اگر چهار عنوان اسلاميسازي، بوميسازي، روزآمدي و كارآمدي را در نظر بگيريم، ميتوانيم آسيبهاي علوم انساني را در ذيل همين چهار عنوان بيان كنيم. مثلاً يكي از آسيبهاي علوم انساني موجود دانشگاههاي ما اين است كه روزآمد نيست. بيش از 30 سال از تصويب بسياري از برنامههاي رشتههاي علوم انساني گذشته است و در اين سالها تغيير جدي نكردهاند. آخرين باري كه اين برنامهها تغيير كرده زماني بوده است كه مرحوم دكتر علي شريعتمداري مسئول برنامهريزي علوم انساني بودهاند و در يك مدتي همه برنامهها تصويب شده و از آن به بعد هم ديگر جز بعضي اصلاحات جزئي و فرعي در علوم انساني بازنگري نشده است. آيا علوم انساني در سه دهه اخير تحولي پيدا نكرد و اين علوم احتياج به روزآمد شدن نداشتهاند؟ ملاحظه كنيد با رشدي كه فضاي مجازي، فضاي سايبري و فناوري اطلاعات در فضاي رسانهاي ايجاد كرده، همين يك عنصر و يك بخش چه تغييري در مسائل اجتماعي به وجود آورده! فيالمثل در روانشناسي يا حتي خود رشته ارتباطات ميبينيم كه چقدر نيازهاي جديد در علم پديد آمده و پديد آورده است.
به هر رشتهاي از علوم انساني كه دقت كنيد، ميبينيد يك اقتضاي تازهاي پديد آمده است. آيا اينها در برنامهريزي براي رشتههاي علوم انساني لحاظ شده است؟ مثلاً آيا ميتوان از فناوري نوين ارتباطي در علوم تربيتي بهره برد؟ آيا دانشجويان خود را با اين ابزارها و روشها آماده ميكنيم؟ يكي از كارهاي ما در شوراي تحول اين است كه با استفاده از نظر استاداني كه اين درسها را ميدهند و از تحولات اين علوم هم باخبرند، درسها را متحول و روزآمد كنيم.
مسئله ديگر كارآمدي است. اصلاً در كشور ما هنوز اين باور در مسئولان و دانشگاههاي علوم انساني به وجود نيامده كه متخصصان علوم انساني هم بايد مشكلات كشور را حل كنند و اصلاً برخي مشكلات فقط به دست متخصصان علوم انساني حل ميشود. مسئله بازار كار يكي از مسائل مهم رشتههاي علوم انساني است؛ چه مهارتهايي بايد در سطح كارشناسي يا كارشناسي ارشد يا دكتري به دانشجو داده شود تا او بتواند كمكي به حل مسائل جامعه كند و در عين حال براي خود هم اشتغالي تأمين كند؟ اين ديدگاهي است كه ما در شوراي تحول بر سر آن اصرار ميورزيم.
مسئله مهم ديگر بوميسازي است. مسلماً علوم انساني در هر كشوري بايد ناظر به مقتضيات بومي آن كشور و جامعه باشد. ما نميتوانيم در علوم انساني، بيهيچ تاملي، برنامه كشورهاي ديگر را اخذ و عيناً ترجمه و در كشور خود اجرا كنيم. برنامههاي موجود دانشگاهها اين عيب و آسيب را دارد كه رنگ بومي در آن بسيار كم و كمرنگ است. براي مثال، اخيراً بعد از چندين سال بررسي، برنامه جديد كارشناسي رشته اقتصاد در دانشگاههاي ايران در شوراي تحول به تصويب رسيد؛ اگر اين برنامه را با برنامه قبلي مقايسه كنيد ملاحظه ميكنيد يكي از خصوصيات اين برنامه اين است كه اقتصاد بومي ايران و مسائل واقعي و امروزي اقتصاد ايران در كانون توجه قرار دارد. برنامه قبلي فقط دو واحد درس اقتصاد ايران داشته كه آن هم اختياري بوده است، اما در برنامه جديد شش واحد الزامي شده است. اين كاملاً معايب رشتههاي علوم انساني و رويكرد شوراي تحول را نشان ميدهد. سرفصلهاي معين شده و قبل از تصويب با عده زيادي از استادان رشته در ميان گذاشته شده و نظر آنها دريافت شده است و همه گفتند كه كار درستي است. متأسفانه كساني كه بر سر راه تحول علوم انساني جنجال سياسي به راه مياندازند و آنها را تيتر روزنامههايي ميسازند كه خود مظهر گرهخوردگي قدرت و ثروت هستند، اصلاً از اين واقعيتها خبر ندارند و حتي علاقهاي هم ندارند كه وارد اين مسائل شوند؛ آنها فقط براي كسب قدرت و جناحي كردن همه مسائل كشور به دنبال جنجال سياسي ميگردند.
اما مسئله مهم ديگر اسلاميسازي است. اولاً بايد دانست كه اسلاميسازي علوم انساني در همه رشتههاي علوم انساني يك معنا ندارد و در هر رشتهاي متناسب با ماهيت آن رشته حكمي دارد.
نكته مهم در اسلاميسازي علوم انساني اين است كه ما ميگوييم تقليد نكنيد، اگر ميخواهيد علوم انساني غربي را بپذيريد، ريشه آن را ببينيد، در سرچشمهها و ريشههاي آن را مطالعه و تحقيق كنيد تا بدانيد بر چه مبانياي استوارند. در كشور ما كمترين مطالعات در علوم انساني درباره مباني فلسفي علوم انساني صورت گرفته است.
اين علوم انساني غربي ميوههاي درختي هستند كه ريشه آن متافيزيك است؛ يعني يك نوع متافيزيك و فلسفه خاصي بوده كه از دل آن و بر اساس آن اين علوم انساني پديد آمده است. ما ميگوييم اگر ميخواهيد اقتباس كنيد، اقتباس آگاهانه كنيد نه اينكه بدون توجه به ريشه، اين ميوهها و دستاوردهاي علوم انساني غربي را چشم بسته ترجمه و در دانشگاههاي خود تدريس كنيم. هركس از هر جاي اروپا آمده، علوم انساني همان كشور را بياورد كه در اين صورت جنگلي از آرا و عقايد درهم و برهم ايجاد ميشود كه نامش علوم انساني غربي است. چيزي كه رهبري بر آن تأكيد دارند اين است كه ما از تقليد كوركورانه پرهيز كنيم. ايشان بارها گفتهاند ما معتقد نيستيم كه هرچه در علوم انساني غربي پديد آمده باطل است. مجموعهاي كه تحت عنوان علوم انساني در غرب پديد آمده، يك دستاورد بشري است، ممكن است بخشهايي از آن كاملاً صحيح و كارآمد و مثبت باشد و بخشهايي از آن هم از نظر ما قابل نقد باشد. ما در درجه اول خواهان پديد آمدن يك نگاه انتقادي مبتني بر آگاهي و خودآگاهي در حوزه علوم انساني هستيم. ما ميخواهيم اين جريان اقتباس كوركورانه از علوم انساني غربي جاي خود را به يك انتخاب آگاهانه بدهد.
* انديشهنامه
نظر شما