گروه تاریخ اندیشکده برهان/ اکرم شفیعپور؛ یکی از بحرانیترین دورههای تاریخی ایران بین سالهای 1320 تا 1332ه.ش. بوده است که میتوان از وقایع این دوران به پیامدهای جنگ جهانی دوم، قیام 30 تیر1331ه.ش، نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332ه.ش. اشاره کرد. در این دهه، ظهور و بروز گروهها، سازمانها و جمعیتهای سیاسی و مقطعی بسیار چشمگیر بود که البته فعالیت آنها خیلی به طول نیانجامید و یکی از برجستهترین آنها جمعیت «فداییان اسلام» است که تأثیر به سزایی در وقایعی چون ظهور و سقوط کابینهها، وقایع آذربایجان و نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت و بررسی تاریخ مبارزههای ایران در طی قرون گذشته به خصوص در قرن اخیر نشانگر این است که هر زمان آرمانها و هدفهای مبارزاتی رنگ و قالب مذهبی داشته، توانسته به عمیقترین سطوح جامعه رخنه نموده و مبارزه از قشر معدود و محدود روشنفکران خارج شده و تمامی اقشار ملت را با خود همراه نموده و حرکت فداییان اسلام دارای چنین ویژگی بود.
عوامل ایجاد تفکر ملی کردن نفت
پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای استعماری درصدد دستیابی به منابع غنی ایران از جمله نفت، به رقابت با یک دیگر پرداختند. در اواخر سال 1942 میلادی (1321ه.ش.) آمریکا با هدف بهرهبرداری از ذخایر نفتی جدید در کشورهای دیگر به خصوص در خاورمیانه «سازمان ذخایر نفتی» را تشکیل داد که این حرکت باعث نگرانی انگلستان و شوروی و ایجاد رقابت داخلی بین طرفداران ایشان برای تصویب قوانینی به نفع کشورهای ذی نفع شد.
وابستگان کشور شوروی به ویژه کمونیستها در تکاپو بودند تا امتیازهای مختلف نفتی را به طور کامل به این کشور اعطا نمایند، هواداران انگلیس سعی بر خنثی نمودن اقدامهای روسها داشتند. گروه سوم نیز با عنوان «نخبگان» تلاش برای هموار سازی ورود آمریکا با نقاب آزادیخواهی میکردند و آخرین گروه، معدود افرادی بودند که با تمام قوا با نفوذ هر قدرت خارجی به مبارزه و ستیز برخاسته بودند و جمعیت فداییان اسلام جزو گروه آخر بود که با رهبری «سیدمجتبی نواب صفوی» و همراهی یاران صدیق خود توانست هم زمان به مبارزه با رژیم پهلوی و مقامهای وابسته به آن بپردازد و هم به عنوان بازوی اجرایی نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نقش مؤثری ایفا کند.
تصویب ماده واحدهی 29 مهر 1326ه.ش. که در یکی از بندهای آن دولت را موظف نموده بود نسبت به امتیازهای کشورهای خارجی به خصوص شرکت نفت جنوب برای استیفای حقوق مردم ایران اقدامهای مقتضی را انجام دهد، بهانهی خوبی برای فعالیت بیشتر مذهبیون با هدف ملی شدن صنعت نفت گردید و بر جسارت نمایندگان اقلیت در مخالفت با قرارداد الحاقی «گس – گلشاییان» در مجلس شورای ملی افزود. نمایندگان اقلیت توانستند با مذاکرههای مخالفت آمیز خود نسبت به گزارش کمیسیونهای دارایی، پیشه و هنر در اطراف نفت جنوب در جلسهی عمومی مجلس شورای ملی و دفع الوقت مانع تصویب قرارداد پیشنهادی «عباسقلی گلشاییان» نمایندهی انگلستان بشوند و از سوی دیگر با آگاهی و تحریک افکار عمومی در رابطه با چپاول منابع نفتی توسط استعمارگران با انعقاد قراردادهای مختلف و اعطای امتیازها به آنها در این زمینه، مبارزه از حالت پارلمانی به یک جهاد ملی تبدیل شد و پای روحانیت سیاسی شیعه به این صحنه کشیده شد.
«آیتالله ابوالقاسم کاشانی» که نمایندهی روحانیت سیاسی شیعه در آن زمان به شمار میرفت در جریان ملی شدن صنعت نفت با انتقادها و هشدارهای خود باعث روشنگری مردم و نگرانی شدید رژیم پهلوی گردید و زمانی که در نماز عید فطر در صحرای «دولاب» از دولت تازه کار «عبدالحسین هژیر» و انگلستان انتقاد کرد و اعلام داشت که: «ملت مسلمان ایران تا قطع کامل ایادی استعمار انگلستان و استیفای حقیقی و جدّی حقوق ملت ایران از شرکت غاصب نفت جنوب به مبارزهی سرسختانهی خود ادامه داده و در راه تحقق بخشیدن به این هدف مقدس مذهبی و ملی از هیچ گونه فداکاری خودداری نخواهند کرد» و یا در اعلامیهی شدیدالحن بهمن 1327ه.ش. برضد شرکت نفت ایران و انگلیس خواستار لغو هرگونه امتیاز نفتی به کشورهای بیگانه شد.
حکومت پهلوی پس از ترور «محمدرضا پهلوی» در 15 بهمن 1327ه.ش. بدون هیچ دلیلی حضرت آیتالله کاشانی را دستگیر و به لبنان تبعید کرد ولی ایشان در تبعیدگاه نیز به فعالیت سیاسی خود برضد استعمارگری در ایران ادامه داد و از مردم خواست: «راضی نشوند نفت را که باید عمده اصلاح بیچارگی این ملت لخت و گرسنه شود به رایگان به نفع اجنبی داده شود و شرکت نفت علاوه بر آنچه از گذشته داده است و میخواهد پایمال کند، سعی دارد تمامی اراضی نفت خیز جنوب کشور را که جزو امتیازش نیست در قرارداد جدید گس – گلشاییان جزو امتیازاتش نماید.»
روند ائتلاف فداییان اسلام، روحانیت و ملیون در انتخابات دورهی شانزدهم مجلس شورای ملی
در زمان برگزاری شانزدهمین دورهیانتخابات مجلس شورای ملی و اولین دورهی سنا، محمدرضا پهلوی به علت عدم درگیری با انگلستان در مسألهی نفت و افزایش وابستگی وی به آمریکا کم کم پشتیبانی مردمی خود را از دست داد و شاه برای قرار گرفتن در رأس مخروط حکومت، همهی تدابیر را به کار بست و برای حفظ حکومت خود «منوچهر اقبال» وزیر کشور را مأمور نمود تا کرسیهای مجلس را فقط از نمایندگان مورد نظر شاه پرکند تا هیچ کدام از مخالفین رژیم نتوانند به مجلس شورای ملی راه یابند و همین امر موجب نگرانی مردم و مبارزین ملی – مذهبی گردید. در چنین شرایطی، ورود جمعیت فداییان اسلام به صحنهیمبارزههای سیاسی در این دوره تحولات سیاسی جامعه را به گونهای دیگر رقم زد و آنها با تمام قدرت وارد صحنهیسیاسی و مبارزاتی شدند.
هنگامی که عبدالحسین هژیر وزیر دربار تصمیم داشت تا با ترفند و تقلب در انتخابات، نامزدهای انتخابی مذهبیون و مورد تأیید آیتالله کاشانی و پذیرش نواب صفوی را از لیست خارج کند و انتخابات را مطابق میل حکومت خاتمه دهد، جمعیت فداییان اسلام در ائتلاف با جبههیملی تازه تأسیس شده، هژیر را ترور و انتخابات را باطل کرد و این قضیه باعث گردید که رژیم عقب نشینی کرده و در روز 19 آبان ابطال انتخابات تهران توسط انجمن مرکزی اعلام شود.
نواب صفوی رهبر فداییان اسلام، آیتالله کاشانی را یک روحانی مبارز و خادم به اسلام میدانست و با پیشنهاد ایشان مبنی بر ورود در امر برگزاری انتخابات دورهیشانزدهم موافقت نموده و در زمینهیموفقیت نمایندگان مورد تأیید آیتالله کاشانی که عبارت بودند از: «محمد مصدق، علی شایگان، مظفر بقایی، ابوالحسن حائریزاده، عبدالقدیر آزاد، جمال امامی، محمود نریمان، محمدصادق طباطبایی، جواد مسعودی و حسین مکی» از هیچ گونه اقدامی فروگذاری نکرد و با همکاری سایر اعضای فداییان اسلام وظیفهیحفاظت شبانه روزی از صندوقهای رأی گیری را بر عهده گرفت و سرانجام در 22 فروردین 1329ه.ش. انجمن نظارت بر انتخابات تهران آقایان: «آیتالله ابوالقاسم کاشانی، دکتر محمد مصدق، دکتر مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد، جمال امامی، علی شایگان، محمود نریمان، حسین مکی، اللهیار صالح، کریم سنجابی و کاظم حسیبی» نمایندگان ملی – مذهبیون را با اکثریت آرا به مجلس شانزدهم فرستاد.
در این برهه، «حسنعلی منصور» با نیات دوگانه، از یک سو آیتالله کاشانی را از تبعید لبنان با هدف جلب حمایت مذهبیون به مجلس شورای ملی و ایران دعوت کرد و از سوی دیگر با ارایهیقرارداد الحاقی «گس – ساعد» به مجلس، در پی خوش خدمتی به اربابان بیگانهیخود بود.
بازگشت آیتالله کاشانی، همکاری و هماهنگی ایشان با فداییان اسلام، نواب صفوی و جبههیملی و نیز استقبال پرشور مردم از وی که بیانگر اعتماد و اتکای مردم به روحانیون و مذهبیون بود، انگلستان را نگرانتر از همیشه کرده بود. لایحهیپیشنهادی منصور به مجلس شورای ملی با مخالفت نمایندگان ملی و کمیسیون نفت روبهرو گردید.
همچنین آیتالله کاشانی در مخالفت با این لایحه در پیامی به مجلس شورای ملی اعلام کرد: «اکنون نیز به تکلیف دینی و ملی و وظیفهی اجتماعی بار دیگر به وسیلهی مجلس شورای ملی عقاید ملت ایران را در چند جمله به سمع و نظر عالمیان میرسانم، اولاً نفت ایران متعلق به ملت ایران است به هر ترتیبی که بخواهند نسبت به آن رفتار میکنند و قرارداد غیرقانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمیتواند ملت ایران را از حقوق مسلم خود محروم کند.» در نتیجه با این پیام و شعلهور کردن فکر ملی شدن صنعت نفت در تمام آحاد جامعه برای دولت منصور چارهای جز استعفا نماند.
دولت حاجیعلی رزمآرا
پس از حسنعلی منصور، حکومت پهلوی با نظر دولتهای انگلیس و آمریکا، حاجیعلی رزمآرا را به عنوان نخست وزیر و رییس دولت در تاریخ 15 تیر 1329ه.ش. به مجلس شورای ملی معرفی کرد و علیرغم مخالفتهای آیتالله کاشانی و نمایندگان ملیون در 13 تیر ماه، رأی اعتماد گرفت. در دورهینخست وزیری رزمآرا، نمایندگان اقلیت و آیتالله کاشانی در ادامهیفعالیت خود با هدف ملی کردن صنعت نفت و مخالفت با رزمآرا با صدور اعلامیه، اقدام به تعطیلی بازار تهران و برپایی تظاهرات مردمی نمودند و در پی اعلامیهیآیتالله کاشانی مردم در مقابل مجلس به منظور جلوگیری از ورود رزمآرا تجمع کردند ولی قوای نظامی ایشان را متفرق کرد اما با این وجود رزمآرا زمان خروج از مجلس شورای ملی در بهارستان با تظاهرات جمعیت فداییان اسلام روبهرو شد حتی خودروی وی از سوی ایشان مورد حمله قرار گرفت و عدهای از فداییان نیز توسط نیروهای پلیس بازداشت شدند.
رزمآرا در ابتدای امر رویهیبینظری و دفع الوقت را در برخورد با لایحهیگس – گلشاییان در پیش گرفته بود ولی در پاسخ به استیضاح نمایندگان ملیون راجع به دلایل مسامحهیدولت در حل قضیهینفت جنوب با صراحت تمام از لایحهی یاد شده دفاع کرد. در پی این واکنش، اکثریت مجلس شورای ملی در 27 مهر 1329ه.ش. به استیضاح اقلیت رأی سکوت دادند و پس از اعلام موافقت صریح رزمآرا در مورد لایحهیگس – گلشاییان، کمیسیون نفت به اتفاق آرا چنین تصمیم گرفت که «قرارداد الحاقی ساعد- گس برای استیفای حقوق ملت ایران کافی نیست؛ از این رو، مخالفت خود را با آن اظهار میدارد» و پیشنهاد ملی کردن نفت را به اطلاع نمایندگان رسانید. پس از این اعلام نظر، رزمآرا اندیشهیملی شدن صنعت نفت را با این بیان که «ایرانی لیاقت لولهنگ ساختن را ندارد، چگونه میخواهد صنایع نفت خود را اداره کند» به باد استهزا گرفت.
جمعیت فداییان اسلام پس از وقوف بر تصمیم کمیسیون نفت با برپایی تظاهرات حمایت از نمایندگان اقلیت و انزجار خود را از دولت رزمآرا و شرکت نفت اعلام نمودند و همچنین مراجع و آیات عظام از جمله: «سیدمحمدتقی خوانساری، عباسعلی شاهرودی، محمود روحانی قمی، بهاءالدین محلاتی» و برخی دیگر از روحانیون مردم را به مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت دعوت کردند، ولی رزمآرا همچنان بر روی مواضع خود پافشاری میکرد. در این میان نباید از نقش مؤثر مطبوعات نیز در بیان اهداف مذهبیون غافل بود اگر چه دولت رزمآرا به شدت به مخالفت و سرکوب مطبوعات آزادی خواه پرداخت؛ از جمله، به آتش کشیدن چاپخانهی روزنامهی «شاهد» و جلوگیری از چاپ و انتشار آن روزنامه که متعلق به «مظفر بقایی» بود، میتوانیم اشاره کنیم.
در پی این اقدام بقایی از نواب صفوی استمداد طلبید و فداییان اسلام که مطبوعات را مخالف دولت میدانستند شبهای زیادی را به دفاع از چاپخانه گذراندند و انتشار آن را میسر ساختند. پس از کلمات اهانت آمیز رزمآرا در صحن مجلس شورای ملی راجع به ملی شدن صنعت نفت و ایجاد موج انزجار عمومی از او، مجدد آیتالله کاشانی و جبههیملی با ارسال پیامی از نواب صفوی و جمعیت فداییان اسلام کمک و یاری طلبیدند و خواهان تلاش برای برکناری رزمآرا شدند زیرا آنها رزمآرا را برخلاف نواب و یارانش عامل فتنههای حکومت پهلوی میدانستند.
اعضای جبههیملی که در پی قتل هژیر توسط فداییان اسلام به مجلس راه یافته بودند، درصدد برداشتن رزمآرا برآمدند که با تمام توان سعی در جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت مینمود، بنابراین طی ملاقاتی با رهبر فداییان اسلام در منزل «محمود آقایی» (یکی از تجار تهران) از وی خواستند با یک اقدام انقلابی مانع حکومت ملی یعنی «حاجیعلی رزمآرا» را از میان بردارد و نواب مشروط به «اجرای احکام اسلام و بنیانگذاری حکومت اسلامی» این مسؤولیت را پذیرفت و آنها نیز در مقابل نواب متعهد شدند که «در اولین روز فرصت و قدرت طبق قانون اساسی که هرگونه قانون مخالف اسلام را ملغی دانسته و حکم به اجرای احکام اسلامی میکند، به اجرای قوانین اسلام بپردازند.»
جمعیت فداییان اسلام با اطمینان به قول جبههیملی مبنی بر اجرای احکام اسلام، این امر خطیر را به «خلیل طهماسبی» که در شجاعت کم نظیر بود، سپردند. وی به دلیل اعتقادهای شخصی در این رابطه به ملاقات آیتالله کاشانی میرود و در رابطه با حکم قتل رزمآرا از او سؤال میکند و آیتالله کاشانی در پاسخ رزمآرا را مفسد و قتل وی را لازم میداند، پس از این دیدار قرار بر این میشود که فداییان اسلام قبل از انجام هرگونه اقدامی با رزمآرا اتمام حجت کنند. فداییان اسلام تظاهرات بزرگی را تدارک میبینند و از تمامی اقشار ملت برای شرکت در این گردهمایی دعوت میکنند.
آیتالله کاشانی نیز طی اطلاعیهای از عموم طبقات و از تجار، جوانان، بازرگانان و دانشجویان میخواهند که در این تظاهرات مهم که از طرف فداییان اسلام برقرار و «در باب حقاق اسلام و اطراف نفت سخنرانی جالب توجهی میشود» شرکت نمایند. در روز 11 اسفند 1329ه.ش. مردم بسیاری در لبیک به فراخوان فداییان اسلام در مسجد شاه تجمع کردند تا سخنان مهم ایشان را بشنوند. در این مراسم «عبدالحسین واحدی» سخنرانی پر شوری نمود، حکومت پهلوی، کشورهای آمریکا، انگلستان و شوروی را مورد هجوم قرار داد و اجرای احکام اسلام را هدف اصلی و نهایی فداییان اسلام برشمرد. واحدی اعلام کرد: «نفت ایران متعلق به مردم ایران است و هیچ بیگانهای حق طمع در ثروت این مرز و بوم را ندارد.» وی دولت رزمآرا را یک دولت فرمایشی معرفی کرد و گفت: «رزم آرا ! برو؛ برو؛ اگر نروی تو را میفرستیم، میدانی چه طور؟ با یک تقه.»
به دنبال این گردهمایی و سخنرانی در 16 اسفند 1329ه.ش. زمانی که رزم آرا برای شرکت در مجلس ختم «آیتالله فیض» قصد ورود به مسجد سپهسالار را داشت، خلیل طهماسبی یکی از یاران با وفای سیدمجتبی نواب صفوی و فداییان اسلام، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به قتل رسید. طهماسبی در حین خروج از مسجد توسط نیروهای شهربانی دستگیر شد.
ملی شدن صنعت نفت ایران
در 17 اسفند 1329ه.ش. (یک روز بعد از مرگ رزمآرا) کمیسیون نفت مجلس شورای ملی به اتفاق آرا ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور را تصویب کرد. در 24 اسفند ماه، مجلس شورای ملی تحت تأثیر افکار عمومی به اتفاق آرا مصوبهیکمیسیون نفت را تصویب نمود و در 29 اسفند مجلس سنا نیز، رأی مجلس شورای ملی را تصویب کرد و ملی شدن صنعت نفت به همت ملت رشید ایران و فداکاری و درایت رهبران مذهبی و ملی ایشان خاطرهیشیرینی از مبارزههای میهنی برای مبارزان و دستآوردهای بزرگی برای کشور و ملت ایران بر جای نهاد.
این حرکت عظیم به قرارداد 60 سالهای که در 1313ه.ش. به دست رضاخان و همفکرانش چون «تقی زاده» به گردن این ملت تحمیل شده بود، طومار استیلای انگلیس را پس از یک قرن حاکمیت به سرنوشت ایرانیان در هم پیچید و اسطورهیشکست ناپذیری این روباه پیر را به عنوان بزرگترین قدرت استعماری در جهان فرو ریخت و این سرمایهیملی که یکی از شریانهای حیاتی اقتصاد اروپا بود به دست صاحبان اصلیش یعنی خلقهای ستمدیدهیایران به کار افتاد اما انگلستان در ادامهیمنافع جویی خود از پای ننشست و به دیوان داوری «لاهه» و شورای امنیت سازمان ملل شکایت برد و این بار دکتر «مصدق» در این دو مرجع بین المللی با وجود قضات انگلیسی از حقوق ملت ایران دفاع کرد و پیروز گردید.
ولی متأسفانه این پیروزی فقط کام قدرت طلبان ملیگرا را شیرین نمود زیرا پس از این که دولت مصدق با کمک فداییان اسلام جانشین حکومت «علا» شد، برخلاف انتظار جمعیت فداییان اسلام به پیمان خود پایبند نماند که به اجرای احکام اسلام بپردازد، بلکه وقایع نشانگر این امر بود که این دولت نوپا با جدیت تمام به دنبال دستگیری سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فداییان اسلام است و با دستگیری نواب در 13 خرداد 1330ه.ش. ملیون ثابت کردند که با ولی نعمتان خود چه ناجوانمردانه رفتار میکنند زیرا اگر حضور مؤثر و مبارزات فداییان اسلام نبود، هیچگاه ورود اعضای جبههیملی ایران به مجلس و جلوس محمد مصدق بر اریکهینخست وزیری ایران امکان پذیر نبود.
البته قدرت نمایی ایشان نیز طولی نکشید، دست نشاندههای دولتهای استعماری چون آمریکا و انگلستان تلاشهایی برای به انزوا کشاندن دولت ملی نمودند و اربابان انگلیسی ایشان نیز به محاصرهیدریایی و تحریم خرید نفت ایران دست زدند. از سوی دیگر موافقت ظاهری دولت آمریکا با ملی شدن صنعت نفت به دلیل تضادهایی بود که با انگلستان داشت ولی در واقع قصدی به جز تصاحب منابع سرشار ایران نداشت.
هجوم امپریالیسم جهانی و ارتجاع داخلی منجر به حادثهی 30 تیر 1331ه.ش. شد که با حضور این عناصر دفع شدند ولی امپریالیسم آمریکا زمانی که متوجه شد از راه دولت دکتر مصدق نمیتواند به اهداف استعماری خود برسد، به سازش با انگلستان و تقویت مخالفین دولت و نظامیان خود فروخته پرداخت و آشکارا از دخالت نظامی در ایران سخن بر زبان راند. سرانجام در 28 مرداد 1332ه.ش. با سوءاستفاده از شرایط بحرانی کشور و عدم انسجام و وحدت بین نیروهای مبارز، یوغ اسارت را به دست و پای ملت ایران زد و این بار آمریکا سهمی معادل سهم انگلستان از نفت ایران به دست آورد و نفت ملی شده، به دست درباریان تحت نفوذ آمریکا مثل «زاهدی» تقدیم به دولتهای: «آمریکا، فرانسه، انگلستان و هلند» شد.
در پی استقرار کامل دست نشاندگان بیگانگان بر اریکهی حکومت پهلوی به سرکوب، تبعید و زندانی نمودن مخالفین پرداختند و اختناق و استبداد سیاه رژیم پهلوی ادامه داشت ولی مبارزات بین دههی 30 تا 50 برضد خاندان پهلوی دستآوردهایی نیز داشت و بذرهایی در جامعهی مساعد و مستعد ایران پاشید که در سالهای بعد شکوفا شد و بالاخره با اوج گیری انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) به ثمر نشست.(*)
پینوشتها:
1. خوش نیت، سیدمجتبی، نواب صفوی، اندیشهها، مبارزات و شهادت او، بیجا: منشور برادری، 1360.
2. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران (جلد 2)، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1377 .
3. گروه پژوهش (جهان کتاب)، تاریخچهینفت در ایران (تاریخ جوان -8)، تهران ، جهان کتاب ، 1379 .
4. امینی، داوود ، جمعیت فداییان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی –اجتماعی ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1381 .
5. حسینیان، روح الله ، نقش فداییان اسلام در تاریخ معاصر ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384 .
6. شجیعی، زهرا، نمایندگان مجلس شورای ملی در بیست و یک دورهیقانونگذاری ، تهران ، مؤسسهیمطالعات و تحقیقات اجتماعی ، مرداد 1344 .
7 . طاهری، حجت الله ، خاطرات نیره السادات احتشام رضوی ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1383 .
8 . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی (پایگاه اسناد جمعیت فداییان اسلام – نهضت آزادی- جبههیملی ایران).
9 . خواندنیها ، سال 16 ، شمارههای 17 ، 18 .
10. روزنامهی شاهد ، 7/11/1329
*اکرم شفیعپور؛ محقق و پژوهشگر/انتهای متن|
گروه تاریخ اندیشکده برهان/ اکرم شفیعپور؛ یکی از بحرانیترین دورههای تاریخی ایران بین سالهای 1320 تا 1332ه.ش. بوده است که میتوان از وقایع این دوران به پیامدهای جنگ جهانی دوم، قیام 30 تیر1331ه.ش، نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332ه.ش. اشاره کرد. در این دهه، ظهور و بروز گروهها، سازمانها و جمعیتهای سیاسی و مقطعی بسیار چشمگیر بود که البته فعالیت آنها خیلی به طول نیانجامید و یکی از برجستهترین آنها جمعیت «فداییان اسلام» است که تأثیر به سزایی در وقایعی چون ظهور و سقوط کابینهها، وقایع آذربایجان و نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت و بررسی تاریخ مبارزههای ایران در طی قرون گذشته به خصوص در قرن اخیر نشانگر این است که هر زمان آرمانها و هدفهای مبارزاتی رنگ و قالب مذهبی داشته، توانسته به عمیقترین سطوح جامعه رخنه نموده و مبارزه از قشر معدود و محدود روشنفکران خارج شده و تمامی اقشار ملت را با خود همراه نموده و حرکت فداییان اسلام دارای چنین ویژگی بود.
عوامل ایجاد تفکر ملی کردن نفت
پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای استعماری درصدد دستیابی به منابع غنی ایران از جمله نفت، به رقابت با یک دیگر پرداختند. در اواخر سال 1942 میلادی (1321ه.ش.) آمریکا با هدف بهرهبرداری از ذخایر نفتی جدید در کشورهای دیگر به خصوص در خاورمیانه «سازمان ذخایر نفتی» را تشکیل داد که این حرکت باعث نگرانی انگلستان و شوروی و ایجاد رقابت داخلی بین طرفداران ایشان برای تصویب قوانینی به نفع کشورهای ذی نفع شد.
وابستگان کشور شوروی به ویژه کمونیستها در تکاپو بودند تا امتیازهای مختلف نفتی را به طور کامل به این کشور اعطا نمایند، هواداران انگلیس سعی بر خنثی نمودن اقدامهای روسها داشتند. گروه سوم نیز با عنوان «نخبگان» تلاش برای هموار سازی ورود آمریکا با نقاب آزادیخواهی میکردند و آخرین گروه، معدود افرادی بودند که با تمام قوا با نفوذ هر قدرت خارجی به مبارزه و ستیز برخاسته بودند و جمعیت فداییان اسلام جزو گروه آخر بود که با رهبری «سیدمجتبی نواب صفوی» و همراهی یاران صدیق خود توانست هم زمان به مبارزه با رژیم پهلوی و مقامهای وابسته به آن بپردازد و هم به عنوان بازوی اجرایی نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نقش مؤثری ایفا کند.
تصویب ماده واحدهی 29 مهر 1326ه.ش. که در یکی از بندهای آن دولت را موظف نموده بود نسبت به امتیازهای کشورهای خارجی به خصوص شرکت نفت جنوب برای استیفای حقوق مردم ایران اقدامهای مقتضی را انجام دهد، بهانهی خوبی برای فعالیت بیشتر مذهبیون با هدف ملی شدن صنعت نفت گردید و بر جسارت نمایندگان اقلیت در مخالفت با قرارداد الحاقی «گس – گلشاییان» در مجلس شورای ملی افزود. نمایندگان اقلیت توانستند با مذاکرههای مخالفت آمیز خود نسبت به گزارش کمیسیونهای دارایی، پیشه و هنر در اطراف نفت جنوب در جلسهی عمومی مجلس شورای ملی و دفع الوقت مانع تصویب قرارداد پیشنهادی «عباسقلی گلشاییان» نمایندهی انگلستان بشوند و از سوی دیگر با آگاهی و تحریک افکار عمومی در رابطه با چپاول منابع نفتی توسط استعمارگران با انعقاد قراردادهای مختلف و اعطای امتیازها به آنها در این زمینه، مبارزه از حالت پارلمانی به یک جهاد ملی تبدیل شد و پای روحانیت سیاسی شیعه به این صحنه کشیده شد.
«آیتالله ابوالقاسم کاشانی» که نمایندهی روحانیت سیاسی شیعه در آن زمان به شمار میرفت در جریان ملی شدن صنعت نفت با انتقادها و هشدارهای خود باعث روشنگری مردم و نگرانی شدید رژیم پهلوی گردید و زمانی که در نماز عید فطر در صحرای «دولاب» از دولت تازه کار «عبدالحسین هژیر» و انگلستان انتقاد کرد و اعلام داشت که: «ملت مسلمان ایران تا قطع کامل ایادی استعمار انگلستان و استیفای حقیقی و جدّی حقوق ملت ایران از شرکت غاصب نفت جنوب به مبارزهی سرسختانهی خود ادامه داده و در راه تحقق بخشیدن به این هدف مقدس مذهبی و ملی از هیچ گونه فداکاری خودداری نخواهند کرد» و یا در اعلامیهی شدیدالحن بهمن 1327ه.ش. برضد شرکت نفت ایران و انگلیس خواستار لغو هرگونه امتیاز نفتی به کشورهای بیگانه شد.
حکومت پهلوی پس از ترور «محمدرضا پهلوی» در 15 بهمن 1327ه.ش. بدون هیچ دلیلی حضرت آیتالله کاشانی را دستگیر و به لبنان تبعید کرد ولی ایشان در تبعیدگاه نیز به فعالیت سیاسی خود برضد استعمارگری در ایران ادامه داد و از مردم خواست: «راضی نشوند نفت را که باید عمده اصلاح بیچارگی این ملت لخت و گرسنه شود به رایگان به نفع اجنبی داده شود و شرکت نفت علاوه بر آنچه از گذشته داده است و میخواهد پایمال کند، سعی دارد تمامی اراضی نفت خیز جنوب کشور را که جزو امتیازش نیست در قرارداد جدید گس – گلشاییان جزو امتیازاتش نماید.»
روند ائتلاف فداییان اسلام، روحانیت و ملیون در انتخابات دورهی شانزدهم مجلس شورای ملی
در زمان برگزاری شانزدهمین دورهیانتخابات مجلس شورای ملی و اولین دورهی سنا، محمدرضا پهلوی به علت عدم درگیری با انگلستان در مسألهی نفت و افزایش وابستگی وی به آمریکا کم کم پشتیبانی مردمی خود را از دست داد و شاه برای قرار گرفتن در رأس مخروط حکومت، همهی تدابیر را به کار بست و برای حفظ حکومت خود «منوچهر اقبال» وزیر کشور را مأمور نمود تا کرسیهای مجلس را فقط از نمایندگان مورد نظر شاه پرکند تا هیچ کدام از مخالفین رژیم نتوانند به مجلس شورای ملی راه یابند و همین امر موجب نگرانی مردم و مبارزین ملی – مذهبی گردید. در چنین شرایطی، ورود جمعیت فداییان اسلام به صحنهیمبارزههای سیاسی در این دوره تحولات سیاسی جامعه را به گونهای دیگر رقم زد و آنها با تمام قدرت وارد صحنهیسیاسی و مبارزاتی شدند.
هنگامی که عبدالحسین هژیر وزیر دربار تصمیم داشت تا با ترفند و تقلب در انتخابات، نامزدهای انتخابی مذهبیون و مورد تأیید آیتالله کاشانی و پذیرش نواب صفوی را از لیست خارج کند و انتخابات را مطابق میل حکومت خاتمه دهد، جمعیت فداییان اسلام در ائتلاف با جبههیملی تازه تأسیس شده، هژیر را ترور و انتخابات را باطل کرد و این قضیه باعث گردید که رژیم عقب نشینی کرده و در روز 19 آبان ابطال انتخابات تهران توسط انجمن مرکزی اعلام شود.
نواب صفوی رهبر فداییان اسلام، آیتالله کاشانی را یک روحانی مبارز و خادم به اسلام میدانست و با پیشنهاد ایشان مبنی بر ورود در امر برگزاری انتخابات دورهیشانزدهم موافقت نموده و در زمینهیموفقیت نمایندگان مورد تأیید آیتالله کاشانی که عبارت بودند از: «محمد مصدق، علی شایگان، مظفر بقایی، ابوالحسن حائریزاده، عبدالقدیر آزاد، جمال امامی، محمود نریمان، محمدصادق طباطبایی، جواد مسعودی و حسین مکی» از هیچ گونه اقدامی فروگذاری نکرد و با همکاری سایر اعضای فداییان اسلام وظیفهیحفاظت شبانه روزی از صندوقهای رأی گیری را بر عهده گرفت و سرانجام در 22 فروردین 1329ه.ش. انجمن نظارت بر انتخابات تهران آقایان: «آیتالله ابوالقاسم کاشانی، دکتر محمد مصدق، دکتر مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد، جمال امامی، علی شایگان، محمود نریمان، حسین مکی، اللهیار صالح، کریم سنجابی و کاظم حسیبی» نمایندگان ملی – مذهبیون را با اکثریت آرا به مجلس شانزدهم فرستاد.
در این برهه، «حسنعلی منصور» با نیات دوگانه، از یک سو آیتالله کاشانی را از تبعید لبنان با هدف جلب حمایت مذهبیون به مجلس شورای ملی و ایران دعوت کرد و از سوی دیگر با ارایهیقرارداد الحاقی «گس – ساعد» به مجلس، در پی خوش خدمتی به اربابان بیگانهیخود بود.
بازگشت آیتالله کاشانی، همکاری و هماهنگی ایشان با فداییان اسلام، نواب صفوی و جبههیملی و نیز استقبال پرشور مردم از وی که بیانگر اعتماد و اتکای مردم به روحانیون و مذهبیون بود، انگلستان را نگرانتر از همیشه کرده بود. لایحهیپیشنهادی منصور به مجلس شورای ملی با مخالفت نمایندگان ملی و کمیسیون نفت روبهرو گردید.
همچنین آیتالله کاشانی در مخالفت با این لایحه در پیامی به مجلس شورای ملی اعلام کرد: «اکنون نیز به تکلیف دینی و ملی و وظیفهی اجتماعی بار دیگر به وسیلهی مجلس شورای ملی عقاید ملت ایران را در چند جمله به سمع و نظر عالمیان میرسانم، اولاً نفت ایران متعلق به ملت ایران است به هر ترتیبی که بخواهند نسبت به آن رفتار میکنند و قرارداد غیرقانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمیتواند ملت ایران را از حقوق مسلم خود محروم کند.» در نتیجه با این پیام و شعلهور کردن فکر ملی شدن صنعت نفت در تمام آحاد جامعه برای دولت منصور چارهای جز استعفا نماند.
دولت حاجیعلی رزمآرا
پس از حسنعلی منصور، حکومت پهلوی با نظر دولتهای انگلیس و آمریکا، حاجیعلی رزمآرا را به عنوان نخست وزیر و رییس دولت در تاریخ 15 تیر 1329ه.ش. به مجلس شورای ملی معرفی کرد و علیرغم مخالفتهای آیتالله کاشانی و نمایندگان ملیون در 13 تیر ماه، رأی اعتماد گرفت. در دورهینخست وزیری رزمآرا، نمایندگان اقلیت و آیتالله کاشانی در ادامهیفعالیت خود با هدف ملی کردن صنعت نفت و مخالفت با رزمآرا با صدور اعلامیه، اقدام به تعطیلی بازار تهران و برپایی تظاهرات مردمی نمودند و در پی اعلامیهیآیتالله کاشانی مردم در مقابل مجلس به منظور جلوگیری از ورود رزمآرا تجمع کردند ولی قوای نظامی ایشان را متفرق کرد اما با این وجود رزمآرا زمان خروج از مجلس شورای ملی در بهارستان با تظاهرات جمعیت فداییان اسلام روبهرو شد حتی خودروی وی از سوی ایشان مورد حمله قرار گرفت و عدهای از فداییان نیز توسط نیروهای پلیس بازداشت شدند.
رزمآرا در ابتدای امر رویهیبینظری و دفع الوقت را در برخورد با لایحهیگس – گلشاییان در پیش گرفته بود ولی در پاسخ به استیضاح نمایندگان ملیون راجع به دلایل مسامحهیدولت در حل قضیهینفت جنوب با صراحت تمام از لایحهی یاد شده دفاع کرد. در پی این واکنش، اکثریت مجلس شورای ملی در 27 مهر 1329ه.ش. به استیضاح اقلیت رأی سکوت دادند و پس از اعلام موافقت صریح رزمآرا در مورد لایحهیگس – گلشاییان، کمیسیون نفت به اتفاق آرا چنین تصمیم گرفت که «قرارداد الحاقی ساعد- گس برای استیفای حقوق ملت ایران کافی نیست؛ از این رو، مخالفت خود را با آن اظهار میدارد» و پیشنهاد ملی کردن نفت را به اطلاع نمایندگان رسانید. پس از این اعلام نظر، رزمآرا اندیشهیملی شدن صنعت نفت را با این بیان که «ایرانی لیاقت لولهنگ ساختن را ندارد، چگونه میخواهد صنایع نفت خود را اداره کند» به باد استهزا گرفت.
جمعیت فداییان اسلام پس از وقوف بر تصمیم کمیسیون نفت با برپایی تظاهرات حمایت از نمایندگان اقلیت و انزجار خود را از دولت رزمآرا و شرکت نفت اعلام نمودند و همچنین مراجع و آیات عظام از جمله: «سیدمحمدتقی خوانساری، عباسعلی شاهرودی، محمود روحانی قمی، بهاءالدین محلاتی» و برخی دیگر از روحانیون مردم را به مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت دعوت کردند، ولی رزمآرا همچنان بر روی مواضع خود پافشاری میکرد. در این میان نباید از نقش مؤثر مطبوعات نیز در بیان اهداف مذهبیون غافل بود اگر چه دولت رزمآرا به شدت به مخالفت و سرکوب مطبوعات آزادی خواه پرداخت؛ از جمله، به آتش کشیدن چاپخانهی روزنامهی «شاهد» و جلوگیری از چاپ و انتشار آن روزنامه که متعلق به «مظفر بقایی» بود، میتوانیم اشاره کنیم.
در پی این اقدام بقایی از نواب صفوی استمداد طلبید و فداییان اسلام که مطبوعات را مخالف دولت میدانستند شبهای زیادی را به دفاع از چاپخانه گذراندند و انتشار آن را میسر ساختند. پس از کلمات اهانت آمیز رزمآرا در صحن مجلس شورای ملی راجع به ملی شدن صنعت نفت و ایجاد موج انزجار عمومی از او، مجدد آیتالله کاشانی و جبههیملی با ارسال پیامی از نواب صفوی و جمعیت فداییان اسلام کمک و یاری طلبیدند و خواهان تلاش برای برکناری رزمآرا شدند زیرا آنها رزمآرا را برخلاف نواب و یارانش عامل فتنههای حکومت پهلوی میدانستند.
اعضای جبههیملی که در پی قتل هژیر توسط فداییان اسلام به مجلس راه یافته بودند، درصدد برداشتن رزمآرا برآمدند که با تمام توان سعی در جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت مینمود، بنابراین طی ملاقاتی با رهبر فداییان اسلام در منزل «محمود آقایی» (یکی از تجار تهران) از وی خواستند با یک اقدام انقلابی مانع حکومت ملی یعنی «حاجیعلی رزمآرا» را از میان بردارد و نواب مشروط به «اجرای احکام اسلام و بنیانگذاری حکومت اسلامی» این مسؤولیت را پذیرفت و آنها نیز در مقابل نواب متعهد شدند که «در اولین روز فرصت و قدرت طبق قانون اساسی که هرگونه قانون مخالف اسلام را ملغی دانسته و حکم به اجرای احکام اسلامی میکند، به اجرای قوانین اسلام بپردازند.»
جمعیت فداییان اسلام با اطمینان به قول جبههیملی مبنی بر اجرای احکام اسلام، این امر خطیر را به «خلیل طهماسبی» که در شجاعت کم نظیر بود، سپردند. وی به دلیل اعتقادهای شخصی در این رابطه به ملاقات آیتالله کاشانی میرود و در رابطه با حکم قتل رزمآرا از او سؤال میکند و آیتالله کاشانی در پاسخ رزمآرا را مفسد و قتل وی را لازم میداند، پس از این دیدار قرار بر این میشود که فداییان اسلام قبل از انجام هرگونه اقدامی با رزمآرا اتمام حجت کنند. فداییان اسلام تظاهرات بزرگی را تدارک میبینند و از تمامی اقشار ملت برای شرکت در این گردهمایی دعوت میکنند.
آیتالله کاشانی نیز طی اطلاعیهای از عموم طبقات و از تجار، جوانان، بازرگانان و دانشجویان میخواهند که در این تظاهرات مهم که از طرف فداییان اسلام برقرار و «در باب حقاق اسلام و اطراف نفت سخنرانی جالب توجهی میشود» شرکت نمایند. در روز 11 اسفند 1329ه.ش. مردم بسیاری در لبیک به فراخوان فداییان اسلام در مسجد شاه تجمع کردند تا سخنان مهم ایشان را بشنوند. در این مراسم «عبدالحسین واحدی» سخنرانی پر شوری نمود، حکومت پهلوی، کشورهای آمریکا، انگلستان و شوروی را مورد هجوم قرار داد و اجرای احکام اسلام را هدف اصلی و نهایی فداییان اسلام برشمرد. واحدی اعلام کرد: «نفت ایران متعلق به مردم ایران است و هیچ بیگانهای حق طمع در ثروت این مرز و بوم را ندارد.» وی دولت رزمآرا را یک دولت فرمایشی معرفی کرد و گفت: «رزم آرا ! برو؛ برو؛ اگر نروی تو را میفرستیم، میدانی چه طور؟ با یک تقه.»
به دنبال این گردهمایی و سخنرانی در 16 اسفند 1329ه.ش. زمانی که رزم آرا برای شرکت در مجلس ختم «آیتالله فیض» قصد ورود به مسجد سپهسالار را داشت، خلیل طهماسبی یکی از یاران با وفای سیدمجتبی نواب صفوی و فداییان اسلام، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به قتل رسید. طهماسبی در حین خروج از مسجد توسط نیروهای شهربانی دستگیر شد.
ملی شدن صنعت نفت ایران
در 17 اسفند 1329ه.ش. (یک روز بعد از مرگ رزمآرا) کمیسیون نفت مجلس شورای ملی به اتفاق آرا ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور را تصویب کرد. در 24 اسفند ماه، مجلس شورای ملی تحت تأثیر افکار عمومی به اتفاق آرا مصوبهیکمیسیون نفت را تصویب نمود و در 29 اسفند مجلس سنا نیز، رأی مجلس شورای ملی را تصویب کرد و ملی شدن صنعت نفت به همت ملت رشید ایران و فداکاری و درایت رهبران مذهبی و ملی ایشان خاطرهیشیرینی از مبارزههای میهنی برای مبارزان و دستآوردهای بزرگی برای کشور و ملت ایران بر جای نهاد.
این حرکت عظیم به قرارداد 60 سالهای که در 1313ه.ش. به دست رضاخان و همفکرانش چون «تقی زاده» به گردن این ملت تحمیل شده بود، طومار استیلای انگلیس را پس از یک قرن حاکمیت به سرنوشت ایرانیان در هم پیچید و اسطورهیشکست ناپذیری این روباه پیر را به عنوان بزرگترین قدرت استعماری در جهان فرو ریخت و این سرمایهیملی که یکی از شریانهای حیاتی اقتصاد اروپا بود به دست صاحبان اصلیش یعنی خلقهای ستمدیدهیایران به کار افتاد اما انگلستان در ادامهیمنافع جویی خود از پای ننشست و به دیوان داوری «لاهه» و شورای امنیت سازمان ملل شکایت برد و این بار دکتر «مصدق» در این دو مرجع بین المللی با وجود قضات انگلیسی از حقوق ملت ایران دفاع کرد و پیروز گردید.
ولی متأسفانه این پیروزی فقط کام قدرت طلبان ملیگرا را شیرین نمود زیرا پس از این که دولت مصدق با کمک فداییان اسلام جانشین حکومت «علا» شد، برخلاف انتظار جمعیت فداییان اسلام به پیمان خود پایبند نماند که به اجرای احکام اسلام بپردازد، بلکه وقایع نشانگر این امر بود که این دولت نوپا با جدیت تمام به دنبال دستگیری سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فداییان اسلام است و با دستگیری نواب در 13 خرداد 1330ه.ش. ملیون ثابت کردند که با ولی نعمتان خود چه ناجوانمردانه رفتار میکنند زیرا اگر حضور مؤثر و مبارزات فداییان اسلام نبود، هیچگاه ورود اعضای جبههیملی ایران به مجلس و جلوس محمد مصدق بر اریکهینخست وزیری ایران امکان پذیر نبود.
البته قدرت نمایی ایشان نیز طولی نکشید، دست نشاندههای دولتهای استعماری چون آمریکا و انگلستان تلاشهایی برای به انزوا کشاندن دولت ملی نمودند و اربابان انگلیسی ایشان نیز به محاصرهیدریایی و تحریم خرید نفت ایران دست زدند. از سوی دیگر موافقت ظاهری دولت آمریکا با ملی شدن صنعت نفت به دلیل تضادهایی بود که با انگلستان داشت ولی در واقع قصدی به جز تصاحب منابع سرشار ایران نداشت.
هجوم امپریالیسم جهانی و ارتجاع داخلی منجر به حادثهی 30 تیر 1331ه.ش. شد که با حضور این عناصر دفع شدند ولی امپریالیسم آمریکا زمانی که متوجه شد از راه دولت دکتر مصدق نمیتواند به اهداف استعماری خود برسد، به سازش با انگلستان و تقویت مخالفین دولت و نظامیان خود فروخته پرداخت و آشکارا از دخالت نظامی در ایران سخن بر زبان راند. سرانجام در 28 مرداد 1332ه.ش. با سوءاستفاده از شرایط بحرانی کشور و عدم انسجام و وحدت بین نیروهای مبارز، یوغ اسارت را به دست و پای ملت ایران زد و این بار آمریکا سهمی معادل سهم انگلستان از نفت ایران به دست آورد و نفت ملی شده، به دست درباریان تحت نفوذ آمریکا مثل «زاهدی» تقدیم به دولتهای: «آمریکا، فرانسه، انگلستان و هلند» شد.
در پی استقرار کامل دست نشاندگان بیگانگان بر اریکهی حکومت پهلوی به سرکوب، تبعید و زندانی نمودن مخالفین پرداختند و اختناق و استبداد سیاه رژیم پهلوی ادامه داشت ولی مبارزات بین دههی 30 تا 50 برضد خاندان پهلوی دستآوردهایی نیز داشت و بذرهایی در جامعهی مساعد و مستعد ایران پاشید که در سالهای بعد شکوفا شد و بالاخره با اوج گیری انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) به ثمر نشست.(*)
پینوشتها:
1. خوش نیت، سیدمجتبی، نواب صفوی، اندیشهها، مبارزات و شهادت او، بیجا: منشور برادری، 1360.
2. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران (جلد 2)، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1377 .
3. گروه پژوهش (جهان کتاب)، تاریخچهینفت در ایران (تاریخ جوان -8)، تهران ، جهان کتاب ، 1379 .
4. امینی، داوود ، جمعیت فداییان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی –اجتماعی ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1381 .
5. حسینیان، روح الله ، نقش فداییان اسلام در تاریخ معاصر ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384 .
6. شجیعی، زهرا، نمایندگان مجلس شورای ملی در بیست و یک دورهیقانونگذاری ، تهران ، مؤسسهیمطالعات و تحقیقات اجتماعی ، مرداد 1344 .
7 . طاهری، حجت الله ، خاطرات نیره السادات احتشام رضوی ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1383 .
8 . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی (پایگاه اسناد جمعیت فداییان اسلام – نهضت آزادی- جبههیملی ایران).
9 . خواندنیها ، سال 16 ، شمارههای 17 ، 18 .
10. روزنامهی شاهد ، 7/11/1329
*اکرم شفیعپور؛ محقق و پژوهشگر/انتهای متن|
نظر شما