كسري محمديان
عيد و ديد و بازديد ايام عيد هم تمام شد. البته هنوز در بسياري از خانوادهها همچنان اين ديد و بازديدها ادامه دارد ولي از تكاپو و هيجان آن ايام كاسته شده است. منظورم از تكاپو همان پذيراييهاي آنچناني در ظروف آنچناني و خلاصه همه چيزهاي آنچناني براي هرچه بهتر ديده شدن در نگاه مهمان است. چه چشم و همچشميهايي كه در اين ايام براي به رخ كشيدن خود اتفاق نيفتاد. چه رفتارهاي نمايشي و تعارفاتي كه در اين ايام اتفاق نيفتاد. همه رفتارهاي دروغيني كه فقط براي مورد تحسين قرار گرفتن از طرف ديگران بود اما اين تحسينها چه فايدهاي براي ما دارد؟ چه ارج و قربي براي ما به همراه دارد؟ آيا درجه و رتبه ما را بالاتر ميبرد يا اينكه فقط براي كور كردن چشم ديگران است؟!
چشم و همچشمي بيماري است
از منظر روانشناسي ميتوان گفت چشم و همچشمي يك بيماري روحي است. افرادي كه تمام فكر و ذكرشان درگير رقابت و بهتر بودن از ديگران است به بلوغ عاطفي و فكري كاملي نرسيدهاند، به همين دليل تمام معيارهاي مادي و ظاهري را در ذهن خود ملاك قرار ميدهند. كارشناسان معتقدند چشم و همچشمي نوعي نقص و نارسايي است كه ميتواند منجر به بيماري شود و اگر چشم و همچشمي در خانوادهاي وجود داشته باشد، كودكان اين خانوادهها نيز دچار مشكلات ويژهاي ميشوند، زيرا اين والدين توانايي آموزش درست به كودكان را از دست ميدهند. آنها با رفتار اشتباه خود نميتوانند واقعيت را به فرزندان خود ياد دهند و به آنها بگويند كه قدرت واقعي و برتري انسان در دوست داشتن ديگران و از خودگذشتگي است، بلكه كودك از روي رفتار پدر و مادر خود به اين نتيجه ميرسد كه ظاهر و ثروت ملاك برتري افراد است.
چشم و همچشمي مثل يك بيماري خيلي آرام و خزنده در فرد بروز ميكند، يعني وقتي از رقابت مثبت و دوستانه به سمت حسادت و رقابت منفي ميرود، در واقع اين بيماري است كه در وجودش ريشه ميدواند. اين افراد به نوعي نقص و نارسايي در شخصيت و نادرستي در بينش و نگرش خود مبتلا هستند كه به مرور زمان دچار بيماريهاي خطرناك رواني همچون افسردگي ، نااميدي و بياعتمادي ميشوند. وقتي فردي به خود و باورهاي خود ايمان نداشته باشد يا به عبارتي اعتماد به نفس نداشته باشد در واقع خود و زندگي خود را به دست جريان باد ميسپارد. اين افراد به دليل ضعف و حقارتي كه در وجودشان احساس ميكنند نظرات و حرف ديگران برايشان به شدت مهم است و نقش تعيين كنندهاي در زندگي آنها بازي ميكند. آنها براي سرپوش گذاشتن بر عيوب و نواقصشان رفتارهايي از خود نشان ميدهند كه خود را بالاتر از آنچه هستند به رخ بكشند در حاليكه هر فردي بايد به آنچه هست و آنچه توانايي دارد آگاه باشد و خود را براي آنچه نيست به مخاطره نيندازد.
رقابت ناسالم براي بهتر ديده شدن!
يكي از دلايل ايجاد چشم و همچشمي تغيير ارزشهاي انساني و اجتماعي و همچنين رقابت ناسالم است. افرادي كه از حيث امكانات مادي و معنوي دچار كمبود هستند، بدون در نظر گرفتن اوضاع اقتصادي و خانوادگي خود به دنبال نيازهاي غيرواقعي ميروند و با اعتقاد بر اينكه اگر فلان مقام يا موقعيت را داشته باشم در جامعه مقبوليت بيشتري خواهم داشت و بهتر ديده خواهم شد مرتباً اتومبيل يا وسايل منزل خود را ارتقا ميدهند و در اين ميان رسانههاي جمعي به ويژه تلويزيون و فيلمهاي سينمايي نيز به اين پديده بيشتر دامن ميزنند تا جايي كه چشم و همچشمي و تقليد از لباس شروع ميشود و به تدريج در تمام زمينهها از قبيل مجالس ميهماني، معاشرتها و رفت و آمدها حتي در انتخاب مسكن و وسايل زندگي تأثير ميگذارد.
ظاهربين و ظاهرساز نباشيم
رفتارهاي نمايشي تجملاتي با هر نيتي كه انجام شود ما را در نظر ديگران انسان ظاهربيني نشان ميدهد. در واقع هر فردي كه فقط براي بهتر نشان دادن خود رفتارهايي از اين دست انجام ميدهد به نوعي با خود روراست نيست و معايب و مشكلات خود را در پشت نقاب تجملات و تعارفات دروغين پنهان ميكند. اينكه ما با رفتارهاي خود منتظر تحسين ديگران باشيم بسيار مضحك است. اين ديگران چرا بايد نقش تعيين كنندهاي در زندگي ما داشته باشند؟ چرا بايد در طول شبانهروز مدام در فكر اين باشيم كه ديگران درباره ما چه فكري ميكنند؟ البته افرادي كه تمام موارد زندگيشان را از چيدمان دكوراسيون منزل و خريد از فلان برند و فروشگاه معروف تا خريد خودرو تنها براي جلب نظر ديگران انجام ميدهند، گويا حس و حال شيرين اما كوتاهمدت و كاذبي را تجربه ميكنند كه شايد براي ما عجيب و غريب باشد! نكته مهم در اين ميان اين است كه ظاهرسازي بعضيها در حقيقت پاسخ به ظاهربيني ديگران است. وقتي فرهنگ ظاهربيني در جامعه جا ميافتد خيليها سعي ميكنند براي مورد توجه قرار گرفتن، ظاهرسازي كنند.
چشم خودمان را كور نكنيم
بسياري از افرادي كه به ورطه چشم و همچشمي ميافتند نميدانند كه با رقابت كوركورانه فقط آرامش را از خود و اطرافيان سلب ميكنند. زندگي بسياري از افراد بر اثر همين چشم و همچشميها و تجملات فرو پاشيده است. در واقع آنان با چشم و همچشمي چشم خود را كور ميكنند. طبق آمار منتشر شده، چشم و همچشمي، يكي از عوامل اصلي 30 درصد طلاق جوانان بوده است.
نقش خانواده را جدي بگيريم
در اين ميان خانوادهها بايد هوشيار باشند. والديني كه دچار اين بيماري هستند اين را بدانند كه با رفتارهاي بيمارگونه خود آينده فرزندانشان را به خطر مياندازند. خانواده به عنوان يك نهاد كوچك اجتماعي بستري براي پرورش نسل آينده است، پس الگوي مناسبي براي فرزندان خود باشيم و با رفتار درست خود تعريف درستي از ارزشهاي انساني و اجتماعي به نسل آينده آموزش دهيم.
براي درمان اين بيماري ابتدا بايد ريشه آن را بشناسيم، اين بيماري اخلاقي و اجتماعي ريشههاي دروني و بيروني دارد. ريشه دروني آن در كج فهمي ما از كمالطلبي است و وقتي ماديات جاي معنويات را ميگيرد ارزشها نيز تغيير ميكند و اين تغيير در نگرشها و بينشهاي فرد باعث تغيير در رفتار او نيز ميشود. ريشه بيروني آن نيز متأثر از محيط اجتماعي و معيارها و ارزشهايي است كه در جامعه تغيير كرده است كه درمان بيروني نيز نيازمند فرهنگسازي و ارائه الگوهاي مناسب است.
نظر شما