به گزارش خبرنگار ایکنا؛ دومین نشست از سلسله نشستهای بررسی چهل سال هنر و ادبیات انقلاب اسلامی که پیش از ظهر امروز دوشنبه 3 اردیبهشت در سالن قصر شیرین باغ موزه انقلاب و دفاع مقدس برگزار شد، اختصاص به ادبیات داستانی انقلاب اسلامی داشت.
در این نشست که اجرای آن را محمد حنیف؛ کارشناس و منتقد ادبی به عهده داشت، مصطفی رحماندوست، زهرا زواریان و محمدرضا بایرامی؛ سه تن از فعالان و نویسندگان ادبی به بحث و بررسی پیرامون موضوع مورد بحث این نشست پرداختند.
داستان انقلاب به چه معناست؟
مصطفی رحماندوست، شاعر، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان در ابتدای این نشست و در پاسخ به پرسش مجری که آیا میتوان تعریفی در مورد داستان انقلاب ارائه کرد یا خیر گفت: داستان، داستان است با مختصات و ویژگیهای خودش و لذا به شخصه با تقسیمبندی آن چندان موافق نیستم و اینکه مثلاً بگوییم داستانی که در حال مطالعه آن هستیم داستانی انقلابی است، این امر چندان کارشناسی شده نیست چراکه هر داستانی که حتی ممکن است حول موضوع مشخصی نوشته شود، تنها به همان موضوع نمیپردازد.
وی ادامه داد: این تفکیک و تقسیم بندی را تنها تئوریسینهای ادبی است که قائل میشوند و از نظر فنی و نقد ادبی با خوانش داستان به جهت وجه غالب پرداخت شده در داستان به آن اتیکت انقلابی بودن و یا هر چیز دیگری را میچسبانند، با این وجود اگر خواسته باشم جواب دقیق و صریحی به پرسشی که مطرح شد بدهم باید بگویم که داستانی که موضوع، تم و پیام آن به زمینههایی که به انقلاب ارتباط پیدا میکند بپردازد، میتوان نام آن را داستان انقلاب نامید.
رحماندوست تصریح کرد: داستان یک مقوله انسانی است که به زمانهای خاص از برهههای تاریخی و زمانی میپردازد، هر چند که همانگونه که اشاره شد ممکن است تم و فضایی بر آن غلبه کند و آن را فرابگیرد اما باز هم معتقدم که داستان را نمیتوان خطکشی کرد و اعتقاد داشت که مثلاً این داستان اجتماعی است و یا سیاسی و موارد دیگر.
زهرا زواریان، نویسنده و کارشناس نیز در این نشست و در پاسخ به این پرسش گفت: به نظر میرسد که ما زمانی در حال صحبت پیرامون داستان انقلاب هستیم که در مقطع انقلاب اسلامی به سر میبریم و شاید این تفکیک پیش از این و در سالهای بعد از انقلاب اسلامی اصلاً مطرح نبوده باشد؛ واقعیت هم این است که فضای ذهنی حاکم بر جامعه امروز حتی پس از گذشت 40 سال از وقوع انقلاب اسلامی، انقلابی است و این تفکر غالب است. در هر صورت باید داستانی داشته باشیم تا بعد آن را براساس موضوعی که به آن میپردازد انقلابی بدانیم و یا غیر آن.
این نویسنده ادبی ادامه داد: تقسیمبندی داستان به مواردی همچون انقلابی، اجتماعی و سیاسی و... ، کار منتقدان است و نه داستاننویسها؛ واقعیت آن است که طی این سالها با قائل شدن به این تفکیک با مجموعهای از کارهای سفارشی روبرو هستیم که متأسفانه تنها قادر بوده نظر و سطح سلیقه نهاد و سازمان سفارشدهنده را تأمین نماید و هیچگاه در حد یک ژانر مطرح نبوده و نیستند و حتی نحوه و زاویه دید و پرداخت آنها به گونهای بوده و هست که مورد پسند سفارشدهنده بوده است؛ در یک کلام میخواهم به این موضوع اشاره نمایم که در زمینه ادبی که به شکل محض به انسان و مناسبات انسانی میپردازد، تحمیل عقاید ایدئولوژیک طیف و طبقهای خاص مطرود است و نویسنده نباید از پیش برای خود این دستورالعمل را ابلاغ نماید که وقتی قرار است چیزی بنویسد از همان ابتدا برای خود فرض کرده باشد که آنچه پدید خواهد آورد، داستانی انقلابی است.
وی تصریح کرد: مشکل دقیقاً از همینجا آغاز میشود که وقتی ما از همان آغاز قائل به به داستان انقلابی باشیم یعنی طرف مقابل آن را نیز باید قبول داشته باشیم و آن اینکه ممکن است داستان ضدانقلابی نیز نوشته شود و در مورد ادبیات دینی نیز اینگونه است که به فرض داشتن داستان دینی، داستان ضددین نیز پدید خواهد آمد، این در شرایطی است که گاه با آثاری مواجه میشویم که انقلابی هستند و یا دینی و البته گاه تلقیهایی نیز وجود دارد که آنها نه انقلابی هستند و نه دینی.
زواریان در ادامه افزود: اتفاقات روی داده در خلال دهههای پس از انقلاب موجب شده است که چند دستهگی در میان نویسندگان به وجود آید وگرنه که قرار نیست ما در همین وضعیت کنونی باقی بمانیم، زمان میگذرد و قرار است جو حاکم بر فضای فرهنگی و ادبی در دههها و سدههای آینده، محل بررسی و تجزیه و تجلیل قرار گیرد.
محمدرضا بایرامی، نویسنده و کارشناس ادبی دیگر سخنران این نشست بود که در پاسخ به پرسش مطرح شده گفت: این مسئله را در نظر داشته باشید و آن اینکه هیچگاه تعاریف بر نویسندگان مقدم نیستند؛ عدهای تئورینویس تعاریفی را منتشر میکنند که البته باید گفت چنین تعاریفی از دل آثار به نگارش درآمده به وجود میآید.
وی ادامه داد: تفکیکبندی داستان به مقولاتی همچون انقلابی، اجتماعی و... چندان کارشناسی شده و دقیق نیست و تنها راهنمایی میکند که مخاطب برحسب علایقش با چه موضوعی که وجه غالب یک داستان است همراه شود. من اگر قرار باشد تعریفی در مورد داستان و قصه انقلاب داشته باشم، آن را از دمدستترین آدمهای پیرامونم که هر روز در معابر، خیابانها و زندگی شهری با آنها برخورد دارم، مفاهیم و مضامینی که همگی دوست داشتیم آنها عمل شود ، اینکه چیزهایی را میخواستیم و از انقلاب مورد مطالبه داشتیم اما چه شد و اینکه آیا به آنها دست پیدا کردیم یا نه؟
نویسنده کتاب «لم یزرع» گفت: داستان انقلاب روشنگرانه است یعنی باید به تمام وجوه انقلاب با نگاهی بیطرفانه نگاه کند، اینکه به بخشی بپردازیم و به بخشی دیگر بنا به ملاحظاتی توجه نداشته باشیم، داستان حتی با قائل بودن به اینکه آن داستان انقلاب است عقیم و خنثی باقی خواهد ماند. شاید در قالب داستان انقلاب بتوانیم به برخی از آرمانهای انقلاب که مورد مطالبه انقلابیون در 40 سال پیش بود بپردازیم اما اگر در مورد اینکه چه شد که حتی به بخشی از آن آرمانها دست پیدا نکردیم خواسته باشیم صحبتی به میان آوریم آن زمان است که به ما انگهای بیمورد و البته ضدانقلابی خواهند زد.
بررسی تغییر و تحولات ادبیات کودک و نوجوان در 4 دهه انقلاب
در ادامه این نشست محمد حنیف، کارشناس مجری از مصطفی رحماندوست، شاعر، نویسنده و مترجم پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان خواست که در مورد تغییر و تحولات ادبیات کودک و نوجوان طی 4 دهه از آغاز انقلاب توضیخ دهد که رحماندوست در جواب گفت: به جرئت میتوانم بگویم که در آغاز انقلاب اسلامی ما چیزی به نام ادبیات بومی کودک و نوجوان نداشتیم و بسیار انگشتشمار بودند نویسندگانی که برپایه فرهنگ و عقاید جاری در جامعه ایرانی و بنا به خواست مخاطب کودک و نوجوان دست به قلم شده و کارهایی را خلق میکردند؛ در زمینه مجلات و نشریات کودک و نوجوان که باید گفت همین مقدار انگشتشمار را نیز شاهد نبودیم و اغلب آثار ترجمه شده آثار کودکان و نوجوانانی بودند که توسط نویسندگان فرنگی به رشته تحریر درمیآمدند.
وی ادامه داد: باید ادبیات کودک و نوجوان را امروز روز وامدار جریان پرشور انقلاب اسلامی دانست و در شرایط کنونی به نظر می رسد که تعادلی میان آثار بومی مطلقاً ایرانی و آثار وارداتی و ترجمهای برقرار شده است؛ شرایط امروز بسیار بهتر از دهههای قبل است به ویژه دهه 60 که با آغاز موج جدید ادبیات کودک و نوجوان شاهد بسط یافتن نوعی ادبیات سیاسی سوسیالیستی بودی که هرچند که برای کودکان و نوجوانان نوشته میشد اما آن را بزرگسالانی نوشته بودند که لحنی تحکمآمیز و فرمایشی داشتند و ذهن منفعل کودکان آن دهه مجبور به پذیرش و هضم آن چیزهایی بود که نویسندگان تصور میکردند درست باشد.
مصطفی رحماندوست تصریح کرد: خوشبختانه پس از اتمام جنگ تحمیلی و فروکش کردن آتش خانمانسوز آن، شاهد نوعی انسانگرایی و پرورش انسان ایدهآل در متن آثار ادبی کودک و نوجوان بودیم و حتی نویسندگان این جرئت و جسارت را نیز به خرج دادند که به اذهان و تخیلات فانتزی کودکان و نوجوانان نیز نزدیک شوند و پرداخت آثار در هر دو وجه پرداختی واقعگرایانه و تخیلی و فانتزی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان به یک مساواتی قابل قبول رسیده بود.
وی افزود: ادبیات کودک و نوجوان ظرفیت جهانی شدن را داراست اما باید به این نکته توجه داشت که مخاطب زبان فارسی در جغرافیای کنونی محدود است و مثل زبان عربی نیست که حداقل 50 کشور به آن تکلم و مکاتبه نمایند لذا حمایت مدیران دستگاه اجرایی برای وصول به این مهم ضروری است هرچند که سالهاست این خواسته مسکوت مانده و جامه عمل به آن پوشانده نشده است.
نقش زنان داستاننویس در روایتگری داستان دفاع مقدس و جنگ
زهرا زواریان دیگر کارشناس و نویسنده ادبی حاضر در نشست در پاسخ به پرسش محمد حنیف که جامعه زنان داستاننویس پس از انقلاب را چگونه توصیف میکند، گفت: اتفاقاً این موضوع پژوهش من طی سالهای گذشته بود و من از آغاز جنگ تا همین سال گذشته یعنی 96 در زمینه زنان داستاننویس و به ویژه نویسندگانی که داستان کوتاه جنگی به رشته تحریر درآورده بودند، تحقیق جامعی را به انجام رسانیدم که نتیجه آن به استخراج 230 عنوان داستان انجامید که از وجوه گوناگون که میتوانم به 5 مؤلفه در ارزیابی آنها اشاره کنم، این آثار را در ارتباط با جنگ تحمیلی مورد بررسی قرار دهم و امیدوارم بتوانم این مشاهدات و تحقیقات خود را در قالبی کتابی گردآورده و به چاپ برسانم.
وی ادامه داد: و اما آن 5 مؤلفه برای ارزیابی آثار داستانی نویسندگان زن دوران جنگ عبارت بودند از رویکرد هستیشناسانه(نگاه زنان به موضوع جنگ)، رویکرد روانشناسانه(زنان از نظر روحی و روانی در مواجهه با پدیده جنگ چگونه واکنش نشان دادند)، رویکرد فرهنگ و هژمونی(بررسی شرایط فرهنگی روزگار معاصر با جنگ در جامعه زنان)،زبان و ساختار داستانی و مبحث آخر بیولوژیک زنان(از نظر جسمیت زنانه که ظرایف و لطایف خاص خود را داراست) و اینکه در مواجهه با پدید جنگ تا چه اندازه به لحاظ جسمی تاب و توان داشتهاند.
زواریان افزود: من تحقیق را در دو مرحله به انجام رساندم، یکبار تا سال 76 که بعد دچار یک وقفه شدم تا همین سال گذشته که دوره 20 ساله از 76 تا 96 را نیز مورد بررسی قرار دادم و باید به این موضوع اذعان کنم که از سال 76 به این سو هرچه بر کیفیت روایی و ساختاری داستانها پیرامون جنگ اضافه شده است از آن طرف این مقوله از نظر کمیت دچار افت شدیدی بوده است؛ آثار به ویژه در دهه 80 از ساختار و حس و حال قوی برخوردار بودند که این خصیصه در دهههای گذشته قابل مشاهد نیست.
بررسی ویژگی و مختصات داستان انقلاب
محمد حنیف؛ مجری و کارشناس این نشست از محمدرضا بایرامی در مورد ویژگیهای داستان موسوم به داستان انقلاب و خصلتهایی که داستاننویس انقلاب باید داشته باشد پرسش کرد که او نیز در جواب گفت: مخاطب داستان در زمان مواجهه با این اثر ادبی حتی اگر موضوع غالب آن انقلابی باشد چیزی را قبول کرده و میپذیرد که ما به ازای بیرونی آن را یا دیده باشد یا شنیده باشد و یا بعدها در تحلیلها و بررسیها از روند تحولی درک درستی به دست آورده باشد. نویسنده داستان انقلاب نیز باید برای این ارتباط مؤثر با مخاطب خود، شخصاً نیز به این درک درست، منصفانه و به دور از غلو و اغراق رسیده باشد، همچنانکه در مورد دفاع مقدس گفته میشود که نقل درست برطبق واقعیت بهتر از نقل درشت و بزرگنمایی است.
وی ادامه داد: به نظر من درک درست از شرایط حاکم در هر برههای از زمان امکانپذیر است، در دوران جنگ این امکان به خواست نویسنده برای حضور فیزیکی وی در مناطق عملیاتی میسر میشد و او تنها بسنده به مشاهدات خود میکرد کمااینکه در دوران جنگ های دیگری که در سطح جهان شاهد بروز آنها بودیم نویسندگانی همچون ارنست همینگوی، دل به حادثه زده و با به خطر انداختن جان خود امکان و مواد و متریال مناسب نگارش آثار خود را فراهم میآوردند، در واقع باید به این نکته صراحتاً تأکید کنم که بزرگترین نویسندگان در سطح جهان تاکنون تجارب شخصی خود را بازگو کردهاند.
محمدرضا بایرامی تصریح کرد: این امکانی که به آن اشاره کردم، اینکه بسیار سهلالوصولتر در اختیار نویسنده قرار گرفته است، شخصاً با نشستن در خانه و به دور از هر نوع هیاهویی از میان مجموعه اخباری که با حجم بالای آنها در شبکههای اجتماعی روبرو هستیم که میتوانم با استناد به آنها بسیاری از آنها را دستمایه نگارش داستانهای خود قرار دهم.
وی با اشاره به اینکه لزوماً مطرح ترین نویسندگان ما بهترین آنها نیستند گفت: به نظر میرسد که مدیران فرهنگی ما از سر ناامیدی در حال کنار زدن رمان هستند، چراکه همانطور که بارها گفته شد رمان زبانی نقادانه دارد و شاید رشد و تعالی آن چندان به صلاح تفکر ایدئولوزیک حاکم بر مناسبات فرهنگی نباشد.
رحماندوست در توضیح کوتاهی به این پرسش جواب داد و گفت: به نظر من در شرایط کنونی هم باید نویسنده خود شخصاً در بطن وقایع و حوادث حضور داشته باشد چرا که به هر حال نقل در شبکههای اجتماعی و اینترنت نقل غیرمستقیم است و ممکن است دخل و تصرفهایی در آن وجود داشته باشد.
آسیبشناسی داستان انقلاب
زهرا زواریان در ادامه این نشست و در پاسخ به پرسش مجری در مورد آسیبشناسی ادبیات به ویژه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس گفت: بزرگترین آسیب در شرایط فعلی در این عرصه تصدیگری نهادها و سازمانهای حاکمیتی و دولتی است و من معتقدم هستم که این نهادهای پشتیبان ادبیات انقلاب و دفاع مقدس در این برهه از زمان باید عقب کشیده و اجازه بدهند تا نویسندگان و فعالان ادبی به شکل خودجوش آثار ادبی پدید آورند.
وی در پایان ادامه داد: باید این اعتقاد را داشت که انقلاب و دفاع مقدس تنها متعلق به طبقه خاصی از جامعه نیست، متعلق به همه مردم ایران است و باید با قائل بودن بر فرضیه مرگ مؤلف به جای اینکه به دنبال این باشند که فلان نویسنده دارای چه وضعیت ظاهری است و یا عقاید شخصی او چیست، به اثر ادبی که او پدید آورده است نگاه کنند و اینکه چقدر توانسته وقایع انقلاب را آنگونه که باید و شاید در روایت داستانی خود ثبت نماید.
گزارش از امیرسجاد دبیریان
انتهای پیام
نظر شما