چکیده:
هدف تحقیق حاضر، تعیین موانع و شیوههای جذب کودکان 6 تا 12 ساله بازمانده از تحصیل در مناطق روستایی و عشایری است. این مطالعه تحقیقی آمیخته است که بخش کمّی آن به روش توصیفی و بخش کیفی آن به روش پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه آماری بخش کمّی، معلمان و مدیران مدارس روستایی و عشایری استانهای آذربایجانشرقی و آذربایجانغربی به تعداد 17673 نفر است. جامعه آماری بخش کیفی، کودکان بازمانده از تحصیل، والدین آنان و مسئولان منطقه ای و استانی مطلع از موضوع هستند. نمونه آماری بخش کمّی 376 نفر میباشد که با فرمول مورگان تعیین شده است. نمونهگیری بخش کمّی به روش طبقهای انجام شده و نمونهگیری بخش کیفی به صورت هدفمند و تا زمان اشباع اطلاعات ادامه یافته است. گردآوری دادههای بخش کمّی با دو پرسشنامه محقق ساخته و گردآوری اطلاعات بخش کیفی با بهکارگیری فرم مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. روایی پرسشنامهها از سوی استاد ناظر تأیید شد و پایایی پرسشنامههای بخش کمّی با روش آزمون دوباره برای هریک از مؤلفهها بالای 0/70 به دست آمده است. نتایج بخش کمّی نشان داد که موانع فرهنگی از سه عامل، موانع فردی از یک عامل، موانع جغرافیایی از دو عامل، موانع اقتصادی از دو عامل، موانع سازمانی از دو عامل و شیوههای جذب از شش عامل تشکیل شده است. از نتایج بخش کیفی تحقیق، هشت مضمون اصلی به منزلۀ موانع و شش مضمون اصلی به عنوان شیوهها و راهکارهای جذب کودکان بازمانده از تحصیل به دست آمده است.
واژههای کلیدی: کودکان بازمانده از تحصیل، موانع فرهنگی، موانع فردی، موانع اقتصادی، موانع جغرافیایی، موانع سازمانی، شیوههای جذب
نویسندگان:
دکتر حیدر تورانی، سعید عارف نژاد
فصلنامه تعلیم و تربیت - سال سی و سوم، شماره 4 (پیاپی 132)، زمستان 1396.
∎
نظر شما