شناسهٔ خبر: 25139106 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

درباره ایران

ایران با قدمت‌ 10هزار ساله آریایی‌ها با قدمت 3‌هزار ساله

صاحب‌خبر - آنچه می‌خوانید سلسله مباحث دکتر علی‌اکبر ولایتی و جمعی از کارشناسان در مجموعه برنامه‌های «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران در موضوع تبیین مفهوم «ایران و هویت ایرانی» است که در ستون ثابت «درباره ایران» به‌صورت پاورقی از امروز در روزنامه «فرهیختگان» منتشر می‌شود. نخستین پرسش که مبنای پرسش‌های آتی خواهد بود این است که منظور از «ایران» چیست؟ آیا اینکه بعضی چنین اظهار می‌دارند که «ایران» یعنی «سرزمین قوم آریایی»، صحیح است؟ خیر، چنین نظری ابدا درست نیست. ایران به معنای سرزمین و کشور ایران است نه فقط میهن قوم آریایی. همه کشفیات باستان‌شناسی در منطقه ما ثابت می‌کنند که یک فرهنگ و تمدن چندهزارساله در این منطقه وجود داشته که هزاران سال پیش از ورود آریایی‌ها تا دوران معاصر در همه رشته‌های علوم و فنون، هنر، اخلاق و ادبیات مردم منطقه را به هم مرتبط می‌کند. من باید عرض کنم اینکه ایران را به سرزمین آریایی‌ها تقلیل دهند یک هدف و قصد و منظوری داشته است؛ قصدی که قطعا فرامرزی بوده و از القائات بیگانگان بوده است. همین‌ها باز گفتند گروه‌های همسایه غرب و جنوبی ایران از نژاد سامی هستند. این در حالی است که بنا به نظر کارشناسان، تا به حال هیچ کتیبه باستانی‌ای کشف نشده که در آن از قوم سامی نامی برده باشد. این لفظ از «زبان‌شناسی» وارد تاریخ شده و اختراعی است که بعدا معلوم شد که اصلا مبنای غلطی دارد. در نوشته‌های علمی هم، پیش از نیمه دوم قرن هجدهم، اصلا کلمه سامی نیامده است. هیچ سندی بر این مرزبندی نژادی نداریم. هرچه هست مربوط به عهد عتیق است. اینها بر اساس همین متن عهد عتیق، یک بخشی از مجموعه فرهنگی منطقه را جا کردند و گفتند اینها «سامی» هستند، آنها «آریایی». اینها به نحوی ایران را از مجموعه تمدن‌ها و فرهنگ‌های مشرق‌ زمین، و از عرب‌ها و از ترک‌ها و سایر اقوام جدا می‌کنند که گویی یک قوم غریب و پدیده شگفتی در قدیم به نام قوم آریایی بوده که نژادش هم نژاد اروپاییان بوده - گویی هم‌نژادی با اقوام اروپایی مایه فخر و مباهات است!- و باید در جست‌وجوی آن نژاد خالص و پاک‌سازی ایران از دیگر اقوام هر پستویی را جست. این قطعا محدودکردن ایران است. باید توجه جدی داشت به این موضوع که آریایی‌ها کل تاریخ حضورشان در ایران از حدود سه‌هزار سال فراتر نمی‌رود؛ اما ایران 10هزار سال تاریخ دارد. همین اخیرا در بازار تهرانی باقی‌مانده جسد بانویی را پیدا کردند که بنا بر نظر کارشناسان، هفت‌هزار سال پیش زندگی می‌کرده است. در شهر سوخته در استان سیستان و بلوچستان، ما پنج‌هزار سال تاریخ داریم؛ در جایی که جمجمه‌ای از یک بانو با سن حدود 25 تا 30 سال با چشم مصنوعی کشف شد که متعلق به بیش از پنج هزارسال پیش (حدود سال 2800 پ م) بود و جمجمه‌ای که آثار جراحی مغز داشت. به نظر می‌رسد در این جمجمه اخیر، آبسه را از طریق سوراخ کردن جمجمه خارج کرده اند . ما در سیلک کاشان ما بین پنج تا هفت هزار سال تاریخ داریم. عیلامی‌ها هم پیش از اینکه آریایی‌ها به ایران بیایند تمدن عظیمی در همان منطقه که بعدا آریایی‌ها ساکن آن شدند داشتند. نباید در مورد اینها بی‌تفاوت بود زیرا مثلا همین عیلامی‌ها پایه‌گذار بخش مهمی از تمدن ما بودند. ملاحظه کنید، محمد بن زکریا رازی (313 – ۲۵۱ق) در کتاب الحاوی (1955، ج 12، ص 552، ج 20، ص 411-412، ج 20، ص 541، ج 21، ص 202، 366، 553، 563) و همچنین در کتاب طب منصوری، 200 بار عبارت «قال الخوز» و جملات مشابه آن را آورده است؛ یعنی در مستندات پزشکی خودش می‌گوید خوزی یا خوزی‌ها در فلان مطلب پزشکی چنین نظری داشته‌اند. این دانشمندان خوزی دنباله‌های همان عیلامی‌های باستان هستند که سنن پزشکی نیاکانشان را در جندی‌شاپور حفظ کرده بودند. عیلامی‌ها آریایی نبودند، ولی ایرانی هستند. داریوش در کتیبه بیستون (بند 6، سطر 17-12)، خود را حاکم بر «سرزمین‌هایی با مردمان گوناگون» می‌خواند. او وقتی اقوام ساکن در سرزمین و تابع حکومت هخامنشی را برمی‌شمرد 23 قوم و ایالت (فارسی باستان: خشَثرَپاوَن) را نام می‌برد که عبارتند از: پارس (کل فارس شامل استان فارس و کرمان و هرمزگان و بوشهر)، عیلام (خوزستان)، بابِل (جنوب عراق)، آشور (شمال عراق)، عربستان شمالی (با تلفظ Arabāya که شبیه واژه Arabia است)، مصر، فنیقیه (صور و صیدا)، سارد (در غرب ترکیه) و لیدی (ازمیر)، اَیونیه در یونان، ماد (جنوب البرز تا شمال غرب ایران کنونی)، ارمنستان، کاپادوکیه (آسیای صغیر)، پارت (خراسان)، زَرَنگ (سیستان)، هرات، باختر (بلخ)، سُغد (تاجیکستان و شرق ازبکستان)، قندهار، سرزمین سکاهای میان دریاچه خوارزم و دریای مازندران، ثَتَغید (دره رود هیرمند)، رُخَج (خیوه)، مَکران و عمان. آن زمان همه این محدوده عظیم جغرافیایی فارغ از نژاد و زبان و رنگ و عقیده، در قلمرو هخامنشیان جای داشته‌اند و تابع حکومت هخامنشی بوده‌اند. چنانکه داریوش در همان کتیبه (بند هفت، سطر 20-17) می‌گوید: «این است [فهرست] سرزمین‌هایی که خود را پیرو من می‌خوانند؛ به خواست اهوره‌مزدا به فرمان من هستند و خراج می‌دهند. آنچه به آنها از جانب من دستور داده می‌شود، چه در شب و چه در روز، همه را انجام می‌دهند.» نیاکان ما بعدها بر این گستره سرزمینی و درواقع، بر آنچه از آن باقی مانده بود نام بلند و پرافتخار «ایران» را نهادند. ادامه دارد

نظر شما