ایران آنلاین /گروه اول اغلب وفادار به دولت و ولادیمیر پوتین؛ رییس جمهور روسیه شناخته میشوند و تنها با برخی سیاستهای اجرایی مخالفند. اما گروه دوم با حکومت و شخص رییس جمهور و نیز اطرافیان وی مخالفند و در بدنه آن نمایندهای ندارند. در حال حاضر مهمترین این گروهها عبارتند از برخی سازمانهای غیردولتی از جمله بنیاد مبارزه با فساد آلکسی ناوالنی، نهاد «روسیه باز» متعلق به میخاییل خادورکوفسکی (الیگارش سابق)، حزب آزادی مردم به رهبری میخاییل کاسیانف (نخستوزیر سابق) و جنبش «روسیه دیگر» که چهره سرشناس آن گری کاسپاروف؛ قهرمان شطرنج است. افرادی که از این گروهها حمایت میکنند طیف وسیعی از ملیگرایان و لیبرالها گرفته تا سوسیالیستها و حتی طرفداران منارشی هستند و آنچه آنها را متحد میکند مخالفت با پوتین و فساد در حکومت است. در عین حال این مخالفان در خلاء عمل نمیکنند. در محیط عملیاتی آنها دولت روسیه و نیز مردم و جامعه روسیه نیز به عنوان بازیگر حضور دارند. از این رو برای بررسی جایگاه مخالفان در انتخابات ریاست جمهوری 2018 روسیه باید به بررسی شرایط و اقدامات همه این بازیگران پرداخت.
ویژگیهای اپوزیسیون در روسیه
انتخابات ریاست جمهوری 2018 روسیه در شرایطی در حال برگزاری است که جایگاه مخالفان در آن مبهم است. اگرچه احزاب و گروههایی به عنوان اپوزیسیون در روسیه معرفی میشوند؛ اما در حال حاضر از آلکسی ناوالنی؛ حقوقدان و وبلاگنویس مخالف پوتین به عنوان رهبر اپوزیسیون نام برده میشود که الزاما به معنی رهبری همه گروههای اپوزیسیون نیست. وی در مارس 2017 ویدئوهایی در مورد فساد دیمیتری مدودف؛ نخستوزیر منتشر کرد که تاکنون بیش از 26 میلیون بیننده در یوتیوب داشته است. در انتخابات مارس 2018 ثبتنام ناوالنی از سوی هیات برگزاری انتخابات رد شد و از این رو وی نمیتواند به رقابت با سایر کاندیداها و مخصوصا ولادیمیر پوتین بپردازد. بنابراین انتخابات را تحریم کرد. در محافل سیاسی روسیه در مورد ناوالنی این انتقاد مطرح میشود که وی در حال جدا کردن مردم است و در صورت رسیدن به قدرت نمیتواند نقش رهبر صلحجو را ایفا کند. ناوالنی با کارشناسان سیاسی، جامعهشناسان، خبرنگاران و وکلایی که به اردوی وی نمیپیوندند درگیر میشود و تاکنون نتوانسته با هیچ کدام از رهبران اپوزیسیون متحد شود. وی نمیتواند با دیگران به شکل برابر صحبت کند و به پیروان متعصب نیاز دارد.
انتقاد اپوزیسیون از آلکسی ناوالنی نیز افزایش یافته است. برای مثال اخیرا میخاییل خادرکفسکی بنیانگذار «روسیه باز»، این نکته را مطرح کرد که در صورت کسب قدرت فرضی، وی ممکن است یک اقتدارگرا شود. خادرکفسکی قبلا از ناوالنی برای رئیسجمهور شدن حمایت کرده بود. همچنین توافقات سابق ناوالنی با احزاب یابلاکا و «آزادی مردم» (پارناس) برهم خورده و رهبران این دو حزب نسبت به ناوالنی موضع نامساعدی دارند. مشکل دیگر ناوالنی آن است که طیف هواداران مشخصی دارد و با روشهای وی بیشتر جوانان و نوجوانان جذب میشوند. چون دقیقا برنامه خاصی ندارد و همه اقشار جامعه نمیتوانند برنامههای وی را درک کنند. بنابراین تعداد مشارکتکنندگان در اعتراضات گسترده نیست و گاه افزایش یافته و دوباره افول میکند.
سیاست تحریم انتخابات ناوالنی نیز موجب اختلاف شده است. کسی از اردوی اپوزیسیون از این درخواست ناوالنی حمایت نمیکند. نه تنها گریگوری یاولینسکی و کسنیا سابچاک خود قصد دارند در انتخابات شرکت کنند؛ بلکه میخاییل خادرکفسکی و میخاییل کاسیانوف رهبر حزب «آزادی مردم» و دیگر نمایندگان اپوزیسیون مخالف تحریم هستند؛ زیرا میتواند به یاولینسکی و سابچاک ضربه بزند. البته سطح پایین شرکت در انتخابات مشروعیت دولت را خدشهدار نمیکند؛ ولی باعث میشود نخبگان و خود پوتین در مورد ضرورت از کار کناره گرفتن او در سال 2024 سئوال کنند.
از سوی دیگر از هشت کاندیدای حاضر در این انتخابات چهار نفر به نحوی عنوان اپوزیسیون را بر روی خود نهادهاند که البته اپوزیسیون داخل حکومت محسوب میشوند. کسنیا سابچاک که نامزد حزب ابتکار مدنی است از ابتدا خود را نامزد «مخالف همه» معرفی کرد؛ ولی اظهارات وی در اولین کنفرانس مطبوعاتی در حمایت از پوتین و حضور وی در مراسم سال نو ترتیب داده شده از طرف گازپروم بانک این وجهه را خراب کرد. وی همچنین در ردیف اول سیاستمدارانی قرار گرفت که به آنها کمتر از همه اعتماد میشود. این در حالیست که ناوالنی، سابچاک را ابزار کرملین میداند و معتقد است نامزدی سابچاک اقدامی علیه اپوزیسیون است و نه به نفع آن. جایگزینی پاول گرودینین نامزد حزب کمونیست به جای زیوگانف نیز اگرچه تحولی مثبت است؛ اما در روسیه این دیدگاه مطرح است که این جابجایی با اطلاع ولادیمیر پوتین بوده است. حتی بدون توجه به این قضیه نیز حزب کمونیست روسیه یک ساختار مطیع حکومت بوده و درون سامانه سیاسی موجود جابجا میشود. با این حال حضور گرودینین نشانه وجود نیاز به چهرههای جدید در جامعه است و اقدام حزب کمونیست به عنوان یک ساختار محافظهکار باعث میشود این احساس شدت یابد. ولادیمیر ژیرینوفسکی رهبر حزب لیبرال دموکرات روسیه نیز تلاش میکند از خود چهره مخالف نشان دهد؛ اما واقعیت این است که حزب لیبرال دموکرات روسیه، حزب کمونیست روسیه و حزب روسیه عادل شرکای کوچک حزب حاکم هستند که خردههایی از سفره حزب حاکم به آنها داده میشود. کاندیدای چهارم گریگوری یاولینسکی است که با وجود برنامههای لیبرال مبنی بر افزایش آزادیهای مدنی، به دلیل خاطره نسل قدیم مردم روسیه از نقش وی در آزادسازی شتابزده اقتصاد در اواخر دوره گورباچف مورد اقبال عمومی قرار نگرفته است و لذا حزب وی؛ یابلاکا نیز به تنهایی تاثیر خاصی در جامعه روسیه ندارد.
رفتار دولت در مواجهه با اپوزیسیون
با وجود اقتداری که دولت روسیه در مقابل مخالفان نشان میدهد؛ اما نمیتوان گفت چالشهای ایجاد شده از سوی مخالفان بر روی آن تاثیری نداشته است. هر چند که این واکنشها نسبت به مخالفان حاضر در دولت و خارج از دولت متفاوت است. در مورد اعتراضات خیابانی باید یادآور شد که دولت روسیه به دلیل تعداد اندک افراد شرکتکننده در این تجمعات با آنها برخورد خشونتآمیز ندارد؛ زیرا نمیخواهد به قهرمان جلوه دادن آنها کمک کند. به هر حال در ماه سپتامبر 2017 در جریان انتخاب فرمانداران مناطق، دمیتری مدودف نخستوزیر روسیه در مبارزه انتخاباتی حزب شرکت نکرد و به مناطقی که در ماه سپتامبر فرمانداران آنها انتخاب میشدند سفر نکرد. به جای وی ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه با فرمانداران در مسکو ملاقات کرد. در حالیکه برای مقامات مناطق دیدار مقامات عالی کشور از منطقه آنها مهمتر از ملاقات در مسکو است و یک سال قبل مدودف قبل از انتخابات دومای دولتی به 36 منطقه و پوتین به 15 منطقه سفر کرده بودند.
در جریان انتخابات اخیر، دولت با دقت بیشتری رفتار کرد. در ماه نوامبر 2017 گریگوری یاولینسکی پس از مدتها برای اولین بار در شبکه تلویزیونی روسیه 1 و در بهترین ساعات وقت تلویزیونی حضور یافت. طی سالهای گذشته نامزدهای لیبرال در انتخابات حضور نداشتند ولی اپوزیسیون خارج از سامانه وجود داشت که نوعی «فضای آزاد» را شکل میداد. آلکسی ناوالنی با استفاده از این شکاف وارد بازی شد و این خطر وجود داشت که افراد جدیدی از این بخش وارد صحنه شوند که بخواهند به جایگزینی برای حکومت تبدیل شوند. اما ورود «اپوزیسیون» لیبرال به تلویزیون دولتی به حکومت اجازه میدهد اعتراضات خارج از سیستم را کاملا به حاشیه براند. علت تمایل کرملین به شرکت واقعی سابچاک و گرودینین در انتخابات نیز آن است که مهم نیست پوتین در انتخابات پیروز شود. پیروزی او قطعی است. کرملین میخواهد پوتین به شکل قانعکننده پیروز شود. اما راهبرد اصلی کرملین این است که آرایی که به پوتین تعلق نمیگیرد، توسط یک سیاستمدار جمع نشود.
اما سیاست کلی دولت روسیه جلوگیری از بحران و نارضایتی است و این به راهبرد بالفعل مقامات روسیه تبدیل شده است. علت راه نیافتن آلکسی ناوالنی به انتخابات نیز هراس از پیروزی او نبود؛ بلکه دولت نمیخواهد او با سخنان خود آرامش کشور را برهم بزند. حتی نامزدی پوتین در انتخابات بی سروصدا انجام شد و خود رئیسجمهور در جلسهای که در آن نامزدی وی برای ریاست جمهوری پیشنهاد شد حضور نیافت. برای این منظور میزان دقیقی از توسل به زور، ارعاب، تشویق و انجماد درگیری به کار گرفته میشود. خود شهروندان از هر نوع فعالیت اجتماعی طفره میروند. در شرایط اقتصادی فعلی روسیه، باید افراد زیادی خواهان تحول در کشور باشند. ولی زمینه برای ظهور سیاستمداران جدید و متفاوت وجود ندارد. در روسیه افراد خواهان تحول به شدت پراکنده شدهاند. این تفرقه نتیجه فعالیت طولانی در جهت جلوگیری از انسجام جامعه پیرامون هر شخص و یا حزبی است. روسیه مدتهاست به کشور «درگیریهای منجمد» (بین مرکز و مناطق، روسیه و قفقاز، فقرا و اغنیا و غیره) تبدیل شده است که واحدهای دشمنان بالقوه با یکدیگر درگیر نمیشوند و این ناشی از سیاست دولت در قبال مخالفتهاست.
نقش مردم در نفوذ اپوزیسیون
اگر این نکته را در نظر بگیریم که اپوزیسیون با استفاده از شرایط مردم درصدد تاثیرگذاری بر دولت روسیه هستند؛ آنگاه عامل سوم در میزان تاثیرگذاری اپوزیسیون، مردم هستند. اما از این نظر مردم روسیه پیچیدگیهای بسیاری از خود بروز میدهند. از نظر آماری این تناقضها همواره جامعهشناسان روسیه را دچار سردرگمی کرده است. برای مثال از نظر میزان اعتماد به سیاستمداران، ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در جایگاه نخست و سرگئی شایگو وزیر دفاع روسیه در مکان دوم قرار گرفتند. همچنین 82 درصد جمعیت آماری گفتند از فعالیت پوتین در سمت رئیسجمهور روسیه راضی هستند. در عین حال بر اساس نظرسنجی دیگری از سوی مرکز لوادا 38 درصد روسها از اعتراضات حمایت میکنند و 67 درصد پوتین را شخصا مسئول فساد سطح بالا در کشور میدانند. اما نظرسنجی همین مرکز نشان داد 1% جمعیت آماری از آلکسی ناوالنی نماینده اپوزیسیون حمایت میکند. ضمناً معلوم شد بیش از نصف جمعیت جایگزینی برای پوتین نمیبینند و 55 درصد جمعیت آماری اعلام نمود در صورت خودداری پوتین از شرکت در انتخابات نمیداند به نفع کدام نامزد رأی بدهد. سال گذشته از لحاظ اقتصادی یکی از سالهای دشوار برای روسیه بود؛ ولی اگر به نظرسنجیهای سطح رضایت از زندگی نگاه کنیم، نتیجه دیگری خواهیم گرفت. طبق سنجش مرکز سراسری سنجش افکار عمومی روسیه 85% و طبق سنجش لوادا سنتر 77% جمعیت روسیه خود را خوشبخت احساس میکنند. سطح حمایت از رئیسجمهور هم در نقطه اوج خود قرار دارد. جامعهشناسان نمیتوانند در مورد علت این تفاوتهای محسوس توضیح بدهند.
در کشورهای دارای سطح مشابه نابرابری، در شرایط سقوط درآمدها و سایر مشکلات اقتصادی، جامعه درخواست میکند سیاست دیگری در کشور پیاده شود. انتخاب دونالد ترامپ، خروج از اتحادیه اروپا و رای به احزاب راستگرا در اروپا نمونههایی از این اعتراضات هستند. شاید بتوان اعتراضات یک سال اخیر را اعتراض از «سر یأس» نامید. امیدی به تغییر جهت حرکت نیست؛ رکود اقتصاد دو سال است ادامه دارد، دستمزدها تا 600 دلار در ماه پایین رفته و در مقابل، سال گذشته مردم با وحدت کامل به نفع حزب حاکم رأی دادند. اینجا است که اپوزیسیون از مردم دعوت میکند با فساد مبارزه کنند. اعتراض یأس فقط در جوامع دارای ساختارهای افقی چون احزاب سیاسی، اتحادیههای کارگر و جنبشهای اجتماعی گسترده مؤثر واقع میشود. در جامعه بدون ساختار و در شرایط سطح پایین همبستگی این نوع حرکات تقریباً شانسی برای پیروزی ندارند.
سرانجام
از آنچه در این نوشتار گفته شد، میتوان به این جمعبندی رسید که دامنه تاثیر مخالفان در انتخابات ریاست جمهوری روسیه گسترده نیست. این امر پیش از هر چیز ناشی از اختلافات داخلی و فقدان هماهنگی بین مخالفان است. آنها نه تنها دارای رهبری واحد نیستند؛ بلکه حتی در جریان انتخابات با یکدیگر اتحاد ندارند. در عین حال قوانین زیادی در روسیه وضع شده که گروههای مخالف را از حضور در سیستم انتخاباتی منع میکند. ضمن اینکه برخی از مخالفان شامل الیگارشهایی هستند که حتی در صورت حضور در انتخابات از اقبال عمومی برخوردار نخواهند شد. چنانکه اشاره شد دولت روسیه نیز در انتخابات اخیر برنامه سفت و سختی برای تقلیل اهمیت اپوزیسیون در پیش گرفته است که مهمترین آن اجازه تشکیل اپوزیسیون داخل نظام و نیز بایکوت مخالفتهای خارج از سیستم بود. نقش مردم نیز به هیچ عنوان نقش فعالی نیست و شاید علت آن باشد که افرادی که هرج و مرج و بینظمی بعد از فروپاشی و یا حتی در اوایل دوره یلتسین را دیدهاند مایل به تجربه مجدد آن شرایط نیستند و نظم را به دموکراسی ترجیح میدهند. با این حال ورود جوانان به اعتراضات میتواند بیانگر تغییر تدریجی این روند باشد. ضمن اینکه مخالفان با فعالیت خود میتوانند پایهای برای اقدامات آینده به وجود آورند. در دوران انتخابات سیاست در مرکز امور قرار میگیرد و مردم در این دوره به استدلالهایی توجه میکنند که قبلا به فکر آن نبودند. این موقعیتی برای شنیده شدن صدای اپوزیسیون است.
نکته آخر آنکه بسیاری از این مشکلات ناشی از فقدان احزاب واقعی در نظام سیاسی روسیه است. اگر احزاب واقعی و مستقل وجود داشت؛ مخالفان بر یک فرد تکیه نمیکردند و امکان اتحاد برای آنها نیز بدون ترس از دست دادن استقلال فراهم میشد. موضوع خطرناک برای دولت روسیه موقعیتهای ناگهانی است و نه افراد مشخص. وقتی چنین موقعیتی بروز کند حتی اپوزیسیون وفادار از کنترل خارج میشود؛ اما فعلا چنین موقعیتی وجود ندارد. احزاب اپوزیسیون نشان دادند حتی نمیتوانند از مسئله بازیهای المپیک و راه نیافتن تیم ملی روسیه بهره ببرند. سیاستمداران درون سیستم درک میکنند که انتقال قدرت از این نخبگان به نخبگان دیگر فقط در نتیجه فاجعه اجتماعی سیاسی ممکن میشود و به عهده گرفتن اداره امور کشور در این موقعیت مسئولیت و چالش بزرگی خواهد بود.
نظر شما