شناسهٔ خبر: 25180744 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

چرايي خلأ جوانگرايي در کشور

صاحب‌خبر - محمد صادق رخ فرد سن و سال بعضي از ميز و صندلي هاي مديريتي از سن مديريت برخي مسئولين کمتر است. در واقع شايد چند بار ميز و صندلي عمر مفيدشان به اتمام رسيده اما مديريت آنها تمام شدني نيست. تجربه دولت به اصطلاح اعتدال و همچنين دوران کوتاه شهرداري ليست اميد، ثابت کرده است که مشکلات کشور را نمي شود فقط با ريش سفيدان حل کرد. نجفي به علت بيماري ناشي از کهولت سن مجبور به استعفا شد و دوران ناموفقي را در شهرداري پشت سرگذاشت؛ عملا حتي در بحران هاي ضعيف همچون بارش برف و باران نتوانست مديريت خوبي را ارائه کند و ليست اميد هم در شوراي شهر به بحران نداشتن مدير مناسب برخورده بود و با مخالفت استعفايش عملا وبال مردم تهران شده بود؛ به گونه اي که انگار شهروندان تهران بايد به تحملش عادت مي کردند.به نظر، يکي از دلايل اصلي که هنوز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب، دوران رفت و آمد نسل اول انقلاب پايان نيافته، نامعلوم بودن متولي اصلي جوانگرايي و کادرسازي در کشور است. هنوز مشخص نيست که چگونه بايد جوانان نسل هاي بعدي به مديريت در نظام کشور ورود کنند و جايگزين شوند؟ احزاب واقعي بايد اصلي ترين متولي کادرسازي در کشور باشند، اما چون بهاي لازم به احزاب داده نشده و جريان هاي سياسي قائم به اشخاص و يا دولت ها بوده اند، چند صباحي خودنمايي کرده اند و توانسته اند قدرت را در دست بگيرند؛ اما اغلب از تشکيلات و ساختار مشخص محروم بودند به خاطر اين موضوع هيچ‌گاه به فکر کادرسازي و آموزش مديريت نبودند و فقط به فکر گذران آن ايام بودند. از طرفي ديگر نگاه مردم هنوز به احزاب نگاه مثبتي نيست؛ زيرا هنوز فرق بين حزب گرايي با حزب بازي و جناح بازي تبيين نشده است. مردم به تحزب نگاه ويژه خواري(رانتي) يا جولان ژن هاي خوب دارند آيا تحزب واقعي اين گونه است؟ براي بيان اين تفاوت ها بايد جداگانه به آن پرداخت اما نمونه کوتاه از فرق تحزب و جناح بندي را شهيد بهشتي اين گونه شرح داده است: «در حزب جمهوري اسلامي اگر دو نفر را پيدا کرديم که هر دو از جهات شرايط مورد‌نياز براي مسئوليتي يکسان بودند، قطعا آن که حزبي است را انتخاب مي‌کنيم، چراکه اصل در تشکل بودن و کار جمعي داشتن هنر است. اين امتياز يک درجه برتري است نسبت به کسي که نمي‌تواند کار حزبي انجام دهد.» اين يعني حزب به دنبال فردي است که شرايط بهتري را براي قبول مسئوليت داشته باشد. از وظايف اصلي احزاب داشتن برنامه براي اداره کشور است و لازمه آن تربيت و کادرسازي جوانان و نسل بعدي براي قبول مسئوليت است. تا وقتي احزاب واقعي قدرتمند نشوند و به قدرت نرسند خيلي اميد به جوانگرايي در مديريت کشور خصوصا بخش هاي اجرايي نخواهد بود. هرچند برخي دانشگاه ها اين کار را انجام دهند اما روند آنها بيشتر نظري است و اين حزب هست که مي تواند در عرصه عمل و تجربه در کنار مديران با تجربه خود به کادرسازي نيروهاي جوان بپردازد. راه ديگر ورود مديران جوان، اعتماد به جواناني است که با ورود خود مي توانند افراد هم سن سال خود را به عرصه مديريت بياورند. در واقع زمينه اين مسير نيازمند اعتماد و باور برخي از مسئولان به جوانان است، همان باوري که مقام معظم رهبري در سخنراني روز اول فروردين امسال به آن اشاره کردند که «يکي از اين موانع باور نداشتن بعضي از مسئولين ما به همين ظرفيّتها [جوان هاي کشور] است؛ يا باور ندارند يا به اينها اهمّيّت نمي دهند. وجود اين‌همه جوان در کشور، يک ظرفيّت مهمّي است؛ بعضي از مسئولين ما، در طول زمانها، به اين اهمّيّتي نمي دادند؛ بعضي‌ها اين را باور نداشتند، اهمّيّت نمي‌د‌ادند؛ اين را که "از دست اين جوانها کار برمي‌آيد"» مقام معظم رهبري خود در انتصابات به اين موضوع توجه کرده اند؛ انتظار اين است که ديگر ارکان حکومت اعم از قواي سه گانه، نهادها و سازمان ها نيز انقلابي از حضور جوانان در عرصه هاي مختلف راه بيندازند؛ چرا که رهبري بارها اهميت اين موضوع را بيان کردند که نسل هاي بعدي انقلاب بايد راه گشا و مشکل گشاي شرايط فعلي کشور باشند. بدون شک جوانگرايي جرات مي خواهد و پرهزينه است. چه هزينه از آبرو و چه هزينه هاي مالي و معنوي و... جوانگرايي احتياج به تکيه گاه و پشت گرمي بزرگان دارد اما هزينه آن از جنس سرمايه گذاري است که سال ها مي تواند براي کشور سود و بازدهي داشته باشد.

نظر شما