رئیس جمهوری این را بگوید یا نگوید، نه در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، که در انتخابات انجمن اولیا و مربیان مدرسه فرزندش شرکت کند تا اولاً بیش از تعداد رأیهایی که کسب میکند، پایش را از گلیمش درازتر نکند و ثانیاً محبوبیتش معلوم شود نزد ما اصولگراها.»/ ایران
نظر شما