به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، برای انجام مصاحبه به یکی از حزبهای قدیمی کشور میرویم. قرار است با یکی از اعضای حزب موتلفه اسلامی که بیش از 50 سال سابقه فعالیت دارد مصاحبهای داشته باشیم. اسدا... بادامچیان، فوق لیسانس علوم سیاسی و دکتری روابط بینالملل دارد و با علوم حوزوی در حد سطح آشناست. با توجه به سابقه فعالیت سیاسی خود، در نگارش و بیان تاریخ وقایع سیاسی 50 سال گذشته فعال است. با احزاب سیاسی قبل از تشکیل حزب جمهوری اسلامی همکاری داشته و از پایهگذاران موتلفه اسلامی است. در مصاحبه خود گریزی میزند به خاطراتش با امام و دوران مسئولیتش در حزب جمهوری اسلامی. او در مورد انتخابات کمی از رفتارهای دوستان ناراحت است. او میگوید کمی بد عمل شد. با وجود آنکه در انتخابات مجلس نهم خودش و دبیرکل حزب نتوانستند رای ورود به بهارستان کسب کنند اما باز هم معتقد است که موتلفه جایگاه و اثرگذاری خودش را دارد. بادامچیان معتقد است که میرسلیم به خاطر تکلیف شرعی از انتخابات کنار نرفت و موتلفه تکلیف شرعی را بر تکلیف حزبی ارجح میداند. او شیوه و مدل جمنا در انتخابات سال 96 را اشتباه میداند و معتقد به تغییر در وضعیت فعلی مدیریت جمناست. در ادامه متن گفتوگوی تفصیلی «فرهیختگان» با «اسدا... بادامچیان» آمده است.
به نظر شما نقش حزب موتلفه اسلامی در وضعیت امروز اصولگرایی به چه صورت است؟ چون اخیرا آقای چمران اذعان داشت که حزب موتلفه 400هزار رای گرفته و وزنه و جایگاه خود را بین اصولگرایان مشخص کرده است.
با حفظ احترام به آقای چمران، نمیدانم این حرف را بیان کرده یا خیر، اگر چنین صحبتی کرده باشد اشتباه کرده است، چراکه در انتخابات وزن با رای مشخص نمیشود. صحنه انتخابات انتخاب ترجیحی مردم است. مردم از بین چند نامزد که از نظر تایید صلاحیت موردتایید شورای نگهبان هستند، به فرد مناسب برای آن روزگار رای میدهند و طبعا به بقیه کمتر رای میدهند. مثلا رای دکتر ولایتی همان اندازه شأن وزن دکتر ولایتی است؟ دکتر ولایتی شخصیت برجسته ایران است. یکی از چند چهره سیاسی معتبر جهانی و یک دانشمند بزرگ است.
میدانستیم میرسلیم رای بالا نمیآورد
وقتی در انتخابات وارد شد چقدر رای داشت؟ مگر این اندازه دکتر ولایتی است؟ چنین نیست. حزب موتلفه در این دوره شخصیتی را وارد صحنه کرد و آن جناب مهندس میرسلیم بود که همه به ایشان احترام گذاشتند و هیچکس نقطهضعفی از ایشان پیدا نکرد.
بقیه نامزدها مطالبی را نسبت به هم بیان کردند ولی هیچکدام نتوانستند نسبت به مهندس میرسلیم و موتلفه نقطه منفی مالی، اخلاقی و سیاسی مطرح کنند. این چهره موتلفه بود و میدانستیم رای بالا نمیآورد. به آقایان هم گفتیم. مهندس میرسلیم در دیداری که با مسئولان جمنا داشت بحث بود که میثاقنامه را امضا کند و ما امضا نکردیم و گفتیم صحیح نیست از هیچکسی این میثاق را بگیرند.
میثاقنامه چه بود؟
اینکه اگر بخواهید نامزد جمنا شوید باید تعهداتی را بپذیرید. ایشان و ما قبول نکردیم.
میثاق نامه جمنا را نپذیرفتیم چون یکطرفه و غیرقابل قبول بود
تعهداتی در آینده باشد؟
تعهدات یکطرفه و غیرقابلقبول بود. ما محتوای میثاقنامه را صحیح نمیدانستیم. در آنجا آقای میرسلیم صحبت کرد و گفت من اگر خودم بیایم 500هزار رای دارم، اگر با موتلفه بیایم چهار،پنج میلیون رای و اگر با توافق همه بیایم به دور دوم خواهیم رفت.
وقتی گروهی از اصولگرایان، آقای رئیسی را انتخاب کرده و در جمنا هم جمع شدند و ما هم با جمنا همراهی کردیم و مخالفتی نداشتیم، معلوم بود آقای میرسلیم رای بالایی نمیآورد. زیرا خیلی از موتلفهایها هم به آقای رئیسی رای دادند. جایگاه در تعداد رای نیست. موتلفه جایگاه خود را دارد.
بین تمام اصولگرایان تنها حزبی که دارای سابقه نیمقرن فعالیت پاک و سلامت است و چهرههای برگزیدهای مثل بهشتی، مطهری، عراقی، امانی و عسگراولادی دارد، حزب موتلفه است.
موتلفه یک حزب مردمی است و جایگاه خود را دارد، همه مراجع تقلید و علمای بلاد ما را قبول دارند
میگویند حزب موتلفه بیش از 200 دفتر در سراسر کشور دارد. در این وضعیت مشکلات اقتصادی پول این را چطور تامین میکنید؟ شنیدیم قرار است 80-70 دفتر جمع شود. درست است؟
خیر. آنهایی که این مطالب را بیان میکنند بیرون از موتلفه هستند و موتلفه هیچگاه این صحبتها را نکرده است. موتلفه یک حزب مردمی است. بیش از 200 دفتر و هسته در شهرستانها داریم که هیچ حزبی ندارد. ممکن است در جایی دفتر نداشته ولی طرفدار داشته باشیم. حزبی که نیمقرن با سلامت زندگی کرده و امام تاسیس این حزب را اجازه داده و با اجازه ولایت در صحنه حضور دارد، چرا طرفدار نداشته باشد؟
حزب موتلفه، حزبی است که همه مراجع تقلید، روحانیت و علمای بلاد آن را قبول دارند. حزبی است که در تمام دوران نه افراطی و نه تفریطی عمل کرده است. به همه دولتها ولو به او هیچ مسئولیتی ندادند با صمیمیت مشورت داده است. در دولت اصلاحطلبان هم آقای عسگراولادی با رئیس دولت دیدار داشت.
در همین «آیگپ» که موتلفه برگزارکننده بود، بیش از 100 نفر از سراسر دنیا به این اجلاس آمدند. این اجلاس را موتلفه درحالی برگزار کرد که در حکومت هیچ مسئولیتی ندارد، یعنی در قوه قضائیه و هیچ نهادی حضور نداریم.
یک حزب مردمی هستیم و این اجلاس را بهگونهای اداره کردیم که یک حزب در حکومت هم نمیتواند به این خوبی اداره کند. نظم و ترتیب و برنامهها مشخص بود. همکاری و تعامل با همه گروهها مشخص بود. موتلفه میزبان بود. عضو شورای مرکزی ما آقای غفوریفرد، عضو شورای 15نفره مرکزی «آیگپ» است. «آیگپ» مجموعهای است که 360 عضو احزاب آسیایی دارد و ما عضو آن هستیم. برای اجلاس همه را دعوت کردیم. یکی از سران قبلی حزب مشارکت آنجا بود، از من تشکر کرد و گفتم این مراسم را دیدید؟ گفت بله. گفتم حزب مشارکت میتوانست این کار را انجام دهد؟ گفت خیر. اگر میخواست هم نمیتوانست چون توانمندی نداشت. گفتم ولی تعامل موتلفه را دیدید و چرا از این تعامل استفاده نمیکنید و چرا همواره درصدد حذف هستید؟ مگر موتلفه با کسی دعوا میکند؟ نقد و انتقاد داریم و اعلام موضع هم میکنیم اما دعوا نداریم.
حزب موتلفه با کمکهای مردمی و سهم امام اداره می شود
حزب موتلفه درآمد اقتصادی ندارد. اداره نیست که بودجه داشته باشد. دفاتر ما با کمکهای مردمی اداره میشود و در برخی موارد با کسب اجازه از مرجع تقلید در مواردی که مربوط به آموزش دینی و تبلیغات اسلامی است از سهم مبارک امام استفاده میکنند. ما از کمکهای حلال و طیب و طاهر استفاده میکنیم به همین علت مشکلات مالی ما بسیار زیاد است. مخصوصا با وضع اقتصادی که آقایان ایجاد کردهاند کمک اقتصادی به هر موردی کم شده است. به همین علت قدری در فشار قرار گرفتیم. برای اینکه دچار راههای خلاف نشویم، صرفهجوییهای ویژه میکنیم.
حزب موتلفه حزب پول و مقام و... نیست
ممکن است برخی از این دفاتر حزب بسته شود؟
هزینه دفاتر را خود دفاتر تامین میکنند. مردم کمک میکنند و ما پولی به دفاتر خود پرداخت نمیکنیم. زمانی هزینه سفر هوایی یا زمینی آنها را پرداخت میکنیم. حزب موتلفه حزب پول و مقام و... نیست، حزب انجاموظیفه و خدمت است. بنابراین میبینید در نیمقرن عمر موتلفه انشعاب رخ نمیدهد. دعوای اینکه چه کسی رئیس شود و نشود، نیست.
مرحوم عسگر اولادی گفت من دبیرکل نمیشوم. یک دوره زیربار نرفتیم و دوره دیگر دوباره زیربار نرفتیم و دوره بعد گفت 6 ماه بیشتر نمیپذیرم. بعد از 6 ماه رها میکنم و میروم. بحث این بود چه کسی دبیرکل شود و من و آقای عسگراولادی هر دو این نظر را داشتیم که آقای حبیبی دبیرکل شود.
برای انتخاب حبیبی به عنوان دبیرکل 8 صفحه نوشتم
شب در شورای مرکزی رفتیم و من هشت صفحه نوشتم و دلایلم را بیان کردم که چرا آقای حبیبی باید دبیرکل شود. حزب موتلفه اینچنین عمل میکند.
برخی میگویند جوانان حزب موتلفه دنبال این بودند که آقای ترقی دبیرکل شود و برخی همانند شما و برخی دیگر دوباره آقای حبیبی را دبیرکل کردید.
در شورای مرکزی جوان، پیر و میانسال نظر خود را بیان میکنند. شورای مرکزی متشکل از این سه نسل است. بخش اجرایی ما شامل یکی دو میانسال است و بقیه کلا جوان هستند. معاون بینالملل ما حدود 30 سال دارد و در موتلفه پرورش یافته است.
اعضای شورای مرکزی برای رضای خدا دور هم جمع شدند
موتلفه حزبی سالم است. حزبها کهن میشوند اما کهنه نمیشوند. بنابراین در غرب حزب جمهوریخواه و حزب کارگر و... چند سال است که تاسیس شدهاند. نسلها عوض میشوند و نسل بعدی در حزب رشد مییابد و جایگزین میشود.
آقای ترقی برادر عزیز ماست. ما از زمان زندان شاه با آقای ترقی کار کردهایم و با هم صمیمی هستیم. من که مسئول نشریه بودم، ایشان سردبیر ما بود و هنوز هم سردبیر است. رای گرفتیم و آقای حبیبی بیشتر رای آورد.
اصلا آقای ترقی دنبال این بود که آقای صولی معاونت امور بینالملل را قبول کند. ما در موتلفه این حرفها را نداریم. کسانی که چنین صحبتهایی را بیان میکنند تحتتاثیر افکار خود هستند. هنوز تحتتاثیر حزب مادیگرا هستند که دائم با هم دعوا دارند. ما برای خدا دور هم جمع شدیم. اینکه برای خدا دور هم جمع شدیم باید همه با هم مخلصانه کار کنیم.
بنده، آقای حبیبی و آقای ترقی یا اعضای شورای مرکزی از حزب موتلفه پولی دریافت نمیکنیم. برای رضای خدا با هم کار میکنیم. برای مقام هم کار نمیکنیم. اگر بخواهیم برای مقام کار کنیم مقام جای دیگر بیشتر است.
در صحبتهای خود اشاره کردید جوانگرایی اتفاق میافتد. آیا این جوانگرایی در بحث دبیرکلی هم اتفاق میافتد؟ همانطور که نمونه این را در جمعیت ایثارگران دیدیم. آیا این اتفاق در موتلفه هم رخ میدهد؟
بستگی به این دارد که شخصی که میخواهد دبیرکل شود، چقدر ویژگی دارد؛ جوان و پیر ندارد.
مساله ما سن نیست؛ شایستهسالاری است. اینکه چه کسی میتواند بهتر اداره کند. فکر میکنید آقای حبیبی دنبال این است که دبیرکل شود؟ ما این بار را روی دوش او میگذاریم.
حزب موتلفه اسلامی در 16 سال قبل از پیروزی انقلاب با اینکه یکی از محورهای اساسی انقلاب مخصوصا از سال 41 تا 45 بود تا بعد از سال 54 که منافقین دچار بنبست شدند کار کرده است. در استقبال امام(ره) هرچه میبینید از موتلفه و روحانیت است.
حزب موتلفه در طول این 16.5 سال تنها حزبی بوده که دبیرکل نداشته است. آقایان امانی، شهید عراقی، مرحوم عسگر اولادی و شهید لاجوردی دبیرکل نبودند. دبیرکل نداشتیم چون امام (ره) فرمودند ما همه یکی هستیم. در موتلفه همه با هم یکی هستیم. این حرفها نیست.
آن زمان که قائممقام دبیرکل بودم با آقای حبیبی طی کردیم همه کارها را با هماهنگی انجام دهیم. من گفتم آقای حبیبی اگر در جایی با هم اختلافنظر پیدا کردیم که نتوانستیم حل کنیم من تابع شما هستم. به این علت که شما بار مسئولیت را برعهده دارید و باید پاسخگو باشید.
لذا ما 14 سال با هم قائممقام و دبیرکل بودیم یک بار هم دچار اختلاف نشدیم. 14 سال در یک حزب صمیمانه و برادرانه کار کردیم.
فراکسیون موتلفه فعال نیست؛ تعداد عضو آن جزء اسرار است
بارها مطرح شد فراکسیونی به نام موتلفه در مجلس وجود دارد. در مجلس دهم هم چنین فراکسیونی دارید؟
داریم ولی فعال نیستند.
چند نفر عضو این فراکسیون هستند؟
تعداد عضوها همیشه جزء اسرار هر تشکیلاتی است.
حدودی هم نمیتوان بیان کرد؟
خیر.
خاتمی پست های اعضای موتلفه را گرفت
امروز وضعیت نیروهای این حزب به چه صورت است؟ در جایی بیان کردید حزب موتلفه در فرمانداریها و بخشداریها هم حضور دارند.
در دولت اصلاحات و اعتدالی نیروی موتلفه و غیر خط خودشان را کنار گذاشتند. در دولت اصلاحات من و آقای عسگر اولادی و دوستان رفتیم، آقای خاتمی اذعان داشت شما نیروهای خوبی دارید آنها را معرفی کنید. من گفتم آقای خاتمی یک نفر را هم نمیگذارید. آقای خاتمی گفت من علاقهمند هستم. من گفتم شما با اطرافیانتان فرق میکنید. ممکن است دلتان بخواهد ولی زیرمجموعه شما اجازه نمیدهند یک نفر از موتلفه هم حضور داشته باشد. گفت شما اسامی آنها را بنویسید و بدهید. پنج نفر را نوشتیم و دادیم و برای پستی معرفی نکردیم. گفتیم دنبال پست نیستیم ولی شما گفتید افراد موثر و مفید را بگوییم و ما این پنج نفر را معرفی کردیم.
پستهایی که این افراد داشتند را هم از آنها گرفتند. در دولت آقای احمدینژاد و آقای روحانی هم همینطور شد. به دیدار آقای روحانی رفتیم و هنوز تنفیذ نشده بودند. آقای عسگراولادی هم کسالت داشت ولی آمد. آقای عسگر اولادی گفت ما شما را «منا» میدانیم و آماده هستیم اگر کمکی خواستید انجام دهیم. دنبال پست نیستیم، در پی کمک و همراهی هستیم.
برای ارتباط با روحانی رابط معرفی کردیم؛در این 5 سال هیچارتباطی برقرار نشد
آقای روحانی هم گفت ما شما را «منا» میدانیم. قرار شد ما رابط بگذاریم و اگر قرار شد کاری شود با آن رابط بحث شود. همانجا دوستان آقای دکتر آلاسحاق را پیشنهاد داد. در این پنج سال یک تماس یا یک صحبت با این رابط هم نشد. در استانداران، بخشداران و... هم ما را قرار نمیدهند. خودشان ضرر میکنند که جناحی و یکطرفه عمل میکنند.
بهعنوان کارمندی چطور؟
در بدنه نظام ما مثل مردم عادی هستیم. پست مسئولیتدار در اختیار موتلفه نیست اما در بدنه نظام حضور داریم. ما دنبال سهم نیستیم. ما در برنامه سال آینده خود که برای مجلس و دولت حزبی جزء استراتژیهاست که کار میکنیم، در مجلس سهمدهی نمیکنیم و دنبال سهم نیستیم.
ما دنبال این هستیم که اگر تهران 30 نیرو برای مجلس میخواهد 30 نیرو که بتواند کار کند را میگردیم تا معرفی شود.
اگر تفاهم شود لیست مستقل برای مجلس نمیدهیم
یعنی لیست جداگانه ارائه میدهید؟
ما 30 نفر باید معرفی کنیم و اگر تفاهم شد دیگر لیست جداگانه نیاز نیست. اگر با بقیه اصولگرایان تفاهم نکردیم خود معرفی میکنیم. اینکه بگوییم دو نفر از این گروه و سه نفر از گروه دیگر باشند، درست نیست. این سهمبندیها کجای مبانی ارزشی و اسلامی ماست؟
ما باید برای هر مسئولیتی شخص توانمند معرفی کنیم که بتواند این کار را انجام دهد. اگر فرد افضل و شایستهتری را پیدا کردیم ولو موتلفهای نبود به او رای دهیم. به قول شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی اگر دو نفر را پیدا کردیم که هر دو از جهات شرایط موردنیاز برای مسئولیتی یکسان بودند، قطعا آن که حزبی است را انتخاب میکنیم، چراکه اصل در تشکل بودن و کار جمعی داشتن هنر است. این امتیاز یک درجه برتری است نسبت به کسی که نمیتواند کار حزبی انجام دهد.
اگر فرد غیرحزبی افضل از فرد حزبی بود قطعا این فرد را برمیگزینیم. این مبنای اسلامی است. زیرا تقدم مفضول بر فاضل شود ملعونیت میآورد.
هیچکس نمیتواند موتلفه را نادیده بگیرد
پس هیچ نهاد و ارگانی دست حزب موتلفه نیست اما در بدنه حکومتی حضور دارند.
بله. ما در انقلاب هستیم. هیچکسی هم نمیتواند ما را نادیده بگیرد.
در فرمایشات خود اشاره کردید به دنبال این هستید که برای انتخابات مجلس 30 نفر فرد اصلح را برای تهران معرفی کنید. چه میشود آقای بادامچیان نماینده مجلس دوره هشتم و آقای حبیبی بهعنوان دبیرکل و دو عضو ارشد حزب انتخابات مجلس نهم شرکت میکنند و نمیتوانند در تهران جزء 30 نفر باشند؟ یعنی حزب موتلفه نتوانست حداقل مردم تهران را به خود جلب کند؟ با توجه به اینکه در مجلس نهم اصولگرایان وارد مجلس شدند.
در انتخابات یک تعداد مشخصی رایآورندگان وجود دارند. مثلا برای تهران 30 نفر رای میآورند و 31 نفر رای نمیآورند. مردم هم باید انتخاب کنند. انتخاب مردم هم انتخاب ترجیحی است. یک کسی این آقا را به خاطر جوانی بر بادامچیان یا آقای حبیبی ترجیح داد؛ این دلیل بر این نیست که ما رای نداریم.
در انتخابات مجلس دوره نهم درجه دوم شدیم
در لیست 30 نفره اصولگرایان بودید؟
بودیم و به دوره دوم رفتیم ولی در دوره دوم رای اکثریت را نیاوردیم. یک بار مردم به ما رای دادند ولی در دوره دوم درجه دوم شدیم. اینها تعیین کننده نیست. انتخابات رای ترجیحی است. امروز به این فرد و فردا به کس دیگری رای میدهند. بین آقایان هاشمی و آقای احمدینژاد ناشناخته در دوره اول انتخابات مردم به آقای احمدینژاد رای دادند.
یک زمانی لیستی رای میآورد که همه از اصلاحطلبان میشوند. به نام لیست امید وارد مجلس شدند. آن دوره لیستی که رای آورد لیست اصولگرایان بود.
بله. از طیفهای مختلف اصولگرایان بودند. اینها که حضور داشتند برخی مستقل و برخی اصولگرا و برخی از طیفهای مختلف بودند. ما هم که رای آوردیم از اصولگرایان بودیم؛ بنابراین اینها ترجیحی است.
به انتخابات سال 96 و مساله جمنا بازگردیم. به نظر شما مدل جبهه نیروهای انقلاب اسلامی جواب داد و توانست بین نیروها وحدت ایجاد کند یا خیر؟
در حد خود توانست. به همین علت همه را جمع کرد و 16 میلیون رای برای آقای رئیسی آورد.
جمنا تکلیف خودش را مشخص کند، میخواهد حزب باشد یا جبهه!
این تشکیلات را برای ادامه راه موفق میدانید؟
بستگی به این دارد که جمنا چگونه راه آینده خود را تنظیم کند. اگر جمنا میخواهد یک حزب شود باید از کمیسیون ماده 10 احزاب مجوز دریافت کند. اگر بدون مجوز قانونی کمیسیون احزاب کار کند طبیعی است که دچار مشکل خواهد شد و اگر بخواهد حزب شود باید قانون را رعایت کند.
موجودیت فعلی جمنا نمیتواند اینگونه باشد
اگر بگوید من حزب نیستم و جبهه هستم، براساس ماده پنج قانون جدید احزاب که سال 95 تصویب شد به صراحت عنوان میشود که جبهه از تشکلهای رسمیتیافته دارای پروانه فعالیت از کمیسیون احزاب تشکیل میشود.بنابراین موجودیت فعلی جمنا نمیتواند اینگونه باشد؛ باید سران و مسئولان تشکلهای رسمیت یافته موجود را دعوت کند و از آنها تشکیل شود.
آیا این اتفاق افتاده است؟
خیر. هنوز اتفاقی نیفتاده است. اگر جمنا بخواهد همچون یک مجموعه برای ائتلاف انتخاباتی عمل کند نیاز به حزب و جبهه ندارد. مجموعهای است که شخصیتهای حقیقی و حقوقی در آن جمع هستند. بنابراین بستگی به این دارد که دوستانی که در جمنا هستند چه سیاستی را پیش میگیرند.
مدل جمنای 96 برای سال 98 جواب نمیدهد
همان مدل 96 را میتوان در مدل 98 پیاده کرد؟
آن مدل جواب نمیدهد ولی اگر از نظر خودشان جواب میدهد حرف دیگری است.
وارد آسیبشناسی بحث انتخابات شدهاید که از آن برای انتخابات سال 98 بهرهگیری کنید؟
یک معاونت ثابت انتخابات در موتلفه داریم که در معاونت سیاسی ما است و در بحث انتخابات دائم کار میکند.
در انتخابات اول که برادرزاده امام رای نیاورد همه گفتند تقلب شده؛ امام(ره) خندید و گفت مشخص است مردم خمین آدمهای آگاهی هستند
خیلیها مشکل اصلی اصولگرایان را وحدت میدانستند؛ در انتخابات 96 دیدیم وحدت صورت گرفت اما پیروزی حاصل نشد، چرا؟
در مورد آقای ناطق هم وحدت کامل انجام شد ولی پیروزی حاصل نشد چون انتخابات بر اساس رای مردمی است. در دوره انتخابات اول که من در حزب سردمدار ائتلاف بزرگ بودم، مرحوم شاهآبادی از سوی روحانیت و آقای تاجزاده از سوی نیروهای تحکیم وحدت بود، جالب است که در آنجا در خمین پسر آقای پسندیده رای نیاورد؛ یعنی برادرزاده امام (ره) رای نیاورد.
قدری شلوغ کردند که تقلب شده است و آقای پسندیده خدمت امام (ره) رفت و گفت در خمین در انتخابات تقلب شده است. امام (ره) علت را پرسید، گفت برادرزاده شما، پسر من رای نیاورده است. امام (ره) فرمودند رای نیاورده که دلیل بر تقلب نیست، مردم به او رای ندادهاند. آقای پسندیده گفته بود مگر میشود برادرزاده شما رای نیاورد. امام (ره) خندید و گفت مشخص است مردم خمین آدمهای آگاهی هستند که به پسر شما رای ندادهاند.
اگر انتخابات دست مردم است باید این را پذیرفت. در این 30 و چند سال انصافا مردم رای دادند. هیچ کسی نمیتواند بگوید در ایران تقلب شده است. کسانی که ادعای تقلب کردند رسوا شدند.
اصولگرایان مشکلی ندارند
پس مشکل اصولگرایی چیست؟ چرا از بدنه مردم فاصله گرفتهاند؟
ما مشکل نداریم. اصولگرایی هم مجموعهای است که در بین مردم فعالیت میکند و حضور دارد.
در انتخابات گذشته شکست خوردید.
انتخابات مجلس را میگویید؟
خیر، ریاستجمهوری!
ریاستجمهوری باخت به حساب نمیآید. 24 میلیون از مردم به آقای روحانی رای دادند. 16 میلیون آقای رئیسی و نیم میلیون نامزد موتلفه را انتخاب کردند؛ اینکه باخت نیست.
شکست اصولگرایان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باخت نیست، بلکه انتخاب مردم است
در مجلس تهران هم 30 نفر اصولگرایان باختند.
اگر اینطور شد پس در شوراها هم باختیم. اینها باختن نیست، اینها انتخاب مردم است. ما به مردم نظر خود را میگوییم. انتخابات متعلق به مردم است.
چرا مردم از اصولگرایان فاصله گرفتهاند؟
مردم فاصله نگرفتهاند، اکثریت انتخاب نکردهاند و آن هم علل مختلفی دارد. از یک سو چرا فاصله بگیرند؟ ما در اولین انتخابات ریاستجمهوری آقای فارسی گرفتار بازیهای سیاسی افغانی بودن شد و بنیصدر با تبلیغات آنچنانی رای آوردبا اینکه بنیصدر فرد انقلابی نبود.
در رابطه با مساله انتخابات بعدی، آقای رجایی رای آورد. با رای بالایی رئیسجمهور شد. زیرا توده مردم فهمیدند و بنیصدر و رجایی را شناختند و به او رای دادند. رجایی شهید شد و بعد از آن آیتا... خامنهای با رای بالا رئیسجمهور شدند.
هاشمی با رای اصولگرایان رئیسجمهور شد
بعد از ایشان در نبودن امام(ره) آقای هاشمی رئیسجمهور شدند. اینها رای اصولگرایان است. یکی مربوط به بنیصدر است و بقیه اصولگرایان هستند. در مجلس اول و دوم برنده اصولگرایان بودند. در مجلس سوم مجموع روحانیون با تحکیم وحدت رای آوردند.
اصولگرایان آن زمان با اصولگرایان این زمان متفاوت است.
چرا؟
هاشمی رفسنجانی هنوز هم در طیف اصولگرایان است
اگر آقای هاشمی را جزء اصولگرایان بدانید.
هنوز هم ایشان جزء اصولگرایان هستند. منتها اصولگرایان به عنوان مجموعهای از مردم هم طیف هستند و همه همانند یکدیگر نیستند. آقای جاسبی مگر جزء اصولگرایان نیست؟ اصولگرایان و اصلاحطلبان طیف است و در آنها اضلاع مختلف وجود دارند. اعتدالیون میگویند ما نه اصلاحطلب و نه اصولگرا هستیم.
جزء کدام اضلاع میشوند؟
آنها اضلاع دارند. آنچه به نظر من میآید اکنون نه این اصولگرایان و نه اصلاحطلب و نه اعتدالیان، هیچ کدام، دارای موقعیت لازم در بین مردم نیستند. مردم از این جریانات خسته شدهاند؛ اینکه چرا او رای میآورد و دیگری رای نمیآورد؟ تحلیل دیگری نمیخواهد.
جمنا در پی این امر گفت باید اسم و لباس را عوض کنیم و با عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی وارد شویم و از اسم اصولگرایی عبور کنیم. به نظر شما اسمها موثر هستند؟
اصلاحطلبان هم از این اسم گذشتند و اعتدال را گرفتند. هر دوره یک اسمی دارد.
این لباسها را عوض کردن مفید است؟
در میدان سیاستمردان اهل سیاست بهرهای از هوش و شناخت اجتماعی دارند و تشخیص آنها این است. هر دورهای یک مساله است. اینها با هم فرق دارند. مثلا بعد از پیروزی انقلاب دو جبهه در کشور بود؛ یک جبهه انقلابی و جبهه دیگر ضدانقلاب بود.
بعد خط امام و خط غیرامام شد. بعد خط بهشتی و خط بنیصدر شد. اگر به یاد داشته باشید در همان حالت برخی بودند که جزء خط سه اصفهان بودند که مشهور به خط سه شد؛ دارودسته مهدی هاشمی و آقای طاهری بودند. توده مردم گوش به این حرفها نمیدهند. پیرزنی به آقای طاهری گفته بود شما که خط سه دستتان است، فکری به حال خط پنج کنید که اتوبوسها دیر میآیند.
واقعیت این است که هر دورهای یک حالت خاص دارد. انقلاب ما مردمی بوده و از بالا به پایین نیست. انقلاب عبدالناصر که شبهانقلاب در مصر است و رژیم شاهی مصر را سرنگون و جای آن جمهوری را آورد و قدرت پیدا کرد و مستقل شد ولی آقای عبدالناصر نتوانست مردمی باشد. بنابراین با گروه افسران آزاد کشور را اداره کرد و تا آخر مصر را استبدادی اداره کرد. مردم او را قبول داشتند ولی نوع کار او مردمی نبود و حرکت آقای عبدالناصر مردمی نشد. لذا وقتی عبدالناصر رفت همه چیز رفت.
فیدل کاسترو با گروهی به جنگل رفت و باتیستها را از کوبا بیرون کرد و بعد خود آمد اما کارش مردمی نشد. مردم قبولش داشتند و این همه سال مقابل آمریکا ایستاد. روزی که فیدل کاسترو مرد، کوبای فیدل نبود. نیست و تمام شد چون مردمی نبود.
مائو با حزب کمونیست آمد اما مردمی نشد چون یک حزب همه تودههای مردم را در برنمیگیرد. ما در چین پرسیدیم که حزب کمونیست چین که همه قدرت را در دست دارد و تکحزبی است چقدر عضو دارد؟ از 30 میلیون و 60 میلیون تا 200 میلیون گفتند. چقدر جمعیت دارند؟ حدود یک میلیارد و 400 میلیون جمعیت دارد. روزی که مائو مرد خط مائو مرد. الان حزب کمونیست چین و حکومتش هم وجود دارد اما مائویسم تمام شد. حکومتی دیگر با سبک خود برسرکار است.
اینها غیر از انقلاب اسلامی است. هنر امام (ره) این بود که از ابتدا برای خدا کار کرد و خدایی کار خود را انجام میداد و یک کار خدایی خالص همیشه پیروز است. اگر به خدا توکل کنید هیچ غلبهای بر شما کارساز نیست. نکته دیگر اینکه امام (ره) مردمی شروع کرد. اواخر سال 41 که نزد امام (ره) بودیم یکی از دوستان به امام (ره) گفته بود باید مراقب باشیم که مردم چه کنند و امام(ره) در پاسخ فرمود من و شما چهکاره هستیم؟ مگر ما قیم مردم هستیم؟ ما موظف هستیم به مردم آگاهی دهیم. وقتی به مردم آگاهی دادیم مردم خود بلد هستند چه کنند. این امر را امام (ره) سال 41 بیان میکند. هنر امام اداره انقلاب و نظام اسلامی با مردمسالاری دینی بود.
روزنامه «شرق» چند روز پیش نوشته بود اصولگرا و اصلاحطلب و اعتدالی هیچ کدام از دولت روحانی حمایت نمیکنند. بعد خود را توجیه میکند. این توجیه به درد نمیخورد، هر چه خود را توجیه کنند مردم باور نمیکنند شما دادوبیداد کردید تا روحانی برسرکار بیاید و حالا که مردم رضایت ندارند میخواهید خود را مبرا بدانید این مبرا کردن فایدهای ندارد.
فراکسیون امید هیچکاری برای مردم نکرد؛ یکی گفته به نام خداوند رنگینکمان و دیگری میگوید بابای من حقوق نجومی گرفته حقش است
یکی دیگر نوشته فراکسیون امید دیگر فراکسیون ناامیدی است. اینها هیچکاری برای مردم نکردند. درست میگویند. یکی گفته به نام خداوند رنگینکمان و دیگر میگوید بابای من حقوق نجومی گرفته حقش است.
این چیزی که ملاحظه میکنید. جریان انقلاب ما به علت مردمی بودن، الهی بودن، اسلامی بودن و به علت فرهنگ بلند ایرانی و تمدن چند هزار ساله ما، هوشمندی ملت ما، از باقی انقلابها متفاوت است. اگر مردمی و خدایی حرکت نکنیم لنگ هستیم.
سیاست برخی اصولگرایان از دیانتشان پیشی گرفته است
الان اصولگرایان مردمی یا خدایی حرکت نکردند؟
حرکت کردند منتها در برخی از آنها سیاست آنها از دیانتشان پیشی گرفته است. امام(ره) به مرحوم آیتا... کاشانی نامه نوشتند که مراقب باشید سیاستتان از دیانتتان پیشی نگیرد. برخی حرف ولایت میزنند ولی سیاسی ولایت را قبول دارند.
در جبهه اصولگرایی؟
در تمام طیفها چنین افرادی هستند. ولایت فقیه را قبول دارند ولی وقتی آقا میفرمایند ساده زیست باشید، این را انجام نمیدهد. خانهاش کاخ در شمال تهران و بهترین جاست. خیلی هم مفصل است. اگر راست میگویید آقا میگوید مسئولان باید سادهزیست باشند و شما باید آنرا عملی کنید. این خانه را رها کنید و در جایی زندگی کنید که سادهزیست باشید.
آدمی که تجملاتی باشد دنبال مقام است و سخن از خدا و پیغمبر و مردم میگوید اما در انتها بوی تعفن مقامپرستی و دنیاپرستی از آن بیرون میزند.
از ابتدا گفتیم که حتما نامزدی به نام میرسلیم داریم؛ روش انتخاب نامزد در جمنا اشتباه بود
جمنا ابتدا مبنا را بر نامزد نهایی گذاشت و به جمعبندی نرسید و پنج نامزد را معرفی کردند و قرار شد چند روز مانده به انتخابات کنار بکشند. چرا حزب موتلفه و آقای میرسلیم کنار نرفت؟
چون از ابتدا عرض کردیم حتما نامزدی به نام آقای میرسلیم داریم. قرار بود آقای میرسلیم را جزء 10 نفر بگذارند گرچه ما به آن طرز معرفی کردن 10 نفره مخالف بودیم. به آنها گفتیم اینکه 10 نفر را میگذارید و میگویید هر کسی 10 نفر را ننویسد برگه رای او باطل است، اشتباه است.
برای چه 10 نفر نامزد نوشته شود؟ چرا اجبار میکنید؟ بگویید هر کسی را مفید میدانید بنویسید. یکی یک نفر را مینویسد و یکی دو نفر مینویسد و یکی ممکن است 10تا12 نفر را بنویسد. روشهای اشتباهی که به دست گرفتند این نتیجه را داد.
این روش جلو رفت و پنج نفر اعلام شدند و بعد به آقای رئیسی و قالیباف و آقای میرسلیم رسیدند.
به آقای میرسلیم نرسیدند.
جمنا هیچوقت به میرسلیم نرسید
بعد از اینکه شورای نگهبان اعلام کرد منظورم است.
باز به آقای میرسلیم نرسیدند. آنها فقط به آقای رئیسی رسیدند. ابتدا بحث کردند که آقای قالیباف هم جزء فهرست چند نفره هستند. هم آقای رئیسی و هم آقای قالیباف گفتند ما ازجمنا متشکریم ولی ما نامزد جمنا نیستیم و فراتر از جمنا نامزد همه هستیم.
بنای کناره گیری میرسلیم را چه کسی گذاشت؟
به مراحل آخر رسیدیم و شورای نگهبان این سه نفر را تایید کرد؛ بنا بر این قرار شد یک نفر بماند. چرا آقای میرسلیم کنار نرفت؟ حتی حزب موتلفه دو روز مانده بیانیه داد و آقای میرسلیم رد کرد.
بنا را نمیدانم چه کسی گذاشت. مجموعه جمنا نظرشان این بود و الا بحث این نبود کسی کنار برود. این بحثها گذشته است و الان دنبال چه هستند؟
میرسلیم گفت تکلیف شرعی میدانم که بمانم؛ موتلفه تکلیف شرعی را بر تکلیف حزبی مقدم میداند
میخواهیم بدانیم چرا آقای میرسلیم بهعنوان نیروی سازمانی یا نیروی حزبی موتلفه، بیانیه این حزب را مبنیبر انصرافش تکذیب میکند.
ما نوشتیم حزب موتلفه اسلامی از آقای رئیسی حمایت میکند ولی به آقای میرسلیم که گفتیم ایشان گفتند من تکلیف شرعی میدانم خودم بمانم. ما در موتلفه تکلیف حزبی را تکلیف شرعی نمیدانیم مگر منطبق بر حق باشد. لذا عضو ما در موتلفه مجاز است زمانی از تکلیف حزبی حمایت کند که منطبق با تکلیف شرعی و حق ببیند و اگر وظیفه شرعی خود را چیز دیگری دانست برای اینکه اختلاف ایجاد نشود به مسئول مافوق خود بیان کند و اجازه یابد به تکلیف شرعی خود عمل کند، چون حزب را برای تکلیف شرعی تشکیل دادهایم نه برای اینکه به مقام برسیم. همانطور که از سال 41 تا 57 هیچکسی بحث مقام را نداشت و جان ما در کف دستمان بود.
آقای میرسلیم احساس تکلیف شرعی کرد و ما مشکل نداشتیم و به تکلیف خود عمل کرد و در صحنه ماند.
شما اشاره کردید موتلفهایها به آقای رئیسی رای دادند. شما هم جزء این افراد بودید؟
من چنین حرفی نزدم. حمایت کردن با این مساله فرق دارد. امام(ره) هم فرمود حتی اگر روحانیت هم میگوید وقتی پای صندوق رای میروید باید به کسی رای دهید که بتوانید نزد خدا جواب دهید. لذا در اعضای خود اجبار تشکیلاتی نداریم.
خودتان نظرتان روی چه کسی بود؟
اجازه بدهید پوشیده بماند.
در آن زمان موافق کنارهگیری آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی بودید؟
الان گذشته است و نیازی به بحث در این باره نیست.
خیلیها اذعان داشتند اگر آقای قالیباف میماند انتخابات به مرحله دوم کشیده میشد.
این هم یک تحلیل و مربوط به گذشته است و نیازی به تکرار آن نیست.
نظر شما درباره حضور آقای لاریجانی در انتخابات 1400 چیست و برای 1400 پیشبینی شما از گزینه اصولگرایان برای ریاستجمهوری چه کسی است؟
هنوز زود است. این را نمیتوان الان بحث کرد و باید جلو برویم.
احتمال حضور آقای لاریجانی وجود دارد؟
این را از خود ایشان بپرسید. به نظرم اگر الان بپرسید جواب نمیدهد.
لاریجانی یکی از مدیران قوی و لایق کشور است؛ مدیریت مجلس دهم سختتر از مدیریت مجلس هشتم و نهم بود
خیلی از کنشگران بر این باورند که مدیریت مجلس دهم نسبت به مجلسهای گذشته ضعیفتر شده است و اشاره به تصویب برجام 20 دقیقهای و امثالهم دارند. شما مدیریت آقای لاریجانی در مجلس را چطور ارزیابی میکنید؟
من آقای لاریجانی را یکی از مدیران قوی و لایق کشور میدانم و معتقدم مدیریت مجلس دهم ایشان سختتر از مدیریت مجلس نهم و هشتم بود.
اصلاحطلبان از دست جهانگیری خسته شدهاند
اگر یک زمان شما بین دو گزینه آقایان لاریجانی و جهانگیری باشید کدام را ترجیح میدهید؟
الان جای این بحث و مقایسه نیست. مگر آقای جهانگیری را ارزشگرایان قبول دارند که بخواهد رئیسجمهور شود؟ خود اصلاحطلبان از دست او خسته هستند. در مورد نامزد ریاستجمهوری آینده هم باید در موقعیت خود صحبت کرد.
نواصولگرایی قابل اعتنا نیست
نظر شما درباره نواصولگرایی چیست؟
در گذشته هم از این حرفها زیاد بود حتی زمانی خط سوم را مطرح کردند. زمانی دیگر از آبادگران جوان نام بردند. مسئول آنها به کمیسیون احزاب آمده بود که گفتم شما که جوان نیستید. رسما تعریف جوانی بین 20 تا 40 سالگی است و شما بالای 40 سال هستید. گفتند ما از نظر روحی جوان هستیم. گفتم بنویسیم حزب آبادگران روحا جوان!
بنابراین این مسائل زیاد است. هر کسی خود را با یک عنوان معرفی میکند. اصلاحطلب اصولگرا و مستقل و... را شنیدیم. مثلا مستقل به چه معناست؟ مگر دیگران وابسته هستند که شما مستقل باشید؟ از این نوع مسائل وجود دارد و اینها قابل اعتنا نیست.
تحلیل شما از وضعیت امروز آقایان قالیباف، رئیسی و احمدینژاد چیست؟
هیچکدام را جواب نمیدهم.
احمدینژاد کار اشتباه و زشتی کرده است
حداقل در مورد آقای احمدینژاد و نامهای که به آقا نوشتند نظری ندارید؟
کار زشتی کرده است. کار اشتباهی داشته است. کسی که نامه به رهبری مینویسد باید سری و محرمانه نامه بنویسد. موافق و مخالف میتوانند هر چیزی را به رهبری بیان کنند. اگر نامهای بنویسد که صداهای بیگانه از آن سوءاستفاده کنند باید متوجه شود اشتباه کرده است.
احمدینژاد امروز به دنبال چیست؟
این را باید از خودشان بپرسید.
احمدینژاد همچون اصلاحطلبان راه غلطی را در پیش گرفته است
تحلیل شما چیست؟
من با این اظهارنظرها خیلی موافق نیستم. احمدینژاد هم شهروند این شهر و کشور است و اینکه میخواهد چه کند نمیدانم. من نیتخوانی نمیکنم. تحلیل من این است راهی که او در پیش گرفته غلط است همچنان که راهی که اصلاحطلبان میروند غلط است. همچنان که راهی که برخی اصولگرایان ما میروند اشتباه است.
جامعه ما الان نیاز به حرکت قوی و مقتدرانهای دارد چراکه نظام ما کاملا تثبیت شده است. تحریمها، درگیریها، اختلافات، انفجارها و کشتارها تاثیری در اصل نظام ندارد. دعواها و اختلافات سیاسی داخلی ما تاثیر بر نظام ندارد. همه آزادانه حرف خود را بیان میکنند.
از آقای فتنه که نامه نوشته و بیبیسی نامه را میخواند گرفته تا آقای احمدینژاد و بقیه! چیزی که غربیها به آن رسیدند این است که اصولا نظام اسلامی را با این چیزها نمیتوان برانداخت. در برجام هم ماندهاند. نمیدانند باید لغو کنند، تعلیق کنند یا تایید کنند و در این ماندهاند و این نشان دهنده هنر پیچیده علم سیاست است.
برجام واقعیتی است که در کشور اجرا شده و ما به تعهداتمان عمل کردهایم و طرف مقابل به تعهد خود عمل نکرده است. به تعهد عمل نکردن طرف مقابل برای ما ابزار شده است. کاش دولت آقای روحانی بتواند استفاده کند البته اگر دولت قوی و مقتدر بود تاکنون خیلی استفاده میکرد.
پنج سال آقای روحانی کشور را اداره کرده ولی برجام راهی به او نداده است پس کشور چطور اداره شده است؟ بهتدریج به اینجا رسیده است که میگوید درآمد ارزی ما با هزینه ارزیمان برابر است. ما نفت هم میفروشیم. از آن سو اقتدار ما در منطقه آشکار است بهگونهای که در جریانهای کردستان عراق، لبنان، سعد حریری، یمن و سایر نقاط اقتدار ایران را میبینید.
بحران شدیدی در دنیای غرب وجود دارد و آمریکا در حال فروپاشی است، ولی چون یک ابر مقوایی بود هنوز ظاهر آن باقی است. میگویند غول که میمیرد هنوز تا مدتها افراد از او میترسند. الان آمریکا دچار بحران اقتصادی است. رئیسجمهور آن میزان بدهکاری را اعلام میکند. برای آمریکا قابل جبران نیست.
ترامپ فرد دیوانهای نیست، بلکه زیرک است
آمریکا بحران سیاسی دارد و ترامپ فرد دیوانهای نیست، بلکه فرد زیرکی است و قرار است دیوانهبازی دربیاورد وگرنه مردان پشتپرده خاکستری آمریکا این امر را میدانند. کندی خیلی قدرتمند بود و او را کشتند. از آقای کلینتون هم قویتر نیست. ترامپ را گذاشتند تا دیوانهبازی درآورد وگرنه سران آمریکا به کسی که دیوانه باشد اجازه نمیدهد اختیار دانش و سلاح هستهای را در دست داشته باشد.
در مساله اجتماعی آمریکا هر روز دعوا و درگیری است. هر روز کلی کشته میدهند. در مساله فرهنگی لیبرالیسم غربی چه چیزی دارد؟ یکی از بزرگترین پیروزیهای انقلاب اسلامی این است که مشروعیت اینها را به باد داد. یزید خیلی مشروعیت داشت و همه امضا کردند. امام حسین کاری کرد که مشروعیت یزید کلا از بین رفت و فاتحه آن خوانده شد.
الان آمریکا در چنین وضعی است. با اتحادیه اروپا اختلاف دارد. در اتحادیه اروپا انگلیس از اتحادیه بیرون آمد و بقیه هم در گیرودار هستند. آلمان هم مانند نزولخور آن بالا نشسته و میگوید هر کسی میخواهد کمک کنم بیاید نوکر من شود. انگلیس و فرانسه هم احساس خطر میکنند که مانند آلمان مثل دوران هیتلر شود. مصیبتی در عالم سیاست وجود دارد.
در چنین موقعیتی ایران دارای اقتدار است. استعمارگران به این رسیدهاند که استحاله در ایران رخ دهد و ما را از درون بپوسانند و به همین دلیل احساس بیکاری، ناامیدی و ناکارآمدی را در مردم ترویج میکنند.
مردم امروز دنبال رجاییگونهها هستند
مردم هم دنبال بحث اصلاحطلب و اصولگرا نیستند. دنبال این هستند چه کسی و کدام مکان سالم است و میتواند مشکلات را حل کند مردم دنبال رجاییگونهها هستند.
میگویند در زیرمجموعه لاجوردی هیچ اختلاسی نشد یک کار خدایی نکرده غیراخلاقی نسبت به این همه خانواده رخ نداد، یک مورد نداریم. خودش حقوق نگرفت. یک خانه نگرفت. خانهاش در همان کوچه شهید قادری یک آپارتمان بود و تا آخر عمر آنجا ماند. امثال لاجوردی میتواند کشور را اداره کند. امثال او میتواند جلوی دزدی را بگیرد. ما در موتلفه از این چهرهها داریم.
نمایندهای که یک میلیارد هزینه میکند تا وارد مجلس شود به دنبال زد و بند است
برنامه ما برای سال آینده مجلس یازدهم مردمی، ارزشی، ولایی، پاک و کارآمد است. نه اینکه سهمدهی کنیم و کسی که پول بیحساب خرج میکند به مجلس برود. کسی که این چنین هزینه میکند نمیخواهد نماینده شود، بلکه سرمایهگذاری میکند تا سود ببرد. او یک میلیارد تومان خرج میکند و با پنج میلیون حقوق نماینده به جایی نمیرسد، او میخواهد از زدوبند بهره بگیرد و دنبال زدوبند است. وارد است و به درد نمایندگی نمیخورد.
جریانبندیها، جریانبازیها و جناحبندیها به پایان رسیده است
دولت حزبی و حزب موتلفه اسلامی با این سوابق و با این اقتدار و قدرت به ملت میگوید اگر مسئولیت را به حزب موتلفه سپردید مشکلات را حل میکنیم و برای این کار بازنگری کلی و تحول همهجانبه خواهیم داشت. به نظرم آینده این است و باید روی این کار کرد. از نظر من جریانبندیها، جریانبازیها، جناحبندیها و این دعواها به انتها میرسد.
منافقین و لیبرالها روش اعتدالی لاجوردی را قبول نداشتند
به بحث شهید لاجوردی برسیم. چرا برخی مسئولان با این شهید زاویه داشتند؟ آیا در بحث تخریب شهید لاجوردی منافقین نقشی داشتند؟
اصولا شبکه استکبار با آقای لاجوردی مشکل داشت. تمام این گروهکها اعم از منافقین، لیبرالها، آدمهای محافظهکار و عافیتطلب روش اعتدال انقلابی آقای لاجوردی را قبول نداشتند و با ایشان زاویه داشتند. آقای لاجوردی اعتدال انقلابی دارد. تیپ داغ افراطی چپگرا میگفت از دم به گلوله ببندید و آنها را بکشید. اینها با سیاست آقای لاجوردی مخالف بودند. لیبرالها و محافظهکارها هم روش اعتدال انقلابی شهید لاجوردی را قبول نداشتند.
ولی اینطور نبود که تنها لیبرالها با آقای لاجوردی مخالف باشند. آقای لاجوردی نفاقشناس و ضد انقلابشناس بود. کاری که شهید لاجوردی میکرد با تدبیر و اخلاق اسلامی همراه بود. خدماتی که آقای لاجوردی در تفکر خود در اداره زندان انجام داده بینظیر است. متاسفانه روی این مساله کار نشده است.
آقای لاجوردی معتقد بود مجرم یک انسان است و شخصیت انسانی دارد او خطا کرده است. با این مجرم باید بهطور انسانی رفتار کرد؛ لذا وقتی به مسئولیت زندان آمد، زندان را زیبا و تمیز کرد و گل و بوته کاشت و اتاقها را مرتب کرد. حمام و اتاق مخصوص سیگار کشیدن گذاشت. سالن ورزشی و کتابخانه ایجاد کرد.
هر کسی به زندان آمد مجبور بود که حتما سواد بیاموزد. هر کسی بخشی از قرآن را حفظ میکرد لاجوردی به او امکانات و مرخصی میداد. هر کسی قرآن را حفظ میکرد تلاش میکرد آزاد شود. زمانی من به بازدید زندان رفته بودم در زندان بانوان دیدم خانمها دور حیاط قدم میزنند و قرآن به دست هستند. پرسیدم که اینها چه میکنند؟ مسئول زندان گفت آقای لاجوردی گفته است که اگر قرآن را حفظ کنید آزاد میشوید و همه اینها باید قرآن حفظ کنند تا آزاد شوند. ببینید زن مجرمه که داخل زندان میآید لاجوردی به او بهای انسانی میبخشد و سواد و اخلاق به او میآموزد و حافظ قرآن به بیرون میفرستد. اگر زندانی همسر و بچه داشت اتاق ویژه به آنها میداد تا یک شب هر چند ماه یکبار با شوهر یا همسر و فرزندان با هم باشند. در این ساختمان درون زندان لاجوردی غیر اتاق انواع لباسهای زیبا، وسایل آرایش و پذیرایی و شام تهیه کرده بود تا زنان مجرمه با شوهران و مردان مجرم با همسران و فرزندان خود باشند. زندانی با خانوادهاش بود مانند میهمانخانهای که اتاق گرفته باشد. میدانید این چه تاثیری در روحیه آنان داشت؟ خانوادهها را جذب و عواطف را حفظ میکرد. زن و خانواده را از عقدههای زندانی شدن نجات میداد. اینها را به هم علاقهمند میکرد. از فحشا حفظ میکرد. مرد کاری میکرد زودتر به زن و بچه خود برسد. زن و بچه هم کاری میکردند مرد خانواده زودتر بازگردد.
لاجوردی به زندانیان کار یاد میداد و شغل ایجاد میکرد و در کارگاه زندان تعلیم میداد. دستمزد اینها را سه قسمت میکرد. یک قسمت به خودشان میداد که در زندان اگر خرجی دارند تامین کنند. مثلا اگر قرار است برای فرزند خود هدیه تهیه کنند بتوانند انجام دهند و شخصیت پدری آنها حفظ شود. یک بخش حقوق را به خانواده فرد میداد تا خانواده او نیز تامین شوند. یک بخش هم ذخیره میکرد. در واقع مجرم به زندان آمده، کار و سواد یاد گرفته، اخلاق آموخته، ورزش یاد گرفته و اگر اعتیاد داشته ترک کرده، پول هم تهیه میکند و بعد که از زندان آزاد میشود. یک عنصر مفید برای جامعه است. این رهاورد شهید لاجوردی در امر زندانبانی بود.
معمولا از چهره لاجوردی تنها چهره زندانبانی و مبارزه با ضد انقلاب مطرح است که آن هم خود عظمتی است. این چهره انسانی و حقوق بشری لاجوردی مورد غفلت ما قرار گرفته است. به همین علت استکبار با لاجوردی زاویه دارد؟ خیال میکنید گروهکها و جریانات ضدانقلاب و انحرافی با لاجوردی کنار میآیند؟ آنها با مبانی و استراتژی و اعتدال انقلابی لاجوردی مخالفت دارند، لذا ایشان که شهید میشوند رسانه جریان اصلاحطلب مینویسد لاجوردی کشته شد. بعد الان هم سعی میکنند فیلمی از لاجوردی ساخته نشود.
از مجید انصاری هیچانتظاری نمیرود که در مورد لاجوردی هماهنگ باشد
شبههای وجود دارد که میگویند آقای مجید انصاری نامهای به شورای عالی قضایی آن زمان نوشته است و میگوید آقای لاجوردی خودسریهایی در زندان انجام میدهد. جریان آن نامه چیست؟
آقای مجید انصاری و تیپ فکری او مشخص است. از او هیچ انتظاری نمیرود که نسبت به آقای لاجوردی هماهنگ باشد. مهم نامه انصاری نیست بلکه مهم قضاوت امام و احمد آقاست. مهم مساله و نظر ولی امر است.
ملاحظه میکنید که امام(ره) فرمودند آقای لاجوردی چه شخصیتی است و کلی از ایشان تعریف کردند. فرمودند من کسی را ندیدم همانند احمد این همه از آقای لاجوردی حمایت کنند. آن هم صحبت مقام معظم رهبری است. این که آقای مجید انصاری از این حرفها بزند عقیده اوست و مهم نیست.
نامه درباره چه بود؟
جوسازی کردند که آقای لاجوردی زندانیان را شکنجه داده است و برخی گروهها هم برای امام نامه میفرستادند و امام(ره) هم میدان میداد، بررسی میکردند و معلوم میشود که این خبرها نیست. از این نوع دعواها این گروهها داشتند. تا الان هنوز گروه اصلاحطلب و دارودسته مهدی هاشمی یا لیبرالها از ابتدای انقلاب همین بحثها را کم و بیش دارند. ما جز روشنگری چیزی نداشتیم البته در روشنگری هم باید نقاط مثبت و ضعف را با هم دید.
وقتی در کتابم در مورد عملکرد آقای بازرگان روشنگری انجام دادم، به نقاط مثبت دولت وی و نهضت آزادی هم اشاره کردم ولی آن آقایان هیچ نقطه مثبتی را از لاجوردی نمیگویند و نمیگفتند. فقط منفیها ولو شایعه را میدیدند.
مبنع: فرهیختگان
انتهای پیام/
∎
نظر شما