ایران آنلاین /برای مثال میتوانم به اشعار زنده یاد منوچهر احترامی اشاره کنم و در مقابل، از استاد محمود کیانوش یاد کنم. بدیهی است اشراف کیانوش بر قواعد شعر و دانش خلق آثار تخصصی در حوزه کودک، بسیار بیشتر است اما تأثیر و ارتباط پذیری اشعار احترامی بیشک به قواعد علمی و فرم پیشرو در قوالب شعری مربوط نمیشود.
در حوزه داستاننویسی نیز چه بسا نویسندگان مسلط به اسلوب و قواعد تخصصی کار برای کودک، آثار ماندگاری از خود به جا گذاشتند که با نگاه صرفاً فرمالیستی به آن آثار، میتوان نقاط قوت فراوانی در آنها یافت. مثل «دو خرمای نارس» فریدون عموزاده خلیلی که از حرفهایترین داستانهای نوجوانانه در ادبیات معاصر به حساب میآید، اما قطعاً تأثیر و ماندگاری «قصههای مجید» هوشنگ مرادی کرمانی یا حتی برخی داستانهای نوستالژیک صمدبهرنگی را ندارد.
بی آنکه بخواهم برای هیج یک از این دو گونه آثار، ارجحیتی نسبت بهدیگری قائل شوم، قصد دارم به رمز ماندگاری برخی آثار نویسندگان نه چندان پیشرو از منظر اشراف بر مبانی نوین ادبیات کودک اشاره کنم که شاید زندهیاد مهدی آذر یزدی در صدر آنان قرار بگیرد.
«قصههای خوب برای بچههای خوب» را اگر بخواهیم با نگاه فرمالیستی و بر اساس یافتههای نوین در شکلگیری قالبهای ادبی کودک بررسی کنیم، دلیلی برای قوت و ماندگاری آن نخواهیم یافت، اما از آنجا که چند نسل پیاپی با این داستانها بالیدند و همچنان نیز کودکان، مشتاقانه به خواندن آنها ادامه میدهند، ناچاریم بپذیریم که اصولی فراتر از قواعد ادبیات مدرن، ضامن بقا و اثرگذاری بیمانند این قصهها در جهان ذهنی و زبانی کودکان و نوجوانان روزگار گذشته و حال و چه بسا آینده است.
شاید بتوان زندهیاد مهدی آذریزدی را نمونهای از نسل پدربزرگهای قصهگوی ایرانی دانست که آثارشان از محدوده نقل فراتر رفته، مکتوب شده و به ثبت رسیده است. داستانهایی که حاصل شناخت مواریث کهن ملی و اعتقادی در عین اشراف بر جاذبههای کار برای کودکان است. همین اشراف توأمان است که «قصههای خوب برای بچههای خوب» را ماندگار میکند؛ اکسیری که بسیاری از خالقان آثار هنری و ادبی کودک و نوجوان به آن دست نیافتند. هم کسانی که صرفاً مبهوت نگاه و شیوههای مدرن در ادبیات و هنر ماندند و هم کسانی که حاضر نیستند اندکی از منظر سنتهای کهن و غریبه با جهان ذهنی و زبانی کودک این روزگار دورتر شوند و از مبانی لایتغیر ذهنی و زبانی خود که مبتنی بر تعلیم و تربیت کودک است، عدول کنند.
رمز ماندگاری آثار استاد فقید مهدی آذریزدی اما، هم زاویه شدن با افق دید مخاطب کودک در عین هدفمندی و داشتن دغدغه اعتلا و تربیت اعتقادی آنان است. به بیان دیگر او معلم پیری بود که میدانست برای جلب نظر مخاطب کم سال خود و اثرگذاری و ماندگاری حکایاتش بر ذهن و قلب او باید از کبر پیری و انعطافناپذیری شیوه معلمان مکتبهای قدیمی دست بشوید، زبان کودکانه را به کار بگیرد و ظرایف و جاذبههای اثرگذاری بر مخاطب گریزپای خود را بشناسد. هم از این روست که نتیجه تلاش دهها ساله او به بار نشستن درخت کهنسالی شد که آن پیر خردمند، عمری را به بالندگی و سایهگستری آن صرف کرد./روزنامه ایران
نظر شما