به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از لیتهاب - در ادبیات کلاسیک جهان خانههای از آپارتمان زیر شیروانی گرفته تا قصرهای مجلل جایگاه ویژهای در شکلگیری شخصیتهای داستانی دارند. حتی بسیاری از رمانها و داستانهای قدیمی و جدید بر محور خانههای مشهور نوشته شده است.
در ادامه به خانههای مشهور که در رمانهای تاثیرگذار روایت شده خواهیم پرداخت. این خانهها که مرکز داستان به حساب میآیند، خواننده رو درگیر خود کرده و به یکی از شخصیتهای مهم اثر تبدیل شدهاند.
«وصلت ناجور» نوشته آنیتا بروکنر
بلانش ورنون زنی است که از شوهر خود جدا شده است و مجبور است با پنجرههای بزرگ و دیوارهای بلند خانهاش زندگی کند. در این آپارتمان همه چیز ساکت و آرام میگذرد و بیشتر وقتهای بیوه جوان در پشت پنجره سپری میشود. در نهایت اینکه بلانش احساس میکند این خانه زیادی کوچک و تاریک است ولی این فکر نیز به ذهنش خطور میکند که یک وسیله کهنه زیبای من شاید برای دیگر یک جواهر باشد.
«شعلهافکنها» نوشته ریچل کوشنر
این رمان داستان زنی هنرمند را روایت میکند که در سالهای دهه هفتاد میلادی در شهر نیویورک در خانهای عجیب زندگی میکند. در این خانه مربوط به قرن هفده میلادی، دیوارهای خاصی وجود دارد که در داستان به طور مرموزی برای مخاطب روایت میشود.
«دیوید کاپرفیلد» نوشته چارلز دیکنز
داستان دیوید اول شخص است. در فصلهای نخست، دیوید را همراه مادر جوانش میبینیم. همراه آنها پگاتی درون یک خانه قایقی زندگی میکند. او رفتارش تند و خشن بوده، ولی دلش سرشار از مهر و عطوفت است. خانه قایقی بهترین راه حل در شرایط موجود برای فرار از بیخانمانی در شهر لندن محسوب میشود.
«خانه برگها» نوشته مارک دانیلوسکی
این رمان در سال 2000 میلادی پرفروشترین کتاب آمریکا شد و در همان سال به زبانهای مختلفی ترجمه شد. در این رمان، داستان از زبان شخصی به نام«جانی ترونت» روایت میشود که در جستجوی آپارتمانی برای زندگی است. دوستش به او آپارتمانی معرفی میکند که سابق بر این متعلق به مرد نابینایی به نام «زامپانو» بوده است. وقتی جانی در آنجا ساکن میشود مدتی بعد دست نوشتهای پیدا میکند که زامپانو نوشته است.
«شبح اپرا» نوشته گاستون لروکس
این داستان در سال 1910 میلادی به صورت سریالی در روزنامه چاپ میشد و بعد از آن به صورت کتاب درآمد. داستان این رمان مربوط به فردی نابغه ولی با صورتی آسیب دیده است که عاشق یکی از آوازخوانهای اپرا میشود. برای پیشرفت این زن او خانهاش را تبدیل به محل نمایش اپرا میکند. او اپرای گارنیه پاریس را بارها تهدید میکند تا این روند را تسریع ببخشد.
«گتسبی بزرگ» نوشته اف.اسکات فیتزجرالد
از میان آنهمه دوست و آشنا که هر شنبه در مهمانیهای با شکوه گستبی در عمارت بزرگش حضور مییافتند، تنها عده معدودی، از جمله پدر گستبی در مراسم تشییع و به خاک سپردن گتسبی شرکت میکنند. خانه بزرگ گتسبی که تمام این مهمانیها را برای رسیدن به معشوق خود برگزار میکند، در داستان بسیار تعریف میشود به گونهای که این خانه محوری از قصهها و مهمانیها میشود.
«المت» نوشته فیونا موزلی
در این کتاب که یکی از نامزدهای نهایی کسب جایزه من بوکر در سال 2017 شد، داستان خانوادهای انگلیسی گفته میشود که در خانهای کوچک و حقیر در منطقه المت واقع در یورکشایر زندگی میکنند. خانه آنها از چوبهای جمعآوری شده از جنگل درست شده است که هرچند کهنه و قدیمی شده است ولی صمیمت خانواده را حفظ کرده است.
«شباهت» نوشته تانا فرنچ
این رمان که در ژانر معمایی-جنایی نوشته شده در سال 2008 منتشر شد. «شباهت» دومین جلد از یک مجموعه داستان درمورد یک قاتل زنجیرهای است که در شهر دوبلین زندگی میکند. شخصیت اصلی داستان کارآگاهی به نام «کیسی مادوکس» است که متوجه زنی میشود که خود به جای زن دیگری که شبیه اوست، جا زده است. این زن در خانهای زندگی میکند که روی ویرانههای خانه دیگری بنا شده است و تمام قصه مربوط به این خانه است.
«ربهکا» نوشته دافنه دوموریه
کتاب با این جمله مشهور آغاز میشود: «دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر در ماندلی پا گذاشتم.» در داستان ماندلی نام قصر مرد ثروتمندی است که با دختری جوان ازدواج میکند، ولی برای آنها حوادث تلخی پیش میآید. به آتش کشیده شدن قصر مرد ثروتمند و افشای راز همسرش نشانی از حقایق و نیمه پنهان وجود آدمها است که با ظاهری آراسته و با شکوه پوشانده شده است. مشهورترین اقتباس این اثر، فیلم سینمایی به همین نام ساخته آلفرد هیچکاک در ۱۹۴۰ است که جایزه اسکار را نیز کسب کرد.
«برکه» نوشته کلیر لوئیس بنت
در خانه روستایی که در این کتاب روایت میشود، زنی جوان که هیچ نامی از او نبرده شده، به تنهایی در میان جنگل و مراتع همراه گاو و گوسفندان خود زندگی میکند. هیچ اتفاق عجیبی در قصه رخ نمیدهد بلکه زندگی روزانه این زن طوری روایت میشود که در نوع خود جذاب است. رابطه او با حیواناتی که زندگی روزمره او را تامین میکنند با مهارت خاصی تعریف میشود.
∎
در ادامه به خانههای مشهور که در رمانهای تاثیرگذار روایت شده خواهیم پرداخت. این خانهها که مرکز داستان به حساب میآیند، خواننده رو درگیر خود کرده و به یکی از شخصیتهای مهم اثر تبدیل شدهاند.
«وصلت ناجور» نوشته آنیتا بروکنر
بلانش ورنون زنی است که از شوهر خود جدا شده است و مجبور است با پنجرههای بزرگ و دیوارهای بلند خانهاش زندگی کند. در این آپارتمان همه چیز ساکت و آرام میگذرد و بیشتر وقتهای بیوه جوان در پشت پنجره سپری میشود. در نهایت اینکه بلانش احساس میکند این خانه زیادی کوچک و تاریک است ولی این فکر نیز به ذهنش خطور میکند که یک وسیله کهنه زیبای من شاید برای دیگر یک جواهر باشد.
«شعلهافکنها» نوشته ریچل کوشنر
این رمان داستان زنی هنرمند را روایت میکند که در سالهای دهه هفتاد میلادی در شهر نیویورک در خانهای عجیب زندگی میکند. در این خانه مربوط به قرن هفده میلادی، دیوارهای خاصی وجود دارد که در داستان به طور مرموزی برای مخاطب روایت میشود.
«دیوید کاپرفیلد» نوشته چارلز دیکنز
داستان دیوید اول شخص است. در فصلهای نخست، دیوید را همراه مادر جوانش میبینیم. همراه آنها پگاتی درون یک خانه قایقی زندگی میکند. او رفتارش تند و خشن بوده، ولی دلش سرشار از مهر و عطوفت است. خانه قایقی بهترین راه حل در شرایط موجود برای فرار از بیخانمانی در شهر لندن محسوب میشود.
«خانه برگها» نوشته مارک دانیلوسکی
این رمان در سال 2000 میلادی پرفروشترین کتاب آمریکا شد و در همان سال به زبانهای مختلفی ترجمه شد. در این رمان، داستان از زبان شخصی به نام«جانی ترونت» روایت میشود که در جستجوی آپارتمانی برای زندگی است. دوستش به او آپارتمانی معرفی میکند که سابق بر این متعلق به مرد نابینایی به نام «زامپانو» بوده است. وقتی جانی در آنجا ساکن میشود مدتی بعد دست نوشتهای پیدا میکند که زامپانو نوشته است.
«شبح اپرا» نوشته گاستون لروکس
این داستان در سال 1910 میلادی به صورت سریالی در روزنامه چاپ میشد و بعد از آن به صورت کتاب درآمد. داستان این رمان مربوط به فردی نابغه ولی با صورتی آسیب دیده است که عاشق یکی از آوازخوانهای اپرا میشود. برای پیشرفت این زن او خانهاش را تبدیل به محل نمایش اپرا میکند. او اپرای گارنیه پاریس را بارها تهدید میکند تا این روند را تسریع ببخشد.
«گتسبی بزرگ» نوشته اف.اسکات فیتزجرالد
از میان آنهمه دوست و آشنا که هر شنبه در مهمانیهای با شکوه گستبی در عمارت بزرگش حضور مییافتند، تنها عده معدودی، از جمله پدر گستبی در مراسم تشییع و به خاک سپردن گتسبی شرکت میکنند. خانه بزرگ گتسبی که تمام این مهمانیها را برای رسیدن به معشوق خود برگزار میکند، در داستان بسیار تعریف میشود به گونهای که این خانه محوری از قصهها و مهمانیها میشود.
«المت» نوشته فیونا موزلی
در این کتاب که یکی از نامزدهای نهایی کسب جایزه من بوکر در سال 2017 شد، داستان خانوادهای انگلیسی گفته میشود که در خانهای کوچک و حقیر در منطقه المت واقع در یورکشایر زندگی میکنند. خانه آنها از چوبهای جمعآوری شده از جنگل درست شده است که هرچند کهنه و قدیمی شده است ولی صمیمت خانواده را حفظ کرده است.
«شباهت» نوشته تانا فرنچ
این رمان که در ژانر معمایی-جنایی نوشته شده در سال 2008 منتشر شد. «شباهت» دومین جلد از یک مجموعه داستان درمورد یک قاتل زنجیرهای است که در شهر دوبلین زندگی میکند. شخصیت اصلی داستان کارآگاهی به نام «کیسی مادوکس» است که متوجه زنی میشود که خود به جای زن دیگری که شبیه اوست، جا زده است. این زن در خانهای زندگی میکند که روی ویرانههای خانه دیگری بنا شده است و تمام قصه مربوط به این خانه است.
«ربهکا» نوشته دافنه دوموریه
کتاب با این جمله مشهور آغاز میشود: «دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر در ماندلی پا گذاشتم.» در داستان ماندلی نام قصر مرد ثروتمندی است که با دختری جوان ازدواج میکند، ولی برای آنها حوادث تلخی پیش میآید. به آتش کشیده شدن قصر مرد ثروتمند و افشای راز همسرش نشانی از حقایق و نیمه پنهان وجود آدمها است که با ظاهری آراسته و با شکوه پوشانده شده است. مشهورترین اقتباس این اثر، فیلم سینمایی به همین نام ساخته آلفرد هیچکاک در ۱۹۴۰ است که جایزه اسکار را نیز کسب کرد.
«برکه» نوشته کلیر لوئیس بنت
در خانه روستایی که در این کتاب روایت میشود، زنی جوان که هیچ نامی از او نبرده شده، به تنهایی در میان جنگل و مراتع همراه گاو و گوسفندان خود زندگی میکند. هیچ اتفاق عجیبی در قصه رخ نمیدهد بلکه زندگی روزانه این زن طوری روایت میشود که در نوع خود جذاب است. رابطه او با حیواناتی که زندگی روزمره او را تامین میکنند با مهارت خاصی تعریف میشود.
نظر شما