شناسهٔ خبر: 24694843 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

وصیت‌نامه شهید رسول حفار/ جنگ از هزاران امید واجب‌تر است

شهید حفار در وصیت‌نامه خود آورده است: «مادر و خواهر گرامی و بزرگوارم، می‌دانم که چه امید‌هایی از من داشتید، ولی چه می‌شود کرد، مسئله جنگ از هزاران امید واجب‌تر است.»

صاحب‌خبر -

وصیت‌نامه شهید رسول حفار/ جنگ از هزاران امید واجب‌تر است

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «رسول حفار» ۹ تیر ۱۳۴۹ در شهرستان نی‌ریز چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام سه فروردین ۱۳۶۷ طی عملیات والفجر ۱۰ در حلبچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

مپندارید آنان که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده‌اند؛ بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند.

با درود و سلام به محمد و آل محمد (ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند. با سلام و درود به آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش، امام خمینی.

با سلام و درود بر شهیدان و تمام رزمندگان؛ وصیت‌نامه خود را شروع می‌کنم. البته مادر، خواهر و برادر گرامی، من کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم وصیتی به شما کنم، ولی چند کلمه‌ای با شما سخن دارم.

مادر گرامی، خواهر مهربان و برادر عزیز، امیدوارم که هر بدی و خوبی از من دیده‌اید، مرا حلال کنید. البته خوبی از دست من ندیده‌اید، ولی هر کاری که کرده‌ام و باعث رنجیدگی شما بوده، امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید و برایم طلب آمرزش کنید.

مادر و خواهر گرامی و بزرگوارم، می‌دانم که چه امید‌هایی از من داشتید، ولی چه می‌شود کرد، مسئله جنگ از هزاران امید واجب‌تر است.

مادر بزرگوارم، من این راهی را که انتخاب کرده‌ام، در آن هیچ شک و تردیدی نمی‌بینم و راهم را می‌شناسم و چشم بسته انتخاب نکرده‌ام.

مادر گرامی، خوشحال باشید که توانسته‌اید امانت خود را که خداوند تبارک و تعالی نزد شما گذاشته بود، به نحو احسن به صاحب اصلی‌اش برگردانید. از شما چند خواهش دارم: اول آن که اگر فرزندتان چه شهید و چه مفقود و چه اسیر شد؛ هرگز گریه و زاری نکنید. اگر سعادت شهید شدن را داشتم و شهید شدم، اگر برایم گریه کنید و ناراحت شوید، من هم روحم آزرده می‌شود. ولی هرگز نمی‌گویم که گریه نکنید، چون گریه برای شهید ثواب دارد، ولی نه آن‌طور که دیگر زیادی باعث ناراحتی من و رنجش خودتان شود. صبر داشته باشید، چون خداوند صابران را دوست دارد و هر کاری با صبر و حوصله پیش می‌رود.

دوست دارم هر شب جمعه خواهرم برایم یک سوره قرآن بخواند و شمع بر سر قبرم روشن کنید و لحظه‌ای بر سر قبرم بنشینید. زیاد بر سر قبرم گریه نکنید.

در آخر سخنی با دایی‌ام و احمد فکری و تمام دوستان دارم که هر بدی از این حقیر دیده‌اند به بزرگی خودشان ببخشند و حلالم کنند. اینک سخنی با مهدی و محسن دارم، مهدی و محسن، نور چشمم به مدرسه بروید و درستان را خوب بخوانید و عاقل و مودب باشید و برای من ناراحت نباشید. موتورگازی من را هم برای خودتان نگه دارید و با یاد من سوار شوید. از طرف من به خاله‌ام بگویید مرا حلال کند. به حاجی بگویید اگر از دست من ناراحت شدی، مرا ببخش و حلالم کن و یادی از ما بکن.

۱۳۶۵/۱۲/۱۰ رسول حفار»

انتهای پیام/ ۱۸۱

نظر شما